[درس هایی از قرآن] : انفاق، آثار ترک انفاق در دنیا

محسن قرائتی

نسخه متنی
نمايش فراداده

انفاق، آثار ترک انفاق در دنيا

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

الهي انطقني بالهدي والهمني التقوي

بحث در آستانه شهادت آقا امام باقر (عليه السلام) پخش مي‏شود امام باقري که اساس فرهنگ اهل بيت را ايشان پايه‏ريزي کرد چون اميرالمؤمنين (عليه السلام) حکومت دستش نبود سه چهار سال حکومت دستش بود چند نوع جنگ و مشکلاتي که داشت کسي از علوم اميرالمؤمنين (عليه السلام) استفاده نکرد آنگونه که بايد امام حسن (عليه‏السلام) امام حسين (عليه‏السلام) همينطور امام سجاد (عليه السلام) همينطور در زمان امام باقر (عليه السلام) بود که يک مقدار فشار بني اميه کم شد توانستند يک نفسي بکشند.

نقش امام باقر (ع) در نشر فرهنگ اسلامي

امام باقر (عليه السلام) شاگرداني را دور خودش جمع کرد و بعد از آن هم امام صادق (عليه السلام) و لذا بيشترين روايات ما از امام باقر و امام صادق (عليه السلام) است که مي‏گويند مکتب جعفري بخاطر اينکه بيشترين حديث ما از امام جعفر صادق (عليه السلام) است اين حوزه علميه امام باقر و امام صادق (عليه السلام) يعني ما هر چه داريم از آنها داريم بيشترش را شايد 90% روايات ما از اين دو عزيز بزرگوار است باز امامت که به امام جواد (عليه السلام) رسيد هي محدوديت شد امام هادي (عليه السلام) محدوديتش بيشتر شد امام عسگري (عليه السلام) اصلاً توي پادگانش کردند هم عمرشان کوتاه بود 25 ساله 29 ساله 40 ساله و هم حوزه علميه نبود تحت تعقيب، کنترل، شرائط حکومت‏هاي بني اميه و بني عباس هر دو امام کشي بود توي آن منتهي بني اميه چند تا امام کشت بني عباس امامان بيشتري را شهيد کردند ولي يک فرصتي پيش آمد بين سقوط بني اميه و روي کار آمدن بني عباس اين فرصتي که بني اميه غروب او بود و هنوز هم او خوب طلوع نکرده بود بين آن غروب و آن طلوع يک فرصتي بود که امام باقر (عليه السلام) توانست حوزه علميه درست بکند و در اينها .

