براي زنده ماندن انسان ضربان و حركت قلب لازم است و اگر كسي قلبش از حركت بايستد ميگويند سكته كرده است، يعني براي يك زمان خيلي كوتاه ضربان قلب متوقف شده كه اگر طول بكشد مرگ حتمي است، اگر مدتش محدود باشد ممكن است منجر به فلج شدن يك قسمت از بدن شود. نتيجهاش اين ميشود كه خون جريان پيدا نميكند و لخته مي شود و در آن قسمتي كه خون حركت نمي كند ديگر عصب زنده نيست كه بتواند پيام دهد. خيلي هم اتفاق ميافتد كه بعد از سكته قلبي، بيمار سكته مغزي ميكند يعني خون در يك قسمتي از مغزش و از آنجا قسمتي از اعضايش فلج مي شود. اين قلب گوشتي انسان براي بدنش است كه اگر قلب بميرد تمام حركات بدن تعطيل مي شود. براي جنبه تربيتي و اخلاقي انسان هم خدا قلبي قرار داده كه اگر قلب از حركت ايستاد، تمام معنويات انسان تعطيل مي شود. اين است كه مي گويند: فلاني قسّي القلب شده دلش سخت شده. در روايات داريم كسي كه مدتي عبادت خدا نكند، قلبش قسي مي شود. از امام رضا عليه السلام سؤال شد كه چرا نمازها در پنج نوبت خوانده مي شود و چرا دراين وقتها خوانده ميشود؟
حضرت به تفصيل جواب داد كه خداوند خواسته كه شروع و خاتمه كار با ياد خدا باشد، مبادا كه قلب انسان قسي شود، يعني دل انسان بميرد. نماز صبح را قرار داد وقتي كه انسان از خواب بر ميخيزد و مي خواهد به سر كارش برود، يعني خاتمه استراحت وخواب شب و شروع كار روز به ياد خدا باشد تا به وسيله آن خودش را تنظيم كند، دلش و وجدانش را زنده نگه دارد و متوجّه باشد كه خدايي هست و روز جزايي و وظيفهاي و انسانيتي.
اين مسايل را به ياد انسان مي آورد و انسان را با حالت توجّه به وظايف خودش سر كار مي فرستد. وقتي كار ظهر را انسان تمام شد و ميخواهد برگردد خدا برايش برنامه نماز ظهر را گذاشته كه هنوز ناهار نخورده كارش را با نماز تمام كند. كار با نماز صبح شروع كرده وبا نماز ظهر تمام كند. عصر هم با نماز عصر شروع ميكند و وقتي كه كار عصر تمام شد، وقت نماز مغرب است كه كار عصرش را با نماز تمام كرده باشد. وقتي شام ميخورد و ميخواهد استراحت كند، استراحتش را با نماز شروع كرده و كار روزش را با نماز ختم كرده است.
نماز بعنوان زنده نگه داشتن قلب انسان است. همان طوري كه انسان براي بدنش غذا تأمين ميكند و وقتي مدتي كار كرد احتياج به غذا پيدا ميكند، وقتي هم كه انسان مدتي با مردم سر و كار داشت دوباره بايد ارتباطش را با خدا تجديد كند كه خدا از يادش نرود. به او گفتهاند هر كاري را با (بسم الله)آغاز كند. براي چه؟ براي اين كه با ياد خدا كار را شروع كرده باشد و خدا را بر خودش ناظر گرفته باشد، به طوري كه احساس كند خدا او را ميبيند اين است كه مستحب است انسان غذا كه ميخورد(بسم الله )بگويد، حرفي يا كاري را كه ميخواهد شروع كند با(بسم الله) باشد تا كارها با ياد خدا شروع شده باشد. كار هم تمام شد(الحمدلله) بگويد. با ياد خدا شروع كند وبا ياد او تمام كند، تا در حين كار از ياد خدا غافل نشود ودل زنده بماند. پس اساس تربيت در زنده شدن وجدان و زنده ماندن دل انسان است.
دل وقتي با خدا ارتباط برقرار كرد و به خداوند متعال مربوط شد، خود انسان متوجه است كه چه كار بايد بكند و چه نبايد بكند. اين دل انسان امر به معروف و نهي از منكر ميكند، چطور شما به بچّههايتان امر و نهي ميكنيد كه چكارهايي خوب ويا بد است، دل وقتي زنده شد به انسان ميگويد چه كار بكن و چه كار نكن. هر لحظه با انسان حرف ميزند و او را موعظه ميكند. وقتي انسان كار بدي كرد، دل او را مؤاخذه ميكند. وقتي اشتباهاتي كرد دل انسان به او ميگويد اين كار غلط بوده كه كردي، اينكه انسان از كاري كه كرده پشيمان ميشود، دل، انسان را پشيمان ميكند.
حائري شيرازي ـ تمثيلات ج 1