آنچه در چين موجب نگراني است مسأله تراكم جمعيّت نيست ؛ بلكه شيوه پخش حيرتآور اين جمعيّت است. بطوريكه مساحت بزرگي از آن خالي و بدون سكنه است، بخلاف سائر نواحي.»
و در ص 252 مينويسد: «توزيع غير عادي جمعيّت كه توهّم تراكم شديد و فزوني آنرا بوجود ميآورد، نتيجه مستقيم سازمان اقتصادي كشور است كه هنوز بدوي و ابتدائي ميباشد ؛ و تنها بر اساس يكنوع بهرهبرداري اقتصادي كشاورزي، و آنهم در مساحت كوچك و محدود و با وسائل بسيار قديمي است... در مقالهاي كه دكتر «او.. بيكر» وابسته وزارت كشاورزي آمريكا به سال 1928 درباره چين نوشتهاست، اظهار ميدارد كه اين كشور در حدود 350 ميليون هكتار زمين مساعد براي كشت دارد ؛ امّا از اين مساحت فقط 90 ميليون آن مورد استفاده قرار ميگيرد.»
و در ص 31 از مقدّمه همان كتاب مينويسد: «بدبختانه مبلّغان مالتوسگرائي، هم امكانات مالي سرشاري در اختيار دارند (امكاناتي كه از سوي تراستهاي بين المللي در اختيارشان قرار ميگيرد) و هم از شبكه وسيع و متنوّع تبليغاتي براي پخش استدلالهاي دروغين خود بر لَهِ الزام تحديد اجباري مواليد نژادهاي رنگي استفاده ميكنند. زيرا افزايش جمعيّت ملل افريقائي، آسيائي و آمريكاي لاتين، خطري منفجر شونده عليه نظر كنوني جهان به شمار ميآيد.»
در كتاب «چين پس از 20 سال» ص 33 گويد: «در هر 42 ثانيه يك كودك از گرسنگي ميميرد، و 16 % مردم جهان، 70 % ثروت جهان را تصرّف كردهاند.»
در كتاب «استعمار فرهنگي در جهان سوّم» ص 4، سخن يكي از اعضاي حكومت بمبئي را در سال 1838 نقل ميكند كه وي ميگويد: