مصطفى جعفر پيشه
گذرى به تاريخ و متون روايى، رجالى و حديثى گواهى ميدهد كه امامان شيعه عليهمالسلام بر اساس حكمت و لطف با دو روش «نصب خاص» و «نصب عام» مراجع قابل اطمينان براى دسترسى تشنگان معارف اهل بيت عليهمالسلام به سرچشمه جوشان علوم الهى امامان را تعيين كردهاند:
در اين روش امامان عليهمالسلام اشخاصى حقيقى را به دوستان خويش معرّفى كردهاند تا مردم به آنها مراجعه كنند. اين روش را در دو مقطع زمانى عصر حضور و عصر غيبت صغرى ميتوان مشاهده كرد. به عنوان نمونه ميتوان به يونس بن عبدالرحمن اشاره كرد. عبدالعزيز بن مهتدي؛ نماينده و وكيل حضرت رضا عليهالسلام در شهر قم كه از چهرههاى درخشان اين شهر است، ميگويد: به امام رضا عليهالسلام عرض كردم: نميتوان هميشه به حضورتان برسم و مشكلات دينى خويش را بپرسم، مسايل خود را از چه كسى جويا شوم؟ فرمود: از يونس بن عبدالرحمن.1
در عصر غيبت صغرى هم نوّاب اربعه؛ عثمان بن سعيد، فرزندش محمّد بن عثمان، حسين بن روح نوبختى و على بن محمد سمرى براى نيابت ناحيه مقدسه امام عصر(عج) منصوب شدند و عهدهدار اين مسؤوليت بودند.2
در اين روش اشخاص حقوقى جايگزين اشخاص حقيقى ميشوند. در بررسى جوامع روايى مشاهده ميكنيم: نسبت به جميع ادوار حضور و غيبت امام معصوم اشخاص حقوقى به عنوان مرجع و پناهگاه مردم معرفى شدهاند، تا عموم مردم براى كسب معارف به آنها مراجعه كنند و از ضلالت و حيرت رهايى يابند، از زمان رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلم ، و همزمان با تبيين موضوع مهدويت و ظهور مصلح كل در كلمات ايشان، رواياتى را مييابيم كه نهادهاى جانشين براى امامان امّت را، معرفى كردهاند. يكى از رواياتى كه تكليف مردم را در غياب امامان معصوم روشن ميكند، حديثى از پيامبر اكرم صلياللهعليهوآلهوسلم به روايت حضرت صدّيقه طاهره عليهاالسلام است كه موضوع مقاله حاضر ميباشد.
براى دستيابى به ارزش و اعتبار حقيقت روايت نقل شده از فاطمه زهرا عليهاالسلام ذكر اين نكته لازم است كه يكى از ابعاد شخصيت آن بزرگوار دانش بيكران او است. خطبه فدكيه آن حضرت، ميتواند نمونهاى مناسب براى اثبات اين ادعا باشد. همچنين از ميان القاب زيادى كه براى حضرت نام بردهاند به لقب «محدّثه» برميخوريم كه آن حضرت را به عنوان محدّث روايات از پدر خويش حضرت رسول صلياللهعليهوآلهوسلم معرفى ميكند و نشان ميدهد خانه فاطمه عليهاالسلام مركز رفت و آمد مشتاقان علم و معرفت براى درك حقايق دينى بوده است و يا اگر آن را به معناى دريافت كننده سخن فرشتگان «محدّث» بخوانيم باز جايگاه علمى فاطمه را نشان ميدهد.*
گفت: مادرى ناتوان دارم كه در نمازش با مشكلى مواجه شده است. مرا فرستاده تا پاسخ سؤالش را دريافت كنم. آنگاه سؤال را طرح و پاسخ را شنيد. بار دوم پرسش ديگر طرح كرد و پاسخ شنيد تا ده بار سؤال طرح كرد و پاسخ شنيد. او كه ديگر از كثرت پرسش خود شرمگين شده بود، از آن حضرت پوزش خواست. حضرت زهرا عليهاالسلام در پاسخ فرمود: «هر چه خواهى، بپرس زيرا ارزش پاداشى كه در مقابل پاسخ به اين پرسش ما از خزانه غيب الهى دريافت ميكنيم، افزونتر از اين است كه از زمين تا عرش الهى پر از لؤلؤ و مرواريد شود به من بدهند.»
