بسم اللّه الرّحمن الرّحيم
الهي انطقني بالهدي والهمني التقوي
بحث در آستانه شهادت آقا امام باقر (عليه السلام) پخش ميشود امام باقري که اساس فرهنگ اهل بيت را ايشان پايهريزي کرد چون اميرالمؤمنين (عليه السلام) حکومت دستش نبود سه چهار سال حکومت دستش بود چند نوع جنگ و مشکلاتي که داشت کسي از علوم اميرالمؤمنين (عليه السلام) استفاده نکرد آنگونه که بايد امام حسن (عليهالسلام) امام حسين (عليهالسلام) همينطور امام سجاد (عليه السلام) همينطور در زمان امام باقر (عليه السلام) بود که يک مقدار فشار بني اميه کم شد توانستند يک نفسي بکشند.
امام باقر (عليه السلام) شاگرداني را دور خودش جمع کرد و بعد از آن هم امام صادق (عليه السلام) و لذا بيشترين روايات ما از امام باقر و امام صادق (عليه السلام) است که ميگويند مکتب جعفري بخاطر اينکه بيشترين حديث ما از امام جعفر صادق (عليه السلام) است اين حوزه علميه امام باقر و امام صادق (عليه السلام) يعني ما هر چه داريم از آنها داريم بيشترش را شايد 90% روايات ما از اين دو عزيز بزرگوار است باز امامت که به امام جواد (عليه السلام) رسيد هي محدوديت شد امام هادي (عليه السلام) محدوديتش بيشتر شد امام عسگري (عليه السلام) اصلاً توي پادگانش کردند هم عمرشان کوتاه بود 25 ساله 29 ساله 40 ساله و هم حوزه علميه نبود تحت تعقيب، کنترل، شرائط حکومتهاي بني اميه و بني عباس هر دو امام کشي بود توي آن منتهي بني اميه چند تا امام کشت بني عباس امامان بيشتري را شهيد کردند ولي يک فرصتي پيش آمد بين سقوط بني اميه و روي کار آمدن بني عباس اين فرصتي که بني اميه غروب او بود و هنوز هم او خوب طلوع نکرده بود بين آن غروب و آن طلوع يک فرصتي بود که امام باقر (عليه السلام) توانست حوزه علميه درست بکند و در اينها .
من اين جمله را بگويم که ما از نظر حوزه علميه خيلي بايد کار بکنيم ما الان دانشجو بحمدالّله يک ميليون و نيم تقريباً دانشجو داريم حالا آمار دقيق نميگويم حدود ميگويم پيام نور و دولتي و آزاد شايد بيشتر باشد ولي مثلاً کلِ طلبههاي ما من نميدانم به 70، 80 هزار نفر ميرسد يا نميرسد طلبههاي قم که ديگر مرکز هستند و بيشترين طلبه در قم هست دوروبر 35 هزار نفر شهرستانها هم 100 تا 200 تا 500 تا 40 جمعاً 70 هزار تا و لذا الان بسياري از روستاهاي ما روحاني ندارد خيلي جاها امام جمعه نداريم خيلي جاها قاضي نداريم حالا تازه اين توي خود ايران هستيم اگر يک زماني ما خواسته باشيم برويم اسلام را منتقل کنيم مثلاً يک ميليارد و خوردهاي جمعيت در چين است آيا ما يک طلبه داريم به زبان چيني حرف بزند ولي من چين که رفته بودم 300 نفر را تربيت کرده بودند که ايراني حرف بزنند يعني آنها براي 50، 60 ميليون ما 300 نفر را تربيت کرده بودند که ايراني حرف بزنند يعني آنها براي 50، 60 ميليون ما 300 نفر را تربيت کردهاند ولي ما براي يک ميليارد آنها يک نفر را نداريم به بسياري از زبانها هنوز قرآن ترجمه نشده کل ترجمههاي قرآن حدوداً 42 چهل و دو سه تا بيشتر ترجمه نشده قرآن به چهل و دو سه زبان ولي انجيل کتاب مسيحيها به حدود 2 هزار زبان ترجمه شده يعني مادر تبليغات عقب هستيم و اگر بشود افرادي که هوششان خوب است استعدادشان خوب است براي فهم دين و عمل به