[درس هایی از قرآن] : ویژگیهای قرآن، اعجاز

محسن قرائتی

نسخه متنی
نمايش فراداده

ويژگيهاي قرآن، اعجاز

«بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ»

الهي انطقني بالهدي والهمني التقوي

بينندگان عزيز بحث را رمضان 85 مي بينند و در آغاز روزهاي رمضان گفتيم مقداري راجع به قرآن صحبت کنيم، در اين جلسه مي خواهم بحثي کنم که چيزهايي که منحصربفرد است در قرآن، يعني ويژگي هاي مخصوص قرآن.

«بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ»

ويژگي هاي قرآن؛ آنچه هيچ چيز ديگر ندارد. يک نعمت هايي عمومي است، مثلا خدا خورشيد داده همه استفاده مي کنند، دريا، رودخانه، خوردني‌ها، نمي دانم، اکسيژن، ماهي، جنگل، يک سري نعمت‌ها، عقل، هوش، اما هرکسي هم خدا يک چيزي به او داده به کس ديگري نداده، بد نيست انسان بنشيند مثلا خدا به ايشان يک طبع شعر داده، ايشان را خطش را، ايشان را حوصله‌اش را، هرکسي را خدا يک چيز خصوصي هم به او داده، قرآن يک خصوصياتي دارد که هيچ کتابي ندارد. ما در اين جلسه در اين بيست و چند دقيقه بتوانيم اين ويژگي‌ها را نگاه کنيم تا يک خورده با قرآن بيشتر آشنا شويم.

1- سخن باطل در قرآن راه ندارد

1- حرف اضافه و مطلب ناصحيح در قرآن نيست. قرآن مي فرمايد «لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ» فصلت/42 يعني يک کلمه باطل در قرآن سراغش نمي آيد، يک ذره باطل در قرآن نيست. ما با اين همه دشمني که اسلام دارد، شما مي دانيد آمريکا همين الان چقدر ميليون و ميليارد دلار حاضر است بدهد يا اسرائيل چند ميليون و چند ميليارد دلار حاضر است جايزه بدهد که مثلا يک نفر را ترور کنند از اين سران حزب الله. اين همه ما دشمن داريم چقدر بودجه براي حمله به افغانستان، براي حمله به عراق، براي حمله به ايران، چقدر بودجه کمک صدام، ليبرال‌ها، منافقين، ما يک کلمه مي گوئيم، مي گوئيم بابا يک کتابي مثل قرآن بياوريد، يک مچ بگيريد از قرآن، بگوئيد مسلمان‌ها به اين دليل کتاب‌شان قابل عمل نيست، يک مچ بگيريد، کمونيست عرب هم خيلي داريم ما، عرب‌ها بعضي هايشان کمونيست هستند، اصلا مسلمان نيستند، زبان مادري‌شان هم عرب است، تحصيلات دانشگاهي هم دارند، يعني هم تحصيلات دانشگاهي دارند، هم ضد دين هستند، هم زبان مادري‌شان عرب است، خوب يک چيزي پيدا کنيد، شما هر کتابي را نگاه کني، خود نويسنده دفعه دوم که چاپ مي کند، يک تغييراتي در آن مي دهد.

حالا اين را، آنهايي که پاي تلويزيون هستند دانشمند و اهل قلم هستند خودشان مي دانند من چه مي گويم. نويسنده وقتي کتاب را چاپ کرد، بعد که خواند اگر گفتند يک بار ديگر مي خواهيم چاپ کنيم مي گويد اجازه بدهيد تجديد نظر کنم. يعني خودم از خودم مچ گرفتم. محسن قرائتي از اول انقلاب در تلويزيون بوده، حالا حدود بيست و هفت سال است، هنوز هر بحثي که مي خواهد چاپ شود مي بينيم در مؤسسه خودمان، باز چند تايش را مي گوئيم نه اين کلمه را بردار، اين کلمه را بردار، اين کلمه را بردار. اينکه، خطبه هاي نمازجمعه هاي درجه يک ايران وقتي مي خواهد پخش شود يک بار بازنگري مي شود. يک جاهايي را مثلا تغيير در آن مي دهند. مهندسيني که ماشين مي سازند، کامپيوتر مي سازند، هر اختراعي کالايي مي دهند در دور دوم يک تغييراتي در آن مي دهند. قرآن ناپذير است. اعلام هم کرده است، اين قرآن چند بار گفته است مرد هستيد بگوئيد اين يک. مسئله دوم که بند به همين است، دومين ويژگي معجزه. من راجع به معجزه سالهاي دور حرف زدم، ولي خوب بچه‌ها رفتند دبيرستان و دانشگاه و يک مدتي رشد کردند و اجازه بدهيد من دوباره. . . .

