نحوهي انجام تدريس اثر بسيار بر توانائيهاي شاگردان براي آموزش به خود دارد. معلمان موفق تنها ارائه دهندگان فرهمند و متفاعدگر نيستند بلكه آنان شاگردان خود را به تكاليف سالم شناختي و اجتماعي وارد كرده و به آنان نحوهي استفاده مؤثر از آنها را ياد ميدهند. معلمان موفق با شاگردان خود نحوهي ذخيرهسازري اطلاعات به دست آمده از صحبتها و از خود ساختن آن درس را ميدهند. فراگيران مؤثر اطلاعات، نظرات و درايت را از معلمان خود ميگيرند و منابع يادگيري را به طور مؤثر به كار ميبرند به اين صورت نقش عمده تدريس خلق يادگيرندگانِ قدرتمند است. چنين اصلي براي مدارس هم كاربرد دارد. مدارس سال به سال ترقي ميكنند و يادگيري بهتري را آموزش ميگيرند، موثرتر ميشوند. تدريس ميتواند تفاوت بسياري براي شاگردان در كلاس درس و در پايههاي تحصيلي ايجاد كند. هستهي تدريس خوب شناخت اين مطلب است زيرا معلمان اثربخش مطمئنند كه ميتوانند تفاوت ايجاد كنند و اين تفاوت به وسيلهي كسب ابراز جمعي در يادگيري به وجود ميآيد.
قدرت درمان جادويي معلم در گزارش كميسيون بين المللي آموزش و پرورش براي قرن بيست و يكم تحت عنوان چهار ستون آموزش و پرورش به سازمان يونسكو چنين آمده است:
ب) تفحص گروهي
ج) ايفاي نقش
د) كاوشگري ( كاوشگري به شيوهي محاكم قضايي )
ب) دريافت مفهوم
ج) كاوشگري علمي
د) مهارت آموزشي كاوشگري
هـ) يادِ يارها ( كمك به حافظه )
و) پيشسازمان دهندهها
ز) بديعهپردازي
ب) عزت نفس
ب) آموزش مستقيم
ج) شبيهسازي
د) يادگيري اجتماعي
هـ) دستور كار برنامهريزي شده ( تقويت انجام وظيفه )
آينده اي كه امروز پيشبيني ميشود از راه خواهد رسيد، اگر بدانيم كه ميخواهيم چگونه باشد ميتوانيم بر آن تاثير بگذاريم.
بديهي است كه شناخت وبهرهگيري ازروشهاي نوين تدريس، از مسايل بسيار مهمي است كه بايد بدان همت گماريم.
يكي از هدفهاي آموزشي و پرورش كنوني اين است كه فراگيران را ياري كند تا بتوانند از دانش خويش به طور موثر استفاده كنند. و از آنجا كه عمر هر رشته دانش بشري دائماً كوتاهتر گشته و قواعدي نوين مستمراً جاي آنها را ميگيرند، لذا فراگيران بايد به دانش و مهارتهاي فراگيري، مجهز باشند تا هيچگاه در تنگنا قرار نگيرند.
اين هدف متخصصين و معلمين آموزش و پرورش را ملزم ميسازد تا روشهاي تدريس نوين را به كار گيرند كه منجر با چنين دانش و مهارتهايي ميشود.
بسياري از معلمين از فضاي غير فعال و شرايط خشك و غير واقعي كلاسهاي خويش ناراضي هستند.
آنان به دنبال روشي هستند كه بتواند در دانش آموزان انگيرهي كافي جهت كسب دانش و انجام فعاليتهاي آموزشي ايجاد كند.
بحث دهههاي اخير ميان مربيان توجه به اين مطلب است كه چگونه ميتوان يادگيري را به بهتربن نحو آسان ساخت و بازدهي آن را افزايش داد؟ تجزيه و تحليلهاي بدست آمده خاطر نشان ميسازد كه نقاط ضعف آموزش درسيستمهاي انتقال مستمر است.
يادگيري يك فرايند اجتماعي است و فعاليتهاي يادگيري براي رسيدن به مرحلهي توليد دانش و اطلاعات حياتي است. فرزندان ما در كلاسهاي درسي خود از روشهايي بهره ميجويند كه در 50 سال گذشته به كار ميرفت، طرح همياري كه در آغاز اين قرن از طرف جان ديويي مطرح شد، يك چهارچوب آموزشي است كه در آن گروههاي دانشآموزي ناهمگن از سوي معلم شكل داده ميشوند وبه فعاليت ميپردازند و در درون هر گروه يادگيري، دانشآموزان به فعاليتهايي ميپردازند كه نيازمند همكار و حمايت دو جانبه است.
همياري: كمك به ديگران براي دستيابي به اهداف است، استفاده از اين روش به عنوان كوتاهترين و مؤثرترين راه آموزش شناخت علمي و جريان اجتماعي پذيرفته شده است.
استفاده از اين طرح سبب صميمت و اطمينان ميانفرد، احترام به مقررات و خط مشيهاي گروهي، استقلال در يادگيري و احترام به شأن ديگران و تعهد نسبت به كثرتگرايي و وابستگي و صميمت بين افراد خواهد شد.