الگوي مردم‎سالاري ديني

نسخه متنی
نمايش فراداده

الگوي مردم‎سالاري ديني

بحث از رابطه اسلام و دموكراسي از مباحث مهمّي است كه در خلال چند دهه اخير ذهن انديشمندان اسلامي را به خود مشغول ساخته است و در اين راستا نظريات و ديدگاه‎هاي متعدّدي مطرح شده است كه بعضاً داراي اشكالاتي هستند كه عمدتاً ناشي از عدم دركِ صحيح معناي دين و دموكراسي است، نشريه اميد جوان در شماره 378 تاريخ 17/3/83 ديدگاه آقاي حاتم قادري را در اين خصوص تحت عنوان اسلام و دموكراسي از نگاه حاتم قادري، به چاپ رسانده كه نقطه نظرات ايشان از جهاتي قابل تأمل است نوشتار حاضر نگاهي گذرا به اين نكات است.

1. ايشان با تأكيد بر آنكه «دموكراسي با اسلام سازگاري ندارد و شيعه دورترين نسبت‎ها را با دموكراسي برقرار مي‎كند چنين اظهار مي‎دارد كه چند پيش‎فرض مبهم در ذهن اكثر انديشمندان مسلمان و روشنفكران ديني وجود دارد و آن اين است كه اسلام چيز مطلوبي است و دموكراسي نيز نظام مطلوبي است و بر همين اساس ادعا مي‎كنند كه طبعاً بين اين دو نظام كه مطلوب هستند مغايرتي وجود ندارد.»

اگر منظور ايشان از دموكراسي، دموكراسي غربي با ملاحظه اصول و مباني فكري آن است كه مبتني بر «ليبراليسم» و متكّي بر «اومانيسم» است و برآيندي جز سكولاريسم نخواهد داشت البته اين نوع دموكراسي با اسلام سازگار نخواهد بود و اين عدم سازگاري در متن آموزه‎هاي دين نهفته است چرا كه اسلام خدا محور است و نه انسان محور و سياست در متن آن قرار دارد و نه جداي از آن، اما اگر منظور از دموكراسي، دموكراسي فارغ از اصول و مباني فكري آن (ليبراليسم، اومانيسم و سكولاريسم) و به عنوان روشي براي مشاركت مردم و حق انتخاب آنان باشد نه تنها با اسلام ناسازگار نيست بلكه ما معتقديم اسلام الگوي «مردم‎سالاري ديني» را به عنوان بديلي مناسب براي دموكراسي غربي در حكومت اسلامي مطرح نموده است. در اين الگو مباني و اصول نظام اسلامي از دين گرفته مي‎شود و مشروعيت حكومت و قوانين از ناحيه خداوند است اما در عرصه عمل مردم داراي حق انتخاب نمايندگان و كارگزاران نظام هستند و مشاركت و همكاري مردم زمينه‎ساز تحقق عيني حكومت و قدرت اجرايي آن است. مقام معظم رهبري فرمودند: «در نظام اسلامي رأي، خواسته و عواطف مردم تأثير اصلي را دارد و نظام اسلامي بدون رأي و خواست مردم تحقق نمي‎يابد.»[1]

لذا هيچ پيش‎فرض مبهمي در اينجا وجود ندارد آيا اينكه اسلام نظامي مطلوب است امري مبهم و نامشخص است؟! در حالي كه دين مورد رضايت خداوند است «وَ رضيتُ لَكُمْ الْاِسْلامَ ديناً»[2] يا مطلوبيت دموكراسي به معنائي كه بيان شد و الگوئي كه اسلام ارائه داده است مبهم و نامشخص است؟ ابهام در جائي است كه بخواهيم دموكراسي غربي را با اصول و مباني خاص آن و تنها با طرد برخي جنبه‎هاي منفي و تلفيق جنبه‎هاي مثبت آن با حاكميت ديني به دموكراسي اسلامي تبديل كنيم. غافل از اينكه تار و پود دموكراسي مزبور آن چنان با ليبراليسم و سكولاريسم در هم تنيده شده كه امكان جداسازي برخي از اجزاء آن وجود ندارد و الگوي «مردم‎سالاري ديني» كه توسط اسلام ارائه شده الگوئي است نو و جداي از دموكراسي غربي كه اين ابهام را دارا نيست.

