«بلال» بردهاي بينام و نشان با چهرهاي سياه و بدني دردآلود از تازيانه اشرافيت زورمند و زرآلود بود. فرزند «رباح» و «حمامه» كه به جرم يكتا پرستي و آزاديخواهي شكنجه مرگبار امية بن خلف را تا عمق جان احساس ميكرد[2] و تنها با ياد و نام خداي مهربان «احد»، شكيبايي و بردباري مينمود.
روزي كه رايحة روحپرور خداباوري و يكتاپرستي با آزادي از سوي رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ به ژرفاي وجود او وزيد، شوقي شگفت آور سيماي سياه و سيرت سپيد بلال را فراگرفت، ناگاه رو به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نمود و با ارادتي بسيار با زبان حبشي اين شعر را سرود:
«اَرَه بَرَهْ كَنْكَرهْ كِرا كِري مِنْدَرَهْ»؛[3]
آن هنگام كه در ديار ما بهترين صفات پسنديده را جويا شوند ما تو را شاهد گفتار خود ميآوريم!!
عظمت مقام و ابهت كلام او موجب گرديد كه منصب ارجمند اذان گويي ـ كه شعار اسلامي و نماد ارزش ديني است و در آن زمان مؤذن، نمايندگي رسمي رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ را در فراخواني مردم به سوي نيايشگاه عهدهدار بود ـ به او واگذار شود.[4] به گونهاي كه ناتواني او در اداي «شين» موجب بخشودگي وي و ادامه اين مسؤوليت تنها از سوي او گردد![5]
شخصيت برجسته بلال به گونهاي بود كه با فتح مكه به دستور رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ بر بام كعبه، نداي توحيد و نبوت سر داد و چون پارهاي از وارثان كبر و استكبار جاهليت، زبان به نكوهش او و ستايش خود گشودند، فرشته وحي با پيامبر پر نويد الهي ـ در آيهاي نوراني ـ بر رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرود آمد تا معيار برتري از سر سپردن «قبيله» به دل سپردن به «قبله» و ميزان تقوا و پرهيزكاري استوار شود.[6]
و در پي آن جبرئيل امين با نزول خود نخست سخن اَشرافِ خودخواه را ـ كه شرافت خود را در حقارت ديگران ديده و از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ خواستار دوري بردگان و پابرهنگان ديروزي بودند تا جايگاهي والا نزد رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ يابند ـ مردود شمرد كه با اين خبر سرور و شادي وجود بلال را فرا گرفت،[7] روح او اطمينان و آرامش يافت و آنقدر به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نزديك شد كه زانوانش در كنار پاهاي آن حضرت ديده ميشد. سپس خداوند رسول خود را دعوت به بردباري و همراهي افزونتر با موحّدان پابرهنه و شيفتگان الهي نمود كه:
«و اصبر نفسك مع الذين يدعون ربهم بالغداة و العشي يريدون وجهه و لا تعد عيناك عنهم تريد زينة الحياة الدنيا...»[8]؛
-اي رسول ما!- با كساني كه پروردگارشان را صبح و شام ميخوانند -و- خشنودي او را ميخواهند، شكيبايي پيشه كن و دو ديدهات را از آنان بر مگير. مبادا زيور زندگي دنيا را بخواهي -و از آنان غافل شوي-... .
[1] . ديوان منصور، حافظ، ص 98. [2] . بلال، سخنگوي نهضت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ، عبدالحميد جودة السحار، ترجمة علي منتظمي، ص 4 و 3. [3] . كشكول شيخ بهايي، عزيز الله كاسب، ص 252. [4] . تفسير منسوب به امام حسن عسكري ـ عليه السلام ـ، ص 462؛ علل الشرايع، ص 461. [5] . عدة الداعي، ص 21؛ المحجة البيضاء، ج 2، ص 310. [6] . حجرات، 13؛ يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثي و جعلناكم شعوباً و قبائل لتعارفوا ان اكرمكم عند الله اتقيكم. (ر.ك: تفسير الميزان، ج 18، ص 325؛ اطيب البيان، ج 12، ص 231؛ البرهان، ج 4، ص 210؛ نمونه، ج 22، ص 196؛ تفسير قمي، ج 1، ص 179). [7] . انعام، 52؛ و لا تطرد الذين يدعوت ربهم بالغداة و العشي يريدون وجهه ما عليك من حسابهم من شيء و ما من حسابك عليهم من شيء فتطردهم فتكون من الظالمين. (ر.ك: تفسير الميزان، ج 7، ص 99؛ بيان السعاده، ج 2، ص 132؛ روح المعاني، ج 7، ص 158). [8] . كهف، 28.