ISO 9000
ISO 14000
HACCP
Sogedac
QS 9000
OHSAS 18001
ISO/TS 16949
استاندارد HACCP
HACCP داراي 7 اصل به شرح ذيل است:
1- تجزيه وتحليل مخاطرات موجود (ميكروبي، شيميايي فيزيكي)، تعيين اندازه مخاطره
2- شناسايي نقاط كنترل بحراني
3- تعيين محدوده هاي بحراني
4- تعيين سستم نظارتي براي هر كدام از نقاط كنترل بحراني
5- اقدامات اصلاحي
6- سيستم مستند سازي و نگهداري سوابق
7- ايجاد فرآيندهاي تصديق
با توجه به اينكه در حال حاضر HACCP به عنوان يك استاندارد بين المللي از طرف سازمان ISO منتشر نشده است معمولاً در مميزيهاي اجرا شده از طرف موسسات گواهي دهنده بر حسب آيين نامه هاي هر موسسه الزامات كمي متفاوت است و اين گواهينامه ها از طرف مراجع اعتبار دهنده تاييد نمي شوند.
- ايجاد اطمينان در مصرف كنندگان محصولات
- حركت به سمت توليد بدون نقص (Zero Defect) با استفاده از اصول GMP
- پيشگيري از مخاطرات شيميايي، ميكروبي و فيزيكي كه ممكن است در فرآورده هاي غذايي موجب خسارت رساندن به مشتري و كاهش اعتبار سازمان شود.
- سازگاري با سيستمهاي مديريت كيفيت ISO 9000:2000
يك سيستم مديريت زيست محيطي مي تواند به عنوان بخشي از سيستم جامع مديريت به حساب آيد.
اين سيستم شامل ساختار سازماني، فعاليتهاي طرح ريزي، تعريف مسئوليتها، تعيين روش ها و فرآيندها و همچنين در اختيار گيري منابع لازم براي تهيه، اجرا، بازنگري و حفظ خط مشي زيست محيطي سازمان است.
سيستم مديريت محيط زيست بر مبناي استاندارد ISO 14001 به عنوان يك الگوي اجرايي توسط مرجع صدور گواهينامه (Certificationn Body ) مورد ارزيابي قرار مي گيرد.
- به حداقل رسانيدن موانع غير تعرفه اي تجاري و تسهيل تجارت بين الملل با توجه به بها دادن بيشتر به محيط در سازمان ها
- جلب مشتريان بيشتر و افزايش سهم بازار در سطح بين المللي
- افزايش رعايت مقررات و قوانين مربوط به محيط زيست
- استفاده بهينه از منابع طبيعي
- تسهيل تجارت بين الملل
- ايجاد ارزش افزوده بيشتر براي سازمان
هدف از تدوين اين سري استاندارد به وجود آوردن الگوئي بين المللي براي پياده سازي و استقرار سيستم هاي مديريت و تضمين كيفيت بوده كه مورد استقبال فراوان در سطح دنيا قرار گرفت.
سري استانداردهاي ISO 9000 مجدداً در سال 1994 مورد بازنگري قرار گرفته و به صورت هفده استاندارد متفاوت منتشر گرديد.
آخرين بازنگري استانداردهاي سري ISO 9000 در سال 2000 انجام شده است در اين بازنگري، استاندارد با نگرش فرآيند گرا در سيستم مديريت كيفيت سازمان سعي در نزديك شدن به مدلهاي مديريت كيفيت جامع را دارد. نهادينه نمودن بهبود مستمر در سيستم مديريت كيفيت سازمان از تفاوتهاي اصلي ديگر اين استاندارد با ويرايش قبلي آن است.
ساختار سري استانداردهاي ISO9000 شامل ISO9000:2000 (به تشريح اصطلاحات و تعاريفي مي پردازد كه در استاندارد به آن اشاره شده است) ، ISO9001:2000 (الزامات اجرايي سيستم مديريت كيفيت كه سازمان جهت برآورد مقاصد يا صدور گواهينامه مورد استفاده قرار ميدهد)وISO9004:2000 (خطوط راهنما براي عملكرد بهتر سازمان در راستاي سيستم مديريت كيفيت است) ميباشد.
