احمد عابدى
نام مبارك امام مجتبى عليهالسلام يعنى «الحسن» هديه جبرئيل به رسول خدا صلىاللهعليهوآلهوسلم بوده1 و اين نام در دنيا نبوده بلكه از نامهاى اهل بهشت است.2 نام «حسن» مربوط به ملكوت عالم است نه عالم ناسوت و ماده. و به حكم آن كه «الاسماء تنزل من السماء»نامها از آسمان نازل مىشوند. نام مبارك امام حسن عليهالسلام از ملكوت عالم بوده و بر انسانى ملكوتى نهاده شده كه ما فوق ماده و طبيعت است. و در حديث آمده است كه پيامبرگرامى صلىاللهعليهوآلهوسلم فرموده است: «سمّى الحسن حسناً لأنّ باحسان اللّه قامت السموات و الارض»3؛ يعنى امام حسن، حسن ناميده شد. زيرا «احسان» خداى متعال سبب پايدارى آسمانها و زمين مىباشد. اين حديث شريف حسن بودن را اشاره به مقام «احسان» مىداند. و برخى از روايات ديگر نيز ويژگيهائى براى امام مجتبى عليهالسلام بيان كردهاند كه دقيقاً بر همان مقام «احسان» تطبيق مىكند كه در ادامه اين مقاله ذكر خواهد شد.
در كتابهاى سير و سلوك كه به بيان درجات و مقامهاى بين انسان و خداوند مىپردازند. مقام احسان را جزو بالاترين درجات براى سالك الى اللّه قرار مىدهد.
خواجه عبداللّه انصارى در رساله صد ميدان، ميدان پنجاه و چهارم را احسان قرار داده و مىفرمايد: نتيجه طمأنينه و مراقبت آن است كه احسان پديد آيد. احسان آن است كه پيامبراكرم صلىاللهعليهوآلهوسلم در پاسخ روح القدس، فرمود: «الاحسان ان تعبداللّه كانّك تراه»؛ يعنى خداى را چنان بپرستى كه گويا او را مىبينى و كسى به اين مقام دسترسى پيدا مىكند كه غرق درياى توحيد باشد.4
وى در جاى ديگر گويد: «تمامى عرفان و تصوّف در يك كلمه احسان خلاصه مىگردد، زيرا همه تلاش عرفان چه در باب عبادات و چه معاملات آن است كه انسان به مقام مشاهده برسد و مشاهده همان احسان است. كسى كه به احسان نرسد گويا در عرفان قدمى برنداشته است. اما هرگاه انسانى خداوند را آنگونه كه سزاوار است عبادت نمايد، خداوند نيز پاداش او را به نظر به وجه اللّه مىدهد.5
بنابراين «احسان» يعنى مقام مشاهده ربّ. و هركس در تمام احوال و اعمال خود خداوند را ببيند او به درجه احسان رسيده است. برخى از عرفاى بزرگ گويند: «احسان يعنى مقام شهود، و نتيجه اين شهود عبارت از روشن شدن حقايق آنگونه كه هستند مىباشد. و صاحب مقام احسان هرچيز را آن گونه كه هست مىشناسد.6
البته روشن است كه مقصود از شهود ربّ، شهود با چشم ظاهرى نبوده بلكه شهود با چشم دل و توجه به حضور دائمى خداى متعال است.
باتوجه به آنچه گذشت وقتى گفته مىشود امام مجتبى عليهالسلام حسن است و صاحب مقام و درجه احسان است، مراد آن است كه آن حضرت هميشه و در هر حالتى گويا خداى متعال را مىديده و ناظر بر اعمال و رفتار خود مىدانسته است. حضرت امام مجتبى عليهالسلام عابدترين انسان زمان خود بود،7 و در عبادت خود نه تنها كلام خداى متعال را مىشنيد و پاسخ مىداد.8 بلكه در عبادت خود، خداوند را مشاهده مىكرد بطورى كه حتى عدهاى از آن حضرت نيز طلب مىكردند طورى خداوند را براى آنان معرفى كند كه آنان نيز بتوانند به اين مقام احسان دسترسى پيدا كرده و گويا خداوند را ببينند.9
حضرت امام مجتبى عليهالسلام در دعاهاى خود نيز خداوند را طورى معرفى مىكند كه خدا آشكار است امّا چشم ياراى ديدن او را ندارد.10 و اين است وصول به مقام احسان.
آنكس كه به منزل احسان راه يابد در واقع به حرم الهى رسيده و اگر خدا را در جاى ديگر نتوان يافت صاحب اين مقام هميشه خداوند را در حرم خود مىيابد. در واقع حرم خداوند دل انسان است و اگر غير خداوند در حرم او راه نيابد، صاحب حرم حضور خواهد داشت. نمونههاى كوتاهى از احسان اين است كه:
احسان در دعا به ابتدا نمودن به همسايه است.
احسان در عمل آن است كه خداوند را در عمل خود حاضر ببينى.
