اخلاق، يكي از عناصر مهم شخصيت انسان است، و كاشف كيفيت ذات، و درون اوست. امام رضا عليهالسلام به اخلاق عالي و ممتاز، آراسته بودند، و بدين سبب دوستي عام و خاص را، به خود جلب كردند، همچنين انسانيت آن حضرت، يگانه و بيمانند بود، و در حقيقت تجلي روح نبوت، و مصداق رسالتي بود كه خود آن حضرت، يكي از نگهبانان و امانتداران و وارثان اسرار آن به شمار ميرفت. از ابراهيم بن عباس صولي (1) نقل شده، كه گفته است:
من ابوالحسن الرضا عليه السلام را هرگز نديدم در سخن گفتن، با كسي درشتي كنند.
من ابوالحسن الرضا عليه السلام را هرگز نديدم سخن كسي را پيش از فراغ از آن، قطع كند.
هرگز درخواست كسي را ،كه قادر به انجام دادن آن بود، رد نفرمودند.
هرگز پاهاي خود را، جلو همنشين، دراز نميكردند.
هرگز در برابر همنشين تكيه نميكردند.
هرگز او را نديدم،كه غلامان و بردگان خود را بد گويند.
هرگز او را نديدم، كه آب دهان بيندازند.
هرگز او را نديدم، كه قهقهه بزند، بلكه خندهاش تبسم بود.
تا آنجاكه ميگويد: هر كه بگويد در فضليت، كسي را مانند او ديده، از او باور نكنيد.(2)
نقل شده زماني كه امام رضا عليه السلام مجبور به پذيرفتن ولايت عهدي شدند، چون روز عيد فرا رسيد مامون براي خواندن نماز از امام عليه السلام دعوت به عمل آورده ايشان با سادهترين پوشش و با لباسي كه مخصوص نماز عيد بود حاضر شدند، اين لباس عبارت بود از دو قطيفه روي لباس و عمامه سفيدي از كتان كه به سربسته بود كه يك طرف آن را به سينه و طرف ديگرش را ميان دو شانه انداخته بودند عصايي به دست داشتند، در حالي كه كفش برپا نداشتند چون همراهان ايشان اين وضعيت را ديدند آنان هم چون امام راه افتادند.
امام علي بن موسي الرضا عليه السلام جامع تمام فضائل بودند، به طوري كه تمام صفات عالي در ايشان جمع شده بود. خصايص شريف امام رضا عليه السلام قسمتي از صفات جدش، بزرگترين پيامبر خدا صلي الله عليه و آله بود كه از ميان پيامبران ممتاز بودند. ايشان درباره زهد به نقل از پدرانشان ميفرمودند زاهد آن است كه حلال دنيا را از ترس حساب و كتاب و حرام دنيا را از ترس عقاب ترك ميكند.(3)
محمد بن عباد (4) درباره رفتار زاهدانه آن حضرت ميگويد: پوشش ابوالحسن عليه السلام در طول تابستان همواره يك بوريا بود. ايشان در طول زمستان با همه عظمت و وقاري كه داشتند پوششي ساده داشتند و به دور از هر گونه علامتگذاري و يا اين كه رنگ مخصوصي داشته باشد هميشه لباس زبر به تن ميكردند مگر آن كه ميخواستند پيش مردم و به ديدن آنها بروند كه در آن وقت بهترين لباس خود را ميپوشيدند.(5)
امام ميفرمودند: لباس مظهر خارجي انسان است نميتوان نسبت به آن بيتوجه بود حرمت مومن ايجاب ميكند كه انسان در ملاقات با او، شئون خود و وي را رعايت كند و مقيد باشد كه پاكيزه و خوش لباس باشد.(6)
از دلائلي كه امام رضا عليه السلام نزد مردم، لباس خوب ميپوشيدند اين بود كه اگر ظاهر انسان تميز و پاكيزه باشد، ديگران از ديدن اين فرد لذت ميبرند و تحت تاثير وي قرار ميگيرند. هم چنان كه از ديدن يك انسان كثيف و آلوده حالشان دگرگون ميشود، ايشان لباس زيبا و پاكيزه ميپوشيدند تا مردم با ديدن ايشان درس نظم و پاكيزگي را در كنار ساده زيستي بياموزند و از طرفي نشان دهند كه مومن از مال حلال در حدّ شأنش ميتواند از امكانات اين دنيا استفاده كند. همچنين نقل شده: در محيط خانه امام رضا عليهالسلام آثاري از زندگي اشرافي وجود نداشت از زيور و زينت استفاده نميكردند، مگر اين كه خود را به عود هندي خام بخور ميدادند.