معجزه يعني چه؟ معجزه از عجز است، معجزه يعني يک کسي يک کاري کند که ديگران عجز داشته باشند، عاجز باشند، نتوانند مثل آن را بياورند.

2- تأليف قرآن از حروف و کلمات عربي

قرآن معجزه است. حروف قرآن هم از همين حروف است. يک کسي از من پرسيد اين حروف مقطعه يعني چه؟ خدا رحمت کند يکي از علماي مهم جامعه مدرسين قم، آيت الله سيد مهدي روحاني بود، ايشان در همه معاني يک معناي خيلي قشنگي را ايشان کشف کرده بود که از همه روشن‌تر و شفاف‌تر است. سوره شوري هست، مي فرمايد که اگر خواسته باشيم ببينيم که اين حروف الف لام ميم صاد قاف يا عين يعني چه از همين چيز مي توانيم بفهميم. ببينيد «بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ» سوره شوري، «حم عسق» الشورى/1-2 بعد مي گويد «كَذَلِكَ يُوحِي» الشورى/3 يعني وحي، وحي قرآن از همين الفباست. يعني قرآن از همين الفباست. الفباي قرآن در اختيار همه هست، مثل خاک که در اختيار همه هست منتهي ما از خاک يا خشت درست مي کنيم يا آجر درست مي کنيم يا سفال يا سراميک. ولي خداوند از همين آب و خاک هم ليموي ترش ترش درست مي کند، هم خرماي شيرين شيرين، هم پرتقال ترش و شيرين، چند هزار رقم گل و بلبل و چند هزار رقم رنگ و مزه از اين خاک کشيده بيرون؟ ما از خاک سه تا کار مي کنيم، خشت، آجر، سراميک، خداوند از اين خاک صدها، ما از اين الفبا چي درست مي کنيم؟ همين حرفهايي که با هم مي زنيم. خدا مي گويد «حم عسق» ديدي از همين حروف، بعد مي گويد «كَذَلِكَ يُوحِي» من از همين حروف قرآن را درست کردم.

حالا، قرآن سه تا تخفيف هم داده. اول گفته که «فَأْتُوا بِكِتَابٍ» القصص/49 يک کتاب بياوريد مثل قرآن. بابا يک قرآن بياوريد مثل قرآن، يک کتابي بياوريد مثل قرآن ما بساطمان را جمع مي کنيم. لشکرکشي نه به هند مي خواهد، نه به عراق مي خواهد و نه به افغانستان و نه به ايران. قرآن 114 سوره دارد، يک مرتبه صد و چهار تايش را تخفيف داده، يک مرتبه مي گويد «فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ» هود/13 ده تا سوره مثل قرآن بياوريد خداحافظ، بعد از اين ده تا هم يک ضرب نه تايش را مي بخشد، در يک جاي ديگر مي گويد «فَأْتُوا بِسُورَةٍ» البقرة/23 بابا يک سوره مثل قرآن بياوريد. کوچکترين سوره قرآن کدام است؟ کوثر، سه تا آيه دارد، «إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ» الكوثر/1-3، «بِسمِ الله» هم يکي، چهار تا، بابا يک سطر مثل قرآن بياوريد. بنده طلبه در تفسير نوري که خدا توفيق داد الحمدلله تمامش کرديم به سوره کوثر که رسيدم يک خورده تدبر کردم، هفتاد و پنج نکته از سوره کوثر گير من آمد. در جلسه قبل گفتم انرژي اتمي معنايش اين نيست که از طبيعت انرژي بکشيم بيرون، از تمام کلمات قرآن هم مي شود انرژي کشيد بيرون.

