لطيفه هاي آموزنده تاريخ

محمد رضا اکبري

نسخه متنی -صفحه : 154/ 115
نمايش فراداده

1- ابليس حيله‌گر

وقتي عيسي ـ عليه السّلام ـ به نبوت برانگيخته شد، شيطان در پشت بيت المقدس او را ديدار كرد و گفت: اي عيسي! تو همان كسي هستي كه از عظمت پروردگاريت بدون پدر به وجود آمدي؟

عيسي ـ عليه السّلام ـ فرمود: بلكه عظمت از آن كسي است كه مرا بوجود آورد و به همين گونه آدم و حوا را آفريد.

ابليس گفت: اي عيسي! تو همان كسي هستي كه از عظمت پروردگاريت در زمان طفوليت در مهد سخن گفتي؟

عيسي ـ عليه السّلام ـ فرمود: اي ابليس! بلكه عظمت از آن كسي است كه مرا در خردسالي به سخن آورد و اگر مي‌خواست مرا لال مي‌گردانيد.

ابليس گفت:

تو آن كسي هستي كه از عظمت پروردگاريت از خاك شكل پرنده مي‌آفريني و در آن مي‌دمي و آن پرنده مي شود؟

عيسي ـ عليه السّلام ـ فرمود: بلكه عظمت براي كسي است كه مرا خلق كرد و آنچه را مسخر من كرد آفريد.

ابليس گفت: تو همان كسي هستي كه از عظمت پروردگاريت بيماران را شفا مي‌بخشي؟