نياز جامعه به طلاب جوان و کوشا

من اين جمله را بگويم که ما از نظر حوزه علميه خيلي بايد کار بکنيم ما الان دانشجو بحمدالّله يک ميليون و نيم تقريباً دانشجو داريم حالا آمار دقيق نمي‏گويم حدود مي‏گويم پيام نور و دولتي و آزاد شايد بيشتر باشد ولي مثلاً کلِ طلبه‏هاي ما من نمي‏دانم به 70، 80 هزار نفر مي‏رسد يا نمي‏رسد طلبه‏هاي قم که ديگر مرکز هستند و بيشترين طلبه در قم هست دوروبر 35 هزار نفر شهرستانها هم 100 تا 200 تا 500 تا 40 جمعاً 70 هزار تا و لذا الان بسياري از روستاهاي ما روحاني ندارد خيلي جاها امام جمعه نداريم خيلي جاها قاضي نداريم حالا تازه اين توي خود ايران هستيم اگر يک زماني ما خواسته باشيم برويم اسلام را منتقل کنيم مثلاً يک ميليارد و خورده‏اي جمعيت در چين است آيا ما يک طلبه داريم به زبان چيني حرف بزند ولي من چين که رفته بودم 300 نفر را تربيت کرده بودند که ايراني حرف بزنند يعني آنها براي 50، 60 ميليون ما 300 نفر را تربيت کرده بودند که ايراني حرف بزنند يعني آنها براي 50، 60 ميليون ما 300 نفر را تربيت کرده‏اند ولي ما براي يک ميليارد آنها يک نفر را نداريم به بسياري از زبانها هنوز قرآن ترجمه نشده کل ترجمه‏هاي قرآن حدوداً 42 چهل و دو سه تا بيشتر ترجمه نشده قرآن به چهل و دو سه زبان ولي انجيل کتاب مسيحي‏ها به حدود 2 هزار زبان ترجمه شده يعني مادر تبليغات عقب هستيم و اگر بشود افرادي که هوششان خوب است استعدادشان خوب است براي فهم دين و عمل به دين و نشر دين بيايند طلب بشوند اينرا من سفارش مي‏کنم آقاياني که پسر دارند و بچه هايي که خوش استعداد هستند احساس مي‏کنند که آمادگي دارند ما... منتهي‏ اينرا هم به شما بگويم وضع طلبه‏ها از نظر اقتصادي وضع خوبي نيست شما از روحانيون که مثلاً يک درصد شان مسئول هستند يا حالا با اينهايي که در پادگانها و نمي‏دانم جهاد و نهضت و ارگانهال و همه هستند جمعاً مثلاً فرض کنيد شايد بشود 5 درصد ولي 90% بدنه طلبه‏ها زندگي شان روي شمعک است يعني بالاترين حقوق يک روحاني در قم بالاترين حقوق روحاني باسوادترين طلبه ما در قم 60 هزار تومان ميگيرد باسوادترين طلبه‏هاي قم که سابقه 20 سال تحصيل دارد امتحان کتبي شفاهي حالا يک کسي اگر دستش به منبر رسيد يا به قلم رسيد يا سخنراني از طريق منبر و قلم يا مثلاً از طريق يک جاهايي از غير از دنياي آخوندي بتواند زندگي اش را تأمين کند حسابش جداست ولي بدنه طلب‏ها حالا... وضع اقتصاديشان کم رنگ است اما عوضش رنگ معنوي اش خيلي پررنگ است و من خيلي دعا به پدرم مي‏کنم که من را طلبه کرد حالا چه توي تلويزيون باشم چه نباشم چون هر شبي که مي‏خوابم يک چيزي اضافه مي‏شود... محدوديت نداريم که 4 سال درس بخوانيم يا 6 سال يا 8 سال درس بخوانيم بنده که الان ريشام هم سفيد شده ديشب مثلاً من 6 ساعت مطالعه کرده‏ام هي لذت مي‏برم هي مطالعه مي‏کنم چيزي گيرم مي‏آيد هي نکته در مي‏آيد طلبگي بايد آدم خودش عاشق درس باشد اينکه ترم و واحد و خواسته باشي با 4، 5 سال سروته‏اش را هم بياوري بعد هم يک مدرکي و حقوقي اين خبرها نيست بايد چشم ات را هم بگذاري براي فهم دين عمل به دين اگر افرادي مي‏توانند اين کار را بکنند بکنند بخصوص از خانواده هايي که پدرشان مي‏تواند زندگي بچه شان را تأمين کنند که ديگر آن دغدغه اقتصادي هم نداشته باشد بگويد آقا جان من وضعم خوب است تو برو درس بخوان.

يک بچه هايتان را وقف امام باقر (عليه السلام) کنيد وقف امام صادق (عليه السلام) کنيد وقف دين پيغمبر (صلي الله عليه و آله) کنيد بعد هم اين را به شما بگويم که خلاصه ما طلبه کم داريم پنجاه و چند کشور آفريقايي است ما دو سه دور آفريقا رفتيم هر کشوري مي‏رفتيم يک چيزهايي مي‏گفتند که ما خنده مان ميگرفت آخر ما يک شعار داديم که آمريکا توي چه فکريه ايران پر از بهشتيه مي‏گفتند آقا 20 تا دکتر بهشتي براي ما بفرستيد يک 40 تا هم مطهري ما مي‏گفتيم حالا ببينيم ولي به هر حال ولي خوب محال نيست بچه‏هاي خوش استعداد بيايند طلبه بشوند درست مي‏شود... شهادت امام باقر (عليه السلام) را تسليت عرض مي‏کنم.

داستان باغي که سوخت، در سوره قلم

اين جلسه مي‏خواهم يک قصه‏اي از قرآن برايتان بگويم اين قصه توي کتاب بچه دبستاني‏ها هم آمده اما من مي‏خواهم امروز تفسيري بگويم سوره‏اي است در قرآن بنام سوره نون و القلم «ن و القلم»، «مايسطرون» حالا خود اين ارزشي که خدا به قلم خورده ولي به بيان قسم نخورده قلم ارزانترين چيزي است که تمدنها را به هم گره مي‏زند فرهنگ‏ها را به هم گره مي‏زند قلم چيزي است که اگر خيانت کند بزرگترين خيانت را مي‏کند و اگر خدمت کند بزرگترين خدمت را مي‏کند من راجع به اين يک خدمتي است که برايتان مي‏گويم «بسم الّله الرّحمن الرّحيم» سوره «ن و القلم» تفسير قرآن تفسري داستان باغي که سوخت اين آمده منتهي به نحو تفسيريش مي‏خواهم بگويد.

