[درس هایی از قرآن] : انسان، ظرفیت نامحدود انسان

محسن قرائتی

نسخه متنی
نمايش فراداده

انسان، ظرفيت نامحدود انسان

«بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ»

الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي

ماه رمضان هشتاد و پنج در شهر سيرجان استان کرمان، بحثمان چند جلسه اي قرآن بود و چند جلسه اي انسان و شبهاي قدر هم بحث انسان کامل و. . حالا باز راجع به انسان يک حرفهائي هست. امتيازات و کرامات انسان را مي خواهيم مطرح کنيم و ببينيم به کجا کشيده مي شود.

«بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ»

موضوع بحث: انسان، کرامات و امتيازات

موجودات چهار دسته هستند، جمادات هستند در مرحله پائين، بالاتر نباتات‌اند، بالاتر حيوانات‌اند، بالاتر انسان است. هر کدام از اينها شعاع وجوديشان فرق مي کند. جمادات شعاع وجوديشان کم است. چون از خودشان اراده اي ندارد، بايد رويشان کار کرد. مثل سنگ آهن، مثل طلا، نقره. . . جمادات را بايد رويش کارکرد. خودش روي خودش کار نمي کند. بايد رويش کار کرد تا ارزش پيدا کند. روي خاک کار مي کنيم، مي شود آجر، ارزش پيدا مي کند. روي چوب کار مي کنيم، مي شود در و پنجره، ارزش پيدا مي کند. روي پنبه کار مي کنيم مي شود نخ و پارچه. . . پس جمادات را بايد رويش کار کرد، نه از خودش جذبي دارد نه دفعي. اين مرحله اول.

1- تفاوت انسان با نباتات و حيوانات

نباتات يک خرده شعاعش باز‌تر است. نباتات جذب مي کند، . . . ريشه درخت مواد غذائي را از خاک جذب مي کند، ولي ديگر برخورد نمي کند. جمادات نه جذب دارند نه دفع. نباتات جذب مي کند، دفعي ندارد. حيوانها هم جذب مي کنند هم دفع. يعني هم علف مي خورند هم وقتي دشمن آمد لگدش مي زنند، شاخش مي زنند، برخورد هم دارند حيوانها، به مقدار شعوري که دارند. انسان بي نهايت است. چرا؟ بخاطر اين که در انسان آگاهي بيشتر است. تمايلاتش بيشتر است، استعدادش هم بيشتر است. حيوانها همه آگاهيشان در سطح هم است، حيوانها همه در يک سطح شعور دارند، آگاهي دارند، اما آگاهي انسان بيشتر است، تمايلاتش هم بيشتر است، يعني حيوان خواسته اي ندارد، انسان خواسته‌اش تا بي نهايت است، و استعدادش هم بيشتر. بنابراين بايد انسان ببيند که اين سرمايه را چطور استفاده کند، چون هر که بامش بيش، برفش بيشتر. حالا که تو استعداد و توان بيشتري داري، پس يک مسئوليت بيشتري هم داري.

انسان نمي تواند بگويد خوراک، پوشاک، مسکن. خوراک، پوشاک، مسکن که گاو هم دارد، گاو مگر خوراک ندارد، گاو مگر پوشاک ندارد، گاو مگر مسکن ندارد؟ غير از جذب منفعت و دفع ضرر، بايد يک کارهاي ديگر هم انسان بکند، وگرنه حيوان هم جذب هم دارد، دفع هم دارد.

