419 قال عليه السلام : مَنْ زارَ قَبْرَ اءخيهِ الْمُؤْمِنِ، فَجَلَسَ عِنْدَ قَبْرِهِ وَاسْتَقْبَلَ الْقِبْلَةَ وَ وَضَعَ يَدَهُ عَلَى الْقَبْرِ وَقَرَءَ: (إ نّااءنْزَلْناهُ فى لَيْلَةِالْقَدْرِ) سَبْعَ مَرّاتٍ، اءمِنَ مِنَ الْفَزَعَ الاءكْبَرِ.(481)
فرمود: هر كس بالين قبر مؤمنى حضور يابد و رو به قبله بنشيند و دست خود را روى قبر بگذارد و هفت مرتبه سوره مباركه (إ نّااءنزلناه ) را بخواند از شدايد و سختيهاى صحراى محشر در اءمان قرار مى گيرد.
420 قال عليه السلام : نِعْمَةٌ لاتُشْكَرُ كَسِيَّئَةٍ لاتُغْفَرُ.(482)
فرمود: خدمت و نعمتى كه مورد شكر و سپاس قرار نگيرد همانند خطائى است كه غيرقابل بخشش باشد.
421 قالَ عليه السلام : مَوْتُ الاْ نْسانِ بِالذُّنُوبِ اءكْثَرُ مِنْ مَوْتِهِ بِاالاَْجَلِ، وَ حَياتُهُ بِالْبِرِّ اءكْثَرُ مِنْ حَياتِهِ بِالْعُمْرِ.(483)
فرمود: فرارسيدن مرگ انسانها به جهت معصيت و گناه بيشتر است تا مرگ طبيعى و عادى ، همچنين حيات و زندگى لذّت بخش به وسيله نيكى و إ حسان به ديگران بيشتر است از عمر بى نتيجه .
422 قالَ عليه السلام :
لَنْ يَسْتَكْمِلَ الْعَبْدُ حَقيقَةَالاْ يمانِ حَتّى يُؤْثِرَ دينَهُ عَلى شَهْوَتِهِ، وَلَنْ يُهْلِكَ حَتّى يُؤْثِرَ شَهْوَتَهُ عَلى دينِهِ.(484)
فرمود: بنده اى حقيقت ايمان را نمى يابد مگر آنكه دين و احكام الهى را در همه جهات بر تمايلات و هواهاى نفسانى خود مقدّم دارد.
و كسى هلاك و بدبخت نمى گردد مگر آنكه هواها و خواسته هاى نفسانى خود را بر احكام إ لهى مقدّم نمايد.
423 قال عليه السلام : عَلَيْكُمْ بِطَلَبِ الْعِلْمِ، فَإنَّ طَلَبَهُ فَريضَةٌ وَالْبَحْثَ عَنْهُ نافِلَةٌ، وَ هُوَ صِلَةُ بَيْنَ الاْ خْوانِ، وَ دَليلٌ عَلَى الْمُرُوَّةِ، وَ تُحْفَةٌ فِى الْمَجالِسِ، وَ صاحِبٌ فِى السَّفَرِ، وَ اءُنْسٌ فِى الْغُرْبَةِ.(485)
فرمود: بر شما باد به تحصيل علم و معرفت ، چون فراگيرى آن واجب و بحث پيرامون آن مستحبّ و پرفائده است .
علم وسيله كمك به دوستان و برادران است ، دليل و نشانه مروّت و جوانمردى است ، هديه و سرگرمى در مجالس است ، همدم و رفيق انسان در مسافرت است .
و اءنيس و مونس انسان در تنهائى خواهد بود.
424 قال عليه السلام : خَفْضُ الْجَناحِ زينَةُالْعِلْمِ، وَ حُسْنُ الاْ دَبِ زينَةُالْعَقْلِ، وَبَسْطُ الْوَجْهِ زينَةُالْحِلْمِ.(486)
فرمود: تواضع و فروتنى زينت بخش علم و دانش است ، اءدب داشتن و اخلاق نيك زينت بخش عقل مى باشد، خوشروئى با افراد زينت بخش حلم و بردبارى است .