دين و نشر دين بيايند طلب بشوند اينرا من سفارش ميکنم آقاياني که پسر دارند و بچه هايي که خوش استعداد هستند احساس ميکنند که آمادگي دارند ما... منتهي اينرا هم به شما بگويم وضع طلبهها از نظر اقتصادي وضع خوبي نيست شما از روحانيون که مثلاً يک درصد شان مسئول هستند يا حالا با اينهايي که در پادگانها و نميدانم جهاد و نهضت و ارگانهال و همه هستند جمعاً مثلاً فرض کنيد شايد بشود 5 درصد ولي 90% بدنه طلبهها زندگي شان روي شمعک است يعني بالاترين حقوق يک روحاني در قم بالاترين حقوق روحاني باسوادترين طلبه ما در قم 60 هزار تومان ميگيرد باسوادترين طلبههاي قم که سابقه 20 سال تحصيل دارد امتحان کتبي شفاهي حالا يک کسي اگر دستش به منبر رسيد يا به قلم رسيد يا سخنراني از طريق منبر و قلم يا مثلاً از طريق يک جاهايي از غير از دنياي آخوندي بتواند زندگي اش را تأمين کند حسابش جداست ولي بدنه طلبها حالا... وضع اقتصاديشان کم رنگ است اما عوضش رنگ معنوي اش خيلي پررنگ است و من خيلي دعا به پدرم ميکنم که من را طلبه کرد حالا چه توي تلويزيون باشم چه نباشم چون هر شبي که ميخوابم يک چيزي اضافه ميشود... محدوديت نداريم که 4 سال درس بخوانيم يا 6 سال يا 8 سال درس بخوانيم بنده که الان ريشام هم سفيد شده ديشب مثلاً من 6 ساعت مطالعه کردهام هي لذت ميبرم هي مطالعه ميکنم چيزي گيرم ميآيد هي نکته در ميآيد طلبگي بايد آدم خودش عاشق درس باشد اينکه ترم و واحد و خواسته باشي با 4، 5 سال سروتهاش را هم بياوري بعد هم يک مدرکي و حقوقي اين خبرها نيست بايد چشم ات را هم بگذاري براي فهم دين عمل به دين اگر افرادي ميتوانند اين کار را بکنند بکنند بخصوص از خانواده هايي که پدرشان ميتواند زندگي بچه شان را تأمين کنند که ديگر آن دغدغه اقتصادي هم نداشته باشد بگويد آقا جان من وضعم خوب است تو برو درس بخوان.
يک بچه هايتان را وقف امام باقر (عليه السلام) کنيد وقف امام صادق (عليه السلام) کنيد وقف دين پيغمبر (صلي الله عليه و آله) کنيد بعد هم اين را به شما بگويم که خلاصه ما طلبه کم داريم پنجاه و چند کشور آفريقايي است ما دو سه دور آفريقا رفتيم هر کشوري ميرفتيم يک چيزهايي ميگفتند که ما خنده مان ميگرفت آخر ما يک شعار داديم که آمريکا توي چه فکريه ايران پر از بهشتيه ميگفتند آقا 20 تا دکتر بهشتي براي ما بفرستيد يک 40 تا هم مطهري ما ميگفتيم حالا ببينيم ولي به هر حال ولي خوب محال نيست بچههاي خوش استعداد بيايند طلبه بشوند درست ميشود... شهادت امام باقر (عليه السلام) را تسليت عرض ميکنم.
اين جلسه ميخواهم يک قصهاي از قرآن برايتان بگويم اين قصه توي کتاب بچه دبستانيها هم آمده اما من ميخواهم امروز تفسيري بگويم سورهاي است در قرآن بنام سوره نون و القلم «ن و القلم»، «مايسطرون» حالا خود اين ارزشي که خدا به قلم خورده ولي به بيان قسم نخورده قلم ارزانترين چيزي است که تمدنها را به هم گره ميزند فرهنگها را به هم گره ميزند قلم چيزي است که اگر خيانت کند بزرگترين خيانت را ميکند و اگر خدمت کند بزرگترين خدمت را ميکند من راجع به اين يک خدمتي است که برايتان ميگويم «بسم الّله الرّحمن الرّحيم» سوره «ن و القلم» تفسير قرآن تفسري داستان باغي که سوخت اين آمده منتهي به نحو تفسيريش ميخواهم بگويد.