قرآن مي‏فرمايد که: «انا بلوناهم کما بلونا اصحاب الجنه اذ اقسموا ليصرمنها مصبحين ولا يستثنون» قصه‏اش اينست بابايي باغ خوبي داشت پر ميوه هر سال ميوه‏اش را به فقرا مي‏داد مُرد اين بابا، بچه هايش آمدند ديدند اين باغ خيلي پر ميوه است گفتند بابامان پير شده عقلش نمي‏رسيد هستند پدراني که مي‏خواهند کار خير بکنند بچه‏هاشان نمي‏گدارند گفتند بابامان پير شده و عقلش نمي‏رسد ما از اين ميوه‏ها به کسي نمي‏دهيم گفت آخر خود فقرا مي‏فهمند مي‏آيند سر باغ گفت سحر ميوه‏ها را مي‏چينيم اين‏ها شب خوابيدند سحر همديگر را صدا زدند يواش يواش پاورچين پاورچين رفتند سراغ باغ ديدند باغ شان يک تخته خاکسر شده گفتند گم کرده‏ايم کوچه را يک کسي گفت نه کوچه را گم نکرده‏ايم فکرمان گم شد تصميم گرفتيم ندهيم خدا هم به ما نداد اين اصل قصه اما اين قصه چند تا نکته دارد توي اين 5، 6 برادر يکي از اين برادرها گفت بابا پدرمان مي‏داده به فقرا ما هم به فقرا کمک کنيم ديگر اين در اقليت قرار گرفت و کتک خورده و نخورده تسليم اش کردند آنوقت آن کسي که ديروز کتک خورده بود آمد گفت به شما نگفتم که تصميم خطرناک براي مردم نگيريد اگر براي تصمصم خطرناک گرفتيد خدا هم براي شما تدبير مي‏کند اين اصل قصه.

آزمايش انسانها، سنت قطعي خداوند

حالا نکاتي که توي اين آيه هست اينست که يکي اينکه «انّا بلوناکم» (بلا) بعني آزمايش ما... يکي از سنت‏هاي خدا اينست که آزمايش مي‏کند همه را امتحان مي‏کند با سيل با زلزله با قحطي با پولدار شدن با فقير شدن با عزت با ذلت با فقر با غنا با شهرت با گمنامي با زيبايي با زشتي هر کسي را با همان چيزي که دستش است خدا امتحانش مي‏کند آزمايش... منتهي امتحان خدا براي اين نيست که چيزي ياد بگيرد امتحان خدا براي اينست که عملي از ما سر بزند چون تا عملي از ما سر نزد ما مُزد نمي‏گيريم تا لحاف دوز لحاف ندوزد شما پولش نمي‏دهيد تا بنا نسازد شما پول به او نمي‏دهيد بله ايشان بنا هست ولي چيزي که نساخته خدا مي‏داند کي چکاره است مثل اينکه ما مي‏دانيم اين آقا لحاف دوز است اين آقا بناست ولي تا از او کاري سر نزده به او پول نمي‏دهيم خدا مي‏داند که ما... چکاره‏ايم امتحاني که مي‏کند نه براي اينکه خودش چيزي ياد بگيرد خدا بلد است مي‏داند که ما چکاره‏ايم امتحان مي‏کند تا از ما يک کاري سر بزند وقتي کار سر زد آنوقت مزدمان مي‏دهد خدا آزمايش مي‏کند بعد مي‏گويد که در گفتگوها به تاريخ مفيد... استفاده از تاريخ مفيد است مي‏گويد ما مردم مکه را امتحان مي‏کنيم همانطور که صاحبان آن باغ را امتحان کرديم تاريخ تکرار مي‏شود خوب.

نذر و قسم، در کارهاي درست ارزش دارد

اين چه بود «اذ اقسموا» قسم خوردند که چي؟ گفتند قسم خوردند که امسال به فقرا نمي‏دهيم اين خودش يک نکته است آيا هر قسمي درست است مي‏گوئيم آقا با خانمت آشتي کن مي‏گويد نه من قسم خورده‏ام که طلاقش بدهم خوب بيخود قسم خوردي روز اولي که شاه فرار کرد سرانِ رژيم شاه را گرفتند گفتند ما قسم خورده‏ايم به اعليحضرت وفادار باشيم حالا اگر شما قسم خوردي سرت را بگذاري زمين راه بروي و پاهايت را هوا کني اصلاً قسم خوردهي که کله‏ات را بزني به ديوار قسم خورده‏اي که بچه ات را بزني بايد عمل کرد؟ اصلاً نذر و قسم در جايي ارزش دارد که کار کارِ... نذر کني که نماز بخواني نه بگو من قسم خورده‏ام که نماز نمي‏خوانم ِاه!! اگر يک کاري درست بود قسم و نذر شما درست است ولي اگر کاري درست نبود که... «اقسموا» قسم خوردند قسم غلط خوردند هر قسمي که ارزش ندارد خوب. اينها قسم خوردند يکي از نکات اينست که مي‏گويد اصحاب باغ نمي‏گويد باغ چند متر بود صاحبش کي بود وارثين چند تا بودند اين خودش يک نکته است يعني وقتي مي‏خواهي اختلاط کني خلاصه‏اش را بگو آقا يک باغي تصميم گرفتند ميوه هايش را ندهند خدا هم ميوه هايشان را سوزاند گفت حالا که شما مي‏خواهيد فقرا را محروم کنيد من خودتان را محروم مي‏کنم محروم کني محروم مي‏شوي.

