نگاهي به طرح يك مسئله تكراري

نویسنده: حميد طيبي زاده

نسخه متنی
نمايش فراداده

نگاهي به طرح يك مسئله تكراري

امروزه برخي در نوشته‌ها و سخنان خويش، به طرح وجود ملاك رستگاري در همه اديان پرداخته و براي اثبات مدعاي خود به آياتي از قرآن تمسك مي‌جويند. يكي از اين نوشته‌ها مقاله‌اي با عنوان «پلوراليزم اسلامي» است، كه در نشريه سپيده،[1] درج گرديده است، كه در اين نوشته، به بررسي و نقد مطالب مطرح شده پرداخته مي‌شود. البته قبل از ورود در بحث توجه به نكته‌اي در خصوص فهم آيات قرآن و معارف اصيل قرآني لازم است و آن اينكه قرآن تفاوت‌هاي زيادي با ديگر كتب علمي دارد از همين روي، فهم و درك صحيح آن با ديگر كتب تفاوت زيادي دارد قرآن كريم گر‌چه كتابي جهاني و جاودانه است و اختصاص به زمان و مكان و گروه خاصي ندارد ولي همگان توفيق فهم و درك صحيح و درست از آن را ندارند. همگاني بودن فهم و درك آيات قرآن به اين معنا نيست كه هر كس بدون آشنائي با قواعد و ادبيات عرب و علوم پايه و چندين علم ديگر كه در فهم قرآن دخيل است بتواند در مفاهيم و معارف اصيل قرآني تدّبر و تعقّل كند و بر كرسي رفيع فتوا بنشيند و چيزي را از آيات قرآن استنباط كند و به سبب آن احتجاج نمايد.

به همين منظور مفسرين بزرگ اسلامي (مثل علامه طباطبائي(ره))[2] در كتب تفسيري خود عنايت ويژه‌اي به اين مساله داشته‌اند تا اينكه در فهم و درك آيات قرآن گرفتار تجسيم و تشبيه و تعطيل و يا تكثرگرائي نگرديم با عنايت به اين مقدمه بعضي‌ها خواسته‌اند از آياتي مثل آيه 69 سوره مائده و آيه 62 سوره بقره، پلوراليسم ديني را نتيجه‌گيري كنند. اِنَّ الذين آمنو و الذين هادُو و الصَّابِئُونَ و النَّصاري من آمن بالله و اليوم الآخِرِ و عَمِلَ صالحاً فلا خَوْف` عليهم و لاهم يحزنون؛ كسانيكه به اسلام ايمان آوردند و كساني كه يهودي شدند و نصاري و صائبان، هر كس به خدا و قيامت ايمان داشت و عمل صالح انجام داد هيچ خوف و ترس و اندوهي برآنان نيست.[3]

انَّ الذين آمنوا و الذين هادوا و النَّصاري و الصابئين مَن آمنَ باللِه و اليَوْمِ الآخِرِ و عَمِلَ صالحاً فَلَهم اَجرُهم عند ربهم و لا خوف عليهم و لاهم يحزنون؛ در حقيقت كساني كه به اسلام ايمان آورده‌اند و كساني كه يهودي شدند و نصاري و صائبان، هر كس به خدا و روز قيامت ايمان داشت و كار شايسته كرد پس اجرش را پيش پروردگارشان خواهند داشت و بيم و اندوهي به آنان نيست.[4] معتقدين به پلوراليسم براساس اين آيات ملاك نجات و رستگاري را يكي ايمان به خدا و قيامت و ديگري عمل صالح مي‌دانند. در هر دين و مذهبي كه باشد در نتيجه انسان در عمل و اعتقاد، تابع هر ديني كه باشد به رستگاري مي‌رسد. زيرا حقيقت در هر ديني يافت مي‌شود.

چنين استفاده‌اي از آيات ياد شده درست نيست «زيرا آيه د رمقام بيان اين اصل كلي است كه نجات انسان در قيامت، در گرو اعتقاد به اصول دين خاتم(ص) يعني اسلام و عمل به احكام آن است، يعني آيه مي‌فرمايد: مؤمنان، يهوديان، نصارا و صائبان، هر كس كه به خدا و قيامت معتقد شود و عمل صالح انجام دهد، اجر او نزد خدا محفوظ، و از خوف و حزن مصون است. اما اين كه اعتقاد به اصول دين خاتم، نجات‌بخش انسان است و نه اعتقاد به هر ديني، براي اين است كه اولاً خدا اهل كتاب را نكوهش كرده مي‌فرمايد كه: با آن‌ها نبرد كنيد تا به دين حق ايمان آوردند يا جزيه پرداخت كنند.