آنگاه با اشاره به پناهگاه و مرجع رسيدگى به امور عموم مردم در غياب امامان معصوم عليهمالسلام ، به نقل روايتى از پدر بزرگوارش پرداخت و فرمود: كه رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلم فرمود: به عالمان پيرو ما آنگاه كه در قيامت محشور ميشوند، بر اساس حجم علومشان و بر اساس تلاشى كه در راه ارشاد بندگان خدا متحمل شدهاند، خلعتهاى كرامت الهى پوشانده ميشود كه ممكن است به برخى از آنها به اندازه يك ميليون حلّه نور افكنده شود. پس از اين پاداش، خداى سبحان در صحنه قيامت، عالمان رهرو ما را اينچنين مورد خطاب قرار ميدهد: «اى كفيلان و سرپرستان ايتام آل محمّد صلياللهعليهوآلهوسلم ! اى كسانى كه شأن و منزلت يتيمان آل محمّد صلياللهعليهوآلهوسلم را بالا برديد! آن هنگام كه از پدرانشان كه امامان ايشان بودهاند، دور ماندند، اكنون در مقابل شما آن شاگردان و يتيمان حضور دارند، به همان اندازه كه از علوم خود در دنيا آنها را بهرهمند كرديد، اكنون بر آنها خلعت بپوشيد آنگاه بيشتر از آن خلعتها كه بر شاگردان خويش افكندهاند، خداى سبحان فرمان ميدهد كه تا به اين عالمان بپوشانند.»
سپس حضرت فاطمه به آن بانو فرمود: يك رشته از آن جامهها يك ميليون بار با ارزشتر چيزى است كه خورشيد بر آن طلوع ميكند؛ زيرا نور خورشيد وقتى بر چيزى بتابد، همراه با كدورت است، امّا نورِ آن خلعتها خالص است.3
1 ـ منظور از عالمان شيعه كه نقش كفيل و مسئوليت سرپرستى امّت و يتيمان آل رسول را بر دوش دارند، چه كسانى است؟ آيا اين مسئوليت، و كفالت اختصاص به گروهى خاص دارد؟
پاسخ: با شواهدى چند ميتوان گفت؛ در اين روايت، عالمان خاصى مورد نظرند:
الف) اولين قرينه، فراز نخست روايت است كه به مسايل نماز اختصاص دارد و سؤال كننده براى يافتن پاسخ درباره معارف الهى به خانه فاطمه عليهاالسلام مراجعه كرده است.
ب) فرازى از روايت كه به ارشاد بندگان خدا و هدايت آنها اشاره دارد.
روشن است كه بحث از هدايت و ارشاد به مناسبت حكم و موضوع، با معارف دينى در ارتباط است؛ زيرا دين مستقيما براى هدايت انسان نازل شده است و نقش آن در زندگى بشر تبيين صراط مستقيمى است كه انسان بايد براى رسيدن به حيات طيبه و نيل به سعادت دنيوى و اخروى بپيمايد. و دانش و معرفت دينى است كه اين مسير را براى بشر روشن ميكند.
ج) روايات فراوانى كه نقش عالمان دينى را در جامعه بيان ميكند و درحكم مفسّر و مبين روايت مورد بحثاند. در اين روايات به عناوينى در شأن و منزلت عالمان دينى مثل؛ كفالت ايتام آل محمّد صلياللهعليهوآلهوسلم ، وارثان انبياء و امانتداران رسولان تصريح شده است كه البته در تمامى آنها سخن از دانش و معرفت دينى است كه شاگردان معصومان عليهمالسلام آنها را از اهل بيت دريافت كردهاند.
نمونهاى از اين احاديث را به نقل از امام رضا عليهالسلام ميخوانيم:
عبدالسلام بن صالح هروى ميگويد: از امام رضا عليهالسلام شنيدم كه فرمود: «خدا رحمت كند بندهاى را كه امر ما را زنده ميكند.» پرسيدم: امر شما را چگونه زنده ميكند؟ پاسخ داد. علوم ما را ميآموزد و به مردم آموزش ميدهد.4
بر اساس اين روايت در عصر غيبت و عصرى كه انسانها دسترسى به امامان دين ندارند، محل رسيدگى به امور مردم عالمان دينى هستند كه از مكتب امامان دين، دين ناب را فرا گرفتهاند و وظيفه دارند در ميان مردم به گسترش آن بپردازند.
