رساله نكاحيه

سيد محمدحسين حسيني طهراني؛ اشراف: موسسه ترجمه و نشر دوره علوم و معارف اسلامی

نسخه متنی -صفحه : 298/ 12
نمايش فراداده

چون‌ به‌ رسول‌ الله‌ نزديك‌ شدند كه‌ بيعت‌ كنند، رسول‌ خدا صلّي الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ گفت‌:

تُبَايِعْنِي‌ [ تُبَايِعْنَنِي‌ ] عَلَي أَنْ لاتُشْرِكْنَ بِاللَهِ شَيْئًا !

«شما با من‌ بيعت‌ ميكنيد به‌ شرط‌ آنكه‌ هيچ‌ چيز را شريك‌ خدا نياوريد!»

هند گفت‌: سوگند به‌ خدا كه‌ تو از ما عهد و پيماني‌ ميگيري‌ كه‌ از مردان‌ نگرفته‌اي‌ !

و ما اين‌ عهد را به‌ تو ميدهيم‌!

رسول‌ خدا گفت‌: وَ لاتَسْرِقْنَ !

«و دزدي‌ هم‌ نبايد بكنيد!»

هند گفت‌:

والله‌ من‌ چيزهائي‌ را، و چيزهائي‌ را از مال‌ أبوسفيان‌ برداشته‌ام‌ و نمي‌دانم‌ كه‌ آيا براي‌ من‌ حلال‌ بوده‌ است‌ يا نه‌؟!

أبوسفيان‌ كه‌ آنجا حاضر و شاهد بود گفت‌: آنچه‌ از مال‌ من‌ در گذشته‌ ربوده‌اي‌، ترا حلال‌ نمودم‌ !

رسول‌ خدا صلّي الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ گفت‌: إنَّكِ لَهِنْدٌ بِنْتُ عُتْبَةَ؟!

«آيا تو هند دختر عتبه‌ هستي‌؟!»

گفت‌: آري‌ ! من‌ هند دختر عتبه‌ هستم‌؛ از گذشته‌ها بگذر، خدا از تو بگذرد !

رسول‌ خدا صلّي الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ گفت‌:

وَ لاتَزْنِينَ ! «زنا هم‌ نبايد بكنيد!»

هند گفت‌: اي‌ رسول‌ خدا مگر زن‌ حُرّه‌ آزاد هم‌ زنا ميكند؟!

بيعت‌ زنان‌ با پيغمبر به‌ شرط‌ نكشتن‌ اولاد

رسول‌ خدا صلّي الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ گفت‌: وَ لاتَقْتُلْنَ أَوْلدَكُنَّ !

«شما فرزندان‌ خود را نبايد بكشيد!»

هند گفت‌:

قَدْ رَبَّيْناهُمْ صِغارًا وَ قَتَلْتَهُمْ يَوْمَ بَدْرٍ كِبارًا، فَأنْتَ وَ هُمْ أعْلَمُ !

«ما آنها را در دوران‌ كودكي‌ پرورش‌ داديم‌، و تو آنها را در جنگ‌ بدر چون‌ بزرگ‌ شده‌ بودند كشتي‌؛ پس‌ تو و آنها داناتريد!»

عمربن‌ خطّاب‌ از كلام‌ او خنديد به‌ حدّي‌ كه‌ قهقهه‌ زد و در خنده‌