پيشوايان فكري فرهنگي و ديني جامعه و پيروان پاكسرشت و دينباور آنان، رسالتي برجسته ـ نسبت به ديگران ـ در حفظ و حراست از گنجينههاي معرفتي از دستبرد نااهلان و تحريف حقايق دارند و علاوه بر آن در راه افزايش شور مذهبي و اميد ديني خدا جويان وظيفهاي برتر احساس ميكنند. از اين رو هماره بايد در دفاع از حريم مقدسات كوشاتر بوده و نسبت به حساسيتهاي جامعه دربارة شيوه زندگي بينا باشند. گاه بهرههاي مادي و امكانات عادي زندگي كه براي بسياري از خانوادهها داراي طبيعي و قابل قبولي است، براي برخي از چهرههاي الگو، نوعي نقص و عيب محسوب ميشود، گرچه آن امكانات و اين داراييها از راه حلال به دست آمده باشد. از اين رو بيتوجهي به ظرفيتها، حساسيتها و نوع نگرش جامعه ـ كه در اصطلاح فقهي «خلاف مروّت» نام گرفته ـ تأثير گذار خواهد بود.
قناعت به حداقل زندگي از سوي اسوههاي انسانهاي هدايتخواه و همسويي با اقشار مختلف كمدرآمد و آسيبپذير، شيوة شايستهاي است كه از زمان رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ و فاطمة زهرا ـ عليها السلام ـ وجود داشته است و هماره صالحان و پاكان جامعه بدان چشم اطاعت داشته و پيروي تمام عياري كردهاند. با هم از ماجراي بازگشت رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ از سفر آگاه ميشويم تا نسبت به چنين سنت حسنهاي بهتر بنگريم:
رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ هر گاه به مسافرتي ميرفت، با فاطمه ـ عليها السلام ـ ، خداحافظي ميكرد و چون از سفر بازميگشت، نخست به ديدن دخت عزيز خود ميشتافت.
در يكي از مسافرتهاي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ، زهراي مرضيه ـ عليها السلام ـ، دو دستبند نقره، يك جفت گوشواره و يك پرده براي در منزل خود تهيه كرده بود. رسول گرامي اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ چون از مسافرت بازگشت به ديدار فاطمه شتافت اما اين بار توقف طولاني نكرده، پس از ديدن پرده خانه و زيورآلات سادة دختر خود به سوي مسجد رهسپار شد. فاطمه ـ عليها السلام ـ با هوشياري خاص خود از ناراحتي پدر آگاه گرديد و بدون كوچكترين درنگي، تمامي اشياء را جمع كرده، خدمت رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرستاد و عرض كرد:
«يا رسول الله! تقرأ عليك ابنتك السّلام و تقول: اجعل هذا في سبيل الله»؛
اي رسول خدا! دخترت بر تو سلام ميفرستد و ميگويد اين اشياء اندك را نيز در راه خدا انفاق كن.
پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ پس از مشاهدة بخشش و ايثار زهراي عزيز سه بار فرمود: «فداها ابوها»[1]؛
پدرش فداي او باد.
ناگفته نگذريم كه برخي از پژوهشگران و صاحبنظران، اين ماجراي تاريخي را از بنيان رد كرده و با تحقيقي افزونتر بخش نخست چنين حادثهاي را براي يكي از همسران پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ دانستهاند، آنان بهترين شاهد روشنگري كه در اين زمينه ارائه كردهاند آن است كه حساسيت بسيار فاطمه ـ عليها السلام ـ به گونهاي بود كه مراقبت خاصي مينمود تا مبادا كوچكترين رنجش خاطري از سوي او براي پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ ايجاد شود، از اين رو هنگامي كه پيام خداوند به اطرافيان رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ نازل شد كه:
«لا تجعلوا دُعاءَ الرسول بينكم كدعاء بعضكم بعضا»[2]؛
اي مسلمانان! فرستادة الهي را آن گونه كه همديگر را صدا ميزنيد، مخوانيد.
فاطمه ـ عليها السلام ـ از ترس اينكه مبادا پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ را «اي پدر» بخواند، همچون ديگران «يا رسول الله» صدا ميزد. يك بار، دو بار و يا سه بار كه اين گونه پدر را خطاب كرد، پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ رو به دختر خود كرده فرمود:
«فاطمه جان! اين آيه دربارة تو و خانوادة تو و نسل تو نازل نشده است. تو از من هستي و من از تو. اين آيه براي ادب كردن ستمكاران، جاهلانِ درشت خوي قريش، انسانهاي خودخواه و متكبر، نازل شده است.
دخترم، تو مرا با جملة «اي پدر» خطاب كن كه ماية حيات قلب من است و خداوند را خشنود ميكند.»[3]
به يقين توجه فراوان آن حضرت نسبت به جلب رضايت رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ، مانع انجام هر عملي ـ گر چه به دور از گناه، اما ناراحت كنندة پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ ـ ميشد. از اين رو، قسمت نخست آن حادثه ـ هر چند آموزههاي تربيتي اجتماعي از سوي رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ و دختر گرانقدر آن حضرت به همراه دارد ـ قابل نقد است، زيرا با سيرة زندگاني آن پاك بانو هم سو نبوده و نخواهد بود؛ پاك بانويي كه در راه هدايت يابي از رسالت رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ، در سخني معرفت آموز فرمود:
«حُبّب اليّ مِن دنياكم ثلاثٌ: تلاوة كتاب الله و النظر في وجه رسول الله و الانفاق في سبيل الله[4]»؛
از دنياي شما سه چيز محبوب من است: تلاوت قرآن، نگاه به چهرة رسول خدا و انفاق در راه پروردگار.
نگاه جستجوگر فاطمه در غوغاي زيورهاي زندگي و دلمشغوليهاي ناپايدار آن، تنها سه قلة قداست را نگريسته، زيرا در يكي سخن خداوند را با گوش جان ميشنود و خود را مخاطب خداي خويش ميسازد، و در ديگري ارتباطي هدايت آفرين و سعادت بخش با رسالت پيدا ميكند و از ظاهر چهرة پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ با ژرفاي رسالت حضرت همسو شده به جاودانگي دست مييابد و از انفاق در راه خدا، سيري صعودي از خلق به حق كرده و تمام زندگي خويش را از پروردگار خويش ميشمرد.
[1] . مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 343؛ امالي صدوق، مجلس 41، ح 7، ص 141؛ عوالم، ج 11، ص 568 و 130. [2] . سوره نور، آيه 63. [3] . «قولي يا اَبَه فَاِنّها احيي للقلب و ارضي للرّب»؛ ر.ك: مناقب ابن مغازلي، ص 365؛ كوكب الدرّي، ج 1، ص 150؛ بحار الانوار، ج 43، ص 32 و 33؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 320؛ مناقب ابن مغازلي، ص 364. [4] . نك: وقايع الايام، خياباني، جلد صيام، ص 295.