ما از کلمه «إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ» از اين سه تا کلمه هفتاد و پنج نکته گير من آمد، بنده تازه يک طلبه عادي هستم. يک قرآن بياوريد، يک کتاب دربست، ده تا سوره بياوريد، صد و چهارتايش را بخشيدم، يک سوره بياوريد، حتي يک سوره اگر سوره کوثر باشد قبول است. نمي گويد سوره بقره بياوريد، يک سوره يک سطري بياوريد. اين چهار، سه بار تخفيف داده، چهار بار هم سيخ زده، گفته ببين، «إِنْ كُنتُمْ صَادِقِينَ» البقرة/23 يعني اگر شما صادق هستيد، يعني اگر شما راست مي گوئيد بياوريد، اين سيخ مي زند، اگر مرد هستيد. بعد مي گويد «وَادْعُوا مَنْ اسْتَطَعْتُمْ» يونس/38 دعوت کنيد هرکسي را که استطاعت داريد، يعني ايميل بزنيد، فاکس بزنيد، تلفن کنيد، با هر قدرتي مي خواهيد همه مخ‌ها را دعوت کنيد، دعوت کنيد هرکسي را سراغ داريد. «بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا» الإسراء/88 يعني بعضي پشت به پشت هم بدهيد. «وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا» النساء/129 يعني هرگز استطاعت نداريد، يعني ببينيد چقدر خدا تحريک مي کند، اگر صداقت داريد، دعوت کنيد هر کس را استطاعت داريد، اگر صادق هستيد، دعوت کنيد، پشت به پشت هم بدهيد، هرگز نمي توانيد، چهار مرتبه تحريک کرده، سه مرتبه هم تخفيف داده، سه تخفيف، چهار تحريک، و اينها 1400 سال است اينهمه با اسلام مخالفت کردند و بودجه گذاشتند و جنگ‌ها کردند و جنگ هاي صليبي، جنگ هاي نمي دانم شرق، غرب، چه کارها که نکردند، چه قلع و قمع هايي که نکردند، همه کارها را کردند، اما يک کسي يک سوره کوثر نياورد که معجزه همين است.

ويژگي هاي قرآن

1- يک حرف اضافه ندارد،

2- معجزه است، يعني 1400 سال هم مشابه‌اش را نگفته‌اند.

3- «غَيْرَ ذِي عِوَجٍ» الزمر/28 کجي ندارد.

يعني گاهي مثلا يک کلمه را مي گوئيم اي کاش به جاي اين کلمه، اين کلمه بود. اي کاش، اي کاش ندارد.

3- جامعيت قرآن در تبيين همه امور

4- جامعيت. همه چيزي هم در قرآن هست. «تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ» النحل/89 آخر بعضي چيزها مثلا بزازها، خود لباس فروش‌ها، بعضي لباس فروش‌ها کت و شلوار مي توانند بدوزند اما عبا و قبا نمي توانند بدوزند، بعضي‌ها عبا و قبا مي توانند بدوزند، مثلا تافتون مي پزد، سنگک نمي تواند بپزد. يا وزنه مي تواند بلند کند ولي شنايش ممکن است خوب نباشد. شناگر خوبي است ولي وزنه نمي تواند بردارد. پزشک حلق و بيني است، پزشک کليه نيست، يعني معمولا انسان‌ها در يک وادي، شعرا در يک وادي، هر کسي در يک وادي مي تواند کاري کند. ولي اين، من خودم کلاس داري‌ام خوب است ولي روضه نمي توانم بخوانم و لذا روز عاشورا مثل يهودي‌ها در خانه مي نشينم، مي توانم بخندانم، نمي توانم بگريانم. به کسي گفتند شنا بلدي؟ گفت شيرجه مي روم، بيرون نمي آيم. و لذا در فاتحه پدرم گفتم خودم مي روم منبر، رفتم منبر هفت بار مردم را خنداندم، يک نامه دادند بابا قرائتي تو فاتحه پدرت است، آدم در فاتحه پدرش که اينطور. . . . گفتم آخر من نژادم نژاد گريه نيست.