انفاق، مال را زياد مي کند، نه کم

يک مثل مي‏زنند مي‏گويند اينهايي که سقف ضربي مي‏زنند آجر مي‏گيرد از کارگر اگر اين آجر را چسباند يک آجر ديگر به او مي‏دهند اگر اين آجر را همينطور توي دستش نگه داشت او هم پايين آجر را نگه مي‏دارد اگر آجر را زدي به سقف يکي ديگر به تو مي‏دهند اما اگر تو همينطور آجر را نگه داشتي او هم آجر نگه مي‏دارد اگر بچه سينه مادرش را مکيد دو مرتبه شير مي‏آيد توي جايش اگر نمکيد شير جديد نمي‏آيد فکر نکنيد که اگر بُخل کنيد خدا مي‏دهد جايش پُر مي‏شود خيل هم قشنگ جايش پُر مي‏شود. مدينه بودم بمناسبت عيدي مقداري آجيل داشتم گفتيم اين آجيل را شب عيد است تقسيم کنيد همه را تقسيم کرديم هيچي اش ديگر براي خودمان نماند از مدينه آمديم مکه طواف کردم خسته شدم يکي دو تا طواف کردم ديگر زانويم حال نداشت به ذهنم آمد که اگر يک خورده آن آجيل را براي خودمان نگه مي‏داشتيم حالا دو سه تا دانه کشمش مي‏خورديم يک طواف ديگر مي‏کرديم ديگر الان پايم هيچ رمق ندارد اين توي ذهنم آمد به احدي هم نگفتم آمدم بيرون ديدم يک کسي اشاره مي‏کند که بيا گفتم فرمايشي داري؟ فکر کردم سوالي دارد گفتم سوال... گفت من مقداري آجيل داشتم دارم از مسجدالحرام مي‏روم ولي تو را توي طواف ديدم گفتم بنشينم اينجا طوافش که تمام شد آجيل‏ها را به او بدهم اگر اين دو سه تا کشمش بخورد يک طواف ديگر مي‏کند اصلش من ماندم گفتم خدايا قربانت بروم که چه جوري لطف مي‏کني چه جوري لطف مي‏کني خيلي عجيب است.

شب نيمه شعبان بود در مدينه گفتم چه اشکال داشت اينجا که بوديم زيرش يک بازارچه بود روي آن هم خوابگاه مسافرها نشسته بوديم توي خوابگاه و توي... توي نهارخوري گفتم که چي مي‏شد من پول مي‏داشتم امشب شب نيمه شعبان است مي‏رفتم طبقه پائين پهلوي آشپزها مي‏گفتم امشب شب تولد آقا امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) است يکي يک چيز عيدي مي‏خواهم بدهم به شما يک چند تا خودنويس زير پيراهني پيراهني مي‏خريديم به اين آشپزها مي‏داديم به ذهنم آمد که چرا من پول ندارم ولي خوب توي ناهار خوري به ذهنم آمد و شروع کرديم به نهار خوردن يک نيم ساعتي گذشته و نگذشته نيت من اين بود که اگر من پول داشتم مي‏رفتم همين زير غذاخوري پاساژ بود دو سه تا پيراهني، خودنويسي، زيرپيراهني مي‏خريدم و به آشپزها مي‏دادم چون اينها پاي ديگ غذا مي‏پزند خيلي اذيت مي‏شوند غذا خوردم يک کسي آمد گفت حاج آقا گفتم بفرمائيد گفت اين آشپزها ممکن است بيايند از شما تشکر کنند شما دسته گُلي آب نده گفتيم چرا؟گفت من اينجا نشيته بودم به دلم برات شد که بروم توي اين مغازه‏هاي پائين چند تا زير پيراهني و خودنويس بخرم بروم پاي ديگ بدهم به آشپزها بگويم اينرا قرائتي داده شب نيمه شعبان است تولد امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) اينها ممکن است بيايند از شما تشکر کنند شما نگو من نبودم خبر ندارم آبرويم را نريزي خيلي اصلش کلافه شدم از اين... اشتباه مي‏کنيم که...