425 قال عليه السلام :
تَوَسَّدِالصَّبْرَ، وَاعْتَنِقِ الْفَقْرَ، وَارْفَضِ الشَّهَواتِ، وَ خالِفِ الْهَوى ، وَ اعْلَمْ إنَّكَ لَنْ تَخْلُو مِنْ عَيْنِ اللّهِ، فَانْظُرْ كَيْفَ تَكُونُ.(487)
فرمود: در امور زندگى ، صبر را تكيه گاه ، فقر و تنگدستى را همنشين خود قرار ده ، هواهاى نفسانى را زيرپا بگذار و مخالفت كن .
و بدان كه هيچگاه از ديدگاه خداوند پنهان و مخفى نخواهى شد، پس مواظب باش كه در چه حالتى خواهى بود.
426 قال عليه السلام : مَنْ اءتَمَّ رُكُوعَهُ لَمْ تُدْخِلْهُ وَحْشَةُ الْقَبْرِ.(488)
فرمود: هر كس ركوع نمازش را به طور كامل و صحيح انجام دهد، وحشت قبر بر او وارد نخواهد شد.
427 قال عليه السلام : الْخُشُوعُ زينَةُالصَّلاةِ، وَ تَرْكُ مالايُعْنى زينَةُالْوَرَعِ.(489)
فرمود: خشوع و خضوع زينت بخش نماز خواهد بود، رها كردن آنچه (براى دين و دنيا و آخرت ) سودمند نباشد زينت بخش ورع و تقواى انسان مى باشد.
428 قال عليه السلام : الاْ مْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْيُ عَنِ الْمُنْكَرِ خَلْقانِ مِنْ خَلْقِ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، فَمْن نَصَرَهُما اءعَزَّهُ اللّهُ، وَمَنْ خَذَلَهُما خَذَلَهُ اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ.(490)
فرمود: امر به معروف و نهى از منكر دو مخلوق الهى است ، هر كه آنها را يارى و اجراء كند مورد نصرت و رحمت خداوند قرار مى گيرد و هر كه آنها را ترك و ذليل گرداند مورد خذلان و عقاب خدا قرار مى گيرد.
429 قال عليه السلام : إنَّ اللّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَخْتارُ مِنْ مالِ الْمُؤْمِنِ وَ مِنْ وُلْدِهِ اءنْفُسَهُ لِيَاءجُرَهُ عَلى ذلِكَ.(491)
فرمود: همانا خداوند متعال بهترين و عزيزترين ثروت و فرزند مؤمن را مى گيرد (و هلاك و نابود مى گرداند، چون دنيا و متعلّقات آن بى ارزش است ) تا در قيامت پاداش عظيمى عطايش نمايد.
430 قال له رجل : اءُوصِنى بَوَصِيَّةٍ جامِعَةٍ مُخْتَصَرَةٍ؟
فَقال عليه السلام : صُنْ نَفْسَكَ عَنْ عارِالْعاجِلَةِ وَ نار الْآجِلَةِ.(492)
شخصى از حضرت تقاضاى موعظه و نصيحت كرد؟
امام عليه السلام فرمود:
اءعضاء و جوارح ظاهرى و باطنى خود را از ذلّت و ننگ سريع و زودرس ، همچنين از آتش و عذاب آينده ، محفوظدار.
431 قال عليه السلام : فَسادُالاءخْلاقِ بِمُعاشَرَةِالسُّفَهاءِ، وَ صَلاحُ الاءخلاقِ بِمُنافَسَةِ الْعُقَلاءِ.(493)
فرمود: معاشرت و همنشينى با بى خردان و افراد لااُبالى سبب فساد و تباهى اخلاق خواهد شد.
و معاشرت و رفاقت با خردمندان هوشيار، موجب رشد و كمال اخلاق مى باشد.
432 قالَ عليه السلام : الاءدَبُ عِنْدَالنّاسِ النُّطْقُ بِالْمُسْتَحْسَناتِ لاغَيْرُ، وَ هذا لايَعْتَدُّ بِهِ مالَمْ يُوصِلْ بِها إلى رِضاءِاللّهِ سُبْحانَهُ، وَالْجَنَّةِ، وَالْاءدَبُ هُوَ اءدَبُ الشَّريعَةِ، فَتَاءدَّبُوا بِها تَكُونُوا اءُدَباءَ حَقّا.(494)
فرمود: مفهوم و معناى ادب از نظر مردم ، تنها خوب سخن گفتن است كه ركيك و سبك نباشد، وليكن اين نظريّه قابل توجّه نيست تا مادامى كه انسان را به خداوند متعال و بهشت نزديك نگرداند.