- شفافيت فرآيندها و شاخص ها در سازمان
- جلوگيري از دوباره كاري ها به واسطه تعريف فعاليتهاي برنامه ريزي شده و سيستماتيك
- كاهش هزينه ها
- ايجاد اطمينان و اعتماد در درون سازمان
- ايجاد اطمينان و اعتماد درون سازمان (مشتري)
- افزايش توان رقابت در عرصه بين الملل
علاوه بر استاندارد ISO 9001 كه الزامات عمومي سيستم مديريت كيفيت را براي كليه سازمنها بيان مي نمايد در صنايع مختلف استانداردهايي منتشر مي شود كه الزامات خاصي را براي آن تعريف مي نمايد كه اين الزامات به صورت مكمل / جايگزين الزامات عمومي ISO 9001 سيستم مديريت كيفيت سازمان را شكل مي دهد.
ISO/IEC 17025 يكي از اين استانداردهاي تخصصي است كه براي تشريح سيستم مديريت كيفيت آزمايشگاهها تدوين شده است. اين استاندارد بين المللي نتيجه اجراي مجموعه الزامات ISO/IEC Guide 25 و EN 45001 است كه هم اكنون با توجه به تجربيات ناشي از اجراي دو استاندارد فوق جايگزين اين دو مي شود.
اين استاندارد كه با همكاري كميته بين المللي الكترونيك (IEC ) و سازمان بين المللي استاندارد (ISO) تهيه شده است الزامات خود را در دو بخش سيستم مديريت كيفيت (فصل چهارم استاندارد) و نيازمنديهاي فني (فصل پنجم استاندارد) مطرح نموده است.
در فصل چهارم استاندارد الزاماتي در خصوص سازمان، سيستم كيفيت، كنترل مستندات ، بازنگري قراردادها و..... مطرح شده كه الزامات مذكور با الزامات ISO 9001 مشابهت دارد. در فصل پنجم استاندارد الزامات فني در خصوص صلاحيت پرسنل، شرايط محيطي، روشهاي آزمون، تجهيزات و..... ذكر شده است.
اين بخش از استاندارد نيازمنديهاي فني متعددي كه در ISO 9001 موجود نيستند را پوشش مي دهد.
انطباق سازمان با ISO/IEC 17025 صرفاً توسط مراجع اعتبار دهنده (AB ) گواهي مي شود.
2- كسب سهم بازار مشتريان داراي گواهينامه ISO/TS 16949 يا QS 9000 (طبق الزامات اين استاندارد در سازمانها دارنده گواهي مذكور موظف به استفاده از خدمات ازمايشگاههاي داراي گواهي ISO/IEC17025 مي باشند )
3- ايجاد قابليت اخذ تاييد صلاحيت فني از اداره استاندارد ملي
4- سازگاري با سيستمهاي مديريت كيفيت ISO 9001
( به خصوص براي آزمايشگاههايي كه بخشي از يك سازمان بزرگ داراي گواهينامه ISO 9001 مي باشند )
5- استفاده از مزاياي عمومي استقرار سيستممهاي مديريت كيفيت در سازمانها.
از آنجا كه تعداد اين الزامات سبب بروز مشكلاتي در خصوص ارزيابي مكرر خواسته هاي متفاوت براي قطعه سازان طرف قرارداد , خودرو سازان مختلف شده است . بررسي ها براي حل اين مشكل منجر به تشكيل گروه كاري بين المللي صنعت خودرو (IATF) گرديد كه اين گروه كاري با همكاري كميته فني 176 سازمان بين المللي استاندارد (ISO ) اقدام به يكپارچه سازي الزامات خودروسازان جهان گرديد. ماحصل اين تلاش انتشار مشخصه فني ISO/TS 16949 در تاريخ 1/3/1999 گرديد.
در تدوين اين مشخصه فني مراجع ذيل به كار گرفته شده است:
1- سري استانداردهاي بين المللي مديريت كيفيت ISO 9000
2- نظامنامه هاي مرجع IATF در مورد ISO/TS 16949
3- نظامنامه هاي مرجع خودروسازان آمريكايي (سري QS 9000)
4- نظامنامه هاي مرجع خودروسازان ايتاليايي (سري AVSQ )
5- نظامنامه هاي مرجع خودروسازان فرانسوي (سري EAQF)
6- نظامنامه هاي مرجع خودروسازان آلماني (سري VDA)
چون طبق قواعد ISO انتشار يك استاندارد بين المللي نياز به طي تشريفات خاصي دارد، در موارد كه به دليل نياز به بازار به وجود يك مدرك لازم است مدرك سريعتر در اختيار قرار گيرد سازمان ISO اقدام به انتشار يك مشخصه فني (Technical Specification) مي نمايد و آن را با علامت ISO/TS منتشر مي نمايد. يك ISO/TS پس از انتشار ظرف سه سال مورد بررسي و بازنگري مجدد قرار مي گيرد كه ماحصل اين كار بازنگري سال 2002 اين مشخصه فني و انتشار ISO/TS 16949:2002 مي باشد. همچنين ظرف شش سال اين نسخه فني مورد بررسي مجدد قرار گرفته و به صورت يك استاندارد بين المللي منتشر شده يا از درجه اعتبار ساقط مي شود.