گوشهگيري از دنيا و ساده زيستي برجستهترين صفات امام رضا عليه السلام بود. تمام راويان متفق القولند كه وقتي آن حضرت وليعهد مامون شدند هيچ توجهي به جنبه قدرت و عظمت آن نداشتند. نقل شده زماني كه امام رضا عليه السلام مجبور به پذيرفتن ولايت عهدي شدند، چون روز عيد فرا رسيد مامون براي خواندن نماز از امام عليه السلام دعوت به عمل آورده ايشان با سادهترين پوشش و با لباسي كه مخصوص نماز عيد بود حاضر شدند، اين لباس عبارت بود از دو قطيفه روي لباس و عمامه سفيدي از كتان كه به سربسته بود كه يك طرف آن را به سينه و طرف ديگرش را ميان دو شانه انداخته بودند عصايي به دست داشتند، در حالي كه كفش برپا نداشتند چون همراهان ايشان اين وضعيت را ديدند آنان هم چون امام راه افتادند.(7)
نمونه ديگري از اخلاق امام رضا عليه السلام اين بود كه در دوران ولايت عهدي وتصدي بالاترين مقام در دولت اسلامي به هيچ يك از غلامانشان دستور نمي دادند كه كارهاي ايشان راانجام دهند.
روايت شده كه وقتي ايشان به حمام نياز داشتند از اين كه به كسي دستور بدهند حمام را براي ايشان آماده كنند، تنفر داشتند و خود كارهاي شخصي خويش را انجام ميدادند. همچنين ايشان جهت همدردي با مردم به حمام عمومي شهر ميرفتند و از نزديك با مردم معاشرت داشتند.(8)
عبادت، فروتني در مقابل خداوند است. انسان كامل به هر اندازه به خدا نزديكتر باشد به همان اندازه خشوع و بندگياش در مقابل خدا بيشتر ميگردد، چنين كساني هدفشان در عبادت فقط سپاس نعمتهاي خداوند و نظرشان به قرب پيشگاه ابديت ميباشد اين بزرگترين امتيازات مردان الهي در ارتباط با خداست، محور اصلي زندگي آنها خداي تعالي و عشق به خداست، شدت توجه به خدا موجب شده بود كه آنها لحظهاي از حق غافل نشوند، به طوري كه اگر گاهي حالت غفلت در خواب يا بيداري به آنها دست ميداد آن را براي خود گناه به حساب ميآوردند.(9)
از ديگر ويژگيهاي آن حضرت اين بود كه هر دعايي را كه شروع ميكردند صلوات بر محمد و آل او ميفرستادند در نماز يا غير نماز بسيار صلوات ميفرستادند، شبها موقعي كه ميخواستند بخوابند قرآن تلاوت ميكردند، موقعي كه به آيهاي ميرسيدند كه در آن از بهشت و دوزخ سخن ميگفتند گريه ميكردند و ميفرمودند: «پناه ميبرم به خدا از آتش دوزخ»، آن حضرت هر سه روز يك بار تمام قرآن را تلاوت ميكردند.
به همين دليل همواره آنان را ميبينيم كه در وادي شكر الهي اظهار عجز ميكنند و با اين همه از خوف الهي لابه ميكنند و اين نشان دهنده تواضع و فروتني آنها در مقابل ذات احديت است.
پرهيزگاري و تقواي امام رضا عليه السلام طوري بود كه نه تنها مردم، بلكه دشمنان نيز به آن اعتراف ميكردند، ايشان همه فكر و انديشهشان، حفظ دين خدا و اجراي وظايف الهي بود و نجات خود و مردم را در تقوا، پرهيزگاري و عبادت كردن ميدانستند. چيزهايي كه در دنيا وجود داشت، سبب نشد كه ايشان از وظيفه خود دور بيفتد، ايشان به دنيا علاقه نداشتند و نسبت به آن بيرغبت بودند، زهد و عبادتشان بينظير بود، هميشه سعي داشتند مردم را به تقوا و عبادت و پرستش خداوند دعوت نمايند (10) چنان كه به برادرشان زيد فرمودند: «اي زيد از خدا بترس، آن چه كه ما به آن رسيدهايم به وسيله همين تقواست هر كس كه تقوا داشته باشد و خدا را مراقب خود نداند از ما نيست و ما از او نيستيم.»(11)
منابع تاريخي، امام رضا عليه اسلام را پرهيزگاري ميدانند كه مكرر به زيارت خانه خدا و انجام مناسك حج و عمره ميرفتند، ايشان به زيارت قبر پيامبر صلي الله عليه و آله علاقه فراواني داشتند، بالاي قبر پيامبر صلي الله عليه و آله ميرفتند و خودشان را به قبر شريف ميچسبانيدند، در كنار قبر پيامبر صلي الله عليه و آله شش يا هشت ركعت نماز ميخواندند در ركوع يا سجده سبحان الله سه بار يا بيشتر ميگفتند، زماني كه نمازشان تمام ميشد به سجده ميرفتند آن قدر سجده را طولاني ميكردند كه عرق ايشان روي ريگهاي مسجد ميريخت، صورت مباركشان را روي زمين يا خاك مسجد ميگذاشتند، دائماً در حال عبادت بودند و به عبادت عشق ميورزيدند و براي عبادت خداوند انواع رنجها را تحمل ميكردند.(12)
امام رضا عليه السلام همچون پدر و اجداد پاكشان همواره قبل از هر چيز بنده خالص خداوند بودند، و همه چيز را در بندگي خدا دنبال ميكردند در پرتو همين بندگي بود كه به ارزشهاي والاي انساني و مقامهاي بلند معنوي دست يافتند. عبادت، راز و نياز، مناجات و سجدههاي طولانيشان نشان ميدهد كه ايشان دلداده خداست رابطه تنگاتنگ عاشقانه با ذات پاك خداوند داشتند. يكي از همراهان اين بزرگوار در سفر خراسان ميگويد: به روستايي رسيديم، آن حضرت به نماز ايستادند، و سجدههاي طولاني به جاي آوردند، او ميگويد: شنيدم امام در سجده ميگفتند:
«خدايا اگر تو را اطاعت كنم حمد و سپاس مخصوص تو است و اگر نافرماني كنم حجت و عذري برايم نخواهد بود، من و ديگران در احساس تو شريكي نداريم اگر نيكي به من رسد از جانب تو است. اي خداي بزرگوار! مردان و زنان با ايمان را در مشرق و مغرب در هر كجا هستند بيامرز.»(13)
با توجه به مضمون دعاهاي ائمه ميبينيم دعاي امامان ابتدا براي ديگران به خصوص مومنان بود بعداً براي خودشان دعا ميكردند اين نشاندهنده آن است كه آنها چقدر به فكر ديگران بودند و در حق مردم مهرباني ميكردند.
