اثبات ولادت و وجود امام زمان(عج)

محمد باقر ايرواني

نسخه متنی
نمايش فراداده

اثبات ولادت و وجود امام زمان(عج)

از زوايا و ابعاد گوناگوني مي‌توان به مقوله‌ي مهدويّت نگريست. مسأله‌ ولادت حضرت مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه شريف ـ يكي از آن جهات است كه در اين نوشتار، در صدد اثبات آن و پاسخ به شبهات مطرح شده در اين باره هستيم.

انواع شبهه درباره‌ ولادت حضرت ـ عليه السّلام ـ

درباره‌ ولادت حضرت مهدي ـ عليه السّلام ـ از دو جهت شبهه وارد شده است:

1ـ عدّه‌اي اين گونه شبهه كرده‌اند كه منجي موعود، پا به عرصه گيتي نگذاشته و به دنيا هم نخواهد آمد و پديدار شدن يك منجي در آينده و اصلاح عالم به دست او، قابل پذيرش نيست و چنين ايده‌اي محقّق نمي‌شود.

2ـ عدّه‌اي، اساس ايده‌ مهدويّت را في الجمله پذيرفته‌اند، ‌ولي بر اين عقيده‌اند كه امام مهدي ـ عليه السّلام ـ هنوز متولد نشده و آن هنگام كه مصلحي پديدار شود تا اساس ظلم و دستان‌اش برچيده شود، ايده‌ي موعود، محقّق مي‌شود.

شبهه يكم ـ شبهه در اصل مهدي باوري

همه‌ مسلمانان، بر بطلان چنين شبهه‌اي، وحدت نظر دارند و اماميّه و غير اماميه، ‌بر ظهور مردي در آخر الزمان كه اصلاح عالم را به ارمغان آورد، متّفق هستند.

آيات و مجموعه‌ زيادي از روايات نيز بر اين مسأله، تصريح دارند.

آيات

پنج يا شش آيه، در اصل اعتقاد به مهدويّت ظهور دارد و نيازي به تفسير از جانب اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ نيست.[1]

در اينجا، به بعضي از آنها اشاره مي‌كنيم:

«يريدون ليطفؤوا نور الله بأفواههم و الله متمّ نوره»

مي‌خواهند نور خدا را با دهان‌شان خاموش كنند و حال آن كه و خداوند، نور خود (اسلام) را تمام مي‌كند.

اين بخش از آيه، پيامي از جانب خداوند هستي بخش است كه نور خود را بر سر تاسر اين كره‌ي خاكي مي‌گستراند. مصداق اين بشارت، تا حال، واقعيّت نيافته و از آن جا كه امكان ندارد، ‌خداوند خبر خلاف واقع دهد، بايد روزي اين نويد و بشارت صورت پذيرد. و تحقق آن، تنها، به دست امام مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه شريف ـ است: بنابراين، اين آيه، بدون نياز به تفسير روايي، به مطلب تصريح دارد.

«و لقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر أنّ الأرض يرثها عبادي الصالحون»

يقيناً، بعد از ذكر،‌در زبور نوشتيم كه بندگان صالح، زمين را به ارث مي‌برند.

مراد از ارض، تمام زمين بوده و بندگان صالح، تا حال، وارث همه‌ي زمين نشده‌اند. پس بايسته است كه اين واقعيت، در آينده، تحقق يابد و وقوع اين‌ (مشيّت) جز به دست مهدي منتظر ـ عجل الله تعالي فرجه شريف ـ ، محتمل نيست.

اين آيات و ساير آيات، بر اصل مهدي باوري دلالت دارند.

گفتني است كه اين آيات، بر تولّد امام مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه شريف ـ و پنهان بودن ايشان از ديدگان، دلالتي ندارند، بلكه تنها تصريح دارند كه اين نويد و بشارت، روزي واقعيت يافته و بندگان صالح، وارث تمام زمين مي‌شوند؛ زيرا، اين نويد با تولد منجي مصلح در آينده نيز مي‌سازد.

روايات

احاديث پرشماري درباره‌ي اصل ايده‌ي مهدويت و وقوع اين ارمغان و اميد، موجود است، هر چند بر تولّد امام مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه شريف ـ دلالتي ندارند.

