ابراهيم اخوى
شهر خوش آب و هواى سامرا در کشور عراق، صبح هشتم ربيع الاول سال 260 ه . ق، چهره ديگرى به خود گرفته بود. ديگر پرندهها آوازنمى خواندند، شاپرکها بازى نميکردند و پروانهها پر نميزدند. يک خبرتلخ، همه را ناراحت و گريان کرده بود؛ خبريکه باعث ناراتى خيليها شد. خبر کشته شدن و شهادت يازدهمين امام، خبر شهادت امام حسن عسکرى عليهالسلام و مسموم شدن ايشان، توسط يکى از بدترين مردم روى زمين آن خبر به قدرى تلخ بود که هنوز هم ياد و خاطره آن، همه را غمگين ميکند. اين روزرا به شما کودکان و دوستان امام حسن عسکرى عليهالسلام تسليت ميگوييم.
آدمهاى بد، هيچ وقت تحمل ديدن انسانهاى خوب را ندارند. امامان خوب ما هم، در زمان پادشاهان و حاکمان ستمگرى زندگى ميکردند که تحمل ديدن خوبيهاى امامان و توجه مردم به ن عزيزان را ناشتند. وقتى امام حسن عسکرى عليهالسلام ، کودک بود، به همراه پدرش امام هادى عليهالسلام ، توسط حاکم بد آن زمان به نام متوکل از شهر پيامبر، در کشور عربستان، به شهر سامرا در عراق تبعيد شدند.متوکل ميخواست با اين کار، بيشتر مواظب امام هادى عليهالسلام باشدتا مبادا آن حضرت به همراه دوستان و شيعيان خود، بر ضد حکومتهاى بد زمان، جنگ کنند. بچهها! شهر سامرا اگر چه آب و هواى خوبى داشت، انسانهاى بدى در آن زندگى ميکردند که باعث ناراحتى امام هادى عليهالسلام و پس از ايشان، امام حسن عسکرى عليهالسلام شدند. ما از خدا ميخواهيم که عذاب همه دشمنان اهل بيت را زياد و زيادتر کند؛ چون آنها امامان خوب ما را خيلى آزار و اذيت کردند.
امام حسن عسکرى عليهالسلام ، با اين که تنها 28 سال زندگى کردند و فقط شش سال امام بودند، اما درهمين مدت کوتاه، آزار و سختيهاى فراوانى کشيدند و بارها زندانى شدند. دشمنان، چون شنيده بودند که دوازدهمين امام، فرزند امام عسکرى عليهالسلام است، سعى ميکردند به گونهاى از تولد آن نوزاد جلوگيرى کنند و به همين خاطر، چند بار نقشه ترور و کشتن امما حسن عسکرى عليهالسلام را کشيدند، اما همچنان که خداوند، حضرت موسى را در مقابل فرعون حفظ کرد، امام مهدي(عج) را هم در برابر حاکمان بد عباسى نگه داشت و نگذاشت آنها هيچ آسيبى به حضرت برسانند.
يکى از دوستان امام حسن عسکرى عليهالسلام به نام داوود ميگويد: ما با افرادى در زندان بوديم. روزى ديديم امام حسن عسکرى عليهالسلام را وارد زندان کردند. ما به ديدن امام رفتيم و از حال ايشان جويا شديم. در ضمن ميخواستيم بدانيم چه وقت آزاد ميشويم. امام نگاهى به ما انداخت و فرمود: اگر در ميان شما بيگانه نبود، به شما خبر ميدادم که چه زماى آزاد ميشويد. آن شخص که گويا خود به دانش غيبى امام پى برده بود، از ميان ما خارج شد و به بيرون رفت. امام به ما فرمود: اين شخص از شما نيست، مواظب او باشيد. در لباس او کاغذى وجود دارد که گزارش کار شما را براى خليفه نوشته است. يکى از افراد لباس او راگشت و همنا گزارش را يافت.
در زمان امام حسن عسکرى عليهالسلام ، شيعيان و دوستان آن حضرت، اجازه ملاقات با امام را نداشتند و نيروهاى دشمن، سخت مراقب رفت و آمدهاى امام بودند، اما با اين حال، گاهى فرصتى پيش ميآمد که امام بتوانند دوستان خود را ببيند و در همان فرصتهاى کوتاه، گرههاى زندگى مردم را باز کند.
يکى از دوستان امام به نام «ابويوسف» ميگويد: من فقير بودم و نميتوانستم به بچههايم برسم. همه گرسنه و ناراحت بودند و بارها به کاخ پادشاهان عباسى رفتم تا از آنها کمکى بگيرم، دلى کسى به من توجهى نکرد. تا اينکه يک روز موفق شدم امام حسن عسکرى عليهالسلام را ببينيم و گرفتاريام را براى ايشان بگويم. امام چهارصد دينار (سکه طلا) داشت. همه آنهارا به من داد و فرمود: «بروو خانوادهات را از پريشانى و ناراحتى نجات بده».
«معتمد» خليفه بد عباسى، امام حسن عسکرى عليهالسلام را مسموم کرد. امام به سختى بيمار شد و در منزل بستى گرديد. حال اقا، هر روز بد و بدتر ميشد تا اين که در صبح هشتم ربيعالاول سال 260 ه . ق، در حالى که تنها 28 سال داشت، به شهادت رسيد. تنها فرزند ايشان، امام مهدي(عج) است که در زمان شهادت پدر، پنج ساله بودند و از همان کودى، امامت و رهبرى شيعيان بر عهده ايشا گذاشته شده است.
ما روز شهادت امام يازدهم را به فرزند ايشان، حضرت امام مهدي(عج) تسليت ميگوييم و از خدا ميخواهيم که آن حضرت را هرچه زودتر در جمع شيعيان و دوستانش حاضر کند.
در بعضى از مجلسهاى عزادارى و فاتحهخوانى، بعضى از شرکت کنندگان پيدا ميشوند که به جاى غمگين بودن، به شوخى کردن و شادى ميپردازند. در مراسم عزادارى امامان عزيز هم گاهى کسانى پيدا ميشوند که احترام مجلس را نگه نميدارند و با خندههاى بيجا و سر و صداى زياد، مزاحم برگزارى خوب آن مجلس ميشوند. آيا به نظر شما اين کار درست است؟ امام حسن عسکرى عليهالسلام ، درباره شادى در مقابل انسانى که غمگين است، ميفرمايند: «خوشحالى، نزد انسان اندوهگين، از ادب دور است». چه قدر خوب است امروز که در مراسم عزادارى امام يازدهم شرکت ميکنيم، اين سخن زيبا را از حضرت به ياد داشته باشيم و به آن فکر کنيم.
يکى از صفات دوست خوب، عاقل بودن و داناى است. دوستى با نادان، نه تنها سودى ندارد؛ بلکه خطرات بسيارى را هم متوجه ما ميکند؛ زيرا نادان، ب جاى خوبى کردن، گاهى دست به کارهايى ميزند که دردسر آفرين و مشکلزاست. امام حسن عسکرى عليهالسلام ميفرمايند: «کسى که با نادان دوستى کند، هميشه در زحمت است».
منبع :گلبرگ ، ارديبهشت 1383، شماره 50