قرآن ميفرمايد که: «انا بلوناهم کما بلونا اصحاب الجنه اذ اقسموا ليصرمنها مصبحين ولا يستثنون» قصهاش اينست بابايي باغ خوبي داشت پر ميوه هر سال ميوهاش را به فقرا ميداد مُرد اين بابا، بچه هايش آمدند ديدند اين باغ خيلي پر ميوه است گفتند بابامان پير شده عقلش نميرسيد هستند پدراني که ميخواهند کار خير بکنند بچههاشان نميگدارند گفتند بابامان پير شده و عقلش نميرسد ما از اين ميوهها به کسي نميدهيم گفت آخر خود فقرا ميفهمند ميآيند سر باغ گفت سحر ميوهها را ميچينيم اينها شب خوابيدند سحر همديگر را صدا زدند يواش يواش پاورچين پاورچين رفتند سراغ باغ ديدند باغ شان يک تخته خاکسر شده گفتند گم کردهايم کوچه را يک کسي گفت نه کوچه را گم نکردهايم فکرمان گم شد تصميم گرفتيم ندهيم خدا هم به ما نداد اين اصل قصه اما اين قصه چند تا نکته دارد توي اين 5، 6 برادر يکي از اين برادرها گفت بابا پدرمان ميداده به فقرا ما هم به فقرا کمک کنيم ديگر اين در اقليت قرار گرفت و کتک خورده و نخورده تسليم اش کردند آنوقت آن کسي که ديروز کتک خورده بود آمد گفت به شما نگفتم که تصميم خطرناک براي مردم نگيريد اگر براي تصمصم خطرناک گرفتيد خدا هم براي شما تدبير ميکند اين اصل قصه.
حالا نکاتي که توي اين آيه هست اينست که يکي اينکه «انّا بلوناکم» (بلا) بعني آزمايش ما... يکي از سنتهاي خدا اينست که آزمايش ميکند همه را امتحان ميکند با سيل با زلزله با قحطي با پولدار شدن با فقير شدن با عزت با ذلت با فقر با غنا با شهرت با گمنامي با زيبايي با زشتي هر کسي را با همان چيزي که دستش است خدا امتحانش ميکند آزمايش... منتهي امتحان خدا براي اين نيست که چيزي ياد بگيرد امتحان خدا براي اينست که عملي از ما سر بزند چون تا عملي از ما سر نزد ما مُزد نميگيريم تا لحاف دوز لحاف ندوزد شما پولش نميدهيد تا بنا نسازد شما پول به او نميدهيد بله ايشان بنا هست ولي چيزي که نساخته خدا ميداند کي چکاره است مثل اينکه ما ميدانيم اين آقا لحاف دوز است اين آقا بناست ولي تا از او کاري سر نزده به او پول نميدهيم خدا ميداند که ما... چکارهايم امتحاني که ميکند نه براي اينکه خودش چيزي ياد بگيرد خدا بلد است ميداند که ما چکارهايم امتحان ميکند تا از ما يک کاري سر بزند وقتي کار سر زد آنوقت مزدمان ميدهد خدا آزمايش ميکند بعد ميگويد که در گفتگوها به تاريخ مفيد... استفاده از تاريخ مفيد است ميگويد ما مردم مکه را امتحان ميکنيم همانطور که صاحبان آن باغ را امتحان کرديم تاريخ تکرار ميشود خوب.
اين چه بود «اذ اقسموا» قسم خوردند که چي؟ گفتند قسم خوردند که امسال به فقرا نميدهيم اين خودش يک نکته است آيا هر قسمي درست است ميگوئيم آقا با خانمت آشتي کن ميگويد نه من قسم خوردهام که طلاقش بدهم خوب بيخود قسم خوردي روز اولي که شاه فرار کرد سرانِ رژيم شاه را گرفتند گفتند ما قسم خوردهايم به اعليحضرت وفادار باشيم حالا اگر شما قسم خوردي سرت را بگذاري زمين راه بروي و پاهايت را هوا کني اصلاً قسم خوردهي که کلهات را بزني به ديوار قسم خوردهاي که بچه ات را بزني بايد عمل کرد؟ اصلاً نذر و قسم در جايي ارزش دارد که کار کارِ... نذر کني که نماز بخواني نه بگو من قسم خوردهام که نماز نميخوانم ِاه!! اگر يک کاري درست بود قسم و نذر شما درست است ولي اگر کاري درست نبود که... «اقسموا» قسم خوردند قسم غلط خوردند هر قسمي که ارزش ندارد خوب. اينها قسم خوردند يکي از نکات اينست که ميگويد اصحاب باغ نميگويد باغ چند متر بود صاحبش کي بود وارثين چند تا بودند اين خودش يک نکته است يعني وقتي ميخواهي اختلاط کني خلاصهاش را بگو آقا يک باغي تصميم گرفتند ميوه هايش را ندهند خدا هم ميوه هايشان را سوزاند گفت حالا که شما ميخواهيد فقرا را محروم کنيد من خودتان را محروم ميکنم محروم کني محروم ميشوي.
