لطيفه هاي آموزنده تاريخ

محمد رضا اکبري

نسخه متنی -صفحه : 154/ 24
نمايش فراداده

2- شعر نو

«استاد شهريار» با شعر نو مخالف بود و عقيده داشت مضامين جديد را بايد در الفاظ متين و محكم بيان نمود.

روزي شاعر نوپردازي پيش او رفته و شعر نو و بي‌قيافه‌اي را كه ساخته بود براي استاد خواند و سپس از او خواست تا درباره شعر او اظهار نظر كند.

استاد شهريار كه نه ميل داشت دل او را بكشند و نه حاضر بود بدون جهت تعريفي كرده باشد گفت: بسيار چيز خوبي است. آن وقتها كه ما جوان بوديم چنين چيزهايي مي‌گفتيم منتهي اسم آن را نثر مي‌گذاشتيم![1]

[1] . لطيفه‌هاي سياسي، ص 173.