اين روايات، مورد پذيرش اهل سنّت نيز واقع شده‌اند. آنان، با توجّه به اين روايات درباره‌ي حضرت مهدي موعود ـ عجل الله تعالي فرجه شريف ـ و ظهور شخصي در آينده به اين نام، كتاب‌ها نوشته‌اند. ما،بيش از سي كتاب از آنان را گرد آورده‌ايم.

اينك، به دو روايت از آن روايات، اشاره مي‌كنيم.

1ـ پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ فرمودند:

«لا تذهب الدنيا حتّي يملك العربَ رجل من أهل بيتي يواطيء اسمه اسمي»[2]

2ـ پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ فرمود:

«لا تقوم الساعهُ حتّي تملأ الأرض ظلماً و جوراً و عدواناً ثم يخرج من أهل بيتي مَن يملأها قسطاً و عدلاً كما ملئت ظلماً و جوراً.»[3] و [4]

از جمله مهدي باوران غير شيعي، مي‌توان از ابن تيميّه و ابن حجر[5] و عبدالعزيز بن باز نام برد. بن باز (مفتي اعظم عربستان)، در مجله‌ي الجامعه يادآورمي‌شود كه اعتقاد به امام مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه شريف ـ و روايات آن، صحيح بوده و شايسته نيست چنين انديشه‌اي انكار شود.

شبهه‌ دوم ـ ترديد در ولادت

ممكن است كسي بگويد: «ما اصل اعتقاد به امام مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه شريف ـ و پديدار شدن موعودي در آينده را مي‌پذيريم ولي لازم نيست اين موعود، همان امام مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه شريف ـ باشد كه تولد يافته و از ديدگاه پنهان است. چه بسا، آن مهدي منتظر، در آينده، پا به گيتي گذاشته و غيبتي در كار نباشد. پس وقوع ولادت حضرت، چگونه ثابت مي‌شود؟».

هدف از اين نوشتار، اثبات ولادت حضرت است. براي اثبات آن، تلاش مي‌شود كه ولادت امام مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه شريف ـ از طريق تواتر و حساب احتمالات ثابت شود.

چهار قضيه‌ مهم

به عنوان مقدمه، ابتدا، چهار قضيّه‌ي مهم را تبيين مي‌كنيم.

قضيه‌ي يكم

براي اثبات هر مسأله‌اي، دو راه وجود دارد:

1ـ تواتر؛ 2ـ حساب احتمالات.

تواتر

تواتر، بدين معنا است كه انبوه زيادي از راويان، از يك مسأله خبر دهند، به گونه‌اي كه احتمال اجتماع و تباني آنها بر كذب، محال باشد. اگر دويست يا سيصد تَن كه در مواقف و مواطن مختلفي به سر مي‌برند، روايتي نقل كنند، وقوع توافق آنان بر كذب، ممكن نيست. چنين خبري را خبر متواتر مي‌گويند.

حساب احتمالات

اگر يك يا چند نفر، خبري را حكايت كنند، اين خبر متواتر نيست، ولي اگر به انحاي مختلف، شواهدي به آن ضميمه شود، بر طبق حساب احتمالات، به سبب آن قرائن، قطع حاصل مي‌شود. به عنوان مثال، شخصي، به بيماري صعب العلاجي دچار شده است و فردي به ما پيام مي‌رساند كه «ايشان، شفا يافته است.».

با اين خبر، تا سي درصد، احتمال بهبود مريض حاصل مي‌شود، ولي اگر شواهد و قرائني به آن ضميمه شود، ارزش احتمال، از سي در صد به چهل يا پنجاه درصد يا... مي‌رسد. اين قرينه، مي‌تواند اين باشد كه مثلاً او، ديگر از دوا استفاده نمي‌كند و يا اين كه شاد و خندان است و... اين خبر، ‌در حقيقت، ‌خبر متواتر نيست، ولي به سبب حساب احتمال و ضميمه كردن قرائن، ارزش احتمال، قوّت گرفته و يقين حاصل مي‌شود.

قضيه دوم ـ وثاقت و عدالت راوي

در خبر متواتر، عادل بودن و وثاقت راوي، ضروري نيست. حال اگر يك يا چند نفر حكايتي نقل كنند، حجيّت اين خبر، مشروط به عدالت راوي است، ولي اگر صد يا دويست يا سيصد تن، قضيه‌اي را حكايت كنند، لازم نيست كه راويان عادل باشند، زيرا، خبر متواتر، به دليل كثرت راويان، افاده‌ي يقين كرده است و بعد از حصول قطع، هدف و مقصودي ديگر باقي نمي‌ماند. ما، عدالت را براي به دست آوردن يقين مي‌خواهيم، وقتي يقين حاصل شد، شرط عدالت لزومي ندارد.