هر چه هست بده بعد هم وقتي نداري بگو خدايا ببين ندارم هر کاري مي‏کني بکن بعضي از اين بازاريها مي‏گوئيم پول خُرد داريد مي‏گويد نه خير مي‏گوئيم خوب بده مي‏گويد ببين اگر الان به او بدهم ممکن است دو ساعت ديگر خودم خواسته باشم حالا بده دو ساعت ديگر هم بگو من ندارم کار مردم را راه بينداز خدا کار تو را راه مي‏اندازد ميلياردها خدا فرشته دارد به دو تاي آنها مي‏گويد برو کار اينرا حل کن حديث داريم کساني که توي مسجد هستند تا مادامي که توي مسجد هستند کارهايشان راه مي‏افتد کساني که تا نماز مي‏خوانند مي‏روند کارشان را حل کنند... حديث داريم کساني که حج بر آنها واجب است نمي‏روند براي اينکه کارشان راه بيفتد حاجي‏ها مي‏روند کارشان انجام مي‏شود و هنوز اين کارش راه نيفتاده با خدا تيزبازي نکنيد با هر کس مي‏خواهيد تيز بازي بکنيد با خدا تيزبازي... امام جواد (عليه السلام) گفت من امام جوادم قول مي‏دهم که اگر خمس بدهيد مال تو کم نشود ما مي‏گوئيم اِه! 5 ميليون يک ميليونش را بدهيم؟ کم مي‏شود! بابا امام جواد (عليه السلام) گفت بده من قول مي‏دهم ضامنم که کم نشود ما خيلي بعضي هايمان ايمانمان قوي نيست مي‏گوئيم نه کم مي‏شود بابا امام جواد (عليه السلام) مي‏گويد کم نمي‏شود.

اگر يک کشاورزي آمد گفت آقا من قول مي‏دهم اين شاخه انگور را قيچي کنم درخت انگور را قيچي کني من قول مي‏دهم انگورش کم نشود مي‏گوئين نه خير شاخه به اين بزرگي تو مي‏خواهي قطع کني؟ مي‏گويد بابا کار به درازي و کوتاهي اش نداريم من اگر شاخه را قيچي کنم انگورش بهتر مي‏شود اگر يک کشاورز بگويد ما به حرف کشاورز گوش مي‏دهيم اما امام جواد (عليه السلام) را چه عرض کنم... کلي گريه مي‏کنيم چيه؟ مي‏گويد آخر فدک که حق زهرا (عليهما السلام) را غصب کردند خوب تو هم حق امام زمان (عجل‏ الله تعالي فرجه الشريف) را نمي‏دهد آن هم حق زهرا (عليهما السلام) را نداد چه فرقي دارد يک مقداري با خدا و پيغمبر صافتر باشيم البته خيلي‏ها صافند ولي بعضي‏ها گير مي‏دهند گير مي‏دهند مثلاً مي‏آيد مکه خمس نمي‏دهد از آنطرف هم مي‏خواهد حج اش درست باشد مي‏گويد آقا خمس احرامي مرا درست کن خوب مثلاً اگر احرامت درست شد مثل آدمهايي که توي خانه شان فقط سجاده شان پاک است همه خانه‏اش نجس است فقط يک سجاده‏اش پاک است بابا اگر يک لاستيک درست باشد که ماشين راه نمي‏رود بايد چهار تا لاستيک درست باشد تا راه بروند حالا قسم خوردند ندهند محروم کردي محروم شدي اينها نيت کردند به فقرا ندهند حالا اينجا يک سوال مطرح مي‏شود آيا نيت گناه گناه است؟

نيت گناه، اثر سوء دارد

نيت گناه اگر فقط خطور ذهني باشد گناه نيست اما اگر دنبال آن خطور ذهني دست به يک عملياتي هم بزنيم مقدمات را جور کنيم... اين هم که مي‏گويند گناه نيست يعني قيامت با تو کاري ندارند اما دنيا حالت را مي‏گيرند اينها نيت کردند که به فقرا ندهند بخاطر همين نيت شان باغ شان سوخت يعني نيت گناه گناه نيست نيت گناه قيامت جريمه ندارد اما در دنيا حال‏گيري دارد يعني يک شن مي‏اندازي مي‏گويي اين شن را بيندازم توي ديگ هر که بخورد برود زير دندانش آنوقت ما بيرون مي‏خنديم هستند افرادي که پشت ماشين هستند يک بوق مي‏زند طرف مي‏پرد بالا پشت ماشين مي‏خندد اصلاً کيف مي‏کند که يک نفر را ترساند و حال اينکه حديث دارم «من اخاف مومنا» اگر يک مؤمني را کسي بترساند «اخاف الّله» خدا روز قيامت او را مي‏ترساند ما گاهي لذت مي‏بريم از اينکه شن انداختيم حديث داريم اگر شن انداختي همان شن زير دست خودت مي‏رود زير دندان خودت يا نسل ات مي‏رود اگر هم يک کار خيري بکني خودت يا نسل ات خير مي‏بيني. خلاصله آقا اينها خوابيده بودند «فطاف عليها طائف من ربک» طائف يعني طواف مي‏کند يک بادي چرخيد آمد باغشان را يک تخته خاکستر کرد عجب! باغ سوخت أ؟ بله سوخت «طائف من ربک» چون خدا مي‏خواهد تربيت ات کند اين باغ سوخت ببينيد يک کسي را که دوستش ندارند مي‏گويند هر کاري مي‏خواهد بکند، بکند مثل مريضي که مُردني است بگذار هر چه مي‏خواند بخورد، بخورد.

