لطيفه هاي آموزنده تاريخ

محمد رضا اکبري

نسخه متنی -صفحه : 154/ 136
نمايش فراداده

3- غذاهاي هارون الرشيد

روزي هارون الرشيد از سفرة خود غذايي برگرفت و براي بهلول فرستاد. خادم غذا را پيش بهلول آورد.

بهلول گفت: من اين غذا را نمي‌خورم (تصرف غير مجاز در بيت المال است) ببر پيش سگهاي پشت حمام بينداز.

فرستادة هارون ناراحت شد و گفت: اي احمق! اين طعام مخصوص خليفه است اگربراي هر يك از امنا و وزراي دولت مي‌بردم به من جايزه مي‌داد، تو به غذاي خليفه گستاخي مي‌كني و چنين سخني مي‌گوئي؟

بهلول گفت: آهسته سخن بگو كه اگر سگها هم بفهمند غذا از خليفه است آنها هم نخواهند خورد.[1]

[1] . مجمع النورين، ص 77.