قاتلوا الذين لايؤمنون بالله و لاباليوم الآخر و لايحرّمون ما حرَّم الله و رسوله و لايدينون دين الحق من الذين اوتواالكتاب حتي يعطوا الجِزْيَه عن يَدٍ و هم صاغرون؛ با كساني از اهل كتاب كه به خدا و روز پسين ايمان نمي‌آورند و آنچه را كه خدا و فرستاده‌اش حرام كرده‌اند، حرام نمي‌دانند و متدين به دين حق نمي‌گردند، پيكار كنيد تا با خواري به دست خود جزيه دهند.[5]

معلوم است اين كه خداوند دستور به قتال اهل كتاب مي‌دهد دليل بر اين است كه بر حق نيستند زيرا آنها آن چه را كه خدا و رسول خدا حرام مي‌داند حرام نمي‌دانند و به دين حق گردن نمي‌نهند. ثانياً خداوند فرمود: و من يبتغ غير الاسلام دنيا فلن يقبل منه؛ اگر كسي ديني غير از اسلام طلب و قبول كند از او پذيرفته نيست اگر كسي بگويد كه در آيه فقط ايمان به خدا و قيامت و عمل صالح مورد استناد است و از اصل نبوت سخني به ميان نيامده است. جواب اين است كه خداوند در جمله «و عمل صالحاً» با بيان عمل صالح، دو مطلب را گوشزد مي‌كند.

1ـ اعتقاد به وحي و نبوت .

2ـ عمل به آنچه كه پيامبر و حجت هر عصري آورده است.

چون در فرهنگ قرآن، عمل صالح بر عملي منطبق مي‌شود كه مطابق با وحي و رهآورد حجت هر عصري باشد و زماني انسان به وحي عمل مي‌كند كه آورنده وحي را به رسميت بشناسد. پس آيه مزبور اعتقاد به توحيد و معاد را به صراحت و اعتقاد به نبوت را در ضمن بيان عمل صالح ذكر كرده است.[6]

مرحوم شهيد مطهري در اين‌باره مي‌فرمايد: «اين انديشه كه ميان برخي از مدعيان روشنفكري، اخيراً رايج شده است كه مي‌گويند همه اديان آسماني از لحاظ اعتبار در همه وقت يكسانند انديشه نادرستي است البته صحيح است كه ميان پيامبران خدا اختلاف و نزاعي وجود ندارد ولي اين سخن به اين معنا نيست كه در هر زماني چندين دين حق وجود دارد پس لازمه ايمان به همه پيامبران اين است كه در هر زماني تسليم شريعت همان پيامبري باشيم كه دوره او است و قهراً لازم است در دوره ختميه به آخرين دستورهايي كه از جانب خدا به وسيله آخرين پيامبر رسيده است عمل كنيم و اين لازمه اسلام، يعني تسليم شدن به خدا و پذيرفتن رسالت‌هاي فرستادگان او است»[7]

نكته ديگري كه به اشتباه طرفداران پلوراليسم از آيه قرآن نتيجه‌گيري كرده‌اند عبارت است از اين كه مي‌‌گويند خود قرآن مي‌گويد راههاي هدايت متعدد است و مصداق خاصي ندارد؛ والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا؛[8] كساني كه در راه ما مجاهدت كنند آنها را به راههاي خود هدايت مي‌كنيم، در اين آيه خداوند بيان مي‌دارد كه راههاي هدايت من زياد است و اختصاص به راه خاصي ندارد ولي چنين برداشتي از آيه شريفه درست نيست بعضي از روشنفكران هم از اين آيه و شبيه آن صراط‌هاي مستقيم را نتيجه گرفته‌اند در حالي‌كه قرآن صراط مستقيم را بيان مي‌كند نه صراط‌هاي مستقيم،« صراط‌هاي مستقيم به صورت كلي باطل است، صراط يعني يك بزرگراه اصلي كه يكي بيشتر نيست و با يقينيات اثبات مي‌شود در مواردي راه‌هاي فرعي وجود دارند كه ممكن است در آنها انحرافاتي پيش بيايد كه به اصل دين لطمه‌اي نمي‌زنند ولي پذيرفتن اين راه‌ها به معناي متعدد بودن صراط مستقيم نيست لذا خداوند در قرآن صراط را واحد در نظر گرفته است و سُبل را متعدد مي‌فرمايد و ان هذا صراطي مستقيماً فاتّبعوهُ و لا تتبعُوا السُبُل. اين است راه راست من و از آن پيروي كنيد و از راههاي ديگر متابعت ننماييد البته در متن صراط مستقيم و در كنار آن هم سُبل متعددي وجود دارد كه قابل قبول‌اند»[9].