حکمت تأخير در کيفرهاي الهي

يک کسي را که دوستش دارند تشر به او مي‏زنند اگر قبا سياه بود هر چه هم سياه باشد شما ديگر کاريش نداري اگر عمامه سفيد لکه سياه برداشت مي‏گوئيد حاج آقا عمامه تان يک لکه سياه دارد يعني آنجايي تذکر مي‏دهند که طف خوب باشد آدمهاي بد را خدا کارشان ندارد آدمهاي خوب را خدا حالشان را مي‏گيرد اصلاً بعضي‏ها را خدا فوري حالشان را مي‏گيرد بعضي هارا مي‏گذارد براي بعد اينرا من يکبار ديگر هم گفتم اجازه بدهيد تکرار کنم ببينيد شما يه قطره چاي مي‏ريزد روي.... عينک ات گاهي همين قطره چاي مي‏ريزد روي پيراهنت گاهي همين قطره چاي مي‏ريزد روي فرش شما سه جور عمل مي‏کنيد اگر روي عينک ات، چکيد فوري دستمال در مي‏آوري و پاکش مي‏کني فوري،چرا؟ براي اينکه عينک شفاف است قطره چاي چکيد فوري پاک مي‏کنيد اگر همين قطره چاي روي پيراهنت چکيد ديگر پيراهنت را همچين نمي‏کني مي‏گويي خيلي خوب مي‏روم خانه عوض مي‏کنم اگر همين قطره چاي روي فرش چکيد قالي مي‏گويي باشد شب عيد که شد يکبار ديگر مي‏شوريم پس ببينيد فوري مثل عينک فردا مثل پيراهن شب عيد مثل قالي شما خودت هم همينطوري آدمهاي خوب که خلاف کنند خدا فوري حالشان را مي‏گيرد مثل عينک با او رفتار مي‏کند آدمهاي متوسط را خدا مي‏گذارد براي چند روز ديگر «جعلنا لمهکم موعدا» براي هلاکتشان يک موعدي قرار داده‏ايم مثلاً چند روز ديگر آدمهايي که خيلي بدجنسند مي‏گذارد براي ثلث سوم «انما نملي لهم» مي‏گذاريم براي آخر سال منتهي هر چه آخر باشد خطرش بيشتر است و. لذا قالي را با دسته بيل حالش را مي‏گيرند!!! شيشه را با دستمال کاغذي پيراهن را مشت و مال قالي را با دسته بيل يعني هر چه عقب بيفتد کيفرش سنگين‏تر است و لذا در دعا داريم خدايا خلاف‌هاي ما را به قيامت حواله نکن هر کاري مي‏کني همين جا ما را پاک کن.

نقش تلخي‌ها در رشد و حرکت جامعه

خدا براي اينکه افراد را پاک کند حالگيري مي‏کند چون مي‏بيند اگر زير پايت را داغ نکنند نمي‏روي همين زلزله بم سوز داشت نمي‏دانم کسي بود پاي تلويزيون گريه نکند به نظرم 50، 60 ميليون گريه کردند اما اين اشکها 50 ميليون گريه عاطفي خيلي رشد است يعني يکمرتبه 50 ميليون آدم يکمرتبه همه متعهد بشوند همه با غيرت بشوند همه دلسوز بشوند همه رحيم مي‏شوند گاهي وقتها يک چوب مي‏سوزد اما يک ديگ هم جوش مي‏آيد گاهي وقتها يک چيزي فداي يک چيزي مي‏شود مثلاً رگ پا را قطع مي‏کنند به قلبش مي‏زنند گاهي يک شهر عبرت مي‏شود براي همه شهرها بچه من مي‏افتد توي حوض همه همسايه‏ها روي حوض شان نرده مي‏گذارند که بچه شان... يک زلزله مي‏شود کل وزارت مسکن و تمام مهندس‏ها در برنامه ريزي ساختماني تجديد... تجديد نظر مي‏کند اصلاً سياست کلان توي هيئت دولت و رهبر... اصلاً همه مسئولين و... غير مسئولين همه اصلش شيوه کارهايشان عوض مي‏شود يعني گاهي يک چيزي تلخ است اما همين چيز تلخ يک چيزي مي‏شود براي ديگران اين مي‏رود زير ماشين جاده درست مي‏شود او مي‏افتد توي حوض نرده مي‏گذارند او بمباران مي‏کند سنگر درست مي‏کند او توطئه مي‏کند نمي‏دانم، وزارت اطلاعات راه مي‏افتد صدام حمله مي‏کند بسيج درست مي‏شود سپاه درست مي‏شود موشکهاي سپاه درست مي‏شود يعني تا اين تلخي‏ها و اينها نباشد انسان به کفر دفاع و به فکر نبوغ و ابتکار نمي‏افتد تلخي‏ها را همه‏اش را از زاويه تلخي نگاه نکنيم يعني ليمو ترش را نگو اين ليمو ترش به چه دردي مي‏خورد از همين ليموترش دست آشپز بيفتد ليمونات درست مي‏کند تازه اين زلزله بم با همه اين سختي اش يک گوشه زمين تکان مي‏خورد حالا اگر همه زمين تکان بخورد چه مي‏شود اذا زلزلت... همه زمين تکان مي‏خورد .