پس ما به دليل اينکه کرامتي داريم، امتيازي داريم، آگاهي و استعداد و تمايلات بيشتري داريم، وظيفه‌مان بالاتر است. انسان بين دو تا بي نهايت است. يا بي نهايت رشد مي کند، که از فرشته و ملائکه هم بهتر مي شود، يا بي نهايت سقوط مي کند که از هر گرگي درنده‌تر مي شود. در حيوانها مي گويند موش دزد است، مگر موش چقدر مي تواند بدزدد در سال؟ انسان دزد خيلي دزديش از موش بيشتر است. مي گويند روباه حيله باز است، انسان حيله باز خيلي حيله‌اش از روباه بيشتر است. مي گويند فلان حيوان کينه دارد. مثلا ما از مار بدتريم. مار هر که بيايد بغلش مي گزد، ما از اين طرف دنيا آنطرف را مي گزيم. يعني وقتي يک کسي در يک شهري نشسته و غيبت يک نفري را مي کند در يک جاي ديگر، يعني زبانش از اين جا دراز شد آن را گزيد. يعني کينه، دزدي، حيله، . . . تمام عيب هائي که حيوانات دارند، انسان به مراتب بيشتر دارد، پس مي تواند انسان، تا بي نهايت سقوط کند. قرآن يک آيه داريم مي گويد که «أُوْلَئِكَ كَالْأَنْعَامِ الأعراف/179، گروهي از مردم، مثل الاغند، مثل گاوند. بعد مي گويد زنده باد گاو. «بَلْ هُمْ أَضَلُّ» بلکه از گاو گمراهيش بيشتر است. يک جاي ديگر مي گويد «قُلُوبُكُمْ»، «كَالْحِجَارَةِ» البقرة/74. «حجاره»، حجر، سنگ. مثل سنگند. بعد مي گويد زنده باد سنگ. « أَشَدُّ قَسْوَةً». (قَسْوَةً) يعني قساوت. قساوتش از سنگ سخت‌تر است. «كَمَثَلِ الْحِمَارِ» الجمعة/5 انسانهائي که تربيت نشده‌اند، قرآن مي گويد مثل الاغند. ولي الاغ يک جائي بار مي برد، «وَتَحْمِلُ أَثْقَالَكُمْ إِلَى بَلَدٍ» النحل/7، عربي هائي که مي خوانم قرآن است، ولي اين انسانها مثل الاغ هستند، باري را هم به منزل نمي برند.

2- اعلي عليين يا اسفل السّافلين

پس ببينيد تعبيرات قرآن براي انسان‌ها. . . من نمي دانم چگونه ترسيم کنم، يعني انسان بين دو تا بينهايت است. بي نهايت بزرگ که قرآن مي گويد «عِلِّيِّينَ» المطففين/18 و يا «ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِينَ» التين/5 يعني انسان از فرشته مي تواند. . ما رواياتي داريم که انسان‌ها يک کارهائي مي کنند که خدا به فرشته‌ها مي گويد ببينيد، از اين ياد بگيريد. يعني انسان‌ها يک کارهائي مي کنند ديدني. يعني براي اهل آسمانها ديدني است. يعني به فرشته‌ها مي گويند ببينيد(انظروا الي عبدي). . حالا من اين را مي خواستم بررسي کنم موفق نشدم، اينهائي که کامپيوتر دارند و طلبه هستند يا دانشجو، کلمه «انظُرُوا» الأنعام/11 را ببينند، «انظُرُوا» را دکمه‌اش را بزنند، مواردي هست خدا به فرشته‌ها مي گويد نگاه کنيد، ببينيد. . . چقدر اين پرواز کرده، چون فرشته‌ها در فضاي نيمه جبري دارند عبادت مي کنند، ذاتشان عبادت است، ولي انسان بايد خودش را بکند عبادت کند. فرق مي کند بين کسي که در حوض است شيرجه مي رود يا غسل مي کند يا کسي که در يخ بندان مي رود حمام غسل جمعه مي کند.

يک حمامي در حمام است، شغلش هم حمامي است، لخت هم هست و دوش هم هست و جمعه هم هست و خب مي رود غسل جمعه مي کند، اين حمامي که در حمام غسل جمعه مي کند، فرق دارد با کسي که به قصد غسل جمعه مي رود حمام. يک وقت شما سحري خورده ايد، به ساعت نگاه مي کنيد، مي گوئي خب ما ده دقيقه داريم به صبح. يعني اگر من خوابم ببرد، براي نماز مشکل است، صبر مي کنيم اين ده دقيقه، تا صبح شود نمازمان را بخوانيم بخوابيم، بعد مي گوئي اين ده دقيقه را چه کنيم؟ مي گويد نماز شب. نماز شب يازده رکعت است، مثل نماز صبح پنج تا دو رکعتي است، يک يک رکعتي. خب پس اين ده دقيقه را نماز مي خوانيم. الله اکبر. اين نماز شب يک خاصيتي دارد که وقت را پر مي کند. مثل صدايي هست که راديومثلا ده ثانيه مانده به اين که اخبار بگويد، همچين مي کند، دنگ دونگ دنگ دونگ. . . اين تق تقي است که براي اخبار بگويد، اين نماز تق تق ماست که به صبح برسيم نماز صبح را بخوانيم بخوابيم.