كسي را با تقواتر نسبت به خداي متعال مثل او نديده بودم، ذكر خدا هميشه بر لبانشان جاري بود، هميشه خداترس و پارسا بود، موقعي كه وقت نماز ميشد در سجدهگاه خود مينشست و سبحان الله، لااله الا الله و ذكرهاي ديگر ميگفتند و بعد از نماز اطرافيان را نصيحت ميكردند.
در مورد امام رضا عليه السلام بايد گفت ايشان، اسوه كامل عبوديت بودند و در اين راه به حدي رسيده بودند كه ايشان را عاشق عبادت ميدانستند. آن حضرت بسياري از روزها را روزه داشتند و بسياري از شبها بيدار بودند. به طوري كه در زمان ايشان و نه بعد از آن، كسي به اين درجه نرسيد حتي زاهدترين افراد.
نكته مهم ديگر اين كه امام رضا عليه السلام بسياري از اوقات شبانه روز به درس و بحث مشغول بودند، فقه و علوم محمدي را به شاگردانشان درس ميدادند زيرا ايشان درس را نمونهاي از ذكر و عبادت ميدانستند و زماني كه از درس دادن فارغ ميشدند به ذكر گفتن خدا ميپرداختند.(14)
اباصلت ميگويد: من در سرخس به خانهاي كه حضرت را تحت نظر گرفته بودند رفتم، از نگهبان اجازه گرفتم او گفت: حالا موقع رسيدن به حضور ايشان نيست. گفتم: چرا؟ گفت: امام (عليه السلام) در هر شبانه روز هزار ركعت نماز ميخواند و از نماز، يك ساعت پيش از ظهر و نزديك غروب فارغ ميشوند و همه اوقاتشان در جاي نماز نشسته و مشغول مناجات خدا ميشود. اباصلت به نگهبان ميگويد در همين موقع اجازه بگير. اتفاقا اجازه گرفتند من در همان حال كه ايشان انتظار نماز را داشتند به حضورش شرفياب شدم.(15)
اهميت امام به نماز در سيره عملي ايشان كاملا مشهود است. نقل شده است روزي ايشان با بزرگان اديان مختلف مناظره داشتند و سخنان زيادي بين امام (عليه السلام) و حاضران رد و بدل ميشد، جمعيت زيادي در آن مجلس حاضر بودند. زماني كه ظهر شد امام فرمودند: وقت نماز است. يكي از حاضران كه عمران نام داشت گفت: سرورم سخنانمان را قطع نكن كه دلم آزرده ميشود شايد اگر سخنانتان را ادامه دهي مسلمان شوم . ايشان فرمودند نماز ميخوانيم و برميگرديم امام برخاستند و نماز خواندند. (16)
از ديگر ويژگيهاي آن حضرت اين بود كه هر دعايي را كه شروع ميكردند صلوات بر محمد و آل او ميفرستادند در نماز يا غير نماز بسيار صلوات ميفرستادند، شبها موقعي كه ميخواستند بخوابند قرآن تلاوت ميكردند، موقعي كه به آيهاي ميرسيدند كه در آن از بهشت و دوزخ سخن ميگفتند گريه ميكردند و ميفرمودند: «پناه ميبرم به خدا از آتش دوزخ»، آن حضرت هر سه روز يك بار تمام قرآن را تلاوت ميكردند و ميفرمودند:
«اگر خواسته باشم قرآن را در كمتر از سه روز تمام كنم ميتوانم ولي هيچ آيه را نخواندم مگر اين كه در معني آن آيه فكر كنم، و درباره اين كه آن آيه در چه موضوع و در چه وقت نازل شده، از اين رو هر سه روز قرآن را تلاوت ميكنم.»(17)
ايشان هر دعايي كه ميكردند خيلي زود به اجابت ميرسيد، نقل شده كه به مأمون خبر داده بودند كه امام رضا عليه السلام مجالس علمي مربوط به دين و مذهب تشكيل دادهاند و اين كار باعث شده مردم به مقام علمي ايشان پي ببرند. مامون فردي را مامور كرد كه نگذارد مردم در اين مجالس شركت كنند، امام را نزد خود خواند و نسبت به ايشان بياحترامي و پرخاشگري كرد. ايشان از نزد مامون با ناراحتي بيرون آمدند و در حالي كه لبهاي خود را تكان ميدادند و ميگفتند: به خدا سوگند او را نفرين ميكنم كه ياري خداوند از او برداشته شود. موقعي كه به خانه رسيدند دو ركعت نماز به جا آوردند. اباصلت ميگويد: امام هنوز نمازشان را تمام نكرده بودند كه زلزلهاي در شهر اتفاق افتاد، فريادهاي زيادي شنيده ميشد و گرد و غبار زيادي از زمين بلند شد. اباصلت اضافه كرد من از جايم حركت نكردم تا امام (عليه السلام) سلام نماز را گفتند. بعد از آن بالاي پشتبام رفتم و بيرون را نگاه كردم و جز سرهاي شكسته چيزي نديدم بعد از مدتي مأمون و لشكرش در حالي كه سرشان شكسته بود را ديدم كه با كمال خفت و خواري از شهر بيرون شدند.(18)