يک مثل ميزنند ميگويند اينهايي که سقف ضربي ميزنند آجر ميگيرد از کارگر اگر اين آجر را چسباند يک آجر ديگر به او ميدهند اگر اين آجر را همينطور توي دستش نگه داشت او هم پايين آجر را نگه ميدارد اگر آجر را زدي به سقف يکي ديگر به تو ميدهند اما اگر تو همينطور آجر را نگه داشتي او هم آجر نگه ميدارد اگر بچه سينه مادرش را مکيد دو مرتبه شير ميآيد توي جايش اگر نمکيد شير جديد نميآيد فکر نکنيد که اگر بُخل کنيد خدا ميدهد جايش پُر ميشود خيل هم قشنگ جايش پُر ميشود. مدينه بودم بمناسبت عيدي مقداري آجيل داشتم گفتيم اين آجيل را شب عيد است تقسيم کنيد همه را تقسيم کرديم هيچي اش ديگر براي خودمان نماند از مدينه آمديم مکه طواف کردم خسته شدم يکي دو تا طواف کردم ديگر زانويم حال نداشت به ذهنم آمد که اگر يک خورده آن آجيل را براي خودمان نگه ميداشتيم حالا دو سه تا دانه کشمش ميخورديم يک طواف ديگر ميکرديم ديگر الان پايم هيچ رمق ندارد اين توي ذهنم آمد به احدي هم نگفتم آمدم بيرون ديدم يک کسي اشاره ميکند که بيا گفتم فرمايشي داري؟ فکر کردم سوالي دارد گفتم سوال... گفت من مقداري آجيل داشتم دارم از مسجدالحرام ميروم ولي تو را توي طواف ديدم گفتم بنشينم اينجا طوافش که تمام شد آجيلها را به او بدهم اگر اين دو سه تا کشمش بخورد يک طواف ديگر ميکند اصلش من ماندم گفتم خدايا قربانت بروم که چه جوري لطف ميکني چه جوري لطف ميکني خيلي عجيب است.
شب نيمه شعبان بود در مدينه گفتم چه اشکال داشت اينجا که بوديم زيرش يک بازارچه بود روي آن هم خوابگاه مسافرها نشسته بوديم توي خوابگاه و توي... توي نهارخوري گفتم که چي ميشد من پول ميداشتم امشب شب نيمه شعبان است ميرفتم طبقه پائين پهلوي آشپزها ميگفتم امشب شب تولد آقا امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) است يکي يک چيز عيدي ميخواهم بدهم به شما يک چند تا خودنويس زير پيراهني پيراهني ميخريديم به اين آشپزها ميداديم به ذهنم آمد که چرا من پول ندارم ولي خوب توي ناهار خوري به ذهنم آمد و شروع کرديم به نهار خوردن يک نيم ساعتي گذشته و نگذشته نيت من اين بود که اگر من پول داشتم ميرفتم همين زير غذاخوري پاساژ بود دو سه تا پيراهني، خودنويسي، زيرپيراهني ميخريدم و به آشپزها ميدادم چون اينها پاي ديگ غذا ميپزند خيلي اذيت ميشوند غذا خوردم يک کسي آمد گفت حاج آقا گفتم بفرمائيد گفت اين آشپزها ممکن است بيايند از شما تشکر کنند شما دسته گُلي آب نده گفتيم چرا؟گفت من اينجا نشيته بودم به دلم برات شد که بروم توي اين مغازههاي پائين چند تا زير پيراهني و خودنويس بخرم بروم پاي ديگ بدهم به آشپزها بگويم اينرا قرائتي داده شب نيمه شعبان است تولد امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) اينها ممکن است بيايند از شما تشکر کنند شما نگو من نبودم خبر ندارم آبرويم را نريزي خيلي اصلش کلافه شدم از اين... اشتباه ميکنيم که...