اين نماز شب فرق مي کند با آن نماز شبي که قرآن مي گويد «تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنْ الْمَضَاجِعِ» السجدة/16. از رختخواب، خودش را مي کند نماز شب مي خواند. بنابراين، اصولا يک چيزهائي هست که. . . بايد کنده شود، . . . شما يک کسي را از پشت بام هلش دهند پائين، برايش کف نمي زنيد، براي اينکه کاري نکرده، جاذبه زمين او را مي کشاند پائين. اگر از زمين وزنه بلند کرد برايش کف مي زنيد. چون اين با جاذبه زمين مبارزه کرده. اگر يک لالي غيبت نمي کند، لال است. ميگوئيم سلام عليکم، واقعا ايشان بسيار آدم با تقوائي است، در عمرش غيبت نکرده. خب بابا اين لال است، غيبت نکردن لال هنر نيست. عصباني شده، زبان هم دارد، مي تواند هم غيبت کند، خودش را نگه مي دارد، اين مهم است که با جاذبه‌ها مبارزه مي کند «وَنَهَى النَّفْسَ عَنْ الْهَوَى» النازعات/40. بنابراين انسان کيست؟

3- ارزش انسان به مبارزه با جاذبه ها

انسان يک کرامتي دارد، از جماد و نبات حيوان برتر است، آگاهي و تمايلاتش بيشتر است، انسان بين دو تا بي نهايت زندگي مي کند، ولذاخيلي بحث سود و زيان در قرآن مطرح شده، زياد. که بعضي‌ها خودشان را مفت مي بازند. به يک سوت خودش را فروخت، به يک کف خودش را فروخت، به يک فيلم خودش را فروخت، به يک وعده خودش را فروخت، به يک خيال خودش را فروخت، اصلا در دنياي خيال است، مثلا خيال مي کند که همسرش چنين است، خانه را جهنم کرده.

هستند بعضي از همسرها در خانه مثلا خيال مي کند که اين رفته خانه خواهرش همچين گفته، رفته خانه داداشش، خانه نمي دانم کي، لابد همچين کجا، استادش، شاگردش، شريکش، لابد، لابد. . . در دنياي خيال يک چيزي مي بافد، طبق بافته هاي خودش عصباني مي شود، زندگي را هم تلخ مي کند. يعني در خودش يک جهنم درست مي کند، قرآن يک آيه دارد مي گويد «وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ» البقرة/24 « وَقُودُ» يعني آتش گيرانه. يعني جهنم، خود انسان آتش گيرانه است. يعني چطوري؟ يعني در دنيا اين نفسش شعله مي کشد، مي سوزاندش، بعد هم مي گويد همه کساني که دور من هستيد بسوزيد. يکي از دوستان ما مي گفت خانمم خواب ديده که من يک زن ديگر گرفته‌ام. شش ماه است با ما قهر است. هر چه بهش مي گويم والله من يک زن بيشتر ندارم، مي گويد نه من يک خواب ديده‌ام. ببينيد اين از تو يک جهنم خلق ميکند براي خودش مي سازد، آنوقت در جهنم خيالي مي سوزد، باقي‌ها را هم مي سوزاند. شوهر هم همينطور است، گاهي شوهر در دنياي خيال. . .

4- برتري نيّت بر عمل

بنابراين انسان مي تواند به اوج برسد. يک راهش را گفتم. در همه خوبيها مي تواند شريک شود. يک حديث داريم که(نيت المومن خير من عمله) نيت مومن از عملش بهتر است. چرا؟ چون در اعمال آدم محدوديت دارد. شما وقتي مي خواهي افطاري بدهيد، قابلمه‌ات معلوم است ده نفري است، بيست نفري است، اتاقت، . . . ماه رمضان مي شماري مي گوئي خب پس من بيست نفر مي توانم افطاري دهم. عمل محدود است اما در نيت محدوديت نيست. شما بگو اي کاش خانه‌ام بزرگ بود به کل کره زمين افطاري مي دادم. پول شما محدود است، به يک نفر مي تواني يک مقداري وام بدهيد، اما نيت شما محدود نيست. اي کاش من وضعم خوب بود به همه وام مي دادم.