با عنايت به اين مطالب، ترديد و ابهام آفريني در روايات دلالت كننده بر ولادت امام مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه شريف ـ و مسائل مرتبط با حضرت، شايسته نيست و نمي‌توان گفت: «سند اين روايت، ضعيف است» و يا «راويان، مجهول هستند» و يا...

آري، اگر تعداد روايات، محدود بود، اين خدشه‌ها وارد است، اما از آنجا كه احاديث درباره‌ي حضرت مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه شريف ـ متواتر و مستفيض است، نبايد در آنها مناقشه كرد.

قضيه‌ سوم ـ قدر مشترك اين احاديث

ممكن است مجموعه‌اي از روايات، در خصوصيّات و تفاصيل، با هم متفاوت باشند، ولي از يك زاويه، مدلول همه‌ي آنها يكي باشد. مثلاً افراد بي‌شماري، از بهبود مريضي خبر مي‌دهند، ولي يكي از آنان از شفاي مريض در ساعت يك، و ديگري از بهبود او در ساعت دو، و سومي از بهبود مريض در ساعت سه خبر مي‌دهد.

اگر چه خبر اين راويان، در جزئيات يكي نيستند، ولي همه، از جهت بهبود مريض، متحد هستند كه در اين صورت، ‌شفاي مريض، براي ما ثابت مي‌شود؛ زيرا، ‌هر يك از اين خبرها، در حقيقت، دو خبر هستند: خبر نخست، شفاي مريض است و خبر دوم، زمان شفاي او است. خوب مي‌نگريم، مي‌فهميم كه همه‌ي آنان در شفا يافتن فلان فرد، متفق هستند، هر چند در زمان آن اختلاف دارند.

اگر روايات پرشماري، از يك زاويه، بر جريان معيّني، اتّفاق داشته باشند، نسبت به آن مسأله، يقين حاصل مي‌شود، هر چند اين اخبار، ‌در ساير تفاصيل و خصوصيات، با هم تمايز داشته باشند. پس شايسته نيست در احاديث ميلاد امام مهدي ـ عليه السّلام ـ مناقشه كرد و گفت: «اين روايات، در تفاصيل، با هم اختلاف دارند. در اين احاديث، گاه، مادر امام مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه شريف ـ «نرجس» و گاه «سوسن» ناميده شده، و يك بار خبر از تولّد يافتن حضرت ـ عليه السّلام ـ در اين شب و بار ديگر از به دنيا آمدن امام ـ عجل الله تعالي فرجه شريف ـ در شب ديگر حكايت كرده‌اند و يك روايت نقل مي‌كند كه امام ـ عليه السّلام ـ ، در فلان سال به دنيا آمده و روايت دوم، خبر از متولّد شدن حضرت ـ عجل الله تعالي فرجه شريف ـ در سالي ديگر مي‌دهد. پس با توجّه به اختلاف‌ها، شايسته نيست به آنها تمسك شود؛ زيرا، متواتر و مورد پذيرش نبوده و در اثبات تواتر و تحصيل علم به ولادت حضرت، سودي نمي‌رسانند.»؛ زيرا، اين روايات از جهت تصريح به ولادت امام ـ عجل الله تعالي فرجه شريف ـ با هم مشترك‌اند و تفاوت آنها در ساير شاخصه‌ها و ويژگي‌ها است.

قضيه‌ي چهارم ـ اجتهاد در مقابل نص

شايسته نيست كسي در مقابل نص، اجتهاد شخصي كند. پس اگر متن روايتي، ‌دلالت صريح بر چيزي داشته باشد و از حيث سند هم تام باشد، نبايد كسي در آن مسأله، اجتهاد شخصي كند.

خداوند تبارك و تعالي مي‌فرمايد: «و أقيموا الصلاه و آتوا الزكاه»

كاملاً روشن است كه اين آيه، طلب اقامه‌ي نماز و پرداخت زكات را مي‌كند، حال اگر كسي بگويد:

«اين آيه اقامه‌ي نماز را طلب نمي‌كند و...»

