1. اين كه خداوند از روحش در انسان دميده سخن خود خداوند است كه فرموده است :
(فاذا سويته و نفخت فيه من روحي فقعوا له ساجدين)[1]
يعني وقتي آن را خلق كردم و از روح خود در آن دميدم، پيش او به سجده درافتيد.
2. اگر در آية يادشده روح انسان به خداوند نسبت داده شده و فرمود: من از روح خودم در او دميدم. مراد اضافه و نسبت تشريفي است يعني خداوند براي تكريم روح انساني آن را به خود نسبت داد؛ پس نبايد تصور شود كه خداوند روحي داشته و آن را در انسان دميده است چون اين معنا موجب توهم حلول روح خدا در كالبد انسان ميشود كه باطل و غلط است. اضافه و نسبت تشريفي مانند آن كه كعبه به خدا نسبت داده شده و گفته ميشود: (بيت الله الحرام)[2] به طور يقين خداوند خانه ندارد و نيازمند مكان نيست تا كعبه خانه او باشد بلكه از جهت تكريم آن مكان مقدس به خدا نسبت داه شده و اضافه تشريفي است. مسئله روح انسان نيز از اين جهت يعني به دليل اضافه تشريفي نسبت به خدا داده شده است.[3]
3 . روح از عالم امر الهي و موجودي اسرارآميز است قران كريم خطاب به پيامبر فرمود:
«يسئلونك عن الروح قل الروح من امر ربّي و ما اوتيتم من العلم الّا قليلاً»[4]
از تو درباره روح سؤال ميكنند بگو روح از امر پروردگار من است و در اين باره دانش شما اندك است، برابر اين آيه روح انسان يكي از مخلوقات خداوند است.[5]
و نه روح خود خداوند؛ از اين رو قرآن کريم سير آفرينش انسان را چنين توضيح ميدهد:
«ما انسان را از عصارهاي گلين آفريديم، پس آن را نطفهاي در قرارگاه مطمئن (رحم) قرار داديم، سپس نطفه را به صورت علقه (خون بسته) و علقه را به صورت مضغه (چيزي شبيه گوشت جويده شده) و مضغه را به صورت استخوان هايي درآورديم، از آن پس آن را با آفرينشي تازهاي ايجاد كرديم»[6] اين آيه سير آفرينش انسان را كه منجر به خلقت روح او شد مطرح كرده[7] بنابراين روح انسان مخلوق خداست و نه روح خدا.
با توجه به آنچه گذشت روشن شد كه روح انسان به چه معنا به خدا نسبت داده شده است از اين رو درباره عذاب روح بايد گفت:
روح انسان گناهكار عذاب ميشود و نه روح خدا.
انسان عذاب ميشود و انسان تنها روح او نيست بلكه به مجموعه اي از روح و بدن، «انسان» گفته ميشود كه اگر گناهكار باشد در قيامت عذاب ميشود.
عذاب انسان گناهكار در واقع نتيجه عملكرد خود او و عكسالعمل كارهاي اوست، نه اينكه خداوند او را عذاب كند مانند آن كه شاگردي كه در سال تحصيلي به توصيه هاي معلم خود گوش نداده و همواره درس و آموزش را به بازي بگيرد در پايان سال نتيجه كارش مردودي است نه اين كه معلم او را مردود كند در اين باره گفتهاند: «كيفرها در حقيقت اثر طبيعي عمل است و خاصيت تكويني آن محسوب ميشود و يا نتيجه حضور خود عمل در برابر انسان است، چنان كه در قرآن كريم فرمود:
«بدالهم سيئات ما عملوا و حاق بهم ما كانوا به يستهزؤن»[8] اعمال بدشان در برابر آنان آشكار ميشود و آنچه را به باد مسخره ميگرفتند بر آنها وارد ميگردد. و در آيه ديگر فرمود: «و لاتجزون الّا ما كنتم تعملون»[9] جز اعمال خود شما، جزائي براي شما نيست.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1 . امام خميني، معاد از ديدگاه امام خميني، (تبيان دفتر 30) نشر مؤسسه آثار امام خميني، چاپ اول، 1378 ش.
2 . سيد محمدحسين حسيني طهراني، معادشناسي، انتشارات حكمت، بي تا.
3 .علي اللهور ديخاني، مبدأ و معاد، نشر آستان قدس رضوي، مشهد، چاپ 2، سال 1376.
4 . سيد ابوالحسن قزويني، معاد، نشر طه، چاپ اول، 1380ش.
5. مکارم شيرازي، پيام قرآن، ج6، ص 500، نشر دار الکتب الاسلاميه، تهران، 1377 ش.
[1] . حجر/ 29. [2] . بقره/ 125. [3] . طباطبائي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، قم، نشر مؤسسه مطبوعاتي اسماعليان، 1371 ش، ج 12، ص 155. [4] . اسراء/ 85. [5] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، نشر دارالكتب اسلاميه، 1379 ش، ج 12، ص 12. [6] . مومنون/ 12 ـ 16. [7] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، نشر پيشين، ج 14، ص 208. [8] . جاثيه/ 33. [9] . يس/ 54.