لطيفه هاي آموزنده تاريخ

محمد رضا اکبري

نسخه متنی -صفحه : 154/ 111
نمايش فراداده

7- رازداري

چند كودك با يكديگر مشغول بازي بودند. ناگهان زني از دور پيدا شد و كودكي را از آن ميان صدا زد و لحظه‌اي چند با او سخن گفت. وقتي كودك نزد كودكان بازگشت هم‌بازيهاي او به دورش جمع شدند و اصرار كردند تا آنها را از صحبت با آن زن آگاه كند.

كودك از آنها پرسيد: آيا شما مي‌توانيد يك راز مهمي را پيش خود نگهداريد؟

همه با صداي بلند گفتند: آري، آري.

كودك گفت: من هم همينطور![1]

[1] .گنجينه لطائف، ص 37.