انسان در نيتش باز است. و نيت مومن بهتر از عملش است، به چند دليل است: يکي عمل آفت دارد. عمل سه تا آفت دارد: يا اولش خراب است، با ريا. يا وسطش خراب مي شود، با غرور و عجب، يا آخرش خراب مي شود، با حبط. يک گناه مي کند، خوبيهايش هبط مي شود. کارهاي ما يا اولش بد مي شود، ريا کاريم، قصد قربت نيست، براي خودنمائي است، يا نه اولش براي خدا عبادت مي کنيم بعد کم کم غرور مي گيردش، يا نه اولش براي خداست، وسطش هم براي خداست، ملي وقتي کار خوبي کرد، مثل يک توپ که باد مي کند بعد يک سيخ مي زند بهش، بادش مي روي بيرون. «حَبِطَتْ» آل عمران/22 يعني يک گناهي مي کند سوراخ مي کند. کارهاي ما يا اولش خراب است، يا وسطش يا آخرش. ولذا کم کسي مي شود که کار را تا قيامت ببرد. قرآن مي گويد «مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ» الأنعام/160.

« جَاءَ» يعني بياورد. يعني کسي حسنه را بياورد. خيلي‌ها عمل مي کنند ولي عملشان را نمي توانند ببرند. مثل اينکه ترياک را تهران تحويل مي دهيم، چون ممکن است کرمان و سيرجان و بندر عباس گير کند. يک کيلو ترياک تهران قيمتش چند است؟ چون لب مرز يک قيمت دارد، تهران يک قيمت ديگري دارد. از پليس راه بايد رد شود. خيلي وقتها انسان محفوظات خوبي دارد، در امتحان يادش مي رود، سر جلسه امتحان يادش مي رود. که مي تواند « جَاءَ» ببرد؟ يعني حسنه‌اش را بردارد ببرد. يعني از ايستگاه ريا رد شود، از ايستگاه غرور رد شود، از ايستگاه حبط رد شود، « جَاءَ بِالْحَسَنَةِ» يعني حسنه‌اش را تا قيامت ببرد و وسط کار خرابش نکند. زائيدن نه ماه طول مي کشد، بچه داري خيلي طول مي کشد. گرفتن همسرمهم نيست، همسر داري خيلي مهم است. حفظ است. اما اين حفظ نپرد مهم است. يعني هميشه حفظ کار از خود کار مهمتر است. انقلاب، خوب امام آمد و مردم هم به پيروي از امام انقلاب کردند، اما اين انقلاب را چطور نگه داريم؟ چطورحفظش کنيم؟ هميشه قالي بافتن ممکن است، يکسال دو سال طول بکشد، ولي حفظ قالي چند قرن اين قالي حفظ بشود. حفظ چيزي از. . . نيت حفظ نمي خواهد ولي عمل حفظ مي خواهد.

علاوه بر اينکه عمل آفات دروني‌اش است، ريا از خود من است، غرور از خودم است، حبط از خود من است، عمل يک آفت هاي بيروني هم دارد. وقتي عمل کردي، حسود هم پيدا مي کني، عمل گرفتار حسادت ديگران مي شود. اگر شما يک عروسي مهمي کردي، يک مهماني کردي، . . . سوت مي کشند. از کجا آورده؟ گاهي فحش هم دارد. ناسزا مي گويند، رقابت هم دارد، يعني عمل هم از طرف خود ما گير و گور دارد، هم از طرف بيرون ما گير دارد. نيت اما سالم است. شما در قلبت نيت کن، نه کاري کرده اي که غرور بگيردت، نه کسي مي بيند که ريا شود، نه کسي مي بيند که سمعه شود، . . . رشد کند، ما خيلي کارها را مي توانيم بکنيم که نيتهايمان را خوب کنيم. يک دانشجو چرا درس مي خواند؟ چرا با اين ازدواج کردي؟ اين شغل را براي چه انتخاب کردي؟ چرا با اين دوست شدي؟ اگر ما نيتمان را درست کنيم، خدا کارها را درست مي کند. حديث داريم، (من اصلح بينه و بين الله) اگر سعي کنيد نيتتان را. . خدا رحمت کند شهيد بهشتي، شهيد مظلوم را. من حدود چهل سال پيش، بيست و هفت سال است انقلاب شده، ده سال هم قلبش. حدود سي و هفت سال پيش براي جوانان در کاشان جلسه داشتم.