آنگاه كه منظور از عالمان پيرو اهل بيت عليهمالسلام گروه خاص عالمان دين و منظور از موضوع مورد بحث معرفت دينى شد، اين پرسش به نظر ميرسد كه عالمان دين و كفيلهاى مردم مسلمان چه كسانى هستند و چه شرايطى دارند؟
پاسخ: كفيل بايد به مراقبت افراد تحت تكفّل خويش بپردازد، و همواره مصلحت آنان را در نظر آورد و با عملكرد مشفقانه خويش فقدان پدر را براى يتيم جبران كند.
عالمان مكتب اهلبيت عليهمالسلام كه براى احياء مذهب و گسترش علوم اهلبيت به عنوان كفيلان ايشان معرفى شدهاند، طبعا وظايف و مسئوليتهاى ويژهاى دارند كه به برخى از آنها اشاره ميكنيم:
كسانى كه پرچم پاسدارى از اسلام ناب را بر عهده دارند، بايد در قدم اوّل خود به حيات طيه رسيده باشند.
روحانيت اينك نيز ميتواند به راحتى نقش طبيب دلسوزى را ايفا كند كه هر جا دولت اسلامى نيازمند تأييد و تقويت باشد، به تأييد و تقويت پردازد، هر گاه محتاج ارشاد و راهنمايى شد، او را راهنمايى كند، و آنگاه كه به انذار و هشدار نياز داشت، از وظايف الهى و شرعى خويش هرگز سربرنتابد.
بايد در تعميق كيفى و گسترش كمّى دانش و معرفت خويش همّت گمارند. علوم اهلبيت عليهمالسلام ، زمان و موقعيت و وظيفه خود و جامعه و مردم را به خوبى بشناسند تا بتوانند به آموزش علوم و معارف الهى براى عموم به ويژه جوانان بپردازند.
آنان بايد خود را از تودههاى مردم و مردم را از خود بدانند، از هيچ تلاشى در راه ارشاد و خدمت به آنها مضايقه نكنند و همراه مردم به خصوص جوانان و كسانى كه تشنگى بيشترى در كسب معارف زلال مكتب اهلبيت عليهمالسلام ميكنند، باشند.
از مهمترين شرايط كفالت براى عالمان مكتب اهل بيت تواضع در مقابل تودههاست. امام صادق عليهالسلام فرمود: «وتواضعوا لمن تعلّمونه العلم.» آنان بايد بدون هيچ درخواستى به آموزش و پاسخگويى به شبهات اقدام كنند و شعار «انّ اجرى الاّ على اللّه» كه شعار پيامبران الهى است را آويزه گوش قرار دهند و با رويى گشاده از جوانان و نوجوانان استقبال كنند تا احساس غربت در چهره آنها ديده نشود و به راحتى هرگونه شبههاى را كه در معارف دينى دارند، عنوان كنند.
مردم در سيماى ملكوتى عالمان دينى، بايد صفات و سجاياى اخلاقى پيشوايان معصوم مانند عدالت، زهد، وارستگى، وقار، حلم، رأفت، عبادت، كرامت و مكارم اخلاقى را مشاهده كنند.
رعايت اين نكات است كه پيوند مستحكم تودههاى مردم را با عالمان دينى محفوظ ميدارد و به اين ترتيب دشمنان دين و مردم نميتوانند طمعى براى رخنه در صف پولادين آنها داشته باشند.
بيترديد آنگاه كه عالمان دين در برابر مردم حقوقى يافتند، مردم نيز در برابر آنها وظايفى خواهند داشت. مردم بخصوص جوانان كه خود را فرزندان اهلبيت عليهمالسلام ميدانند و دوستدار اين خاندانند، براى آشنايى بيشتر با اين مكتب بايد سر كدامين سفره بنشينند؟ آنان دين خود را از چه كسى بياموزند و كدامين شبكه را مرجع قرار دهند، چگونه در بين مراجع اطلاع رسان باطل را از حقّ جدا كنند و براى اين مهم كدام ملاك را در نظر بگيرند؟
امام باقر عليهالسلام در تفسير آيه شريفه فَلْينْظِرُ الاِنْسانُ اِلى طَعامِهِ ميفرمايد: «الى العلم الذّى يأخذه عمن يأخذه.»5
طبق اين آيه شريفه و روايت مفسر آن، انسان بايد بداند از كجا تغذيه روحى و معنوى ميشود و مراقبت كند تا انديشههاى مسموم با صدها چهره مختلف او را به بدبختى دنيا و آخرت گرفتار نكنند.
در شرايط شبيخون فرهنگى كه گرگها در لباس ميش ظاهر ميشوند، براى مصونيت از دشمن، براى شناخت دشمن و راه كارهاى مقابله با آن بايد به همان جايى پناه ببريم كه براى ما تعيين شده است و آن كسب معرفت دينى از شاگردان ائمه عليهمالسلام يعنى عالمان حقيقى دين است.
