در اين طرحها اين واقعيّت ناديده انگاشته ميشود كه عواملي چون سيطره كشورهاي غربي بر سرنوشت اين كشورها و غارت منابع ملّتها ، و همچنين وجود نظامهاي ديكتاتوري و فساد سياسي و اقتصادي و اجتماعي در ايجاد مشكلات اقتصادي در كشورهاي اسلامي سهيم هستند ؛ و در نتيجه چنين وانمود ميشود كه فشارهاي اقتصادي وارده بر افراد موجب ميگردند اين افراد براي كاهش فشار اقتصادي ، راههاي جلوگيري از بارداري را بكارببندند ، در حاليكه رشد جمعيّت اصلاً رابطهاي با عامل اين فشاراقتصادي ندارد .
امّا در سطح حكومت ، دست اندركاران خيلي زود پذيرفتهاند كه اين مسأله را در سياستها و برنامههاي تبليغي منعكس كرده و برنامههائي را بر اساس اين نظريّه در جامعه به اجرا در آورند .
يكي از راههاي كنترل جمعيّت در كشورهاي اسلامي ، مطرح ساختن امور بهداشتي است . يكي از اهداف اعلام شده اين سياست ، تقليل زايمان ميباشد كه احتمال مرگ و مير مادران و نوزادان شيرخوار را كاهش ميدهد كه به ضعف اين تفكّر در توضيح اهداف غير مستقيم سياستهاي جمعيّتي اشاره كرديم .
اين سياست با طرح اين مسأله كه رابطهاي بين افزايش جمعيّت و مرگ و مير (در سطح مرگ و مير نوزادان شيرخوار يا مرگ مادران به خاطر بارداري) وجود دارد ، مردم را براي بكارگيري وسائل جلوگيري از بارداري متقاعد ميسازند .
بيشترين گروه مورد نظر اين سياست ، زنان ميباشند تا جائي كه سازمانهاي بين المللي بخصوص سازمان بهداشت جهاني ، از طريق طرحهاي بهداشتي خود در جهت رواج طرحهاي جمعيّتي خود نيز ميكوشد . اين سازمان تحت پوشش حمايت مادران و نوزادان در كشورهاي اسلامي اين تلاشها را همراهي ميكند . همچنين سازمان بهداشت جهاني دست به ايجاد