سي و هفت، سي و هشت، کمتر، بيشتر. از قم در ماشين مي نشستم مي رفتم کاشان براي جوانان کلاس داشتم و. . دکتر بهشتي به من گفت که آقاي قرائتي، در ماشين که مي نشيني از قم بروي کاشان سخنراني کني، اين يک ساعتي که از قم و کاشان راه هست، فکر کن نيتت چيست؟ مي روي سخنراني کني که پول بگيري؟ مي خواهي مشهور بشوي، خودت را کانديدا کني راي جمع کني، رقابت است، چيست؟ نيتت چيست؟ نيتها به کارها ارزش مي دهد. من يک وقتي مثال زدم، گفتم يک ليوان آب را به سه نفر مي دهيم بخوردند، يکي نمي خورد قهر کرده، يکي نمي خورد ميل ندارد، سومي نمي خورد، مي گويم شما ديگر چرا؟ مي گويد چهارمي تشنه‌تر است. ببين يک و دو و سه، همه نخوردند، اما نيتهايشان فرق مي کند. يکي نمي خورد قهر است، چون با ما قهر است، نمي خورد، ارزش است يا نه؟ يکي هم نمي خورد ميل ندارد، اين هم از اين. يکي نمي خورد مي گويد روزه‌ام. اين ارزش است. سه نفر در نخوردن يکي‌اند منتهي نيتها ارزش پيدا مي کنند. (انما الاعمال بالنيات) معنايش اين است. آن کاري که به ما عرضه شده. . . يک وقت يک کسي دانشجو شده مي گويد من مي خواهم بروم تخصص بگيرم تا خدمت بهتري بکنم به مردم تا خدمت بيشتر، ثواب بيشتري دارد. ما مي توانيم از اين پول و مقام و اينها بگذريم.

5- دل بستن به خدا نه مردم

اجازه بدهيد يک خرده در اين زمينه صحبت کنم. انسان مي تواند به جائي برسد که جز خدا به هيچي چيزي دل نبندد. «عِنْدِ اللَّهِ» يعني چه؟ نزد خدا. ما چند تا کلمه « عِنْدِ» داريم. زن فرعون گفت «رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ» التحريم/11 خدايا من نمي خواهم کاخ فرعون را نمي خواهم، طلايش را نمي خواهم، نازش را نمي خواهم، همه بله قربان گوي فرعون هستند، اما مرده شور ترکيب او را ببرد، «َنَجِّنِي» التحريم/11 خدايا من را از شر فرعون نجات بده. « رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ». يعني زن شاه مي تواند چنان برود بالا که بگويد خدايا هيچي من را قانع نمي کند فقط مي خواهم نزد. . . . «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ» الحجرات/13 گراميترين شما نزد خدا، نزد خدا، بله مردم ممکن است آدمهاي اتقي را بهشان بگويند نه آن. بابا اختلاس کرد، کلاهبرداري کرد، چپاول کرد، حقه بازي کرد، خيانت کرد. . . ولي مي داني الان به چه پولي رسيده؟ بله چه چيزي داد؟ انسانيتش را داد پول گرفت. « عِنْدَ اللَّهِ» چي؟ (عند مردم) بله خانه‌اش خشتي بود شده آجري شده سنگي، ماشين نداشت، حالا دوچرخه بود حالا شده ماشين گران. در جمادات ترقي کرده. زيلو بود قالي شد، خشت بود کاخ شد، دوچرخه بود ماشين شد. اما « عِنْدَ اللَّهِ» چه؟ «عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ» آل عمران/169 شهيد پهلوي خداست. «عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ» القمر/55 نزد خداست. ببينيد « عِنْدَ». . . يعني انسان مي تواند يک جوري باشد و به جائي برسد که اصلا هيچ چيزي سيرش نکند. مي خواهي ديپلم بگيري؟ خب بعدش؟ . . انسان به دنيا که رسيد مي فهمد واقعا همه‌اش کشک است. دنيا و ماديات آدم را سير نمي کند، البته آنهائي که نرسيدند، مي دوند برسند، اما آنهائي که رسيدند مي فهمند که. . . . نمي دانم از من شنيده ايد يانه؟ دنيا چيست؟ پول دنيا را بهتان مي گويم.