هر چه هست بده بعد هم وقتي نداري بگو خدايا ببين ندارم هر کاري ميکني بکن بعضي از اين بازاريها ميگوئيم پول خُرد داريد ميگويد نه خير ميگوئيم خوب بده ميگويد ببين اگر الان به او بدهم ممکن است دو ساعت ديگر خودم خواسته باشم حالا بده دو ساعت ديگر هم بگو من ندارم کار مردم را راه بينداز خدا کار تو را راه مياندازد ميلياردها خدا فرشته دارد به دو تاي آنها ميگويد برو کار اينرا حل کن حديث داريم کساني که توي مسجد هستند تا مادامي که توي مسجد هستند کارهايشان راه ميافتد کساني که تا نماز ميخوانند ميروند کارشان را حل کنند... حديث داريم کساني که حج بر آنها واجب است نميروند براي اينکه کارشان راه بيفتد حاجيها ميروند کارشان انجام ميشود و هنوز اين کارش راه نيفتاده با خدا تيزبازي نکنيد با هر کس ميخواهيد تيز بازي بکنيد با خدا تيزبازي... امام جواد (عليه السلام) گفت من امام جوادم قول ميدهم که اگر خمس بدهيد مال تو کم نشود ما ميگوئيم اِه! 5 ميليون يک ميليونش را بدهيم؟ کم ميشود! بابا امام جواد (عليه السلام) گفت بده من قول ميدهم ضامنم که کم نشود ما خيلي بعضي هايمان ايمانمان قوي نيست ميگوئيم نه کم ميشود بابا امام جواد (عليه السلام) ميگويد کم نميشود.
اگر يک کشاورزي آمد گفت آقا من قول ميدهم اين شاخه انگور را قيچي کنم درخت انگور را قيچي کني من قول ميدهم انگورش کم نشود ميگوئين نه خير شاخه به اين بزرگي تو ميخواهي قطع کني؟ ميگويد بابا کار به درازي و کوتاهي اش نداريم من اگر شاخه را قيچي کنم انگورش بهتر ميشود اگر يک کشاورز بگويد ما به حرف کشاورز گوش ميدهيم اما امام جواد (عليه السلام) را چه عرض کنم... کلي گريه ميکنيم چيه؟ ميگويد آخر فدک که حق زهرا (عليهما السلام) را غصب کردند خوب تو هم حق امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) را نميدهد آن هم حق زهرا (عليهما السلام) را نداد چه فرقي دارد يک مقداري با خدا و پيغمبر صافتر باشيم البته خيليها صافند ولي بعضيها گير ميدهند گير ميدهند مثلاً ميآيد مکه خمس نميدهد از آنطرف هم ميخواهد حج اش درست باشد ميگويد آقا خمس احرامي مرا درست کن خوب مثلاً اگر احرامت درست شد مثل آدمهايي که توي خانه شان فقط سجاده شان پاک است همه خانهاش نجس است فقط يک سجادهاش پاک است بابا اگر يک لاستيک درست باشد که ماشين راه نميرود بايد چهار تا لاستيک درست باشد تا راه بروند حالا قسم خوردند ندهند محروم کردي محروم شدي اينها نيت کردند به فقرا ندهند حالا اينجا يک سوال مطرح ميشود آيا نيت گناه گناه است؟
نيت گناه اگر فقط خطور ذهني باشد گناه نيست اما اگر دنبال آن خطور ذهني دست به يک عملياتي هم بزنيم مقدمات را جور کنيم... اين هم که ميگويند گناه نيست يعني قيامت با تو کاري ندارند اما دنيا حالت را ميگيرند اينها نيت کردند که به فقرا ندهند بخاطر همين نيت شان باغ شان سوخت يعني نيت گناه گناه نيست نيت گناه قيامت جريمه ندارد اما در دنيا حالگيري دارد يعني يک شن مياندازي ميگويي اين شن را بيندازم توي ديگ هر که بخورد برود زير دندانش آنوقت ما بيرون ميخنديم هستند افرادي که پشت ماشين هستند يک بوق ميزند طرف ميپرد بالا پشت ماشين ميخندد اصلاً کيف ميکند که يک نفر را ترساند و حال اينکه حديث دارم «من اخاف مومنا» اگر يک مؤمني را کسي بترساند «اخاف الّله» خدا روز قيامت او را ميترساند ما گاهي لذت ميبريم از اينکه شن انداختيم حديث داريم اگر شن انداختي همان شن زير دست خودت ميرود زير دندان خودت يا نسل ات ميرود اگر هم يک کار خيري بکني خودت يا نسل ات خير ميبيني. خلاصله آقا اينها خوابيده بودند «فطاف عليها طائف من ربک» طائف يعني طواف ميکند يک بادي چرخيد آمد باغشان را يک تخته خاکستر کرد عجب! باغ سوخت أ؟ بله سوخت «طائف من ربک» چون خدا ميخواهد تربيت ات کند اين باغ سوخت ببينيد يک کسي را که دوستش ندارند ميگويند هر کاري ميخواهد بکند، بکند مثل مريضي که مُردني است بگذار هر چه ميخواند بخورد، بخورد.
