واجبات آن كارهائي است كه خداوند به انجامِ آنها امر فرموده است،[1] به نحوي كه ترك آنها عقوبت و عذاب الهي را در پي دارد.[2] به واجبات الهي، فرائض نيز گفته ميشود[3] و مفرد آن فريضه است.
محرّمات آن كارهائي است كه خداوند ما را از انجامِ آنها نهي فرموده است،[4] و حرام عبارت است از كار ممنوع.[5] انجام محرّمات نيز مانند تركِ واجبات موجب عقوبت الهي است.[6]
در مقابل واجبات، افراد مختلف ممكن است برخوردهاي متفاوتي داشته باشند. بعضيها به سرگرميها ممكن است بيش از نماز اهميت دهند. برخي به خمس بيتوجّهند و سهم امام زمان ـ عليه السّلام ـ و نيز فقيران سادات را ميخورند غافل از آنكه غاصب حق معصوم و حق ساداتند. و برخي ديگر بيتوجّه در مواردي ديگر. البتّه بسياري نيز در برابر فرائض و تكاليف خود دقّت كامل دارند. با مراجعه به نهج البلاغه، ميبينيم كه حضرت امير ـ عليه السّلام ـ در رابطه با انجام واجبات، چنين دستور ميدهند:
«وَابْتَذِلْ نَفْسَكَ فيما افْتَرَضَ اللهُ عَلَيْكَ راجياً ثَوابَهُ وَ مُتَخَوِّفاً عِقَابَهُ»[7]
و نفس خود را در مقابل آنچه خدا بر تو واجب كرده فروتن و خوار كن. در حالي كه اميد پاداش الهي را داري و در حالي كه ترسان از كيفر الهي هستي.
آري، بايد در مقابل واجبات خاضع باشيم و نهايت توجّه و دقّت را در انجام آنها داشته باشيم. اگر چنين بوديم، ميتوانيم اميدوار به رحمت و پاداش الهي باشيم. و بايد از هر كوتاهي و قصور در انجام تكاليف، از كيفر الهي ترسان بود.
البتّه انجام واجبات نتيجهاي شيرين و سرانجامي سرشار از خير و سعادت دارد. مولاي متقيان در مورد آنان كه واجبِ خود را انجام ميدهند، ميفرمايند:
«طُوبي لِنَفْسٍ اَدَّتْ اِلي رَبِّها فَرْضَها»[8]
خوشا بحال آنكه واجب خويش را به خدا برساند.
و نيز حضرت در ضمن خطبهاي پس از سفارش مؤكّد به واجبات، سرانجام آنان كه تكاليف و فرائض را انجام ميدهند، اينگونه بيان ميفرمايند: «الفَرائِضَ الفَرائِضَ اَدُّوها اِلَي اللهِ تُوَدِّكُم اِلَي الجَنَّةِ»[9]
واجبات، واجبات. آنها را به خدا برسانيد تا آنها شما را به بهشت برسانند.
«تركِ واجبات» و «انجامِ محرَّمات» و به بيان ديگر معصيت و نافرمانيِ پروردگار عالم داراي پيامدهاي هلاك كننده و وحشتناكي است كه قرآن كريم در ضمن آيات شريفش به بيان آنها ميپردازد.
در سورة نساء سرانجام معصيت كاران اينگونه بيان ميشود:
« وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ ناراً خالِداً فِيها وَ لَهُ عَذابٌ مُهِينٌ»[10]
آنكه خدا و رسول را نافرماني كند و از حدود الهي تجاوز كند، خداوند او را داخل در آتشي ميكند كه براي هميشه د آن خواهد بود، و براي او عذابي خوار كننده فراهم است.
و در سورة جنّ به جايگاه و منزل ابدي آنان اشاره دارد كه:
« وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها أَبَداً»[11]
آنكه خدا و رسولش را نافرماني كند، يقيناً آتش جهنم براي اوست كه براي ابد در آن خواهد بود.