برخى تفاوت ماهوى در روحانيت اديان و فرق مختلف نميبينند و معتقدند روحانيت در هر دين كارشناسان دينى هستند. دقيقا مثل ديگر كارشناسان در رشتههاى علمي.
در پاسخ بايد گفت: مطالعه متون دينى مكتب اهل بيت و روايات معصومان عليهمالسلام به عنوان معرفتى پيشين از اين حقيقت خبر ميدهد كه مسئوليت ترسيم يافته در مقرّرات دينى اسلام براى عالمان دينى با مسئوليتى كه در ديگر اديان مييابيم، تفاوت دارد. روحانيت اسلامى صرفا كارشناس نيست. در اسلام عالمان دينى فقط نقش ناظر ندارند. آنها به عنوان مشعلهاى هدايت و ايثارگران جامعه، نقش عامل را باز ميكنند.
به عنوان نمونه وظيفه كفالت عالمان دينى و لزوم رعايت مصلحت دين و مردم در انجام كفالت، مسئوليت ايشان در ارشاد مردم، شرايط ارشاد كننده و ... از روحانيت صنفى مردمى ميسازد كه در كنار مردم به مبارزه با ظلم و استبداد ميپردازد و نداى عدالتخواهى، آزادگى، جزء شعارهاى محورى روحانيت و عالمان مكتب وحى ميشود.
همچنين به عنوان معرفت پسينى مطالعه تاريخ روحانيت در ميان مذاهب و اديان مختلف از اين تفاوت ماهوى خبر ميدهد. البته با لحاظ حركت غالب در ميان روحانيت ساير مذاهب و با قطع نظر از استثناها، روحانيت يهود و نصارى را در كار تحريف پيام وحى و كتمان حقايق دينى ميبينيم. در روحانيت مسيحيت بحث خريد و فروش بهشت، تشكيل دادگاههاى تفتيش عقايد و انگيزسيون و به پاى محاكمه كشيدن گاليلهها را مييابيم. در كنار قدرت و دولت با بودن آنها، و تشكيل مثلث زر و زور و تزوير از حقايق روشن تاريخى است. در روحانيت ديگر فرق اسلامى، نيز تابع سياست دولت بودن و امرار معاش با جيره دولت از حقايق انكارناپذير آنهاست.
بنابراين به فرض آن روز كه سياست دولت جنگ با اسرائيل را اقتضاء كند، بر عليه اسرائيل فتوا صادر ميكنند و روز ديگر كه سياست توصيه صلح و مذاكراه با اسرائيل را بكند، به صلح و سازش فتوا ميدهند.
امّا در بين پيروان اهل بيت عليهمالسلام عالمان را در كنار مردم و مردم را در كنار آنها مييابيم. تا قبل از انقلاب اسلامى، هر جا سخن از مبارزه و ظلمستيزى، اجراى عدالت و آزادى و احياء ارزشها و معارف بود، علمدارى عالمان بزرگ دينى مكتب اهل بيت در اذهان متبلور ميشد. حقيقت اين است كه روحانيت هرگز خود را وامدار دولتها و زر و زورها قرار نداد. پس از انقلاب نيز عالمان دينى و در رأس همه حضرت امام قدسسره از وابستگى عالمان دين حتى به دولت اسلامى جلوگيرى كردند.
روحانيت اينك نيز ميتواند به راحتى نقش طبيب دلسوزى را ايفا كند كه هر جا دولت اسلامى نيازمند تأييد و تقويت باشد، به تأييد و تقويت پردازد، هر گاه محتاج ارشاد و راهنمايى شد، او را راهنمايى كند، و آنگاه كه به انذار و هشدار نياز داشت، از وظايف الهى و شرعى خويش هرگز سربرنتابد.