يک کسي را که دوستش دارند تشر به او ميزنند اگر قبا سياه بود هر چه هم سياه باشد شما ديگر کاريش نداري اگر عمامه سفيد لکه سياه برداشت ميگوئيد حاج آقا عمامه تان يک لکه سياه دارد يعني آنجايي تذکر ميدهند که طف خوب باشد آدمهاي بد را خدا کارشان ندارد آدمهاي خوب را خدا حالشان را ميگيرد اصلاً بعضيها را خدا فوري حالشان را ميگيرد بعضي هارا ميگذارد براي بعد اينرا من يکبار ديگر هم گفتم اجازه بدهيد تکرار کنم ببينيد شما يه قطره چاي ميريزد روي.... عينک ات گاهي همين قطره چاي ميريزد روي پيراهنت گاهي همين قطره چاي ميريزد روي فرش شما سه جور عمل ميکنيد اگر روي عينک ات، چکيد فوري دستمال در ميآوري و پاکش ميکني فوري،چرا؟ براي اينکه عينک شفاف است قطره چاي چکيد فوري پاک ميکنيد اگر همين قطره چاي روي پيراهنت چکيد ديگر پيراهنت را همچين نميکني ميگويي خيلي خوب ميروم خانه عوض ميکنم اگر همين قطره چاي روي فرش چکيد قالي ميگويي باشد شب عيد که شد يکبار ديگر ميشوريم پس ببينيد فوري مثل عينک فردا مثل پيراهن شب عيد مثل قالي شما خودت هم همينطوري آدمهاي خوب که خلاف کنند خدا فوري حالشان را ميگيرد مثل عينک با او رفتار ميکند آدمهاي متوسط را خدا ميگذارد براي چند روز ديگر «جعلنا لمهکم موعدا» براي هلاکتشان يک موعدي قرار دادهايم مثلاً چند روز ديگر آدمهايي که خيلي بدجنسند ميگذارد براي ثلث سوم «انما نملي لهم» ميگذاريم براي آخر سال منتهي هر چه آخر باشد خطرش بيشتر است و. لذا قالي را با دسته بيل حالش را ميگيرند!!! شيشه را با دستمال کاغذي پيراهن را مشت و مال قالي را با دسته بيل يعني هر چه عقب بيفتد کيفرش سنگينتر است و لذا در دعا داريم خدايا خلافهاي ما را به قيامت حواله نکن هر کاري ميکني همين جا ما را پاک کن.
خدا براي اينکه افراد را پاک کند حالگيري ميکند چون ميبيند اگر زير پايت را داغ نکنند نميروي همين زلزله بم سوز داشت نميدانم کسي بود پاي تلويزيون گريه نکند به نظرم 50، 60 ميليون گريه کردند اما اين اشکها 50 ميليون گريه عاطفي خيلي رشد است يعني يکمرتبه 50 ميليون آدم يکمرتبه همه متعهد بشوند همه با غيرت بشوند همه دلسوز بشوند همه رحيم ميشوند گاهي وقتها يک چوب ميسوزد اما يک ديگ هم جوش ميآيد گاهي وقتها يک چيزي فداي يک چيزي ميشود مثلاً رگ پا را قطع ميکنند به قلبش ميزنند گاهي يک شهر عبرت ميشود براي همه شهرها بچه من ميافتد توي حوض همه همسايهها روي حوض شان نرده ميگذارند که بچه شان... يک زلزله ميشود کل وزارت مسکن و تمام مهندسها در برنامه ريزي ساختماني تجديد... تجديد نظر ميکند اصلاً سياست کلان توي هيئت دولت و رهبر... اصلاً همه مسئولين و... غير مسئولين همه اصلش شيوه کارهايشان عوض ميشود يعني گاهي يک چيزي تلخ است اما همين چيز تلخ يک چيزي ميشود براي ديگران اين ميرود زير ماشين جاده درست ميشود او ميافتد توي حوض نرده ميگذارند او بمباران ميکند سنگر درست ميکند او توطئه ميکند نميدانم، وزارت اطلاعات راه ميافتد صدام حمله ميکند بسيج درست ميشود سپاه درست ميشود موشکهاي سپاه درست ميشود يعني تا اين تلخيها و اينها نباشد انسان به کفر دفاع و به فکر نبوغ و ابتکار نميافتد تلخيها را همهاش را از زاويه تلخي نگاه نکنيم يعني ليمو ترش را نگو اين ليمو ترش به چه دردي ميخورد از همين ليموترش دست آشپز بيفتد ليمونات درست ميکند تازه اين زلزله بم با همه اين سختي اش يک گوشه زمين تکان ميخورد حالا اگر همه زمين تکان بخورد چه ميشود اذا زلزلت... همه زمين تکان ميخورد .