حكايتهاي قرآن از تاريخ امتّهاي نافرمان گذشته و آنچه بر سر آنان آمده است، براي عبرت گرفتن ماست.
در سورة بقره سرانجام قوم بنياسرائيل كه قومي معصيت كار بودند، اينگونه بيان ميشود:
« ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ»[12]
ذلّت و خواري و فقر و آزمندي آنها را فرو پوشاند و بخود پيچيد و آنها مشمول غضبي از پروردگار شدند.
و در پايان آيه به علّت و سبب اين عذاب اشاره ميكند كه: «ذالك بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ»
اين (عقوبت و عذاب) به سبب عصيان و نافرماني آنها بود و بدان جهت بود كه آنها تجاوز (از حدود و فرامين الهي) ميكردند.
يقيناً آيات خدا براي بيداري ماست كه در قلبهاي اهل ايمان داراي اثري بسزاست و منشأ اثر در رفتار و كردار آنهاست. اما قلبهائي كه قساوت بر آنها غلبه كرده كوچكترين بهرهاي از آن ندارند.
خدايا قلبهاي ما را از قساوت و سختي برهان و در برابر هر آنچه حق است نرم گردان تا پذيراي حق باشد و از آنچه بر ديگران گذشته است عبرت گيرد.
اميد آنكه آيات الهي ما را بيدار و از غفلتها برهاند.
مردي نزد حسين به علي ـ عليه السّلام ـ آمد و گفت:
من مردي معصيت كارم و نميتوانم از معصيت و نافرماني خدا دست بردارم. پس مرا موعظهاي فرما.
پس حضرت فرمود:
پنج چيز انجام بده و هر گناهي خواستي بجاي آر.
اول: رزق و روزي خدا را نخور و هر گناهي خواستي بجار آر.
دوم: از ولايت و سرپرستي خدا خارج شو و هر گناهي خواستي بجاي آر.
سوم: جائي را جستجو كن كه خدا تو را نبيند و هر گناهي خواستي بجاي آر.
چهارم: هنگامي كه ملك الموت آمد تا روح تو را قبض كند و جانت را بگيرد او را از خود دور كن و هر گناهي خواستي بجاي آر.
پنجم: هنگامي كه مامور خدا تو را داخل در آتش ميكند پس داخل نشو و هر گناهي خواستي بجاي آر.
«بحار الانوار، ج 78، ص 126»
[1]. البتّه بعضي واجبات را عقل حكم به وجوب آن مي كند. مثل شناخت خدا و معرفت نبوّت، رجوع شود به مفردات راغب، ص 512. [2]. تعريف واجب از زبان فقهاء: «الواجبُ ما اذالم يفعله يستحقّ العقاب» واجب آن چيزي است كه وقتي (مكلَّف) انجام ندهد مستحقّ عقاب و كيفر ميگردد. مفردات راغب، ص 512. [3]. فرض الله الاحكام علي عباده: اوجبها المنجد، ص 577. [4]. بعضي از كارهاي حرام را عقل حكم به حرمت آن ميكند. رجوع شود به مفردات راغب، ص 114. [5]. الحرام: الممنوع منه مفردات راغب، ص 114. [6]. في حلالها حساب و في حرامها عقاب، در حلال آن (يعني دنيا) حساب است و در حرام آن عقاب، نهج البلاغه، خطبة 82 (تحقيق دكتر صبحي صالح، ص 106). [7]. نهج البلاغه، نامه 59، (تحقيق دكتر صبحي صالح، ص 449). [8]. نهج البلاغه، نامه 45، (تحقيق دكتر صبحي صالح، ص 420). [9]. نهج البلاغه، خطبة 167، (تحقيق دكتر صبحي صالح، ص 242). [10].سورة نساء، آية 14. [11]. سورة جنّ، آيه 23. [12]. سورة بقره، آية 61.