سؤال بالا در واقع دو پرسش است، لذا بايد در آغاز هر كدام جداگانه طرح شده سپس پاسخ داده شود:
1. انسان كامل كيست و چه تفاوتي با انسان مستكمل دارد؟
2. آيا پيامبر اكرم انسان كامل بود يا انسان مستكمل؟
گر چه درباره انسان كامل مباحث فراوان وجود دارد، امّا به طور خلاصه بايد گفت: اصطلاح انسان کامل بعد ها در جامعه اسلامي از سوي عرفا و صوفيه مطرح شده و قبلا اثري از آن نبوده است و قرن ها بعد از ظهور اسلام بزرگان اهل معرفت درباره انسان كامل گفتهاند: انسان كامل كسي است كه در شريعت و طريقت و حقيقت كامل باشد، به عبارت ديگر انسان كامل به كسي گفته ميشود كه در گفتار و كردار و اخلاق و دانش از همه برتر و بالاتر باشد.[1]
محمود شبستري در پاسخ كسي كه از او درباره انسان كامل سؤال كرده بود، در كلامي نغز گفته است:
بنابراين انسان كامل كسي است كه در عالم امكان، موجودي برتر از او نيست، زيرا به گفته اهل معنا، عالم كارخانه انسان سازي است و اگر انسان بالفعل كه از آن به انسان كامل تعبير ميشود، در آن پديد نيايد، نظام آفرينش عبث خواهد بود، چون مقصود از خلقت منحصراً خلقت انسان است و ساير موجودات براي انسان آفريده شدهاند.
خلاصه مطلب اين كه انسان كامل موجودي است كه نه تنها علت ايجاد عالم بلكه سبب بقاي هستي نيز ميباشد و فيض الهي در پرتو چنين موجودي به نظام عالم و آدم فرو ميريزد.
گر چه انسان كامل همانند ساير افراد بشر بر اساس «انا بشر مثلكم» به همه تكاليف الهي مكلف است و چه بسا وظايف او سنگينتر و تكاليف او بيشتر است، امّا تفاوت انسان كامل با انسان مستكمل نظير تفاوت پيامبر و امت است، يعني همگان بنده خداونداند و بايد بر اساس تكاليف الهي عمل كنند تا كامل شوند با اين فرق که پيامبران كاملاند و ميخواهند كاملتر شوند، ولي امت ناقصاند و در پرتو هدايت انبياء ميخواهند مسير كمال را سير نمايند. پس انسان كامل نيز به يك لحاظ مستكمل است گرچه به لحاظ ديگر كامل است. امّا افراد غير انسان كامل، همگي مستكملاند و احكام و تكاليف الهي نيز براي تكميل آنان رفع شده و همگان موظفاند در سايه عمل به احكام الهي به كمال مطلوب خود برسند.
تعبير انسان كامل يك اصطلاح عرفاني است و توسط عرفا وارد فرهنگ و ادبيات اسلامي شده است و بزرگان اهل معرفت معتقدند كه مصداق انسان كامل وجود مبارك خاتم الانبياء است و ساير انبياء و اوليا از باب الحاق كامل به اكمل به آن حضرت ملحقاند[3] و هم چنين برخي از عرفا در اين باره گفتهاند: انسان كامل كه انبياء و اوليااند، از باقي افراد انساني از آن جهت به كمال ممتاز گشتهاند كه به طريق تصفيه رجوع به مبدأ حاصل كردهاند... و آن حضرت خاتم انبياست، زيرا ساير انبياء و همه اوليا ساية از آن حقيقت است.[4] بنابراين حضرت پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ نه تنها مصداق انسان كامل بلكه بارزترين مصداق آن است[5] و ساير انبياء و اولياء اگر بهره از كمال دارند همه در سايه وجود آن حضرت است،
حضرت محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ گر چه به گفتة شبستري:
امّا چون بنده خداست، لذا همواره براي رسيدن به سوي كمال بالاتر تلاش مينموده است، لذا از اين نظر مستكمل ميتواند باشد گر چه او انسان كامل است و تعبير مستكمل نوعاً به آن حضرت اطلاق نشده است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. محي الدين عربي، فتوحات مكيه، ج 3، ص 186.
2. نسفي، عزيز الدين، انسان كامل.
3. ارزگاني صادقي، محمد امين، انسان كامل از نگاه امام خميني و عارفان مسلمان.
4. جيل عبدالكريم، الانسان الكامل في معرفة الاواخر و الاوايل، نشر دار الفكر، بيروت.
5. مطهري، مرتضي، انسان كامل.
6. حسن زاده آملي، انسان كامل از ديدگاه نهج البلاغه، نشر بنياد نهج البلاغه.
[1] . نسق، عزيزالدين، انسان كامل، تهران، نشر كتابخانه تهوري، 1377ش، ص 72. [2] . شبستري، محمود، شرح گلشن راز، تهران، نشر كتابفروشي محمودي، ص 738. [3] . صادقي ارزگاني، محمد امين، انسان كامل از نگاه امام خميني و عارفان مسلمان، نشر پژوهشكده فلسفه و كلام اسلامي، چاپ اول، 1382ش، ص 135. [4] . فياض لاهيجي، محمد، مفاتيح الاعجاز في شرح گلشن راز، نشر سعدي، 1371 ش، ص 21. [5] . مطهري، مرتضي، انسان كامل، نشر صدرا، ص 6.