اميرالمؤمنين (عليه السلام) دندانش درد کرد خيلي اذيتش کرد گفت خدايا يک ذره استخوانم درد گرفته حالا اگر همه استخوانهاي بدنم درد بگيرد چه ميشود؟! يک دندان من را کلافه کرد حالا اگر همه استخوانها... اين يک گوشه بود «اذا ذلزلت الارض زلزالها» بابا زلزله بم درختهاي روي پا بودند قرآن ميگويد زلزله قيامت کوهها از زمين کنده ميشوند «واذ الجبال سُيرت» کوه کنده ميشود راه ميافتد چنان کوهها به هم ميخورد «اذا دکت الارض دکاً دکا» چنان کوهها به هم ميخورد قطعه قطعه ميشود چنان سنگها به هم ميخورد «کثيباً مهيلا» يعني مثل شن ميشود چنان شنها به هم فشار ميآورد «کالعهن المنفوش »مثل پنبه ميشود اُه اُه اُه!!! چي خدا با ما ميگويد؟ چي خدا به ما ميگويد؟ «اذا زلزلت الارض زلزالها» آنوقت شما يک تکه زلزله ديدي احساساتت... آيه اول سوره حج ميفرمايد ه «يا ايهاالناس»، اي مردم «اتقوا ربکم» تقوا داشته باشيد «ان زلزلة الساعة شيء عظيم» زلزله قيامت خيلي بزرگ است يعني خوشا بحال کسي که از اين ليموهاي ترش ليمونات درست کند از اين... يک دندان که درد ميکند ياد اين بيفتد که اگر همه استخوآنهادرد کرد چي ميشود؟ اگر يک خلاف اينقدر حالگيري است يک لحظه حضرت يونس (عليه السلام) مردم را رها کرد خدا خوراک نهنگش کرد آنوقت اگر ما هميشه مردم را رها کنيم چي ميشود؟ ما بايد از اين حوادث از اين جرقهها بايد جريان درست کنيم چطور شما اگر يکمرتبه ناگهان ميهمان براي تو بيايد آبرويت بريزد گيج ميشوي ديگر هميشه مقداري نان خشک و تن ماهي... هميشه يک مقدار چيزهاي ذخيره... ميگويي يکبار نصب شبي بي وقتي... الان اين فريزر که درست شده سبزي را درست ميکنند ميگذارند توي فريزر بخاطر اينکه يکمرتبه اگر ميهمان آمد طرف گيج نشود خوب اگر واقعاً براي يک ميهمان آنوقت «بغتةً»ميدانيد توي قرآن 14 مرتبه گفته «بغتةً» «بغتةً» چهارده مرتبه توي قرآن آمده يکمرتبه ميبيني عجب! دهها هزار نفر از دنيا رفتند خوب اگر آدم هر لحظه احتمال بدهد خوب من هم شب ميخوابم... ما تا حالا ميخوابيديم فکر ميکرديم بايد بخوابيم ميبينيم عجب! ممکن است امشب سقف خراب بشود خدايا ما را ببخش اگر انسان ياد قيامت بيفتد ياد مظلومين بيفتد عواطفش جور بيفتد از نظر... علم و ابتکار و خانه سازي رشد علمي کند يعني توجه به فقرا به همنوع توجه به قيامت توجه به ساختمان سازي يعني گاهي يک حوادث تلخ انواع برکات علمي و ايماني و عاطفي همراهش است.
