حضرت رسول اکرم ـ صلّى الله عليه و آله ـ در مورد عصر غيبت به جابر بن عبدالله انصارى فرمود:
«إِى وَ الَّذِى بَعَثَنِى بِالنُّبُوَّةِ إِنَّهُمْ لَيَنْتَفِعُونَ بِهِ وَ يَسْتَضِيئُونَ بِنُورِ وَلَايَتِهِ فِى غَيْبَتِهِ کَانْتِفَاعِ النَّاسِ بِالشَّمْسِ وَ إِنْ جَلَّلَهَا السَّحَابُ؛[1] قسم به خدايى که مرا به نبوت برانگيخت! مردم در عصر غيبت از وجود پر برکت فرزندم مهدى بهرهمند خواهند شد و از نور ولايت او [در رهبرى جامعه] روشنايى خواهند گرفت، همانند بهرهمند شدن مردم از خورشيد، اگر چه در زير ابر باشد.»
به طور کلى، وجود حضرت مهدى ـ عليه السلام ـ در عصر غيبت مايه برکات و آثار فراوان مادى و معنوى است، اما عنايات آن بزرگوار به مبلغان اسلامى از اهميت ويژهاى برخوردار است.
مهمترين علت عنايت آن گرامى به مبلغان و دانشمندان مروج معارف اهلبيت ـ عليهم السلام ـ را در کلام حضرت هادى ـ عليه السلام ـ بهتر مى توان درک کرد.
آن حضرت جايگاه والاى مبلغان راستين و متعهد اسلامى را در منظر حضرت ولى عصر ـ عليه السلام ـ اينگونه تبيين فرمود:
«لَوْ لَا مَنْ يَبْقَى بَعْدَ غَيْبَةِ قَائِمِکُمْ ـ عليه السلام ـ مِنَ الْعُلَمَاءِ الدَّاعِينَ إِلَيْهِ وَ الدَّالِّينَ عَلَيْهِ وَ الذَّابِّينَ عَنْ دِينِهِ بِحُجَجِ اللَّهِ وَ الْمُنْقِذِينَ لِضُعَفَاءِ عِبَادِ اللَّهِ مِنْ شِبَاکِ إِبْلِيسَ وَ مَرَدَتِهِ وَ مِنْ فِخَاخِ النَّوَاصِبِ لَمَا بَقِيَ أَحَدٌ إِلَّا ارْتَدَّ عَنْ دِينِ اللَّهِ وَ لَکِنَّهُمُ الَّذِينَ يُمْسِکُونَ أَزِمَّةَ قُلُوبِ ضُعَفَاءِ الشِّيعَةِ کَمَا يُمْسِکُ صَاحِبُ السَّفِينَةِ سُکَّانَهَا أُولَئِکَ هُمُ الْأَفْضَلُونَ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛[2] اگر نبودند بعد از غيبت امام قائم، علمايى که [با تبليغات خود] مردم را به سوى آن حضرت بخوانند و به آن بزرگوار راهنمايى کنند و با دليل و برهان الهى از دين او دفاع کنند و بندگان ضعيف خدا را از دامهاى ابليس و [ياران] شرور او نجات بخشند و از دامهاى ناصبيان رها سازند، مطمئناً احدى در دين خدا باقى نمى ماند. اما آنان کسانى هستند که زمام دلهاى شيعيان ضعيف ما را به دست گرفتهاند [و از گزند دشمنان و هجوم افکار منحرف پاسدارى مى کنند] همچنان که کشتيبان، سرنشينان کشتى را [از گرفتاريها و امواج هولناک دريا] حفظ مى کند. آنان برترين [بندگان] نزد خداوند عز و جل مى باشند.»
به همين دليل، در اين فرصت به عنايات و تفضلات قطب عالم امکان و مدير واقعى حوزههاى علميه و پناه بى پناهان، حضرت مهدى ـ عليه السلام ـ ، به مبلغان راستين اسلامى مى پردازيم و در آخر نکاتى نيز در مورد وظائف مبلغان در قبال آن منجى عالم هستى بيان خواهيم کرد.