يک کسي اگر به قصد پول برود دانشگاه يا درس بخواند يا کار بکند، پنجاه سال کار مي کند، حالا يا در بازار باشد پنجاه سال، اگر دولت استخدام رسمي باشد که نمي شود، استخدام‌ها حالا قراردادي و پيماني و. . حالا اگر، در دنياي اگر. . . آرزو بر پيرها عيب نيست، اگر کسي سي سال کار کند، بيست سال هم بازنشسته باشد، پنجاه سال، يا در بازار پنجاه سال. پنجاه سال چند تا دوازده ماه است؟ 600 تا. هر ماهي چقدر مي تواند پس انداز کند؟ اگر ماهي ده هزار تومان پس انداز کند، پنجاه سالش مي شود، ششصد ماهش مي شود شش ميليون. ماهي بيست تومان، ماهي سي تومان. بالاخره بگو صد ميليون پس انداز خواهد کرد. اينها در دنياي اگر است هان! ما يک مشت اگر را به هم مي بافيم، ميانگين حساب مي کنيم صد ميليون پس انداز کرد. چي داد؟ پنجاه سال. چي گرفت؟ صد ميليون.

تو صد ميليون مي ارزيدي؟ «إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ» العصر/2 اين مال پولش. شهرت. مثلا مشهور بشوي چه مي شوي؟ مي شوي آقاي قرائتي. هر که دوستم دارد، مي گويد آقاي قرائتي مرد، اه! ممکن است يک عده بگويند قرائتي مرد، اه! اه! دو بار بگويند. مردم سيرجان بگويند قرائتي ماه رمضان برنامه هايش را پهلوي ما کار کرد. اه! اه! اه! اين خلاصه مرگ يک مشهور است. پول چيست؟ صد ميليون. شهرت چيست؟ اه اه اه. اين هم شهرت. طلا چيست؟ فرض کنيم دو کيلو طلا جمع کرديم. در آخر دعاي جوشن کبير ماه رمضان شبهاي قدرمي خوانند، يکي از جملات اين است: (يا من في الجبال خزائنه) خدايا خزينه هاي طلايت در کوهها است. کوه طلاست. کوهي که سنگ طلا دارد. بنابراين خيلي که طلا جمع کنيم بشود يک کيلو دو کيلو، شده سنگ کوه.

6- ثروت، قدرت و شهرت فاني است

بگو نه عوضش تلويزيون نشانم مي دهد، تلويزيون رازبقا را ديده اي شغال را نشان مي دهد؟ پس تلويزيون نشانت داد، انگار راز بقا نشان مي دهد. بگو نه آدم بالا مي رود، مگر دود بالا نمي رود، اما روسياه است. بالا رفتن، دوديم. بگو نه يک آدم وقتي راه مي رود همه نگاهش مي کنند. من يک وقتي راه مي رفتم مردم نگاهم مي کردند، يکي گفت آقاي قرائتي ببين همه نگاهت مي کنند، ببين چه عظمتي داري؟ گفتم يک فيل راه برود نگاهش نمي کنند؟ حضرت عباسي يک فيل هم راه برود. . . نگاهت کردند، فيلي. نشانت دادند راز بقائي. مشهور شدي کوه هيمالايائي، طلا جمع کردي کوهي، پس انداز کردي صد ميليوني. حيفي. انسان مي تواند به اينجا برسد. «رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ» التحريم/11 « عِنْدَ اللَّهِ»، «عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»، «عِنْدَ مَلِيكٍ» يعني انساني که مي تواند در جوار قرب خدا باشد، خودش را کرده به کوه هيماليا. اين مساله، مساله مهمي است که انسان بفهمد چند مي ارزد. اميرالمومنين مي فرمايد(ثمنک الجنه)(ثمن) يعني قيمت تو. بشر قيمت تو بهشت است، (فلا تبيعوها) مفت نفروشي خودت را. ارزانتر از بهشت خودت را نفروشي. . . خيلي دختر‌ها آتش مي گيرد زندگيشان. دخترشان را آتش مي زنند.