از اباصلت هروي نقل شده است كه روزي امام در منزل خود نشسته بودند، فرستاده هارون الرشيد وارد شد و به ايشان چنين گفت: خليفه شما را به حضور ميطلبد. امام رضا عليه السلام برخاستند و
فرمودند: اي اباصلت او مرا جز براي امر ناگواري احضار نكرده است ولي به خدا سوگند نخواهد توانست آنچه را ناپسند ميدارم در حق من انجام دهد زيرا دعاي جدم رسول خدا صلي الله عليه و آله را همراه خود دارم كه موجب حفظ جان من خواهد شد. ايشان وارد قصر هارون الرشيد ميشوند چون نگاه حضرت به هارون افتاد همان دعا را خواندند و در مقابل او ايستادند. هارون الرشيد به امام چنين گفت: اي ابوالحسن، دستور دادهايم يكصد هزار درهم به شما بپردازند تا شما نيازهاي خانواده خود را برآورده كنيد. چون علي ابن موسي عليه السلام از آن مجلس بيرون رفتند هارون چنين گفت: من خواهان چيز ديگري بودم و پروردگار چيز ديگري اراده كرد و آن چه خدا بخواهد همان شود.(19)
فردي به نام رجاء بن ابي ضحاك (20) در مورد عبادت و مناجات امام رضا عليه السلام چنين ميگويد: مامون مرا نزد امام عليه السلام به مدينه فرستاد كه ايشان را از مدينه به خراسان نزد وي ببرد، مامون سفارش كرده بود كه مواظب امام باشد. مسير راه بصره، اهواز، فارس، خراسان بود و خيلي سفارش شده بودند كه شبانه روز از ايشان جدا نشوند وي ميگويد من هميشه كنار امام بودم و كسي را با تقواتر نسبت به خداي متعال مثل او نديده بودم، ذكر خدا هميشه بر لبانشان جاري بود، هميشه خداترس و پارسا بود، موقعي كه وقت نماز ميشد در سجدهگاه خود مينشست و سبحان الله، لااله الا الله و ذكرهاي ديگر ميگفتند و بعد از نماز اطرافيان را نصيحت ميكردند. (21) رجاء ابن ابي ضحاك اضافه ميكند وقتي ايشان را نزد مامون بردم از من درباره احوالات امام پرسيد من آنچه را ديده بودم براي او گفتم از رفتار و اعمال ايشان، رفتن و ماندنشان، همه آنچه كه اتفاق افتاده بود. مامون گفت: اي پسر ضحاك اين مرد بهترين خلق خدا روي زمين است، از همهي مردم دانشش و عبادتش بيشتر ميباشد آنچه كه از ايشان ديدي نزد كس ديگر نگو تا بزرگواري او بر كسي آشكار نشود مگر از زبان خود من.(22)
از اصول اخلاقي كه در زندگي همهي امامان فراوان ديده شده است جود و سخاوت است. سخاوت در مقابل بخل قرار دارد، يعني انسان از امكانات مادي و معنوي كه در اختيارش وجود دارد فقط خودش استفاده نكند بلكه با بخشش به ديگران قسمتي از مشكلات آنها را حل كند و ديگران را از نعمتهايي كه خداوند به او داده، چه نعمت مادي و چه نعمتهاي معنوي مانند علم برخوردار كند.(23)
سخاوت از «سخاء» گرفته شده است و «سخا النار و يسخوها»، يعني اين كه اگر خاكستر آتش را از آتش پاك كنيم، بهتر ميسوزد و روشنايياش بيشتر ميشود، بنابراين تعريف سخاوت كه از همين ريشه است موجب روشنايي و گرم كردن كانون خانوادههاي بينوايان ميشود.(24)
شايد بهترين تعريف درباره سخاوت بيان امام رضا عليه السلام باشد كه فرمودند:
«السخي ياكل من طعام الناس لياكلوا من طعامه و البخيل لاياكل من طعام الناس لئلا ياكلوا من طعامه»؛ انسان سخاوتمند از غذاي ديگران ميخورد تا از غذاي او بخورند، ولي انسان بخيل از غذاي ديگران نميخورد تا از غذاي او نخورند.»(25)
در بررسي سيره امام رضا عليه السلام ويژگي بذل و بخشش بسيار به چشم ميخورد. ايشان بسيار صدقه پنهاني ميدادند و اموال خويش را بين نيازمندان تقسيم مينمودند. روايت شده كه ايشان يك سال تمام ثروت خود را در روز عرفه بين نيازمندان تقسيم كردند. فردي به ايشان گفت: اين گونه بخشش، ضرر است. حضرت فرمودند: اين گونه بخشش ضرر و زيان نيست بلكه غنيمت است، هرگز چيزي را كه به وسيله آن طلب اجر و كرامت ميكنيد، غرامت و ضرر به شما نياور.(26)
گزارش شده هر وقت سفره غذا را براي امام پهن ميكردند كاسهاي نزديك ايشان قرار ميدادند، ايشان از هر نوع غذا مقداري را برميداشتند و در آن كاسه ميريختند و دستور ميدادند آن را بين فقرا تقسيم كنند. بعداً ميفرمودند:
"فلا اقتحم العقبه(27)؛ باز هم به عقبه تكليف تن در نداد ."
و ميفرمودند: خداوند ميداند كه همه مردم قدرت اين را ندارند كه بنده آزاد كنند براي آنها راه ديگري قرار داده، و آن غذا دادن به فقرا است.(28)
شيوه امام عليه السلام در بخشش طوري بود كه حتي كسي كه مورد جود امام رضا عليه السلام قرار ميگرفت، ذرهاي احساس شرمندگي نكند. نقل شده كه ايشان در مجلسي با ياران خود مشغول صحبت كردن بودند، جمعيت زيادي در آن مجلس حضور داشتند كه ناگهان مردي بلند قامت و گندمگون وارد مجلس شد و به حضرت سلام كرد و گفت: من مردي از دوستان پدران و نياكان شما هستم. از حج برميگشتم كه خرجي خود را گم كردم، اگر شما به من كمك نمائيد تا به وطنم برسم پولي كه شما به من ميدهي، از طرفتان صدقه خواهم داد. حضرت فرمودند: بنشين. بعد از مدتي كه جمعيت پراكنده شدند و جز عدهي كمي باقي نماندند امام به اتاقشان ميروند و بعد از مدت كمي بازگشتند و دستشان را از بالاي در بيرون آوردند و پرسيدند آن مرد كجاست؟ مرد جواب داد من در حضور شما هستم. ايشان فرمودند: اين دويست اشرفي را بگير و خرج كن، لزومي ندارد كه از طرف من صدقه بدهي از نزد من خارج شو تا ترا نبينم و تو نيز مرا نبيني. بعد از رفتن آن مرد، فردي كه در آنجا حضور داشت به امام رضا عليه السلام عرض كرد: شما نسبت به اين شخص احسان و بخشش نموديد. علت اين كه فرموديد تا شما او را نبينيد و او شما را نبيند چيست؟ ايشان فرمودند: از ترس اين كه مبادا شرمندگي در صورت او ببينم آيا از رسول خدا صلي الله عليه و آله) شنيدهايد كه فرمودند: حسنه مخفيانه با هزار حج برابر است.(29) اين عمل امام (عليه السلام) ما را متوجه مطلبي ميكند و آن اين كه اگر انسان وقتي چيزي به بينوايي يا سائلي ميدهد بخشش نيست بلكه شكر نعمتي است كه خداوند به او داده است. انسان تا موقعي كه حقوق واجبش را نپرداخته در خطر بزرگي قرار دارد بخشش امام به خاطر دوستي كردن با ديگران نيست بلكه به خاطر شكر كردن نعمتهاي خداوند است كه به ايشان داده است.
همچنين نقل شده است شخصي به حضرت علي ابن موسي الرضا عليه السلام گفت: به قدر جوانمردي خودتان به من عطا و بخشش كنيد. ايشان فرمودند: اين اندازه براي من مقدور نخواهد شد. او گفت: پس به اندازه مروت من عطا كن. حضرت فرمودند: اين مقدار ممكن ميشود پس از اين جريان به غلام خودشان دستور دادند تا مبلغ 200 اشرفي به او بدهند.(30)
علاوه بر نيازمندان، سخاوت امام رضا عليه السلام شامل حال شاعران و دوستداران تواضع امام رضا چنان زياد بود كه زماني كه براي آن حضرت غذا ميآوردند.