آقا ميرزا مهدى اصفهانى از عالمان و مبلغان سختکوش عرصه معارف الهى و فرهنگ اهل بيت ـ عليهم السلام ـ است. او که در اصفهانزاده شد و در نجف اشرف تحصيلات عاليه خود را در محضر عالمانى سترگ، همچون: سيد محمد کاظم يزدى و ميرزاى نائينى به دست آورد، همزمان با فقه و اصول، به فراگيرى فلسفه و حکمت نيز همت گماشت و آنگاه به تحصيلات علمى و عرفانى روى آورد و در نزد عارف جليل القدر آقا سيد احمد کربلايى از شاگردان ممتاز ملا حسينقلى همدانى، مراحل اخلاق و عرفان و تهذيب نفس را به کمال رساند.
در همان زمان، به قوائد فلسفه بدبين شد و برخى از آنها را با معارف آيات قرآن و روايات ناسازگار احساس کرد و به ترديد افتاد و در نتيجه، افکار و انديشههاى متضاد به جانش چنگ انداخت و او را از ادامه راه باز داشت. به ناچار به غير از پناه بردن به محضر حضرت مهدى ـ عليه السلام ـ چارهاى نديد و در امکنه مقدس همچون مسجد سهله و جاهاى ديگر براى استمداد به حضرت متوسل شد و در اين راه تلاشها کرد.
او مى گويد: يک موقع در نزد قبر جناب هود و صالح ـ عليهما السلام ـ در حال تضرع و توسل بودم که با کمال شگفتى امام عصر ـ عليه السلام ـ را در حال بيدارى مشاهده کردم. آن گرامى در حالى که ايستاده بود و کاغذى به زيباترين شکل که چشمانم را نوازش مى داد، بر روى سينهاش قرار داشت، ديدم در وسط کاغذ به خط سبز نورانى اين حديث شريف نگارش يافته است که: «طَلَبُ الْمَعَارفِ مِنْ غَيْرِنَا مُسَاوِقٌ لِاِنْکَارِنا؛ طلب معارف از غير ما اهل بيت مساوى با انکار ما مى باشد.» و در ذيل کاغذ به خط ريزى امضاء شده بود که «وَ قَدْ اَقَامَنِى اللَّهُ وَ اَنَا الْحُجَّةُ بْنُ الْحَسَنْ؛ خداوند مرا به پا داشته و منم حجة بن الحسن.»
از خواندن اين نامه مبارکه دلم روشن شد و راه خود را يافتم. آنگاه به خود آمدم. بعد از آن واقعه لذتبخش، نورانيت ويژهاى در وجودم احساس مى کنم.[3]
مرحوم آقاى سيد جواد خراسانى که مورد اعتمادترين امام جماعت اصفهان بود و در عرصه عرفان و معنويت، مقامات عاليه داشت، فرمود:
از طرف حکومت، خيال داشتند صالح آباد اصفهان را غصب کنند، در حالى که آنجا مِلک من و عدهاى از اهالى بود. آنان عوامل خود را به آنجا فرستاده بودند تا زمينهاى مردم را غصب کنند و چرخش زندگى ما هم از همان ملک بود. ما هر چه گفتگو و درخواست کرديم، مذاکرات فايدهاى نداد و ثمرى نبخشيد.
من که ديگر درهاى عادى را به روى خود بسته مى ديدم، عريضهاى به حضور مقدس امام عصر ـ عليه السلام ـ نوشتم و در رودخانه انداختم و به تخت فولاد (قبرستان مهمى در اصفهان که قبور بسيارى از اولياء خدا در آنجا مى باشد.) رفتم و در گوشه خرابهاى با تضرع و التماس مشغول خواندن دعاى ندبه شدم و مکرر مى گفتم: «هَلْ اِلَيْکَ يَابْنَ اَحْمَدَ سَبِيلٌ فَتُلْقَى؛[4] اى فرزند احمد! آيا راهى براى رسيدن به محضر شما هست تا ملاقات شوى؟» ناگاه صداى سم اسبى را شنيدم و ديدم عربى سوار اسب ابلقى رو به قبله مى رود. نگاهى مهرآميز به من کرد و غايب شد.