زلزله بزرگ قيامت را فراموش نکنيم

اميرالمؤمنين (عليه السلام) دندانش درد کرد خيلي اذيتش کرد گفت خدايا يک ذره استخوانم درد گرفته حالا اگر همه استخوانهاي بدنم درد بگيرد چه مي‏شود؟! يک دندان من را کلافه کرد حالا اگر همه استخوانها... اين يک گوشه بود «اذا ذلزلت الارض زلزالها» بابا زلزله بم درختهاي روي پا بودند قرآن مي‏گويد زلزله قيامت کوهها از زمين کنده مي‏شوند «واذ الجبال سُيرت» کوه کنده مي‏شود راه مي‏افتد چنان کوهها به هم مي‏خورد «اذا دکت الارض دکاً دکا» چنان کوهها به هم مي‏خورد قطعه قطعه مي‏شود چنان سنگها به هم مي‏خورد «کثيباً مهيلا» يعني مثل شن مي‏شود چنان شن‏ها به هم فشار مي‏آورد «کالعهن المنفوش »مثل پنبه مي‏شود اُه اُه اُه!!! چي خدا با ما مي‏گويد؟ چي خدا به ما مي‏گويد؟ «اذا زلزلت الارض زلزالها» آنوقت شما يک تکه زلزله ديدي احساساتت... آيه اول سوره حج مي‏فرمايد ه «يا ايهاالناس»، اي مردم «اتقوا ربکم» تقوا داشته باشيد «ان زلزلة الساعة شي‏ء عظيم» زلزله قيامت خيلي بزرگ است يعني خوشا بحال کسي که از اين ليموهاي ترش ليمونات درست کند از اين... يک دندان که درد مي‏کند ياد اين بيفتد که اگر همه استخوآنهادرد کرد چي مي‏شود؟ اگر يک خلاف اينقدر حالگيري است يک لحظه حضرت يونس (عليه السلام) مردم را رها کرد خدا خوراک نهنگش کرد آنوقت اگر ما هميشه مردم را رها کنيم چي مي‏شود؟ ما بايد از اين حوادث از اين جرقه‏ها بايد جريان درست کنيم چطور شما اگر يکمرتبه ناگهان ميهمان براي تو بيايد آبرويت بريزد گيج مي‏شوي ديگر هميشه مقداري نان خشک و تن ماهي... هميشه يک مقدار چيزهاي ذخيره... مي‏گويي يکبار نصب شبي بي وقتي... الان اين فريزر که درست شده سبزي را درست مي‏کنند مي‏گذارند توي فريزر بخاطر اينکه يکمرتبه اگر ميهمان آمد طرف گيج نشود خوب اگر واقعاً براي يک ميهمان آنوقت «بغتةً»مي‏دانيد توي قرآن 14 مرتبه گفته «بغتةً» «بغتةً» چهارده مرتبه توي قرآن آمده يکمرتبه مي‏بيني عجب! دهها هزار نفر از دنيا رفتند خوب اگر آدم هر لحظه احتمال بدهد خوب من هم شب مي‏خوابم... ما تا حالا مي‏خوابيديم فکر مي‏کرديم بايد بخوابيم مي‏بينيم عجب! ممکن است امشب سقف خراب بشود خدايا ما را ببخش اگر انسان ياد قيامت بيفتد ياد مظلومين بيفتد عواطفش جور بيفتد از نظر... علم و ابتکار و خانه سازي رشد علمي کند يعني توجه به فقرا به همنوع توجه به قيامت توجه به ساختمان سازي يعني گاهي يک حوادث تلخ انواع برکات علمي و ايماني و عاطفي همراهش است.