بنابراين ادب يعنى رعايت احكام و مسائل دين اسلام ، پس با عمل كردن به دستورات الهى و ائمّه عليهم السلام ، ادب خود را آشكار سازيد.
433 قال عليه السلام : ثَلاثُ خِصالٍ تَجْتَلِبُ بِهِنَّ الْمَحَبَّةُ:
الاْ نْصافُ فِى الْمُعاشَرَةِ، وَالْمُواساةُ فِى الشِّدِّةِ، وَالاْ نْطِواعُ وَالرُّجُوعُ إلى قَلْبٍ سَليمٍ.(495)
فرمود: سه خصلت جلب محبّت مى كند:
انصاف در معاشرت با مردم ، همدردى در مشكلات آنها، همراه و همدم شدن با معنويات .
434 قال عليه السلام : التَّوْبَةُ عَلى اءرْبَعُ دَعائِمْ: نَدْمٌ بِالْقَلْبِ، وَاسْتِغْفارٌ بِالّلِسانِ، وَ عَمَلٌ بِالْجَوارِحِ، وَ عَزْمٌ اءنْ لايَعُودَ.(496)
فرمود: شرايط پذيرش تو به چهار چيز است : پشيمانى قلبى ، استغفار با زبان ، جبران كردن گناه نسبت به همان گناه ، حقّ اللّه و يا حقّالنّاس ، تصميم جدّى بر اينكه ديگر مرتكب آن گناه نشود.
435 قال عليه السلام : ثَلاثٌ مِنْ عَمَلِ الْاءبْرارِ: إ قامَةُالْفَرائِض ، وَاجْتِنابُ الْمَحارِم ، واحْتِراسٌ مِنَ الْغَفْلَةِ فِى الدّين .(497)
فرمود: سه چيز همانند كار نيكان است : انجام واجبات الهى ، ترك و دورى از گناهان ، مواظبت و رعايت مسائل و احكام دين .
436 قال عليه السلام : مَنْ رَضِىَ بِدُونِ الشَّرَفِ مِنَ الْمَجْلِسِ لَمْ يَزَلِ اللّهُ وَ مَلائِكَتُهُ يُصَلُّونَ عَلَيْهِ حَتّى يَقُومَ، مِنَ التَّواضُعِ السَّلامُ عَلى كُلِّ مَنْ تَمَّرُ بِهِ.(498)
فرمود: كسى كه متكبّر نباشد و موقع ورود به مجلس هر كجا جائى بود بنشيند تا زمانى كه حركت نكرده باشد خدا و ملائكه هايش بر او درود و رحمت مى فرستند.
از علائم و نشانه هاى تواضع و فروتنى آنست كه به هر شخصى مرور نمودى سلام كنى .
437 قال عليه السلام : مَنْ زارَ قَبْرَ عَمَّتى بِقُمْ، فَلَهُ الْجَنَّةُ.(499)
فرمود: هر كس قبر عمّه ام حضرت معصومه سلام اللّه عليها را با علاقه و معرفت در قم زيارت كند، أ هل بهشت خواهد بود.
438 قال عليه السلام : اَلْمَرَضُ لااءجْرَ فيهِ وَ لكِنَّهُ لايَدَعُ عَلَى الْعَبْدِ ذَنْبا اِلاّ حَطَّهُ.(500)
فرمود: در مريضى پاداشى نيست و ليكن گناهان بنده خدا را از بين مى برد و پاك مى گرداند.
439 قال عليه السلام :
اَكْرِمْ كُلَّ مَنْ وَجَدْتَهُ يَذْكُرُنا اَوْ يَسْتَحِلَّ مَوَدَّتَنا، ثُمَّ لَيْسَ عَلَيْكَ صادِقا اَوْ كاذِبا، اِنّما لَكَ نيَّتُكَ وَ عَلَيْهِ كِذْبُه .(501)
فرمود: هر كه ما اهل بيت عصمت و طهارت را ياد آورد يا با ما اظهار دوستى كند او را اكرام و احترام نما، و كارى نداشته باش براينكه راست يا دروغ مى گويد، به نيّت و مقصود خود خواهى رسيد و او هم (اگر دروغ بگويد) ضرر دروغ خود را خواهد ديد.