از مشاهده آن گرامى قلبم راحت شد و آرامش يافتم و به اصلاح اموراتم اطمينان پيدا کردم. شب بعد مشکلم کاملا حل شد. البته من حضرت را مکرراً در عالم رؤيا با همين شکل و شمائل ديده بودم.[5]
در بخش اوّل اشاره شد که آن گرامى به مبلغان و مروجان مکتب اهل بيت ـ عليهم السلام ـ عنايات ويژهاى دارد. در اينجا اضافه مى کنيم که اين امدادها به شرطى است که مبلغان گرامى نيز نقش خود را در اين عرصه به نحو شايستهاى به انجام برسانند و وظائف خود را در برابر آن حضرت انجام دهند. در اينجا به برخى از وظائف و تکاليف مبلغان بزرگوار در عصر غيبت و در ارتباط با آن بزرگوار اشاره مى کنيم.
اگر ما در اولين گام بتوانيم از رنجاندن دل آن حجت يگانه الهى خوددارى کنيم و با پيمودن صراط مستقيم و دورى از خطاها و گناهان آزار و رنجشى به حضرت نرسانيم، موانع اساسى را رفع کردهايم و در اين صورت، خواهيم توانست گامهاى بعدى را نيز در اين مسير برداريم؛ چرا که ما همواره آرزو مى کنيم ذرهاى بلا و آزار به آن حضرت نرسد و در دعاى ندبه مى گوييم: «عَزِيزٌ عَلَيَّ اَنْ تُحِيطَ بِکَ دُونِيَ الْبَلْوَى وَلَا يَنَالُکَ مِنِّى ضَجِيعٌ وَ لَا شَکْوَى؛[6] آقاى من! چقدر بر من سخت است که رنج و بلا تو را احاطه کند و ناله و شکوايى از من به تو نرسد!»
آيا با اين حال رواست که ما خود با رفتارهاى نادرستمان آن گرامى را بيازاريم و موانع غيبت حضرت را بيشتر کنيم؟
حضرت امام خمينى ـ رحمه الله ـ در اينباره مى فرمايد: «نامه اعمال ما مى رود پيش امام زمان ـ عليه السلام ـ هفتهاى دو دفعه ]به حسب روايت[، من مى ترسم ما که ادعاى اين را داريم که تبع اين بزرگوار هستيم، شيعه اين بزرگوار هستيم، اگر نامه اعمال را ببيند، و مى بيند؛ تحت مراقبت خداست، نعوذ بالله شرمنده شود... من خوف آن را دارم که کارى بکنيم که امام زمان ـ عليه السلام ـ پيش خدا شرمنده بشود ]که[ اينها شيعه تو هستند اين کار را مى کنند! نکند يک وقت خداى نخواسته يک کارى از ماها صادر بشود که وقتى نوشته برود، نوشتههايى که ملائکةالله مراقب ما هستند، رقيب هستند، هر انسانى رقيب دارد و مراقبت مى شود، ذرههايى که بر قلبهاى شما مى گذارد، رقيب دارد، چشم ما رقيب دارد، گوش ما رقيب دارد، زبان ما رقيب دارد، قلب ما رقيب دارد. کسانى که مراقبت مى کنند اينها را، نکند که خداى نخواسته از من و شما و ساير دوستان امام زمان ـ عليه السلام ـ يک وقت چيزى صادر بشود که موجب افسردگى امام زمان ـ سلام الله عليه ـ باشد! مراقبت کنيد از خودتان.»[7]
آرى، ابراز محبت به امام عصر ـ عليه السلام ـ و تبليغ اهداف آن بزرگوار با گناه و معصيت سازگار نيست. با توسعه تقوا و پاکدامنى مى توان شمار طرفداران و پيروان حضرت مهدى ـ عليه السلام ـ را افزايش داد و هيچگاه با بى مبالاتى و آلودگيهاى دنيوى و ارتکاب اعمال زشت نمى توان فرهنگ انتظار را در جامعه گسترش داد.
در فراز اوّل دعاى معروفى که از وجود مقدس حضرت مهدى ـ عليه السلام ـ نقل شده است، آن حضرت مى فرمايد: «اَللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِيقَ الطَّاعَةِ وَ بُعْدَ الْمَعْصِيَةِ...؛[8] خدايا! ما را توفيق طاعت و دورى از گناه روزى فرما!» و در ادامه ساير وظائف منتظران را به صورت دعا بيان مى فرمايد.