سخني بر خلاف نصّ صريح رانده است و او، چنين حقّي را ندارد.

بله، در اين كه آيا اين درخواست، درخواستي وجوبي است يا امري استحبابي مي‌تواند اجتهاد كند؛ زيرا، وجوب و استحباب، در اين آيه، ظاهر و نصّ نيست.

احاديث امام مهدي ـ عليه السّلام ـ ، نيز اين چنين است و اجتهاد شخصي بر نمي‌دارد؛ زيرا، دلالت اين روايات، واضح و صريح‌اند و از حيث سند هم متواتر. زماني مي‌توان اجتهاد كرد كه دلالت روايت، صريح نباشد و سند آن، اشكال داشته باشد.

اينك، پس از بيان اين چهار قضيّه، ‌به مسأله‌ي ولادت حضرت ـ عليه السّلام ـ مي‌پردازيم و عواملي را كه براي ما در اين باره يقين مي‌آورد، بيان مي‌كنيم.

عامل نخست (احاديث عمومي)

عامل نخست، احاديث پرشماري است كه از مسلّمات بين اماميه و غير اماميه شمرده مي‌شود. در اين احاديث، هر چند نام حضرت نيامده است، امّا دلالت بر ولادت حضرت دارند.

الف) حديث ثقلين

اين روايت، ميان اماميه و برادران اهل سنّت، متواتر است و سند آن، قابل خدشه نيست. پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ اين حديث شريف را در مواقف و مواطن متعدّدي، از جمله حجه الوداع، بازگو كرده است. اختلافاتي كه در بعضي الفاظ حديث ديده مي‌شود،‌برگرفته از گوناگوني مواقف صدور حديث است.

حديث ثقلين، چنين است:

«إنّي تارك فيكم الثقلين: كتاب الله و عترتي أهلَ بيتي. أحدهما أكبر من الآخر. و لن يفترقا حتّي يردا عليَّ الحوضَ».[6]

من، در ميان شما، دو چيز گران‌بها به جاي مي‌گذارم كتاب خدا و عترتم، اهل بيت‌ام. يكي از آن دو، از ديگري بزرگ‌تر است. اين دو از هم جدا نمي‌شوند تا زماني كه در حوض، بر من وارد شوند.

جمله‌ي «لن يفترقا حتّي يردا عليَّ الحوضَ» بر استمرار همراهي اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ با قرآن كريم دلالت دارد و اين پيوستگي در همراهي، ‌جز با فرض تولد يافتن حضرت ـ عليه السّلام ـ و پنهان بودن ايشان از ديدگان، امكان ندارد؛ زيرا، اگر حضرت ـ عليه السّلام ـ در آينده تولد يابد، مي‌بايد در اين زمان، قرآن، از اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ جدا باشد. و حال آن كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ فرموده است، اين دو از هم جدا ناشدني هستند.

دلالت اين حديث بر ولادت امام مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه شريف ـ روشن است. اين حديث، از آغاز، در شأن امام مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه شريف ـ وارد نشده و براي موضوع ديگري آمده است، ‌ولي التزاماً، ولادت امام مهدي ـ عليه السّلام ـ از آن استفاده مي‌شود.

اشكال: امام مهدي ـ عليه السّلام ـ هنوز متولد نشده و آن هنگام كه رجعت فرا رسد و امام عسكري ـ عليه السّلام ـ بار ديگر پا به اين جهان گذارد موعود تولد مي‌يابد.

بنابراين بين صدق حديث و عدم ولادت امام ـ عجل الله تعالي فرجه شريف ـ سازگاري ايجاد مي‌شود،

جواب: لازمه ي اين سخن، جدايي بين اهل بيت و قرآن در زمان قبل از رجعت است زيرا در اين هنگام امام مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه شريف ـ و اهل بيت واقعيت خارجي نداشته و قرآن از آنها جدا مي‌باشد.

عالم دوم: اخبار خاص

پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ و امامان معصوم ـ عليهم السّلام ـ از تولد فرزندي براي امام حسن عسكري ـ عليه السّلام ـ خبر مي‌دهند كه بعد از به دنيا آمدن، از ديدگان پنهان مي‌شود و زمين را پر از قسط و عدل خواهد كرد و ايمان به ايشان، براي هر مؤمني ضروري است.