440 قال عليه السلام : القَصْدُ إلَى اللّهِ تَعالى بِالْقُلُوبِ أ بْلَغُ مِنْ إ تْعابِ الْجَوارِحِ بإ لاْ عْمالِ.(502)
فرمود: توكّل و اعتقاد قلبى به خداوند متعال در حلّ مشكلات امور مختلف كار سازتر است تا كار و تلاش خستگى ناپذير.
آن حضرت طبق مشهور، سه شنبه در دوّمين روز ماه رجب ، سال 212 هجرى قمرى ، (503) در قريه اى به نام صريا سه فرسخى شهر مدينه منوّره ديده به جهان گشود.(504)
نام : علىّ(505)صلوات اللّه و سلامه عليه .
كنيه : ابوالحسن ، ابوالحسن الثالث .
لقب : هادى ، ناصح ، متوكّل ، نقى ، مرتضى ، عالم ، طاهر، طيّب ، عسكرى ، أ مين ، ابن الرضاو...
پدر: امام محمّد، جواد الائمّة عليهم السلام .
مادر: سمانه ، از اهالى مغرب ، و معروف به سيّده بوده است .
دربان : عثمان بن سعيد عمرى .
نقش انگشتر: (اللّهُ رَبّي وَ هُوَ عِصْمَتي مِنْ خَلْقِه ).
مدّت عمر: حضرت سلام اللّه عليه مدّت شش سال و پنج ماه در حيات پدر بزرگوارش ، و پس از شهادت وى مدّت 33 سال و 9 ماه رهبريّت و امامت جامعه را بر عهده داشت ، روى هم عمر پر بركت آن حضرت را حدود 41 سال و چند ماه گفته اند كه بيست سال و چند ماه در شهر سامراء تحت نظر حكومت عبّاسى به طور إ جبار إ قامت داشت .
مدّت امامت : بنا بر آنچه بين مؤرّخين و محدّثين مشهور است : حضرت روز سه شنبه پنجم ماه ذى الحجّة سال 220 هجرى پس از شهادت پدر بزرگوارش به منصب امامت و خلافت نائل آمد و حدود 33 سال و 9 ماه امامت و هدايت جامعه را عهده دار بود.
آن حضرت پس از شهادت پدر بزرگوارش مرتّب در اذيّت و آزار دستگاه ظلم و جور خلفاء بنى العبّاس و مخالفين قرار گرفت ، و اكثر مدّت امامت خود را يا در زندان و يا تحت نظر جاسوسان و مأ موران حكومتى سپرى نمود و اگر هم بر حسب ظاهر آزاد مى شد، غير مستقيم رفت و آمد حضرت و افراد را به حضور ايشان تحت كنترل شديد قرار مى دادند.
امّا براى آنكه افكار عمومى خدشه دار نگردد به طور رياكارانه در ظاهر و در موقعيّتهائى معيّن حضرت را احترام و تعظيم مى كردند، ولى بهر حال آن كينه و خباثت و سخن چينى افراد حضرت را به حال خود نگذاشت و به وسيله زهر مسموم و شهيد گرديد. و به همين جهات سياسى و حكومتى ، امام عليه السلام كمتر توانست مسائل دين را در امور مختلف مطرح و يا جلسات درس تشكيل دهد، لهذا سخنان حضرت نسبت به پدران بزرگوارش از هر جهت كمتر در بين كتب تاريخ و حديث ديده مى شود و همين براى مظلوميّت حضرت كافى است كه دفن جسد مطهرّش در خانه شخصى خود حضرت انجام گرفته است .
شهادت : همچنين در تاريخ روز و ماه ، شهادت آن امام مظلوم اختلاف است ولى مشهور گفته اند: روز سوّم ماه رجب ، سال 254 هجرى قمرى (506) مى باشد كه در زمان حكومت معتصم به وسيله زهر مسموم و به شهادت رسيد و در شهر سامراء، در منزل شخصى خود حضرت دفن گرديد.
فرزند: حضرت داراى چهار فرزند پسر و يك دختر بوده است .
خلفاء هم عصر: امامت آن حضرت مصادف شد با حكومت معتصم ، واثق ، متوكّل ، منتصر، مستعين ، معتّز، معتمد.
نماز امام هادى عليه السلام : دو ركعت است ، در هر ركعت پس از قرائت سوره حمد، هفتاد مرتبه سوره توحيد خوانده مى شود.(507)
و پس از آخرين سلام ، تسبيح حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه عليها گفته شود و سپس حوائج مشروعه خود را از درگاه خداوند متعال طلب نمايد.