دائرة المعارف صفات و بركات حضرت مهدي (عج) دهها سال پيش از ميلاد آن موعود الهي ـ از سوي پاكان و معصومان ـ عليهم السلام ـ گشوده شده است تا خط سبز انبياء و مسير سرخ اولياء با امامت برتري اوصياء استمرار يابد و فروغ وجود سپهسالار هستي، آفرينش را به اوج كمال و تكامل رساند.
از اين رو صحرايِ غدير خم و پايان حجة الوداع رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ كه با معرفي امامت امير مؤمنان علي ـ عليه السلام ـ ، شروعي هدايت آفرين يافت، با معرفي فرزند آن امام والا مقام، حضرت مهدي (عج) گسترهاي بيكران گرفت تا امواج دين باوران و خدا محوران آغاز تا انجام پيروي خود را با پيشوايي اسوههاي آسماني و بينظير، روشن و روشنگر ببينند و هرگز چنين راه نوري را با بيراهههاي ظلمت و ضلالت جايگزين نسازند، بدين خاطر رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ در عيد غدير خم و در حضور بيش از يك صد هزار نفر از مسلمانان فرياد زد و فرمود:
«معاشر النّاس! النور من الله عزّ و جلّ فِيَّ... ثم في النسل منه الي القائم المهدي الذي يأخذ بحق الله و بكلّ حقّ هو لنا»[1]؛
اي مردم! آن نور خداي تبارك و تعالي در من قرار گرفته، پس در وجود علي است و پس از او در نسل او تا «قائم مهدي» كه حق خدا را باز ستاند و همة حقوق از دست رفتة ما را پس گيرد.
آن حضرت در ديگر سخنان سعادت بخش خويش، پور دلبند خود، حضرت بقية الله (عج) را چنين ميستايد:
«رستاخيز به پا نميشود تا هنگامي كه مردي از اهلبيت من كه همنام من است، فرمانروا شود. حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ فرود ميآيد. گويي از موي مباركش قطرات آب فرو ميريزد، پشت سر او (مهدي ـ عليه السلام ـ) نماز ميخواند، -او- قسطنطنيه (استانبول) و كوههاي ديلم را فتح ميكند و زمين را پر از عدل و داد ميكند. آسمان باران رحمتش را فرو ميريزد و با نصر خدا -آن پيشواي حقيقي- تأييد ميشود. او از اولاد فاطمه است. غيبت موسي عظمت عيسي، بردباري داوود و شكيبايي ايوب را يكجا دارد. در بالاي سر او ابري است كه فرشتهاي از ميان آن فرياد بر ميآورد كه: اين خليفة خدا، مهدي است. از او پيروي كنيد.»[2]
علي ـ عليه السلام ـ، آن پيام آور صلح و سلام و دوستي را «صاحب پرچم محمدي و بيرق دولت احمدي ـ صلّي الله عليه و آله ـ» معرفي كرده كه با راستگويي و استواري پيش ميتازد و هستي، لبريز از نام و ياد شيوا و شيرين او ميشود، اصلاحگري كه دانشش از همه افزونتر است و براي خويشاوندان از همه نيكوتر خواهد بود. با ظهور خود به همة اندوهها پايان ميدهد و پراكندگي امت را به وحدت، شور و اشتياق تبديل مينمايد.[3]
با نگاهي به سيره و سخن علي ـ عليه السلام ـ در مييابيم كه شيريني نام و ابهت و عظمت فرجام قيام او چنان عشقي در ژرفاي دل و ديدة امير مؤمنان ـ عليه السلام ـ ايجاد كرده بود كه پس از بيان صفات آن حجت حق، علي ـ عليه السلام ـ دست خويش را بر سينة مبارك كشيد و با طوفاني از اشتياق فرمود:
«شوقاً الي رؤيته»[4]؛
چقدر مشتاق ديدار او هستم.
و در فرازي از آيندة انقلاب و صفات ياران آن امام، سخني سراسر بصيرت سر داد و فرمود:
«... و يا شوقاه الي رؤيتهم في حال ظهور دولتهم[5]»؛
خوشا به حال آنها (ياوران حضرت مهدي ـ عليه السلام ـ)، در زمان صلح و آرامش آنان. خوشا بر شكيبايي آنها در راه دينشان، چقدر مشتاقم آنان را در زمان تشكيل دولتشان ببينم.
آري:
[1] . بحار الانوار، ج 37، ص 211. [2] . مسند احمد، جنبل، ج 3، ص 376؛ عقد الدّرر، ص 17 و 31 و 146؛ الصواعق المحرقه، ص 98؛ البيان، ص 127؛ غيبت شيخ طوسي، ص 115؛ الزامُ النّاصب، ج 1، ص 163. [3] . ينابيع الموده، ص 406؛ بشارة الاسلام، ص 76؛ كمال الدين، ص 304؛ بحار الانوار، ج 51، ص 115. [4] . بشارة الاسلام، ص 52، بحار الانورا، ج 51، ص 115. [5] . كفاية الاثر، ص 320. [6] . علامة فقيد آيت الله حاج شيخ محمد حسين غروي كمپاني (ره).