شيخ صدوق، در كمال الدين، اين احاديث را در ابواب زير، تنظيم كرده است:

1ـ اخبار پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ از حضرت مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه شريف ـ (45 حديث).

2ـ اخبار امام علي ـ عليه السّلام ـ از امام مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه شريف ـ .

3ـ اخبار حضرت زهرا ـ عليها السّلام ـ از امام مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه شريف ـ (4 حديث).

4ـ اخبار امام حسن ـ عليه السّلام ـ از امام مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه شريف ـ (2 حديث).

5ـ اخبار امام حسين ـ عليه السّلام ـ از امام مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه شريف ـ (5 حديث).

6ـ اخبار امام سجاد ـ عليه السّلام ـ از امام مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه شريف ـ (9 حديث).

7ـ اخبار امام باقر ـ عليه السّلام ـ از امام مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه شريف ـ (17 حديث).

8ـ اخبار امام صادق ـ عليه السّلام ـ از امام مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه شريف ـ (57 حديث).

مجموع روايات موجود در كافي و الغيبه و كمال الدين و ديگر كتب، بيش از هزار حديث است.

به عنوان نمونه، يك حديث از پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ نقل مي‌كنيم.

1ـ ابن عباس، روايت مي‌كند كه پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ فرمودند: «آگاه باش كه خداوند تبارك و تعالي، من و امامان معصوم ـ عليهم السّلام ـ را حجّت بر بندگان‌اش قرار داده است. از صلب حسين، اماماني قرار داده است كه امر مرا به پا مي‌دارند و وصيّت و سفارش مرا محافظت مي‌كنند. امام نهم از آنان، قائم اهل بيت من و مهدي امت من است. او، در شمائل و افعال و اقوال، شبيه‌ترين مردم به من است. وي، بعد از يك غيبت طولاني ظهور مي‌كند...».[7]

عامل سوم ـ ديدن آن حضرت

مجموعه‌اي از روايات، ‌از ديدن امام زمان ـ عليه السّلام ـ از سوي جمعي از شيعيان خبر مي‌دهند.

علي‌رغم اين كه امامان معصوم ـ عليهم السّلام ـ تأكيد و توصيّه‌ي زيادي داشتند تا نام و خبر ولادت امام مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه شريف ـ پنهان باشد و منتشر نشود، ولي دستگاه حاكم، از خلال سنّت نبوي و اخبار اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ دريافته بودند كه براي امام حسن عسكري ـ عليه السّلام ـ فرزندي خواهد بود كه زمين را پر از قسط و عدل مي‌كند و حكومت‌هاي ظالم، به دستان مبارك‌اش نابود مي‌شوند.

بنابراين، همان گونه كه فرعون بر تولّد حضرت موسي ـ عليه السّلام ـ آگاه بوده و مراقب زنان و قابله‌ها بود، بني‌عباس هم در زمان معتمد عباسي كاملاً بر اوضاع محافظت و نظارت داشت، ولي همان گونه كه حضرت موسي ـ عليه السّلام ـ متولد شد، ‌حضرت مهدي ـ عليه السّلام ـ نيز دور از چشمان جاسوسان بني‌عباس، به دنيا آمد و گروهي از شيعيان خالص، توفيق پيدا كردند، ‌در كودكي آن حضرت را ببينند.

ابوالقاسم جعفري داود بن قاسم از امام هادي ـ عليه السّلام ـ نقل مي‌كند:

يقول: «الخلف من بعدي الحسن ابني، فكيف كم بالخلف من بعد الخلف فقلت و لِمَ جعلني الله فداك؟ قال انّكم لا ترون شخصه ولا يحل لكم ذكره باسمه» فقلت: فكيف نذكره؟ قال: «قولوا الحجه من آل محمد ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ »[8]

جانشين من پس از من فرزندم حسن است شما چگونه باشيد در جانشين بعد از آن جانشين؟

عرض كردم. قربانت گردم چرا؟

فرمود: شخص او را نبينيد و بردن نام او براي شما روا نباشد، ‌عرض كردم؛ پس چگونه او را ذكر كنيم؟

فرمود: ‌بگوييد حجت از آل محمد ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ .

به هر حال علي رغم اينكه ائمه ـ عليهم السّلام ـ تلاش نمودند كه خبر ولادت حضرت منتشر نشده و مخفي بماند ولي جماعتي از شيعه موفق به زيارت حضرت مهدي ـ عليه السّلام ـ شدند.