2. ايشان تصريح مي‎كند «تا زمينه مردمي كه مفروض ما هستند روشن نشود نمي‎توان گفت چه ديني و نظامي براي آنها مطلوب است» اين همان نقطه اشتباه تفكّر ايشان است كه خواست و زمينه مردم را محور مطلوبيت دين و نظام حاكم مي‎داند و اين چيزي جز دموكراسي غربي كه مبتني بر قرارداد اجتماعي است و خواست و اراده مردم را مبناي مشروعيت حكومت و قانون مي‎داند و اين در نقطه مقابل ديدگاه اسلام است كه مشروعيت حكومت و قانون را از ناحيه خداوند و اراده او مي‎داند و البته با چنين ديدگاهي طبيعي است كه حكم به ناسازگاري اسلام و دموكراسي كنيم! از ديدگاه اسلام نظام اسلامي و حكومت مطلوبيت بالذات دارد چه همراه با خواست مردم باشد يا نباشد و اين براساس نگرش اسلام است كه خداوند را ربّ و صاحب اختيار هستي و انسان‎ها مي‎داند.

«و چنين اعتقادي ايجاب مي‎كند كه تصرّف در امور مخلوقات خدا كه حكومت از جمله آن است چرا كه مستلزم تصرّف در امور انسان‎ها و محدود ساختن آزادي افراد است، تنها از سوي كسي انجام شود كه داراي اين حق و اختيار باشد.»[3] وقتي اراده خداوند به حكومت اسلامي و دين اسلام تعلّق گرفت «اِنَّ الدّينَ عِنْدَاللهِ الاَسْلامُ»[4] اين حكومت و دين مطلوبيت خواهد داشت بنابراين خواست و اراده مردم هيچ نقشي در مطلوبيت حكومت و دين ندارد و اين امري فراتر از رأي مردم است بله انتخاب مردم در مقام فعليت بخشيدن به اين نظام مؤثر است و پذيرش مردم قدرت اجرايي به حكومت اسلامي مي‎بخشد نه مطلوبيت و مشروعيت.

3. ايشان در بخش ديگري از سخنانشان چنين اظهار داشتند كه: «از آنجا كه دموكراسي وضعيت مطلوبي را در سطح جهان دارد بخشي از روشنفكران ديني ما دنبال اين هستند كه از اين تمهيدات به نفع اسلام‎خواهي خود استفاده كنند...» ما از ايشان و همفكران ايشان سؤال مي‎كنيم كدام دموكراسي به عنوان نمونه وضعيت مطلوبي در سطح جهان دارد؟ آيا دموكراسي امروزه چيزي جز حاكميت تبليغات و سرمايه است؟ امروزه از دموكراسي چيزي جز پوسته و ظاهري فريبنده نمانده است؟ بهره‎گيري سياستمداران و سرمايه‎داران از فنون و شگردهاي تبليغاتي اراده مردم را در تصميم‎گيري‎هاي صحيح مختلّ نموده است آنچه با آشكارا در آمريكا و ساير كشورهاي غربي شاهد آن هستيم، عملكرد آمريكا و انگلستان و برخي كشورهاي غربي در عراق نمونه بارز پوشالي بودن دموكراسي است. دموكراسي‎هاي غربي در عمل نشان دادند كه ادعاي مردم سالاري در آنها يك حقيقت جدّي نيست.

[1] . روزنامه اطلاعات، 10/6/79.

[2] . سوره مائده، آيه 3.

[3] . محمدتقي مصباح يزدي،نظريه سياسي اسلام،قم،مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)،1378،ج2،ص40.

[4] . سوره آل‎عمران، آيه 19.

علي مجتبي زاده