قرآن کريم مي فرايد:
«لا تَقْرَبُوا الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ...؛ [1] و به كارهاي زشت، چه علني آن و چه پوشيده(اش) نزديك مشويد»
«اِثم» در ريشه «اثم» به معني گناه[2] و چيزي كه انسان را از كاري باز ميدارد است و از آنجا كه گناهان آدمي را از «خيرات» باز ميدارد به آنها «اثم» گفته شده[3]، و عصيان و معصيت هم از همين باب است. واژة فواحش جمع فاحشه به معني هرگونه رفتار و گفتاري است كه زشتي آن بزرگ باشد.[4] در قرآن مجيد نيز گاهي در همين معني وسيع استعمال شده است مانند: «الّذين يجتنبون كبائر الاثم و الفواحش...؛[5] كساني كه از گناهان بزرگ و از اعمال زشت و قبيح اجتناب ميكنند...» تعبير «فواحش» بعد از «كبائر الاثم» به اصطلاح از قبيل ذكر خاص (فواحش) بعد از عام (اثم) است و در حقيقت بعد از بيان اجتناب از همة گناهان بر روي گناهان زشت بيش تر تكيه شده است تا اهميت آنها را برساند.[6]
واژة ظاهر يعني آشكار و آنچه با چشم ديده ميشود (پيدا) و باطن يعني ناپيدا و پنهان و آنچه خلاف ظاهر است.[7] در قرآن مجيد هم آمده است كه «وَ ذَرُوا ظاهِرَ الْإِثْمِ وَ باطِنَهُ...؛ [8] و گناه آشكار و پنهان را رها كنيد. امّا اين كه گناه ظاهري و باطني كدام است؟ علامه طباطبايي در ذيل آيه 120 از سوره انعام ميفرمايد: گرچه به حسب مضمون، آيه مطلق است، و از جميع گناهان ظاهري و (آشكار) و باطني (پنهان) نهي ميكند، ولي از سياق آيات قبل و بعد از آن استفاده ميشود كه (آيه) مربوط به خوردن گوشت حيواني است كه اسم و نام خدا به هنگام ذبح بر آن برده نشده كه مصرف آن حرام است... (بنابراين)، مراد از گناه ظاهري آن گناهي است كه شومي (و ابدي) عاقبت و زشتي اثرش بر كسي پوشيده نيست، مانند شرك، آشوبگري و ظلم، و مراد از گناه باطني آن گناهي است كه زشتيش همه كس فهم نيست، مانند خوردن ميته (مرده) خون و گوشت خوك اين قسم از گناه با تعليم خدايي شناخته ميشود و عقل نيز گاهي آن را درك ميكند، اين معنايي كه ما براي گناه ظاهري و باطني كرديم، معنايي است كه ظاهر سياق آن را افاده ميكند.[9]
بعضي از مفسران معاني ديگري براي آن كردهاند، از جمله گفتهاند: ظاهر بودن گناه و باطن بودن آن به معناي علني بودن و پنهاني بودن آن است، و نيز گفتهاند: مقصود از گناه ظاهري، گناهاني كه از اعضا و جوارح آدمي سر ميزند، است و گناه باطني، گناهان قلبي و دروني است.
و نيز گفتهاند: گناه ظاهري به معناي زنا و گناه باطني روابط پنهاني نامشروع است و... .[10]
در تفسير نمونه آمده كه «آيه ياد شده مفهوم وسيعي دارد كه تمام اين تفسيرهاي ياد شده را در برميگيرد.[11]
مراد از «فاحشة ظاهري» در آية 151 از سورة انعام كه در ابتداي همين تحقيق آمد گناه علني و مقصود از «فاحشه باطني» گناه سرّي و روابط نامشروع برقرار كردن در پنهاني است.[12]
از حضرت امام سجاد ـ عليه السّلام ـ نقل شده است كه معناي «وَ لا تَقْرَبُوا الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ»
فرمودند: «فواحش ظاهري و آشكار» مانند ازدواج با زن پدر و «فواحش باطني و پنهان» مانند «زنا» است. [13] اين روايت از باب تطبيق كلّي بر مصداق است؛[14] يعني يكي از مصاديق فواحش ظاهري «ازدواج با زن پدر» است و يكي از مصاديق فواحش باطني «زنا» ميباشد امام صادق ـ عليه السّلام ـ درباره علت و منشأ حرمت گناهان ظاهري و باطني فرمود:
«ان الله تبارك و تعالي غيور يحب كل غيور و لغيرته حرم الفواحش ظاهرها و باطنها؛ خداي متعال بسيار غيرتمند است و انسانهاي غيرتي را دوست دارد و بخاطر غيرتش گناهان ظاهري (آشكار) و باطني (پنهان) را حرام و ممنوع كرده است.»[15]
(تا جامعه سالم و در امنيت بماند).
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تفسير نمونه، همان، ج6، ص 155؛ ج 15، ص 157؛ ج 21، 204.
2. شهيد دستغيب، عبدالحسين، گناهان كبيره.
3. قرائتي، محسن، تفسير نور، قم، انتشارات در راه حق، چاپ پنجم، 1379، ج3، ص 433 ـ 430؛ ج4، ص 54-53.
[1] . انعام/ 151، اعراف/ 33. [2] . ابن منظور، لسان العرب، تعليقة علي سيري، بيروت، دار احياء التراث العربي، چاپ اول، 1408 ه ق، ج 1، ص 74. [3] . راغب اصفهاني، معجم مفردات الفاظ القرآن، تصحيح ابراهيم شمسالدين، بيروت، دارالكتب العلميه، چاپ اول، 1418 ه ق، ص 16. [4] . الفاظ القرآن، همان، ص 418. [5] . شوري/ 37. [6] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، چاپ سيزدهم، 1374ش، تهران، دارالكتب الاسلاميه، ج 20، ص 459. [7] . لسان العرب، همان، ص 434. [8]. انعام/ 120. [9] . ر.ك.طباطبايي،سيد محمد حسين،الميزان،ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني،تهران،دارالکتب الاسلاميه،ج7، ص 458. [10] . طبرسي، حسن بن فضل، مجمعالبيان، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، چاپ اول، 1415 ه ق، ج 4، ص 149. و الميزان، همان، ج 7، ص 458. [11] . تفسير نمونه، همان، ج 5، ص 421 و 420. [12] . ترجمة الميزان، همان، ص 517. [13] . عياشي، التفسير (تفسير عياشي)، تحقيق سيد هاشم رسولي محلاتي، تهران، المكنيه العلميه الاسلاميه، ج 1، ص 383 و الميزان، همان، جلد 7، ص 530. [14] . الميزان، همان،ج 7، ص 530. [15] . عروسي حويزي،علي بن جمعه، تفسير نورالثقلين، تصحيح و تعليقه سيد محمد هاشم رسولي محلاتي، قم، اسماعيليان، 1373، ج 1، ص 778 و 777.