عامل چهارم ـ روشن بودن ولادت حضرت نزد شيعه

اعتقاد به ولادت حضرت امام مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه شريف ـ نزد آحاد شيعيان، روشن و بديهي است. بنا به گفته‌ي تاريخ و روايات، تفكر و انديشه‌ي مهدويّت و غايب بودن ايشان از ديدگان، از همان اوائل اسلام، متداول و يك امر بديهي به شمار آمده است. از همين رو است كه فرقه‌ي ناووسيه، مدعي بودند كه امام صادق ـ عليه السّلام ـ همان امام پنهان است، ولي پس از وفات امام صادق ـ عليه السّلام ـ بطلان اين عقيده روشن شد.

نيز فرقه‌ي واقفيّه، ادعا كردند كه امام موسي بن جعفر ـ عليه السّلام ـ ، همان امام مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه شريف ـ است. البته سزاوار نيست اين دعاوي و ياوه‌سرايي‌ها موجب تضعيف مهدي باوري شود بلكه عامل تقويت اين ايده مي‌باشد، زيرا اين موارد، بر بديهي بودن انديشه‌ي مهدويت نيز تمام آحاد شيعيان، دلالت دارند، و براي همين بود كه نسبت‌هاي غير صحيح مهدويّت به ساير ائمه ـ عليهم السّلام ـ مي‌دادند.

شيخ طوسي، ‌در كتاب الغيبه تعدادي از وكيلان مذموم را نام مي‌برد. از جمله محمد بن نصير نميري و احمد بن هلال كرخي و محمد بن علي بن ابي العزاقر شلمغاني و... . او، بيش از ده تن از مدّعيان دروغين وكالت و سفارت از جانب امام مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه شريف ـ را نام مي‌برد كه مورد لعن و برائت شيعه واقع شده‌اند.

اين موارد هم موجب تضعيف قضيه‌ي مهدويت و ولادت يافتن و پنهان شدن امام ـ عليه السّلام ـ از ديدگان نمي‌شود بلكه در حقيقت سبب قوّت بخشيدن به مهدي باوري و تولد و غيبت او باشند زيرا دلالت دارند بر اين كه اين ايده (بين شيعه) ثابت و واضح بوده است و ياوه سرايي‌ها و ادعاهاي دروغين اين افراد به دليل بداهت و ثبوت اين عقيده بوده است.

عامل پنجم ـ سفراء و توقيعات

در تاريخ شيعه، قضيّه‌ي چهار سفير امام ـ عليه السّلام ـ و صدور توقيعات از جانب آنان، بسيار روشن و بديهي است. از زمان علي بن الحسين (پدر شيخ صدوق) ‌و مرحوم كليني (هم عصر سفراء) تا حال،‌كسي در اين قضيّه ترديدي به خود راه نداده است و در اين زمان هم هيچ شيعه‌اي، در مقام و منزلت اين سفراء، ترديدي نداشته و احتمال كذب آنان را نمي‌دهد.

سفراي چهارگانه، ‌عبارتند از

1ـ ابو عمرو عثمان بن سعيد؛ ايشان، فروشنده‌ي روغن بودند. شيعيان، نامه‌ها و اموال را به سوي او ارسال مي‌كردند و ايشان هم جهت پنهان كاري، آنها را در ظرف قرار مي‌داد. و براي امام مي‌فرستاد.

ايشان، وكيل امام هادي ـ عليه السّلام ـ و امام حسن عسكري ـ عليه السّلام ـ و بعد از آن دو بزرگوار، سفير امام مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه شريف ـ بود.

2ـ محمد بن عثمان بن سعيد؛

3ـ حسين بن روح نوبختي؛

4ـ علي بن محمد سمري.

توقيعات فراواني از ناحيه‌ي اين سفيران، صادر شد. تعدادي از آنها در كمال الدين و الغيبه موجود است.

مساله‌ي سفير بودن و توقيعات آنها، دليل و شاهدي محكم براي تصديق مقوله‌ي مهدويت و ولادت امام ـ عليه السّلام ـ و غايب بودن ايشان از ديدگان است.