بافت من تافتون مي پزم، اصلا نمي توانم سنگک بپزم. ولي قرآن مي گويد «تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ». «تِبْيَان» يعني بيان، «تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ» هرچه مي خواهي. حديث داريم هرچه که بشر نياز دارد خدا در قرآن آورده است. هرچه که بشر نياز دارد در قرآن آمده است. چه شغلي، با کي ازدواج کنيم، چي بگوئيم، اصلا اين لب را مي خواهيم تکان دهيم، چطوري اين لب را تکان دهيم. براي حرف زدن مثلا خدا چقدر چيز گفته، اول گفته حرف مي خواهي بزني، بسم الله، «قَوْلًا مَعْرُوفًا» الأحزاب/32، حرفي بزن عرفي باشد، عرف پسند باشد. ديگر چه؟ «قَوْلًا لَيِّنًا» طه/44 نرم باشد، ديگر چه؟ «قَوْلًا بَلِيغًا» النساء/63 رسا باشد، ديگر چه؟ (قولا حسنا)(؟ در قرآن نداريم) زيبا باشد. ديگر چه؟ «يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» الإسراء/53 بهترين کلمه‌ها را بگويد، ديگر چه؟ «قَوْلًا كَرِيمًا» الإسراء/23 حرف هايت بزرگوارانه باشد، سبک نباشد. ديگر چه؟ يعني براي تکان دادن لب همه اينها را گفته. هرچي. . . .

4- نمونه اي از دستورات جامع قرآن

براي خوردن. بخور، يک «كُلُوا» الأعراف/31 داريم، بخور، اين «كُلُوا» رابطه خوردن با خدا، با خدا رابطه‌اش چي است؟ مي گويد: «كُلُوا»، «وَاشْكُرُوا» النحل/114 خوردي شکر کن، رابطه خوردن با خودت چي است؟ مي گويد «كُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا» اسراف و پرخوري نکن، براي معده ضرر دارد، رابطه خوردن با خدا، رابطه خوردن با معده. «کلوا» بخور، با مردم چه؟ «أَنْفِقُوا» المنافقون/10 انفاق کن، خوردي به ديگران هم انفاق کن، «أَطْعِمُوا» الحج/28، ديگر چه؟ رابطه خوردن با انرژي. مي گويد خوردي، «وَاعْمَلُوا صَالِحًا» المؤمنون/51 عمل صالح انجام بده، حالا که خوردي. . . بعد مي گويد خوردي، «لَا تَطْغَوْا» طه/81 طغيان نکن. ديگر چي؟ خوردي، با خود خوردني، رابطه خوردن با خود خوردني، مي گويد اين را که مي خوري يک خورده نگاهش کن، «فَلْيَنْظُرْ الْإِنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ» عبس/24 غذا مي خوري يک خورده نگاهش کن، اين ناني که مي خوري يک خورده نگاه به اين نان بکن بعد بخور. دويست و شصت و هشت گروه کار مي کنند تا نان، نان بشود، البته ما دو گروهش را بيشتر نمي فهميم، مي گوئيم کشاورز و نانوا. آن گندم تهيه مي کند، آن نان‌ها را مي پزد، نه، 268 گروه.

معاون اجرائي رئيس جمهور مي گفت نشسته‌ام با دقت حساب کردم که خود گندم چند گروه، مي خواهد، درو مي خواهد، آنوقت دروش گوني مي خواهد، کيسه مي خواهد، سم مي خواهد، بعد کاميون مي خواهد، چي مي خواهد، مي گفت همين طور ريزش کردم، ريزش که کردم. . . بنده که در اينجا حرف مي زنم نبايد بگويند قرائتي در تلويزيون حرف مي زند، مي داني چقدر مجلسي‌ها، مفيدها، طوسي‌ها، شيخ طبرسي‌ها، علامه مجلسي‌ها، مي داني چقدر علماي قديم زحمت کشيده‌اند؟ صاحب کتاب عبقات، دو سه تا خاطره بگويم. يک کتاب را مي خواستند پيدا کنند هيچ جاي دنيا نبود جز يکي از روستاهاي عربستان، از هندوستان بلند مي شود مي رود آنجا در روستا، چون شيعه بوده مي ترسيده راهش ندهند، لباس کارگري مي پوشد به قصد نوکر، آن هم نوکر اهل سنت، خدمت مي کند آن وقت شب‌ها در کتابخانه آن آيت الله کتاب‌ها را رونويس مي کند.