ايشان غلامان و خادمان و حتي دربان و نگهبان را بر سر سفره مينشاندند و با آنها غذا ميخوردند. همچنين نقل شده زماني كه آن حضرت تنها ميشدند همه خادمان و غلامان خوشان را از كوچك و بزرگ جمع ميكردند و با آنان سخن ميگفتند و با آنها انس ميگرفتند به طوري كه غلامان آن حضرت هيچ ترسي از ارباب و مولاي خود نداشتند.(31)
تواضع امام به اندازهاي بود كه بعضي مواقع مردم ايشان را نميشناختند و از افراد معمولي تمييز نميدادند. نقل شده است كه روزي ايشان وارد حمامي ميشوند مردي آن جا بود كه ايشان را نميشناخت به امام ميگويد بيا مرا مشت و مال بده. حضرت شروع به ماليدن دست و پاي او كردند زماني كه ايشان را شناخت عذر خواهي كرد ولي امام او را دلداري دادند.(32)
ادب و تواضع امام رضا عليه السلام نسبت به ديگران به اندازهاي بود كه اگر فردي بر امام وارد ميشد ايشان به خاطر احترام گذاشتن به آن فرد از جايشان برميخاستند و او را در مناسبتترين مكانها جا ميدادند.(33)
در روزي كه ايشان مسموم شدند و در آن روز به شهادت رسيدند بعد از اين كه نماز ظهر را خواندند به فردي كه نزديكشان بود فرمودند: مردم (منظور اهل خانواده كاركنان و خدمتگزارانشان بودند) غذا خوردهاند؟ آن فرد جواب داد: آقاي من در چنين وضعيتي كسي ميتواند غذا بخورد؟ در اين لحظه كه امام عليه السلام متوجه ميشوند كسي غذا نخورده، مينشينند و دستور آوردن سفرهاي را ميدهند همه را سر سفره دعوت ميكنند و آنها را يكي يكي مورد محبت قرار ميدهند.
يكي از اصول مشترك در زندگاني امامان كه همواره در زندگي آنها مشاهده گرديده صبر و مقاومت است. اين بزرگواران الگوي بزرگ صبر و قهرمان مقاومت بودند.
در بررسي زندگي امام رضا عليه السلام ميبينيم كه ايشان نيز همچون ديگر امامان نمونه كامل اين صفت اخلاقي بودند. شايد بتوان از موقعيتهاي دشواري كه ايشان با آن رو به رو شدند زماني كه مأمون اين بزرگوار را به خراسان دعوت كرد نام برد.
ايشان براي وداع خانه خدا به مكه رفتند لحظه جدايي آن حضرت از فرزندش ابي جعفر محمد بن علي جواد (عليه السلام) بود كه ايشان با دلي استوار و مطمئن به قضا و قدر الهي اين مصيبت را تحمل كردند شكيبايي و بردباري آن حضرت در دوره خلافت مامون در برابر سياستها مرموز و پشت پرده او به ويژه جريان ولايتعهدي درجه صبر و تحمل آن حضرت را براي ما آشكار ميكند.(34)
امام رضا عليه السلام در دوران زندگيشان و زنداني بودن پدر بزرگوارشان مكرر سعه صدر از خود نشان ميدادند و مراقب اهل و عيال پدر ارجمندشان بودند. ايشان اهل حلم و شكيبايي بودند. در برابر افرادي كه با ايشان ستيزه و نزاع داشتند حلم و صبر ميورزيدند. در برابر دهن كجيهاي ديگران سعي ميكردند سكوت كنند. افرادي بودند كه نسبت به ايشان بياحترامي ميكردند. اما اين بزرگوار در برابر آنها خاموشي را انتخاب ميكردند.(35)
بهترين تعريف درباره سخاوت، بيان امام رضا عليه السلام است كه فرمودند:
"انسان سخاوتمند از غذاي ديگران ميخورد تا از غذاي او بخورند، ولي انسان بخيل از غذاي ديگران نميخورد تا از غذاي او نخورند."
سراسر مدت سي و پنج سال امامت امام موسي كاظم عليه السلام با حوادث و فراز و نشيبهاي سياسي آميخته بود. بيشتر زندگاني ايشان در زندانهاي هارون الرشيد سپري شد. امام رضا عليه السلام در تمامي مدتي كه امام كاظم عليه السلام زنداني بودند دستيار و پشتوانه استوار پدر در حوادث سياسي فرهنگي بودند. شريك غمها و رنجهاي پدرشان بودند هرگز در برابر قدرتطلبان هوس باز، خودشان را تسليم نكردند. ايشان راه پدر را ادامه دادند و مردم را به شدت از ياري رساندن و كمك به خلفاي طاغوتي دور ميكردند. چون امام كاظم عليه السلام بيشتر عمر شريفشان در زندانها سپري شد، امام رضا عليهالسلام به عنوان فرزند ارشد مسئول نگهداري خانواده ايشان بودند، ايشان در اين مدت طوري از خانوادهشان مراقبت كردند، كه اجازه ندادند كسي به آنها بياحترامي كند، نهايت احترام را به آنها ميگذاشتند و خطرات دشمنان را از آنان دور ميكردند.
