ازدواج و تأسيس كانون خانوادگي براي سلامت و امنيت و سعادت اجتماع نيز سودمند و ضروري است. اگر بنياد خانوادهها مستحكم باشد و جوانها به موقع ازدواج كنند و به كانون گرم خانواده دلبسته باشند بطور محسوس از فسادها و ولگرديها، و بيبندوباريها و طغيانها و قتلوسرقتها و جنايتها و ناامنيها و تجاوزها و انحرافها، و اعتيادها و خودكشيها، كاسته خواهد شد. زيرا چنانكه آمار نشان ميدهد اكثر اين امور از افرادي سر ميزند كه از وجود كانون گرم خانوادگي محرومند.
طبيعت و آفرينش ويژة انسان، سن ازدواج را تعيين كرده و آن، سن بلوغ است.چون پسر در شانزده سالگي و دختر در سن ده سالگي به سن بلوغ ميرسند، شرعاً ميتوانند ازدواج كنند. ليكن بهتر است ازدواج را تا سنين 17 يا 18 سالگي در پسر و 14 يا 15 سالگي در دختر به تأخير بيندازند. زيرا پسر و دختر در اوائل بلوغ از رشد و تعقل كافي برخوردار نيستند و ازدواج در اين سنين ممكن است مشكلاتي را به همراه داشته باشد. بعلاوه، در دو يا سه سال اول بلوغ غريزة جنسي كاملاً بيدار نشده و چندان فشاري بر نوجوان وارد نميسازد و تحمل آن، چندان برايش دشوار نخواهد بود.
بنابراين ميتوان گفت: مناسبترين سنين براي ازدواج، در پسران 17 يا 18 سالگي و براي دختران 14 يا 15 سالگي ميباشد. ليكن تأخير ازدواج از سنين مذكور صلاح نيست و ممكن است عوارض سوء جسماني يا رواني يا اجتماعي را به همراه داشته باشد، در اين سنين غريزة جنسي كاملاً بيدار شده، با تمام قدرت تحريك ميشود و جوان را تحت فشار قرار ميدهد. و جز ارضاء مشروع چارهاي نيست. نياز جنسي مانند نياز به آب و غذاست.
مگر به يك انسان گرسنه يا تشنه ميتوان گفت: از خوردن آب و غذا خودداري كن؟ مگر كار ديگري، حتي ورزش و تفريح و بازي ميتواند انسان گرسنه وتشنه را از فكر غذا و آب منصرف سازد؟ نياز جنسي هم مانند گرسنگي و تشنگي، بلكه به مراتب شديدتر و نيرومندتر از آنها ميباشد. و اگر از طريق مشروع ارضاء نشد ممكن است جوان را به سوي انحراف و گناه بكشد و مهار كردن آن بسيار دشوار است. و از عواقب سوء دنيوي و اخروي انحرافات جنسي نبايد غفلت كرد. بر فرض اينكه جوان توانست با نيروي ايمان و عفت و حياء، غريزة نيرومند جنسي را مهار كند و دامن خود را به گناه آلوده نسازد، اما با عواقب سوء رواني و جسماني آن بايد چه كرد؟ بنابراين، در سنين معين جز ازدواج چارهاي نيست، و بايد هر چه زودتر ازدواج كرد.
هر جواني طبعاً به ازدواج و تشكيل خانواده علاقه دارد و غريزة جنسي، او را در اقدام به آن دعوت ميكند، و بايد هر چه زودتر خواسته طبيعت را اجابت كند و كانون خانواده را برقرار سازد. ليكن در خارج چنين نيست واغلب ازدواجها از سنين طبيعي ومطلوب به سنين بالاتر به تأخير ميافتد. آنچه باعث اين تأخير ميشود بعضي مشكلات و موانع واقعي يا خيالي است كه در اين راه وجود دارند كه به بعضي از آنها اشاره ميكنيم:
قبلاً بايد يادآور شد كه ازدواج يك امر ساده و يك نياز طبيعي است كه زن و مرد به يكديگر دارند. دو ركن اصلي ازدواج زن و مرد هستند كه در خطبة عقد، پيمان زندگي مشترك ميبندند، كه در ادارة زندگي تشريك مساعي نمايند و تا پايان عمر نسبت به همديگر وفادار باشند. و مرد به مقدار امكاناتش چيزي يا مبلغي را به عنوان اقدام و نشانة صداقت تقديم همسرش مينمايد كه مهر و صداق ناميده ميشود. اصل ازدواج همين امر ساده و بيتشريفات است.
و قاعدتاً بايد مانند ساير نيازهاي طبيعي بدون تكلف انجام بگيرد. ليكن اين حقيقت ساده از مسير سهل و بيآلايش خود خارج شده و به يك سري آداب و رسوم و تجملات و توقعات زائد و غيرضروري و دست و پاگير مبتلا گشته است، مانند مراسم سنگين عقد و عروسي، مهريههاي سنگين، جهاز مفصل، فرش و ظرف و اسباب زندگي، توقع منزل جدا و مستقل. اين قيود زائد و دست و پاگير بصورت جزء لاينفك ازدواج در آمده و آن را امري غيرطبيعي و دشوار ساخته است. ريشة اكثر موانع، همين قيد وبندهاي غيرضروري است كه تا پاره نشوند مشكلات و موانع ازدواج برطرف نخواهد شد. اكنون به تعدادي از اين مشكلات اشاره ميكنيم.