يک پسره مي آيد خواستگاري. . . . حالا اين پسره لقمه حلال خورده يا حرام؟ در فکر پسره چيست؟ اخلاقش چيست؟ نه مي گويند قيافه‌اش را ديدي؟ ديدي با چه ماشيني آمد؟ چهارتا سوت مي کشد، دخترش را آتش مي زند. بعد هم معلوم مي شود خيلي هايش قرضي بوده حقه بازي بوده. براي اين که دل خوش کند بوده. مي گويند يک آقا رفت بالاي منبر، يک سخنراني خيلي خوب کرد، يک نفر پاي منبر گفت شما خانه‌تان کجاست؟ گفت. . گفت من چند تا کيسه برنج مي خواهم بياورم برايتان بفرستم. گفت خيلي ممنون. اين رفت به خانمش گفت اگر کيسه برنج آوردند، مريد ما شده پاي منبر، يک ماه دو ماه سه ماه چهار ماه، هيچ خبري نشد. فلاني را ديد گفت آقا شما پاي منبر ما گفتي من چند تا کيسه برنج مي خواهم به شما بدهم، گفت تو روي منبر يک چيزي گفتي من خوشم آمد، من هم خواستم پاي منبر يک چيزي بگويم تو خوشت بيايد. چه برنجي؟ برو دنبال کارت. حالا گاهي وقتها. . . . پسره يک چيزي مي گويد دختره خوشش بيايد. دختره يک چيزي مي گويد دختره خوشش بيايد. هيچ کدام راست با هم حرف نمي زنند.

7- کشف انرژي هسته اي در انسان

قدر خودتان را بدانيد. انسان به اعلي علييين مي تواند برسد. انسان مي تواند از هر نفسش استفاده کند. آن خدائي که در طبيعت انرژي هسته اي را گذاشته، در شما هم انرژي هسته اي را گذاشته، منتهي انرژي هسته اي را کشف کرديم، استعداد هاي خودمان را بايد کشف کنيم. ما مي توانيم. . . حديث داريم(شيعتنا اصبر منا) شيعيان ما صبرشان بيشتر از ما است. چون ما مي دانيم حوادث چيست که صبر مي کنيم، ولي شيعيان ما از آينده خبر ندارند و صبر مي کنند. يعني ما مي توانيم به جائي برسيم، . . . ابوالفضل(ع) مقامي دارد که انبياء به مقام او غبطه مي خورند. زن فرعون يک زن است، زن شاه است، خدا مي گويد همه مردان از اين زن ياد بگيريد. «وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ» التحريم/11 از اين آيات که بلديد. بعضي آيات آسانها را همه فارسها بلدند، «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا» يعني چه؟ خدا يک مثل زده، « لِلَّذِينَ آمَنُوا» براي مردم با ايمان. خدا براي مردم با ايمان يک نمونه تعيين کرده، چي؟ «اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ» يعني همه مردها بيايند از اين خانم ياد بگيرند که اين خانم کاخ و باغ ديد اما جذب نشد. در زندگي مرفه بود اما جذب رفاهيات نشد. حواسش جمع بود گفت «عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ» التحريم/11.

خدايا هر چه خودمان را به طلا و شهرت و هارت و هورت و کف و سوت و صلوات و زنده باد و مرده باد و خيال و وهم و خواب و نمره و مدرک و هرچه خودمان را به اينها فروختيم، از اين به بعد يک نيتي به ما بده که جز با نيت مقدس کاري انجام ندهيم.

دنيا را براي ما کوچک کن که هر کاري مي کنيم براي آخرت بکنيم، اما دنيايمان هم به بهترين وجه تامين شود. اينطور هم نيست که شما اگر براي آخرت کار بکنيد، دنيايت را عقب بماني هان! ببينيد زن لباس مي شويد، نيتش بايد شستن لباس باشد، منتهي کسي که نيتش شستن لباس است، غذايش هم هضم مي شود، عرقش هم در مي آيد، دست خودش هم پاک مي شود. يعني دنيا در اين شستن لباس، شستن دست هم هست. خروج عرق هم از بدن هست. ورزش بدني هم هست، غذا هم هضم مي شود. شما که آمده ايد در سالن حرف من را گوش بدهيد، هدفتان شنيدن حديث من است، منتهي از اکسيژن هوا هم استفاده مي کنيد. ما بايد نيتمان آخرت باشد، منتهي از دنيا هم حد اکثر استفاده را بکنيم. هدف آخرت باشد اما از دنيا هم کم نگذاريم.

خدايا دنياي ما را با بهترين وجه تامين، ولي فکر ما را فکر اعلي علييين قرار بده.

والسلام عليکم و رحمه الله و بركاته