مريض شدن تعمت است امام سجاد (عليه السلام) وقتي مريض ميشد ميگفت خدايا نميدانم واقعاً مريضي به نفع من است يا سلامتي چون مريضي يک برکاتي دارد که سلامتي ندارد امام (رحمةالله عليه) اگر از اول رهبر ميشد نميشد تحريرالوسيله بنويسد يک سال توي اتاقش کردند در را هم روي آن بستند توي ترکيه آن زمان توانست يک دور تحريرالوسيله بنويسد يک شرايطي پيش ميآيد که گاهي در آن شرائط انسان ميتواند خيلي استفاده کند. تصميم گرفتند به فقرا ندهند باغشان سوخت تصميم غلط براي کسي نگيريم (نه من... حتي در وقت ازدواج داريم که اگر داماد ميگويد بنويس 200 سکه 300 سکه نيتش اينست که نخواهد داد اگر داماد از لحظه عقد نيتش اين باشد که تصميم غلط براي دختر مردم بگيرد بگويد مهر را بنويسيد ولي کيه که بدهد هر دفعه که اين داماد پهلوي خانم ميرود انگار زنا ميکند حديث داريم اگر کسي از روز اول تيتش اين باشد که مهر را ندهد خيلي خطرناک است تصميم بد عليه هيچکس نگيريد عليه هيچکس ما گاهي وقتها ميگوئيم فلاني آدم زرنگي است اصلاً چک را مينويسد جمعه مينويسد که بانک بسته باشد اصلاً از مخ تا کف پايش شيطنت است خوب آنوقت اينها به کجا ميرسند؟ اصلاً ما آماري داريم آدمهايي که همهاش شيطنتند زندگي شان تاب ميخورد يا نه خوب که جمع کردند يک دختر نا اهلي پسر نا اهلي داماد نااهلي همسايه نااهلي شريک نااهلي همه را... نه معتاد ميشود دود ميشود يعني پول جمع ميکند بعد ترياک ميکشد دود ميکند دود ميشود دود ميشود اينها تصميم گرفتند ندهند مالشان دود شد براي کسي تصميم بد نگيريد. خدايا اگر تا حالا فکر بدي تصميم بدي... گاهي وقتها مثلاً دختر و پسر عاشق هم ميشوند تصميم بد ميگيرند بعد همديگر را رها ميکنند آبروي همديگر را ميريزند يا يک عکسي بر ميدارد ميگويد اين عکس باشد يک روز بتوانم اين عکس را نشانش بدهم آبرويش را بريزم حرفهايش را نوار ميکند تلفن اش را گوش ميدهد اصلاً سرتا پا براي اينست که عليه يک مسلماني نقشه بکشد اينها عليه کسي نقشه کشيدند خدا مالشان را دود کرد.
خدايا! دانه دانه ما را در همه فکرها اعمال گفتهها رفتارها هميشه در همه کار ما را حفظ بفرما
ما را خائن و توطئه گر براي احدي قرار نده
کساني که براي افراد ما، امت ما، کشور ما، انقلاب ما، آبروي ما، نسل و ناموس ما، توطئه ميريزند فرمول اف 16 را ياد ما نميدهد که بيائيد اينطوري اف - 16 بسازيد اما عکس سکسي ميآورد لب مرز رها ميکند ميرود عکس سکسي هر چه ميخواهي رها، هفت سي دي مجاني همه رقم عياشي هايشان را مجاني ميگذارند اما يک سي دي که فرمول اف 16 باشد ياد بچههاي ايران... يعني عکس هرزهگي شان را نشان ميدهند اما فرمولهاي علمي شان را پنهان ميکنند حتي فرمول پپسي فرمول پپسي شان را ياد ما نميدهند که پپسي موادش چيه؟ آخر اينرا کسي هست نفهمد که اگر آمريکا دوستمان دارد چطور آنچه که هرزگي است سي دي اش مجاني است آنچه علمي است سي دي اش ممنوع است.
خدايا! آنهايي که نميخواهند ما عزيز باشيم نميخواهند ما عزت و آبرو داشته باشيم ما رادشمن شاد نکن معرفت، راجع به امامت من سه تا حرف دارم معرفت، مودت، اطاعت، خدايا روز به روز معرفت ما را نسبت به خودت و اوليائت معرفت ما و مودت ما را و اطاعت ما را نسبت به خودت و اوليائت بيشتر بفرما
اينهايي که مکه هستند ايام حج، حج شان قبول و همه آرزومندان را نصيب بفرما
مشکلات همه کشورهاي اسلامي را حل بفرما
به خانوادههاي گرفتار صبر کامل و اجر کامل مرحمت بفرما
«والسلام عليکم و رحمة اللَّه و برکاته»