مريض شدن تعمت است امام سجاد (عليه السلام) وقتي مريض مي‏شد مي‏گفت خدايا نمي‏دانم واقعاً مريضي به نفع من است يا سلامتي چون مريضي يک برکاتي دارد که سلامتي ندارد امام (رحمةالله عليه) اگر از اول رهبر مي‏شد نمي‏شد تحريرالوسيله بنويسد يک سال توي اتاقش کردند در را هم روي آن بستند توي ترکيه آن زمان توانست يک دور تحريرالوسيله بنويسد يک شرايطي پيش مي‏آيد که گاهي در آن شرائط انسان مي‏تواند خيلي استفاده کند. تصميم گرفتند به فقرا ندهند باغشان سوخت تصميم غلط براي کسي نگيريم (نه من... حتي در وقت ازدواج داريم که اگر داماد مي‏گويد بنويس 200 سکه 300 سکه نيتش اينست که نخواهد داد اگر داماد از لحظه عقد نيتش اين باشد که تصميم غلط براي دختر مردم بگيرد بگويد مهر را بنويسيد ولي کيه که بدهد هر دفعه که اين داماد پهلوي خانم مي‏رود انگار زنا مي‏کند حديث داريم اگر کسي از روز اول تيتش اين باشد که مهر را ندهد خيلي خطرناک است تصميم بد عليه هيچکس نگيريد عليه هيچکس ما گاهي وقتها مي‏گوئيم فلاني آدم زرنگي است اصلاً چک را مي‏نويسد جمعه مي‏نويسد که بانک بسته باشد اصلاً از مخ تا کف پايش شيطنت است خوب آنوقت اينها به کجا مي‏رسند؟ اصلاً ما آماري داريم آدمهايي که همه‏اش شيطنتند زندگي شان تاب مي‏خورد يا نه خوب که جمع کردند يک دختر نا اهلي پسر نا اهلي داماد نااهلي همسايه نااهلي شريک نااهلي همه را... نه معتاد مي‏شود دود مي‏شود يعني پول جمع مي‏کند بعد ترياک مي‏کشد دود مي‏کند دود مي‏شود دود مي‏شود اينها تصميم گرفتند ندهند مالشان دود شد براي کسي تصميم بد نگيريد. خدايا اگر تا حالا فکر بدي تصميم بدي... گاهي وقتها مثلاً دختر و پسر عاشق هم مي‏شوند تصميم بد مي‏گيرند بعد همديگر را رها مي‏کنند آبروي همديگر را مي‏ريزند يا يک عکسي بر مي‏دارد مي‏گويد اين عکس باشد يک روز بتوانم اين عکس را نشانش بدهم آبرويش را بريزم حرفهايش را نوار مي‏کند تلفن اش را گوش مي‏دهد اصلاً سرتا پا براي اينست که عليه يک مسلماني نقشه بکشد اينها عليه کسي نقشه کشيدند خدا مالشان را دود کرد.

خدايا! دانه دانه ما را در همه فکرها اعمال گفته‏ها رفتارها هميشه در همه کار ما را حفظ بفرما

ما را خائن و توطئه گر براي احدي قرار نده

کساني که براي افراد ما، امت ما، کشور ما، انقلاب ما، آبروي ما، نسل و ناموس ما، توطئه مي‏ريزند فرمول اف 16 را ياد ما نمي‏دهد که بيائيد اينطوري اف - 16 بسازيد اما عکس سکسي مي‏آورد لب مرز رها مي‏کند مي‏رود عکس سکسي هر چه مي‏خواهي رها، هفت سي دي مجاني همه رقم عياشي هايشان را مجاني مي‏گذارند اما يک سي دي که فرمول اف 16 باشد ياد بچه‏هاي ايران... يعني عکس هرزه‏گي شان را نشان مي‏دهند اما فرمولهاي علمي شان را پنهان مي‏کنند حتي فرمول پپسي فرمول پپسي شان را ياد ما نمي‏دهند که پپسي موادش چيه؟ آخر اينرا کسي هست نفهمد که اگر آمريکا دوستمان دارد چطور آنچه که هرزگي است سي دي اش مجاني است آنچه علمي است سي دي اش ممنوع است.

خدايا! آنهايي که نمي‏خواهند ما عزيز باشيم نمي‏خواهند ما عزت و آبرو داشته باشيم ما رادشمن شاد نکن معرفت، راجع به امامت من سه تا حرف دارم معرفت، مودت، اطاعت، خدايا روز به روز معرفت ما را نسبت به خودت و اوليائت معرفت ما و مودت ما را و اطاعت ما را نسبت به خودت و اوليائت بيشتر بفرما

اينهايي که مکه هستند ايام حج، حج شان قبول و همه آرزومندان را نصيب بفرما

مشکلات همه کشورهاي اسلامي را حل بفرما

به خانواده‏هاي گرفتار صبر کامل و اجر کامل مرحمت بفرما

«والسلام عليکم و رحمة اللَّه و برکاته»