بعد برمي دارد بياورد بعد کشتي که سنگين مي شود ساک ايشان را که کتاب در آن بوده مي اندازند و ايشان مي بيند که کتابي با دستش در قالب نوکري نوشته مي پرد در آب يک دستش را شنا، يک دستش را به قايق، بالاخره موج مي ايستد، خودش را مي کشند بالا، کتابش را هم مي آورند بالا، آن کتاب هنوز هست در اختيار، که بخشي از اين کتاب را آب درياي شور روي کاغذش، چه جوري دين را نگه داشتند، با خون علي اصغر، با تبعيد ابوذر، بعد با انقلاب، امام، شهدا، پدران، مادران، همين طور من، شما دکمه را فشار مي دهي به تلويزيون، قرائتي هم مي آيد مي گويد «بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ»، امام صادق فرمود. . . بابا خيلي پشت اين صحنه زحمت کشيدند تا ما. . .

ابر و باد و مه و خورشيد و فلک در کارند

پس ببينيد، يک بخور داريم، رابطه خوردن با خدا، با خودت، با مردم، با انرژي، با سوءاستفاده نکردن، با خود غذا، «فَلْيَنْظُرْ الْإِنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ».

براي لباس؛ يک وقت من بحث لباس را پيش کشيدم در آيات و روايات 65 سرفصل براي لباس پيدا کرديم. رنگ لباس، جنس لباس، دوخت لباس، لباس شهرت، لباس غصبي، لباس عاريه، لباس احرام، لباس عروس، لباس جنگ، آخرين لباس کفن، اوه، لباس دادن به برهنه‌ها، نوع لباس، رنگ لباس، يعني وارد هرچه مي شوي آدم گيج مي شود. واقعش اين است که آدم وقتي يک خورده درس خواند مي فهمد که چيزي بلد نيست. بچه هستند اينهايي که مي گويند ما ديپلم داريم، ليسانس داريم، ديپلم چي است؟ ليسانس چي است؟ صد تا کتاب، دويست تا کتاب، آدم با صد تا کتاب که زشت است که بگويد من باسواد هستم، با دويست تا کتاب که زشت است بگويد من باسواد هستم، آنقدر مسائل ريز ريز ريز، قرآن جامعيت دارد براي هر چيزي.

انتخاب همسر، از انتخاب همسر مي گويد چه زني انتخاب کن؟ «بِسمِ الله»، چقدر آيه و حديث داريم، بعد انتخاب همسر، عقد، مراسم بله برون، بعد از مراسم بله برون مي آيد مراسم عقد، بعد مي آيد مسئله آميزش، اينها ديگر من نمي توانم در تلويزيون بگويم، اصلا آميزش زن و شوهر آنقدر آيه و حديث راجع به فرمول آموزش داريم، که اينها بعد از اينکه عروس و داماد شدند بايد يک دوره اي خودشان ببينند، اينطور نر و مادگي نيست، مراسم آميزش. بعد مي آيد حاملگي، براي حاملگي، زن حامله چي بشنود، چي بگويد، چه غذايي بخورد، بعد مي آيد زايمان، زايمان بود غذاي زنِ زائو، بعد از زن زائو مي آيد اسم گذاري روي بچه، عقيله براي بچه، محبت به بچه، شير دادن به بچه، حقوق کودک، بعد مي آيد بازي با کودک، همين طور. . . يعني از قبل از ازدواج، انتخاب همسر، اين روانشناسان کودک از بچگي شروع مي کنند، اسلام قبل از اينکه بچه به دنيا بيايد در انتخاب همسر مي گويد به فکر کودک باش، نه اينکه مادر کودک را زائيده، بزرگ شده، حالا مي رويم پهلوي روانشناسان کودک که اين بچه را چه کنيم که عقده اي نشود. ما سال چندم خودمان را به پزشک مراجعه مي کنيم، اسلام از قبل از اينکه، اين خيلي مهم است، يعني «تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ» مي خواهيم بازي کنيم، «بِسمِ الله»، براي بازي اسلام چه مي گويد. خوب، جامعيت اسلام.