عامل ششم ـ نظارت و مراقبت دستگاه خلافت

در كتاب‌هاي تاريخي اماميّه و غير اماميّه، آمده است كه آن هنگام كه معتمد عباسي شنيد كه براي امام حسن عسكري ـ عليه السّلام ـ فرزندي متولد شده، مأمورانش را به خانه‌ي امام فرستاد و تمامي زنان امام را دستگير و بازداشت كردند تا بدانند فرزند از آنِ كدام يك است.

البته، بعضي از تواريخ نقل مي‌كنند كه اين جريان، به راهنمايي و ارشاد جعفر، عموي امام مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه شريف ـ بوده است.

بنابراين، نظارت و مراقبت دستگاه حاكم، قرينه‌ي روشن و آشكار بر وقوع ولادت حضرت ـ عليه السّلام ـ است؛ زيرا، در غير اين صورت، انگيزه‌اي براي اين همه مراقبت و نظارت نبوده است.

عامل هفتم ـ اعتراف تاريخ نگاران و تبار شناسان غير شيعي

كلمات تاريخ نگاران و تبار شناسان غير شيعي در ولادت امام مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه شريف ـ ، در نهايت وضوح است.

1ـ ابن خلكان مي‌گويد: «به اعتقاد اماميّه، ابوالقاسم محمّد بن حسن العسكري، امام دوازدهم است كه به «حجّت» شهرت دارد و در روز جمعه، نيمه‌ي شعبان سال دويست و پنجاه و پنج، متولّد شده است.»

2ـ ذهبي مي‌گويد: «شيعيان، معتقدند كه پسر امام حسن عسكري ـ عليه السّلام ـ يعني محمّد بن الحسن قائم و جانشين و حجّت است. ايشان، در سال دويست و پنجاه و هشتم و بنا به قولي، در سال دويست و پنجاه و شش، متولّد شده است.».

3ـ ابن حجر هيتمي مي‌گويد: «امام حسن عسكري، غير از ابي القاسم محمد الحجه،‌ فرزندي به جا نگذاشت و آن هنگام كه پدر بزرگوارش وفات يافت، او، پنج سال داشت.».

4ـ خير الدين زركلي مي‌گويد: «در سامراء‌ متولّد شد و در سن پنج سالگي، پدرش وفات كرد.»

عامل هشتم ـ اتفاق شيعه

از زمان كليني و پدر شيخ صدوق تا الآن، تمام آحاد شيعيان، بر ولادت و پنهان بودن حضرت ـ عليه السّلام ـ وحدت نظر و اتّفاق دارند. اين ايده، از اصول مذهب شيعه است و در تمام اعصار شيعه، هيچ كس را نيافته‌ايم كه در ولادت يافتن و غيبت حضرت، شك و ترديد داشته باشد.

حساب احتمالات

خلاصه‌ سخن اين كه يا تواتر اين اخبار را مي‌پذيريم كه در اين صورت حقّ اجتهاد شخصي را نداريم و بايد «نصّ» را بپذيريم و يا اين كه تواتر اين اخبار را قبول نداريم، ولي با ضميمه كردن آن هشت قرينه و عاملي كه بيان شد براي ما روشن مي‌شود كه آن روايات، طبق حساب احتمالات، درست و صحيح است.

محمد باقر ايرواني ـ فصلنامه انتظار، ص90

[1] . عون المعبود في شرح سنن ابي داوود،علامه ابي الطيب محمد ثمن الحق العظيم آبادي،جزء11،ص361،ح4259الي4265.

[2] . الفتاوي الحديثه، شهاب الدين ابن حجر الهيتمي، ص37، مطلب في ذكر الهدي و بعض علامات الساعه.

[3] . كنز العمال في سنن الأقوال و الأفعال، علاء الدين علي المتق،‌ج14، ص389، ح38651 الي 38709.

[4] . المهدي المنتظر، ابوالفضل عبدالله بن محمد بن الصديق الحسني، متوفي 1380.

[5] . المصنف في الأحاديث و الآثار، ابن ابي شيبه، ج15، ص196، ح19484 به بعد.

[6] . سنن ابن ماجه، ج2، ص29، باب خروج المهدي، ح4082 الي 4088.

[7] . المعجم الكبير، ابوالقاسم، سليمان بن احمد بن ايوب بن نصير اللخمي الطبراني، ج10، ص55، ح10213 ـ 10230.

[8] . كمال الدين، ص381، ح5.