نتيجه اين كه قرآن سبل را متعدد به كار برده است هم در راههاي انحرافي و هم در راههاي الهي و در صورتي كه هر كدام از اين سبل به صراط مستقيم راه پيدا كند راه اطاعت خداست و منظور از صراط مستقيم عترت به دنبال قرآن و امام معصوم ـ عليه‌السلام ـ است.

نكته ديگري كه نويسنده محترم از آيه 108 سوره انعام استفاده كرده عبارت است از اينكه دين خاصي موجب تعلق امتياز ويژه و يا سلب آن نمي‌شود و همه بايد از حقوق اجتماعي يكساني برخوردار باشند. بايد توجه داشت كه در اينجا بين پلوراليزم نظري و پلوراليزم عملي خلط شده زيرا آن قسم از پلوراليزم كه با مباني ديني و معارف اصيل قرآني سازش ندارد پلوراليزم در بُعد نظر است اما پلوراليزم در بُعد عمل شايد به جرأت مي‌توان گفت كه در معارف ديني ما و سيره عملي پيامبر و ائمه آنقدر كه به اين مساله اهميت داده شده‌است در اديان ديگر به چشم نمي‌خورد اينكه چند شهروند از چند عقيده مختلف در كنار هم زندگي كنند و برخورد فيزيكي با يكديگر نداشته باشند و همديگر را احترام كنند اين دستور دين مبين اسلام است و اين ربطي به پلوراليزم در حوزه نظر كه نويسنده محترم در پي اثبات آن است ندارد. وحدتي كه امروز شعار ما است و شيعه و سني را به آن دعوت مي‌كنيم از نوع پلوراليزم عملي است اما اين رويه عملي بدين معنا نيست كه ما اصول طرف مقابل را برحق بدانيم.

نكته ديگر كه نويسنده محترم به آن اشاره كرده است مسئله خلافت انسان است كه همه انسان‌ها خليفه‌الله هستند، و در اينجا بايد سوال كرد آيا انسانهاي كافر و ملحد و فاسق و معاند اينها هم خليفه‌الله هستند بايد توجه داشت كه هر انساني با هر عقيده و تفكري خليفه الهي نيست آيا انساني كه مي‌گويد خدا نيست او هم خليفه ‌الهي است «خلافت انسان از راه تعليم اسماء به دست مي‌آيد كه «علم ادم الاسماء كلها» بنابراين انسان براي رسيدن به خلافت الهي نخست بايد اسماي حُسناي الهي را ياد بگيرد و معاني آن را بفهمد و سپس حقايق آنها را در جان خود پياده كند حداقل خلافت الهي آن است كه آدمي امير نفس خويش باشد، و اگر در ديگران نتواند نفوذي داشته باشد و خليفه‌اي بپروراند، لااقل در نفس خويش نفوذ داشته و بر او مسلط باشد. برترين جانشين خدا كسي است كه به خليفه‌پروري نيز همت گمارد و چنين تحقيقي را در آيينه وجود مقدس پيامبر اسلام مي‌نگريم كه محور خلافت الهي بر مُلك و ملكوت است.[10]

[1] . هفته‌نامه سپيده، ش30، 28 دي ماه 1381.

[2] . رك. تفسيرالميزان، ج1، مقدمه كتاب.

[3] . سوره مائده، آيه69.

[4] . سوره بقره، آيه 62.

[5]. سوره توبه، آيه29.

[6]. آيت‌ا... جوادي آملي، عبدالله، سلسله بحث‌هاي فلسفه دين، دين شناسي، چ1، انتشارات اسراء ـ قم، 1381 ، ص225.

[7]. آيت ا... شهيد مطهري، مرتضي، عدل الهي، صص296 و 297، چ2، انتشارات صدرا، 1361.

[8]. سوره عنكبوت، آيه 69.

[9]. آيت‌ا... مصباح يزدي‌، محمد تقي، پرسش‌ها و پاسخ‌ها، بخش4، ص75، چ3، قم، مؤسسه آموزشي امام خميني.

[10]. آيت ا... جوادي آملي، عبدا...، تفسير موضوعي، ج14، ص282،چ1، انتشارات اسراء، 1379.

حميد طيبي زاده