5- هماهنگ بودن آيات قرآن

اصولا آدم کتاب اولش يک خورده با کتاب بعدش فرق دارد. يکي از مراجع زماني که مرجع نبوده، طلبه فاضلي بوده، يک کتابي نوشته، کم کم رشد کرده و از مدرسين قم و به هر حال الان يکي از مراجع است، مي گويد کتابي که آن زمان نوشته داده به يکي از شاگردها ببيند اين علم آن زمان من است، فکر نکنند مردم. . . يعني انسان وقتي نويسنده است، استاد دانشگاه سال ششم غير سال اولش است، يک گوينده منبر پنجمش غير از منبر اولش است. خياط همين طور، هر کسي. يعني انسان رو به رشد است، اينطور نيست که قرآن رو به رشد باشد، بگوئيم آياتي که سال اول پيغمبر آورد نمره‌اش 12، سال سوم 13، اينطور نيست.

اصلا معجزه معنايش دفعي است، يعني وقتي به صالح مي گويند يک شتر بياور بيرون از کوه، به حضرت صالح پيغمبر گفتند تو اگر پيغمبر هستي الان يک شتر بياور بيرون، نگفت شتر که سنگين است، اول بگذار يک سوسک بياوريم بيرون، بعد يک موش بياوريم بيرون، بعد يک بزغاله بياوريم بيرون، بعد يک گوساله بياوريم بيرون، يعني کار انبياء تدريجي نيست که ذره ذره رشد کند، گاهي وقت‌ها آدم در يک شرايطي يک حرفي مي زند، در شرايط ديگر عوض مي شود، يعني سرِ شب لحاف را پس مي اندازد آخر شب دوباره سردش شد لحاف را رويش مي اندازد. امروز مي گويد هيچي به او نمي دهيم بعد يک خورده گريه مي کند مي گويد خوب بده برود، يعني انسان به خاطر يک اشکي، يک فحشي، يک نفريني تحت تأثير قرار مي گيرد ولي قرآن اينطور نيست که آيات جبهه و جنگش با آيات صلحش، آيات فقرش، آيات غني‌اش، تمام آياتش يک جور است، تمام آياتش يک جور است. اين، قرآن مي فرمايد: «وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ» النساء/82 اگر براي غير خدا بود، «لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا» اختلاف در آيات بود. بله گاهي وقت‌ها مثلا مي گوئيم اين آيه اختلاف دارد.

مي آمدند پهلوي امام مي گفتند در قرآن يک اختلاف پيدا کرديم، فرمود يک جا مي گويد جهنم تنگ است، يک جا مي گويد جهنم گشاد است، بالاخره تنگ است يا گشاد است؟ هم داريم «مَكَانًا ضَيِّقًا» الفرقان/13، جهنم «ضَيِّق»، تنگ است، هم داريم که خدا به جهنم مي گويد پر شدي؟ مي گويد «هَلْ مِنْ مَزِيدٍ» ق/30 يعني باز هم داري بفرست بيايد، باز هم داري بفرست بيايد يعني گشاد است، «ضَيِّق» يعني تنگ، بالاخره تنگ است يا گشاد؟ امام فرمود هر کسي جايش تنگ است اما با اينکه جايش تنگ است جا زياد است. مثل: ديوار را ما ميخ مي کوبيم هر ميخي که به ديوار مي کوبيم جاي ميخ تنگ است اما اگر از ديوار بپرسيم باز هم جاي ميخ داري مي گويد. . . يعني ديوار جاي ميخ هاي فراواني دارد با اينکه هر ميخي به خودي خود جايش تنگ است. يعني هنوز کسي پيدا نکرده يک جاي قرآن يک اختلافي باشد.