علاقه حضرت به خانوادهشان در محبتي كه به امام جواد عليه السلام داشتند نيز قابل ملاحظه است. قبل از تولد امام جواد عليه السلام فردي به امام رضا عليه السلام ميگويد شما كودكان را دوست داريد پس از خداوند بخواهيد كه پسري به شما عطا كند. حضرت فرمودند: خداوند پسري به من خواهد داد كه وارث من ميشود هنگامي كه اباجعفر عليه السلام متولد شدند، حضرت در طول شب گهواره ايشان را حركت ميدادند و با او بازي ميكردند. امام فرزندشان را آن قدر دوست ميداشتند كه شب را نميخوابيدند و گهواره امام جواد عليه السلام را حركت ميدادند. به ايشان عرض شد آيا مردم با پسرانشان چنين رفتار ميكنند؟ حضرت فرمودند: اين پسر مانند عامه مردم نيست به دنيا آمدن و رشد نمودن او مانند ولادت پدران پاكش است.(36)
رفتار امام با فرزندشان امام جواد عليه السلام آن قدر محبت آميز و توام با احترام بود كه ايشان را به نام صدا نميزدند بلكه بيشتر با كنيه مورد خطاب قرارش ميدادند. به عنوان مثال ميفرمودند: «ابوجعفر براي من نوشته است و من براي ابوجعفر نوشتم.»(37) به اين ترتيب ميخواست ايشان را احترام و تمجيد كنند.
نمونه ديگر علاقه و وابستگي امام رضا عليه السلام، محبتي بود كه به حضرت معصومه عليه السلام داشتند.
امامان با مردم نشست و برخاست داشتند و در تعاملات اجتماعي به نيكوترين صورت با آنان برخورد مينمودند. اين سيره چنان نيكو بود كه با الگو قرار دادن آنان ما ميتوانيم روش صحيح برخورد اسلامي با افراد گوناگون را بياموزيم.
با بررسي آِيات در مييابيم برخورد با انسانهاي مختلف بايد هماهنگ و متناسب با روحيه آنها باشد خداوند عزوجل در قرآن فرموده است:
"محمد رسول الله والذين معه اشداء علي الكفار رحماء بينهم"(38)؛ محمد فرستاده خداست و كساني كه با او هستند در برابر كفار سخت و شديد و در ميان خود مهربانند.
در آيه ديگري چنين فرموده:
"يا ايها النبي جاهد الكفار و المنافقين و اغلظ عليهم"(39)؛ اي پيامبر با كافران و مجاهدان جهاد كن و بر آنها سخت بگير.
از اين آيات چنين نتيجهگيري ميشود كه برخورد قرآن و اسلام با انسانهاي مختلف فرق ميكند. در بعضي جاها دستور به برخورد نيك و پر محبت ميدهد، «با مردم سخن نيك بگوييد»(40) و در جاي ديگر دستور به برخورد ميانه ميدهد: «محمد فرستاده خداست و كساني كه با او هستند در برابر كفار سرسخت و شديد و در ميان خود مهربانند.»(41)
امام رضا عليه السلام به عنوان اسوه كانون مهر و عاطفه نسبت به بندگان خدا بود. در زيارت آمده است: السلام علي الامام الرئوف؛ (سلام بر امام و پيشواي با رافت و مهربان) اين لقبي است كه از طرف خداوند به ايشان داده شده است. ايشان بيشترين محبت و مهرباني را نسبت به مردم و اهل خانه و خدمت گزارانشان داشتند. در روزي كه ايشان مسموم شدند و در آن روز به شهادت رسيدند بعد از اين كه نماز ظهر را خواندند به فردي كه نزديكشان بود فرمودند: مردم (منظور اهل خانواده كاركنان و خدمتگزارانشان بودند) غذا خوردهاند؟ آن فرد جواب داد: آقاي من در چنين وضعيتي كسي ميتواند غذا بخورد؟ در اين لحظه كه امام عليه السلام متوجه ميشوند كسي غذا نخورده، مينشينند و دستور آوردن سفرهاي را ميدهند همه را سر سفره دعوت ميكنند و آنها را يكي يكي مورد محبت قرار ميدهند.(42)
ايشان در جايي كه مربوط به شخص خودشان بود بزرگترين گذشتها، عاليترين ايثارها و بيشترين محبت را نسبت به ديگران داشتند. رفتار عملي امام رضا عليه السلام نشانه انساني كامل و نمونه است كه هيچ علاقهاي به دنيا و ظواهر آن ندارد.
اگر فردي حتي كوچكترين خدمتي براي امام رضا عليه السلام انجام ميداد، ايشان نهايت تشكر و قدرداني را به جا ميآوردند و حتما خدمت آن فرد را جبران مينمودند. آن حضرت به مستضعفان و گرفتاران توجه خاصي ميكردند، اگر آنها گرفتاري و ناراحتي داشتند، سعي ميكردند مشكل آنان را حل كنند. زياد بودند افرادي كه در سايه ياري رسانيهاي امام عليه السلام به خيري دست يافتند.