با توجه به استقبال صنعت خودرو از اين مشخصه فني و پذيرش آن توسط خودروسازان عضو IATF امروزه سيستم كيفيت بر مبناي ISO/TS 16949 رايجترين الگوي سيستم مديريت كيفيت در جهان مي باشد بازنگري دوم اين مشخصه فني بر اساس الزامات ISO 9001:2000 و بر اساس رويكرد فرآيندي تدوين شده و حتي خودروسازان آمريكايي اعلام نموده اند كه اين مشخصه فني به عنوان الزامات آنها نيز قابل قبول است. به كارگيري مشخصه فني ISO/TS 16949 در حال حاضر توسط شركت سازه گستر سايپا نيز الزام شده و اين گروه خودرو سازي الزامات خود را تحت عنوان AR8201 بر اساس اين مشخصة فني و با افزودن الزمات خاص خود منتشر كرده است.
مشخصه فني ISO/TS 16949:2002 براي اولين بار توسط شركت مهندسين مشاور خانه كيفيت ترجمه و منتشر شده است كه براي اطلاع بيشتر مي توانيد اين كتاب را ملاحظه فرماييد.
2- قابليت انطباق و سازگاري با استاندارد مديريت ، زيست محيطي ، ISO 14000
3- استقرار يك سيستم مديريت كيفيت فرآيند گرا كه متضمن ايجاد بهبود مداوم در سازمان و حركت به سمت مدلهاي TQM و تعالي سازمان است.
4- پذيرش اين سيستم توسط گروه خودرو سازي سايپا
5- قابليت انطباق سيستم با الزامات خودرو سازان ايراني ديگر (ايران خودرو، كرمان خودرو و....)
6- استفاده از مزاياي عمومي سيستمهاي مديريت كيفيت
(پيمانكاران فرعي ، قطعه سازان طرف قرارداد با خودرو ساز)
سري ارزيابي بهداشت حرفه ايaccupational health and safetyassessment series- (OHSAS 18001 ) استانداردي واحد كه در پاسخ به نياز فوري سازمانها طراحي شده و اين استاندارد قابل مميزي و اخذ گواهينامه مي باشد كه به دو بخش تقسيم شده OHSAS 18801 كه شامل مشخصاتي مي باشد كه بر اساس آنها گواهي كسب مي شود و OHSAS 18002 كه راهنمايي جهت پياده سازي يك سيستم مديريت بهداشت حرفه اي و ايمني مي باشد.
ساختار OHSAS مشتمل بر 6 بخش مي باشد:
1- نيازمنديهاي عمومي
2- خط مشي بهداشت حرفه اي و ايمني
3- طرح ريزي
4- اجرا و عمليات
5- بررسي و اقدام اصلاحي
6- بازنگري مديريت
ساختار استاندارد OHSAS 18001 سازگار با استانداردهاي ISO 9001:2000 و ISO14001:1996 مي باشد تا سازمانها به راحتي بتوانند سيستم مديريت كيفيت محيط زيست و بهداشت و ايمني شغلي را با يكديگر ادغام كرده و سيستم واحدي را ايجاد نمايند.