كارنامه حوزويان تربيت يافته در خانه فاطمه و على عليهماالسلام چون خورشيد ميدرخشد و به راستى مصداق اين مدعاست كه تنها پناه قابل اطمينان در برابر تهاجمهاى فرهنگى و اعتقادى مقاومت دارد، روحانيت شيعه اهل التقاط و امتزاج نيست و براى احقاق حقوق مردم و احياى دين در برابر ظلم و ظالم تاب نميآورد، بر ظالم ميشورد.6
البته روشن است كه سخن از روحانيت و عالمان دينى به طور مطلق نيست. روحانيت و عالمان دينى تربيت شده، متقى، عادل، زاهد، آگاه، زمان شناس و آزاده موضوع سخن ماست، نه هر آن كه داعيه معرفت دينى دارد و خود از الفباى مدرسه على عليهالسلام و فرزندان معصوم عليهمالسلام چيزى نياموخته است. سخن از وارثان و جانشينان انبياء و اولياء است. دفاع و نگاهبانى از اين جامعه علمى، نه تنها وظيفه هر مسلمان مؤمن است، بلكه از آنجا كه آخرين و تنها سنگرى است كه در برابر هجوم استعمار فرهنگى غرب ايستادگى ميكند، وظيفه هر روشنفكر مسئول است هر چند به مذهب هم معتقد نباشد. به قول مرحوم دكتر شريعتي: «در تمام اين دو قرن گذشته در زير هيچ قرارداد استعمارى امضاى يك آخوند نجف رفته نيست، در حالى كه در زير همه اين قراردادهاى استعمارى امضاى آقاى دكتر و آقاى مهندس فرنگ رفته هست. از طرف ديگر پيشاپيش هر نهضت مترقى ضد استعمارى در اين كشور ما همواره بدون استثناء قيافه يك يا چند عالم راستين اسلامى وجود دارد و گرفتارى امروز اسلام و مسلمين و امت و انقلاب از ناحيه اين آقايان است.»7
*
«حضرت امرأة عند الصديقة فاطمة الزهراء عليهاالسلام فقالت: ان لى
والدة ضعيفة و قد لبس عليها فى امر صلاتها شيء و قد بعثنى
اليك اسئلك فاجابتها فاطمة عليهاالسلام عن ذلك فثنّت فاجابت ثم ثلّثت
الى ان عشرت فاجابت ثم خجلت من الكثرة فقالت: لا اشق عليك يا
ابنة رسول اللّه، قالت فاطمه: هاتى و سلى عمّا بدالك، ارأيت من
اكترى يوما يصعه الى سطح بحملٍ ثقيل و كراه مائة
الف دينار يثقل عليه؟ فقالت: لا. فقال: اكتريت انا لكل
مسئلة بأثر من ملء ما بين الثرى الى العرش لؤلؤا فاجرى
ان لايثقل على، سمعت ابى صلياللهعليهوآلهوسلم يقول:
انّ علماء شيعتنا يحشرون
1 ـ
وسائل الشيعه، ج18، ابواب صفات القاضى، باب 11، حديث 34، ص107.
2 ـ
محمّد تقى مجلسى، بحارالانوار، ج51، باب 16 (احوال السفراء الذين
كانوا فى زمان الغيبة الصغري).
3 ـ
محمّد تقى مجلسى، بحارالانوار، ج2، ص3.
4 ـ
وسائل الشيعه، ج18، ابواب صفات القاضى، باب 11، حديث 9، ص101
5 ـ
همان، حديث 11، ص102.
6 ـ
هويت صنفى روحانى، ص12 ـ 13.
7 ـ
همان، ص13.
فيخلع
عليهم من خلع الكرامات على قدر كثرة علوهم و جدّهم فى ارشاد
عباداللّه حتى يخلع على الواحد منهم الف الف حلّة من نور ثمّ ينادى
منادى ربّنا عز وجلّ: ايها الكافلون لايتام آل محمّد صلياللهعليهوآلهوسلم
الناعشون لهم عنه انقطاعهم عن آبائهم الذين هم ائمّتهم، هؤلاء تلامذتكم والايتام
الذين كفلتموهم ونعشتموهم فاخلعوا عليهم خلع العلوم فى الدنيا
فيخلعون على كل واحدٍ من اولئك الايتام على قدر ما اخذوا
عنهم من العلوم حتى اى فيهم يعنى فى الايتام
لمن يخلع عليه مائة الف خلعة وكذلك يخلع هؤلاء الايتام على
من تعلّم منهم، ثم ان اللّه تعالى يقول: اعبدوا على
هؤلاء
العلماء الكافلين للايتام حتى تتمّوا لهم خلعهم وتفنّنوا لهم، فيتم
لهم ما كان لهم قبل ان يخلعوا عليهم ويضاعف لهم و كذلك من يليهم
ممن خلع على من يليهم. وقالت فاطمة: يا امة اللّه انّ
سلكا من تلك الخلع لافضل ممّا طلعت عليه الشمس الف الف مرّة وما فضل فانّه
مشوب بالتنغيص والكدر.»