احسان در انفاق آن است كه بدانى آن مال مال خداوند است، نه مال شما. و انسان تنها وسيله و واسطهاى بيش نيست.
احسان در اخلاق آن است كه جز نيكى و گذشت روشى نداشته عفو از لغزش، پذيرش عذر، چشم پوشى از خطاى ديگران جزو اوليات او باشد.
انسان محسن كسى است كه از اصالت خانوادگى برخوردار و با ريشهاى همراه با كرامت و مكارم اخلاق باشد.
جدال احسن نيز يعنى طورى جدال كردن كه گويا خدا را ديدن و جدالى جدال احسن است كه اسماء الهى اعم از ثبوتى و سلبى و تضاء اسماء را ببيند و مقتضاى اين سماء را نيز در يابد.
قرآن مجيد احسان را نتيجه ايمان و عمل صالح قرار داده و باتوجه به آنكه ايمان درجه اول با ايمان درجه آخر بسيار تفاوت دارد و تقواى ابتدائى با تقواى انتهائى فاصله بسيار زياد دارد. قرآن مجيد احسان را نتيجه ايمان درجه آخر و بالاترين مرتبه تقوى قرار داده است.11
وقتى گفته مىشود هركس خود را تسليم خداى متعال نمايد او محسن خواهد بود. شايد به اين معنا باشد كه او مشاهد ربّ خود است.12
و حسنهاى كه برخى در دنيا و آخرت مىطلبد همين مقام است.13
و اگر بالاتر از صفت عالى چيزى وجود ندارد و افضل التفضيل صفت عالى است ولى قرآن مىفرمايد: «للذين احسنوا الحسنى و زياده»؛14 يعنى براى صاحب مقام احسان بهترين پاداش و بيش از آن وجود دارد. آيا مقصود از «بيش از بهترين» چه چيزى جز مشاهده و نظر به جمال يار مىتواند باشد؟!
و چون صاحب مقام احسان جز احسان و نيكى و زيبايى نمىبيند به همين جهت حضرت زينب عليهاالسلام نيز فرمود: جز خوبى چيزى نديدم. و حضرت مجتبى عليهالسلام نيز على رغم سختىها و فشارها جز خوبى و رضايت الهى چيزى نديد.
در پايان توجه به اين نكته نيز لازم است كه احسان داراى سه مرتبه است. مرتبه كمترين احسان آن است كه آنچه را سزاوار است آنگونه كه سزاوار است براى كسى كه سزاوار است انجام دهيم. يعنى انجام امر الهى و دورى از نهى خداى متعال.
مرتبه متوسط احسان آن است كه خداوند را طورى عبادت كند كه گويا خداوند را مىبيند. كه اين را قرب نوافل گويند.
مرتبه اعلاى احسان آن است كه خداوند را طورى عبادت كند كه او را ببيند و اين را قرب فرايض گويند. يعنى «لم اعبد ربّاً لم اره» من خدائى كه نديده باشم نمىپرستم. در اين مرتبه ديگر كلمه «گويا» وجود ندارد، بلكه مشاهده حقيقى است. اما رويت ماه در آسمان است نه بر روى زمين و در طشت آب همانند كسى كه روى زمين نگاه مىكند و دنبال خورشيد مىگردد. خورشيد را بايد در آسمان ديد و خداى متعال را بايد در عبادت يافت. و معرفت قلبى است كه انسان را به خدا مىرساندند معرفت علمى.
آخرين مرتبه احسان كه همان مشاهده حقيقى است، اوّلين مرتبه ولايت است و صاحب چنين مقامى ولىّ كامل خداوند و امام برحقّ و برطرف كننده حجابهاى ظلمانى و نورانى از ديدگان سالكان كوى طريقت مىباشد.15
1. مسند الامام المجتبى(ع)، ص 22.
2. همان، ص 25.
3. رسائل فارسى خواجه عبداللّه انصارى، ج 1، ص 298
4. منازل السائرين، با شرح كاشانى، ص 321.
5. فتوحات مكيه، باب 69، ج 7، ص 421.
6. مسند الامام المجتبى(ع)، ص 126.
7. همان.
8. همان، ص 490.
9. همان، ص 595: يا باطناً فى ظهوره و يا ظاهراً فى بطونه و يا
باطناً ليس يخفى و يا ظاهراً ليس يرى.
10. ليس على الذين آمنوا و عملوا الصالحات جناح فيما طعموا اذا
ما اتقوا و عملو الصالحات ثم اتقوا و آمنوا ثم اتقوا و احسنوا واللّه يحب
المحسنين. (مائده/ 93)
11. و من يسلم وجهه الى اللّه و هو محسن...(لقمان/ 22)
12. ربّنا آتنا فىالدّنيا حسنة و فىالآخرة حسنة، (بقره/ 200)
13. يونس/ 26.
14. اشاره است به حديثى در باره امام مجتبى(ع)، ر.ك: مسند
الامام المجتبى(ع)، ص 26.
منبع :کوثر، پاييز 1381، شماره 55