- ساختاري روش براي مديريت OHSAS
- ايجاد محيط كاري ايمن تر و سالم تر
- افزايش آگاهي و دانش در خصوص مديريت ايمني و بهداشت شغلي
- كاهش ريسك حوادث، رويدادها و ....... هاي شغلي
علاوه بر نظامنامه مرجع الزامات سيستم كيفیت ( QSR ) كه شالوده اصلي والزامات اين سيستم را تشريح ميكند مجموعه الزاماتQS9000 حاوي 5 سند مرجع ديگر نيز ميباشد كه با الزامات اصلي تحت عنوان six pack شناخته مي شوند.در متن الزامات QSR درمواردي كه ضرورت داشته باشد به اين 5 نظامنامه ارجاع داده شده است. اين 5 نظامنامه مرجع عبارتند از:
1- طرح ريزي پيش هنگام كيفيت محصول و طرح كننرل (APQP&CP)
2- تجزيه وتحليل حالات بالقوه خرابي وآثار آن (FMEA)
3- كنترل آماري فرآيند (SPC)
4- تجزيه و تحليل سيتمهاي اندازه گيري(MSA)
5- فرآيند تاييد قطعات توليدي (PPAP)
هر چند در اغلب سيستمهاي كيفيت صنعت خودرو استفاده از پنج ابزار فوق به نوعي الزامي است ولي منسجم ترين نظامنامه هاي مرجع در خصوص تكنيكهاي MSA ، SPC ، FMEA مربوط به مجموعه الزمات QS 9000است كه در ساير سيستمها نيز از اين مراجع استفاده مي شود البته در مورد APQP و PPAP هر يك از خودرو سازان الزمات خاص خود را دارند كه تا حدودي با APQP ,PPAP سازگار و قابل انطباق است به عنوان مثال در ايران خودروسازان از فرايندي تحت عنوان SQA براي تشريح الزمات خود در مورد تكوين و توسعه محصولات جديد و فرآيند تاييد آن استفاده مي كنند كه از نظر اصولي با الزامات QS 9000 داراي نقاط اشتراك زيادي مي باشد.
با توجه به فراگيري كاربرد QS 9000 بين قطعه سازان سراسر جهان صدور گواهي توسط موسسات گواهي دهنده در اغلب نقاط جهان حتي براي قطعه سازاني كه با خودرو سازان آمريكا طرف قرارداد نيستند رايج بوده و قطعه سازا ن دستيابي به اين گواهينامه را به عنوا ن يك هدف كيفيتي كه بيانگر تكامل سيستم كيفيت آنهاست مد نظر قرار مي دهند .
2- استفاده از مراجع مكتوب علمي كاربردي جهت بكار گيري موثر تكنيكهاي پيشرفته كيفيتي
3- جلب اعتماد مشتريان در خصوص توامندي كيفيتي سازمان
4- ايجاد قابليت تطبيق سيستم كيفيت سازمان با الزامات خودرو سازان داخلي
5- استفاده از مزاياي عمومي استقرار سيستمهاي كيفيت در سازمان
- تامين كنندكان مواد اوليه
- تامين كنندگان قطعات و وسايل توليد و يدكي
- تامين كنندگان عرضه كننده خدمات (عمليات حرارتي ، رنگ، پوشش و........)
مجموعه مدارك EAQF شامل پرسشنامه « ارزيابي تواناييهاي كيفيت عرضه كنندگان» و خطوط راهنماي مراحل مختلف فرآيند « تضمين كيفيت عرضه كنندگان » (SQA) مي باشد.
- كاهش هزينه ها
- بالا بردن كيفيت محصول
- و بقيه مزايايي كه در استانداردهاي سيستمهاي مديريت كيفيت ذكر شده است
اولين گام اجرايي در اين زمينه با تعريف مدل جايزه دمينگ در ژاپن برداشته شد و پس از آن در ايالات متحده آمريكا و اروپا نيز مدلهايي براي پر كردن خلاء چنين جايزه بزرگي ارايه شد. جايزه كيفيت ملي مالكوم بالدريج (MBNQA) بر اساس نوعي مدل ارزيابي سازمانها در آمريكا تعريف شده و مدل اروپايي آن در سال 1991 در نشست بنياد اروپايي براي مديريت كيفيت (EFQM) تحت عنوان جايزه كيفيت اروپايي (EQA) مطرح شد.
اين جوايز در كشورهاي مختلف به برترين شركتها كه به نحو موثرتري به TQM عمل مي كنند اعطا مي شود تا به ايجاد نوعي رقابت در تعالي و رشد سازمانها كمك نمايد.
مدل جايزه ملي تعالي سازماني ايران نيز از مدل اروپايي آن (EFQM) اقتباس شده است و از سال 1382 اعطاي جوايز آن در ايران شروع شده است. در اين مدل بر اساس ارزيابي سازمانها و ميزان نزديكي آنها به TQM سه نوع تنديس (تنديس زرين براي بهترين سازمان، تنديس سيمين براي سازمان دوم و تنديس بلورين براي سازمان سوم) و دو نوع گواهينامه اهتمام به اجراي TQM در نظر گرفته شده است كه به بهترين سازمان در هر زمينه كاري مشروط به كسب حداقل امتياز لازم ارايه مي شود.
