روزي كه علي ـ عليه السلام ـ براي خواستگاري فاطمه ـ عليها السلام ـ نزد رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ رفت، پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ بدون آن كه جواب شتابزدهاي دهد و يا همچون آداب و رسوم جاهليت هيچ حق اظهار نظري براي دختر خود قايل نشود، زهراي مرضيه ـ عليها السلام ـ را فرا خواند و موضوع خواستگاري پسر عمويش را با او مطرح كرد تا با مشورت وي پاسخي سنجيده داده شود.
فاطمه ـ عليها السلام ـ، پيش از آن كه نظر خود را بيان كند به پدر احترام كرده، پرسيد:
پدر جان! نظر شما چيست؟
رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود:
«اَذِنَ اللهُ فيه من السّماء»؛
خداوند از آسمان اجازه فرمود.
در اين هنگام زهراي بتول ـ عليها السلام ـ با قلبي لبريز از عشق و ارادت فرمود:
«رضيتُ بما رضي الله لي و رَسولُه»[1]؛
خشنودم به آن چه خدا و پيامبر او براي من رضايت دادند.
و در سخني ديگر، توحيد، نبوت و امامت را در افق نگاه خود مطرح ساخته فرمود:
«رضيتُ بالله ربّا و بك يا ابتا نبيّا و بابن عمّي بعلاً و وليّا»[2]؛
خشنودم كه خدا پروردگار من است و تو اي پدر پيامبر من و پسر عمويم علي ـ عليه السلام ـ شوهر و امام من است.
احترام فاطمه ـ عليه السلام ـ به سخنان پدر در صحنههاي مختلف زندگاني او احساس ميشد و نشان روشني از تسليم آگاهانه و هوشيارانه وي بود. از اين رو در عرصههاي گوناگون اين جمله را به پدر عرض ميكرد:
«يا رسولَ الله! اَنتَ اَولي بما تري»[3]؛
اي رسول خدا شما از من سزاوارتري كه اظهار نظر كني.
[1] . ر.ك: مناقب، ابن شهر آشوب، ج 3، ص 344؛ درّ بحر المناقب، ص 5. احقاق الحق، قاضي نور الله شوشتري، ج 3، ص 344؛ مختصر تاريخ دمشق، ج 17، ص 133. [2] . نك: احقاق الحق، ج 5، ص 117 و 273؛ بحار الانوار، علامه مجلسي، ج 43، ص 149؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 344. [3] . بحار الانوار، ج 43، ص 99؛ تفسير البرهان، ج 4، ص 247؛ كتاب عوالم، ج 11، ص 344.