1- از اصحاب رضا عليه السلام بود.
2- محمدباقر مجلسي، المكتبة الاسلاميه، تهران، 1371،
ص 90 -91، علي بن عيسي، الاربلي، كشف الغمه، ج 3، ص 156 – 157.
3- ابن بابويه، صدوق، عيون اخبار الرضا عليه السلام،
علي اكبر غفاري، ج 1، ص 628.
4- از ياران و معاصران امام رضا عليه السلام بود.
5 - علي بن عيسي الاربلي، كشف الغمه، ج 3، ص 157.
6 -ر.ك باقر شريف، قرشي، پژوهشي دقيق در زندگي علي
بن موسي الرضا، سيدمحمد صالحي، تهران، دارالكتب اسلاميه، 1382، ص 59-60.
7 - ر.ك محمدبن محمد، مفيد ارشاد، هاشم رسولي
محلاتي، تهران، نشر فرهنگ اسلامي، 1378، ج 2، ص 372 – 373.
8- ر.ك باقر شريف، قرشي، پژوهشي دقيق در زندگي امام
رضا عليه السلام ، ج 1، ص 57.
9 - ر.ك سيدهاشم ، رسولي محلاتي، مجموعه آثار نخستين
كنگره جهاني حضرت رضا، ناشر كنگره امام رضا، ص 425- 426.
10 - ابن بابويه، صدوق عيون اخبارالرضا، علي اكبر
غفاري، ج 2، ص 435.
11- ابن بابويه، صدوق، عيون اخبارالرضا، علي اكبر
غفاري، ج2، ص 573.
12 - همان، ج 2، ص 421.
13 - محمدباقر مجلسي، بحارالنوار، ج 49، ص 92-93 .
14- ر.ك. حسين عمادزاده، مجموعه زندگاني چهارده
معصوم ، ص 1064.
15- ر.ك. ابن بابويه، صدوق، عيون اخبار الرضا، علي
اكبر غفاري، ج2، ص 431-432.
16 - ر. ك . محمدتقي، مدرسي، امامان و جنبشهاي
مكتبي، حميدرضا آژير، چاپ اول 1367، مشهد، آستان قدس رضوي، ص 281.
17- ر.ك . ابن بابويه، صدوق، عيون اخبار الرضا، علي
اكبر غفاري، ج 2، ص 420 .
18- ر. ك. ابن بابويه، صدوق، عيون اخبار الرضا، علي
اكبر غفاري، ج 2، ص 402.
19 - ر.ك. محمدتقي، مدرس، امامان و جنبشهاي مكتبي،
ص 248.
20 - گماشته ودايي مامون .
21- ر.ك. ابن بابويه صدوق، عيون اخبارالرضا، علي
اكبر غفاري، ج 2، ص 421 .
22-ر.ك. ابن بابويه صدوق، عيون اخبارالرضا، علي اكبر
غفاري، ج2، ص 421.
23- ر.ك. محمد محمدي اشتهاردي، اصول اخلاقي امامان،
قم، دفتر تبليغات اسلامي، ص 53.
24- ر.ك. همان، ص 54.
25- ر.ك. محمدباقر مجلسي، بحارالنوار، ج 49، ص 102.
26- ر.ك. محمد امين، سيره معصومان، حجتي كرماني،
سروش، 1374، ص150.
27- سوره بلد، آيه 11.
28- ر.ك. مجلسي، محمدباقر، بحارالنوار، ج 49، ص97،
حسين عمادزاده، چهارده معصوم، ص 1065
29- ر.ك. مجلسي، محمدباقر، بحارالنوار، ج 49، ص101
-100.
30- ر.ك. مجلسي، محمدباقر، بحارالنوار، ج 49، ص100.
31 - محمد امين، سيره معصومان، علي حجتي كرماني، ص
149.
32- محمدباقر، مجلسي، بحارالانوار، ج 49 ، ص 99،
محمدجواد، فضل الله، تحليل از زندگي امام رضا عليهالسلام، ص 43.
33 - محمدجواد فضل الله، تحليلي از زندگاني اما م
رضا عليه السلام، ص 45.
34 - ابن بابويه، صدوق، عيون اخبارالرضا، ج 2، ص
526.
35 - عمادالدين حسين، اصفهاني مشهور به عمادزاده،
مجموعه زندگاني 14 معصوم، ص 1064.
36- محمدباقر، بهبهاني، جواد الائمه، ترجمه ابراهيم
سلطاني نسب صيام، اول ذيقعده، 1381، ص 17.
37- باقر شريف، قرشي، پژوهشي دقيق در زندگاني امام
رضا عليه السلام، 1382، ج1، ص 51، ابن بابويه، عيون اخبارالرضا، ج 2، ص 596.
38- سوره فتح، آيه 29.
39- سوره توبه، آيه 73.
40- سوره بقره، آيه 83.
41- سوره فتح، آيه 29.
42- ابن بابويه، صدوق، عيون اخبارالرضا، علي اكبر
غفاري، ج 2، ص 498.