در اين مدل، ارزيابي بر اساس تلاشها و فعاليتهاي سازمان و نتايج حاصله انجام مي شود. بخش و فعاليتها يا اقدامات اجرايي سازمان تحت عنوان توانمند سازها شامل 5 گروه معيار (رهبري، خط مشي و راهكار، مديريت مشاركتي، منابع و فرآيندها) و نتايج حاصله از توانمند سازها شامل 4 گروه معيار (رضايت كاركنان، رضايت مشتري، تاثير بر جامعه و نتايج) مي باشد كه با چك ليست هاي، مخصوص توسط ارزيابان آموزش ديده ارزيابي و امتياز دهي مي شود.
- وجود هدف در فرآيند استقرار انگيزه لازم جهت اعتلاي سازمان را براي مديران و كاركنان ايجاد مي كند.
- فضاي رقابتي كسب جوايز به تسريع در رشد سازمانها كمك مي كند كه شعار« كيفيت راه بدون پايان» را جامعه عمل بپوشاند.
- ارزيابي ها و گزارشات آن فضاي مناسبي جهت الگوبرداري از بهترينها (Benchmarking) را فراهم مي كند.
- كسب جوايز حاصل از مدل (با توجه به دشواري دريافت آن) دستاورد بزرگي براي سازمان ايجاد مي كند.
مديريت استراتژيك كه ابزاري براي تحليل صحيح وضعيتهاي اين چنيني و تعريف راهكارهاي بهينه ذيربط است به صورت زير تعريف مي شود:
راهبري و هدايت فرآيند خلق شرايطي براي آينده سازمان و اتخاذ و اجراي تصميماتي براي واكنش مناسب نسبت به مقتضيات محيطي است. مديريت استراتژيك يك واسطه هوشيار و آگاه، در تاثيرگذاري و تاثير پذيري تعاملات درون و برون محيطي است.
با توجه به اينكه مقوله مديريت استراتژيك در واقع فرآيندي جهت تعريف، اجرا و كنترل استراتژي سازمان است لازم است تعريفي نيز از استراتژي ارايه شود. با توجه به تعاريف مختلف ارايه شده در متون علمي، تعريف زير مي تواند بيانگر مفهوم استراتژي باشد:
در عرصه سازماني استراتژي ، فراهم آوردن شرايطي است كه با توجه به اطلاعات موجود و بر اساس قضاوت دقيق در زمان مناسب سازمان را قادر سازد تا عكس العمل مناسب (حمله يا عقب نشيني) در مواجهه با كنشهاي محيط انجام دهد و با برآورد دقيق محدوديتهاي رسيدن به يك موقعيت پايدار، مناسبترين موقعيت را براي خود ايجاد نمايد.
مديريت استراتژيك در فرآيند اجراي خود يك فرآيند تركيبي (Synthetic) است و معناي اين عبارت برخورداري از اين نگرش است كه اين فرآيند كل سازمان را در پيوند با يكديگر در نظر گرفته و مجموعه را در راستاي يك هدف قرار مي دهد.
لذا تصميم گيري به موقع و توانايي تخصيص به هنگام منابع و امكانات به نقاط حياتي است كه مي تواند سازمان را با محيط و مقتضيات آن سازگار كند. پيش بيني آينده، خلق آن و بهره برداري از شرايطي كه بوجود آورده است مي تواند موسسه اي را در پاسخ و يا ايجاد پرسش براي محيط و چالشهاي موجود در آن آماده نگاه دارد.
مديريت استراتژيك چشم به رويكردهاي كلان دارد يعني آن چيزي كه بتواند تاثيرات كلان بر محيط خود بگذارد، خلائي در نيازها ايجاد نمايد كه خود بتواند در بهترين زمان ممكن آن را پوشش دهد.
آنچه در مديريت استراتژيك اهميت دارد مفهوم زمان است كه بستر تغييرات مادي و معنوي را به وجود مي آورد. در چنين شرايطي است كه استفاده از زمان و خصوصيات آن مي تواند به آن شكل مادي بدهد كه قابل لمس بودن در آن در عمل خشنودي كاركنان، مشتريان و جامعه به عينيت برساند.
- حفظ آمادگي سازمان با پيش بيني آينده و اتخاذ راهبردهاي مناسب در مقابل چالشهاي حال و آينده محيط
- ايجاد توان تاثير گذاري بر محيط و رقبا
- جلوگيري از اتلاف منابع و امكانات
تاریخ تهیه : سه شنبه ۱۱ بهمن ۱۳۸۴ توسط : حسین طیّبا