اگر وطن به مقام رضا تواني كرد؟
ز سايهي تو زمين، آفتاب پوش شود
بر آستان تو نقش مُراد، فرش شود
اگر چو شبنم گل، ترك رنگ و بوي كني؟
غذاي نورـتواني به تيره روزان داد
كليد قفل اجابت، زبان خاموشيست
اگر زخويش بر آئي، به تازيانهي شوق؟
به كُنه قطره تواني رسيد، آن روزي
ترا بهر غم و درد امتحان، از آن كردند
تو آن زمان شوي از اهل معرفت (صائب)
كه ترك عالم چون و چرا، تواني كرد