6- تضمين حفظ قرآن از هرگونه تحريف

فقط حافظ قرآن است، فقط قرآن. دريا را حساب کنيد، اين دريا قايق هاي مختلفي در اين دريا هستند، خداوند گفته من قايق قرآن را حفظ مي کنم حالا شما سوار هر کشتي مي خواهي بشويد، فقط قرآن. از کجا؟ قرآن مي فرمايد «نَحْنُ» الحجر/9 يعني چه؟ ما، « نَزَّلْنَا » نازل کرديم، « نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ» ما قرآن را نازل کرديم «وَإِنَّا» به درستي که ما «لَهُ لَحَافِظُونَ» حالا اينجا يک خورده من بايد ادبيات عرب را به کار ببرم ديگر اينجا براي دبيرستاني‌ها است، کلمه «إِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ» پنج تا نکته در آن است، « إِنَّا » يعني حتما، کلمه « إِنَّا» يعني حتما، به درستي که ما، لامِ « لَحَافِظُونَ» هم، حرف لام يعني حتما، اين لام «لَحَافِظُونَ» براي تأکيد است. جمله اسميه هم براي تأکيد است، نگفته(نحن نحفظه)، نگفته(نحفظه)، ما حفظش مي کنيم، گفته من آن را حفظ مي کنم. ببينيد فرق مي کند بگويد حفظ مي کنم من، يا بگويد من حفظ مي کنم، اينها فرق مي کند، جمله اسميه هم يعني حتما، تأکيد در آن است، بعد هم گفته فقط، چون نگفته(و انا لحافظون له) اگر مي گفت(حافظون له) يک معنا داشت ولي مي گويد «لَهُ لَحَافِظُونَ».

ببين، يک وقت مي گويم تو را دوست دارم، يک وقت مي گويم دوست دارم تو را، اين دو تا فرق مي کند، دوست دارم تو را خوب شما را دوست دارم، ممکن است چيز ديگر هم داشته باشم حلوا را هم دوست دارم، شيريني هم دوست دارم، دوست دارم تو را شامل ديگران هم مي شود، اما گفتم تو را دوست دارم، يعني چه؟ يعني ديگران را، گفته «لَهُ لَحَافِظُونَ» فقط آن را حفظ مي کنم، نگفته(حافظون له) اگر گفت(حافظون له) يعني قرآن را حفظ مي کنم چيز ديگر را هم حفظ مي کنم، اما گفته «لَهُ لَحَافِظُونَ» فقط قرآن را. تنها کتابي است که خدا گفته من آن را حفظ مي کنم. باقي کتاب‌ها حفظ شدني نيست، الان در تورات حرف هاي بي ربط زياد است، خدا از آسمان آمد پائين، کشتي گرفت با يعقوب، يعقوب شصت پاي خدا را دندان گرفت، خدا گفت آخ ولم کن، گفت تا ولم نکني نجاتت نمي دهم، خداوند پشيمان شد از خلقت آدم، خداي کشتي گير، خداي زمين خور، خدايي که با گازِ شصت پايش مردم چيزي از او مي گيرند، خداي پشيمان، در مسيحيت چقدر حرف هايي که هست معقول نيست.

7- رجوع اهل بيت به آيات قرآن

فقط کتاب دست نخورده قرآن است، کتابي که آيه اولش با آيه آخرش يک جور است، آيه جنگ و صلحش يک جور است، کتابي که اختلاف در آن نيست، کتابي که معجزه است، کتابي که در هر مسئله. مي گويد از امام رضا سوال و جواب کردم، سوال، جواب، سوال، جواب، بعد مي گويد من ديدم تمام جواب هاي امام رضا(انتزاعات من القرآن) همه جواب هاي امام رضا از قرآن است، امام رضا فرمود لبم را که تکان مي دهم به من بگوئيد اين حرف از کجاست، متأسفانه اين قرآن بين ما يک کتاب تشريفاتي شده، در کيف عروس تشريفات، بالاي سر مسافر تشريفات، نمي دانم دروازه قرآن تشريفات، قرآن هنوز جزء متن زندگي ما نيامده، علتش اين است که ما نفهميديم قرآن را، ما مزه قرآن را، هنوز مزه قرآن را نچشيديم. نه در دانشگاه ما قرآن آن طور که بايد مطرح باشد مطرح است و نه در دبيرستان و حتي نه در حوزه، در حوزه هم حتي تفسير مثل باقي درس‌ها در بورس نيست، باقي درس‌ها زورش از تفسير بيشتر است، تفسير هست اما آنجوري که بايد باشد نيست، منبرها هم همين طور است. در منبرها تاريخ هست، قصه هست، شعر هست، خواب هست، قرآنش کم است. تقاضا کنيم، بسيج شويم، همت کنيم روي اينکه قرآن را از محجوريت بياوريم بيرون.

خدايا، به ما توفيق تلاوت قرآن، فهم قرآن، عمل به قرآن، تبليغ قرآن، مزه قرآن را به ما بچشان و توفيق بده به ديگران بچشانيم.

والسلام عليکم و رحمه الله و بركاته