اگر به همين مقدار عمل ميكرديم ، آيا مشكلات دانشجوئي اختلاط دختران ، كه 90% دانشجويان اين مدرسه از روابط غير مشروعشان محسوب داشتهاند ، وجود داشت ؟! آيا براي زائيدن بانوانمان محتاج به قابله و پزشك مرد ميگشتيم ؟! نه، وَاللهِ نه ، بِاللهِ نه ، تَاللهِ نه. بنابراين عزيزم !
شما چون ديديد از علامه در دنيا تجليل نشد ، نبايد گمان كنيد كه واقعيّت هم همين طور است ! تا بيائيد و با عبارت: «يكي از بزرگان معارف ديني فرمودهاند» گفتارشان را ذكر كنيد ، و با عرائض حقير فقير خاك پا و خانهزاد آن منيع مرتبت و رفيع منزلت درهم بياميزيد و خود را حَكم در قضيّه قرار دهيد و با فكر و انديشه خود آنرا بدون دليل و اقامه برهان ضايع كنيد ، و به مجرّد شعار و هياهو گفتار مقابل را أخذ كنيد و دختران معصوم را از خانه و كاشانه بدر آوريد ؛ و خسران زده و تهيدست از سراب باز گردانيد !
من نه پدرانه ! بلكه برادرانه و متواضعانه به شما نصحيت ميكنم: كلام چنين مردمان حقّ انديش و باطل زدا را كه هر سلّول از بدنشان را با فكر و تأمّل بكار بسته ، و فيلسوفاني عاليقدر و دانشمنداني گرانمايه در راه اسلام شناسي شدهاند ، نبايد به ديده حقارت نگريست.
هر چند گفتهاند: انسان در نقد و تحليل آزاد است ؛ هيچ انديشه و نظريّهاي را نبايد تحميل نمود ، ولي آن مسألهاي است ، و اين مسألهاي دگر. وگرنه انسان بايد تأسّف بخورد ، ولي تأسّف بجا و بموقع ؛ نه مثل تأسّف مردي كه چون از سفر باز آمد حليله را مريضه ، و والده را مرده يافت. چون با حليله درآميخت فوراً شفا يافت ، افسوس ميخورد كه اگر زودتر آمده بودم والده را هم شفا داده بودم.