مبلغان منتظر که تلاش مى کنند تا فرهنگ مهدويت و انتظار را در جامعه گسترش و شمار منتظران حقيقى را هر روز افزايش دهند، چه زيباست که منزلت خود را در نزد امام زمان ـ عليه السلام ـ دريابند، همچنان که لازم است هر کس به منزلت و جايگاه والاى حضرت حجت ـ عليه السلام ـ نسبت به فراخور استعدادش معرفت داشته باشد. مبلّغ وظيفه شناس مى داند که بعد از خداوند متعال هيچ کس در اين عالم به اندازه امام زمان ـ عليه السلام ـ دلسوز او نيست؛ امام رأفت ويژهاى که به مراتب بالاتر از مهربانى والدين است، به افراد دارد.
مبلغ آگاه همواره در تمام عرصههاى تبليغى اين جمله حضرت را نصب العين خود قرار مى دهد که فرمود: «إِنَّا غَيْرُ مُهْمِلِينَ لِمُرَاعَاتِکُمْ وَ لَا نَاسِينَ لِذِکْرِکُمْ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ اللَّأْوَاءُ وَ اصْطَلَمَکُمُ الْأَعْدَاء[9]
در مراعات حال شما سهل انگارى نکرده و هرگز شما را فراموش نمى کنيم و اگر توجه و عنايت ما نبود، گرفتاريها و سختيها بر شما نازل مى شد و دشمنان شما را بيچاره مى کردند.»
مبلغ آگاه، به امدادهاى امام زمانش اميدوار است و باور قطعى دارد که در هر جا باشد، در منظر امام عصر ـ عليه السلام ـ است. حضرت نيز در مورد او مى انديشد و در مواقع گرفتارى و ناراحتى بدون اينکه خودش بداند، او را يارى مى رساند؛ همچنان که امير مؤمنان على ـ عليه السلام ـ فرمود: «ما با شادى شما شاد مى شويم و از غم شما اندوهناکيم و از مريضى شما مريض مى گرديم و براى شما دعا مى کنيم. پس شما دعا مى کنيد و ما آمين مى گوييم.»[10]
پس در مقابل اين همه مهربانى و لطف و صفا ما هم عرض ارادت خالصانه را با تمام وجود به محضرش عرضه مى داريم که: «بِأَبِى أَنْتُمْ وَ أُمِّى وَ أَهْلِى وَ مَالِى وَ أُسْرَتِى؛[11] پدر و مادر، اهل و عيال و مال و خويشاوندانم همه فداى شما باد!»
يک مبلغ مسئوليتپذير با فراهم کردن بسترى مناسب براى ظهور حضرت مهدى ـ عليه السلام ـ لحظه شمارى مى کند. او در عرصه تبليغات خود تلاش مى کند وظائف دوران غيبت را به شايستگى انجام دهد تا اگر به لطف الهى روزى با آن بزرگوار همراه شد، آمادگى انجام دستورات حضرتش را داشته باشد، همچنان که خودش در توقيع شريف به محمد بن جعفر حميرى آموخت که اينگونه اعلام آمادگى کنيم: «يَا مَوْلَايَ... نُصْرَتِى مُعَدَّةٌ لَکُمْ وَ مَوَدَّتِى خَالِصَةٌ لَکُمْ؛[12] آقاى من! اسباب ياريم را برايتان فراهم کردهام و دوستى و محبت من فقط براى شماست.»
و همچنين عبارات روح نواز و عاشقانه زيارت آن حضرت را با تمام وجود زمزمه کند که: «مَوْلَايَ فَإِنْ أَدْرَکْتُ أَيَّامَکَ الزَّاهِرَةَ وَ أَعْلَامَکَ الْبَاهِرَةَ فَهَا أَنَا ذَا عَبْدُکَ الْمُتَصَرِّفُ بَيْنَ أَمْرِکَ وَ نَهْيِکَ أَرْجُو بِهِ الشَّهَادَةَ بَيْنَ يَدَيْکَ وَ الْفَوْزَ لَدَيْکَ مَوْلَايَ فَإِنْ أَدْرَکَنِيَ الْمَوْتُ قَبْلَ ظُهُورِکَ فَإِنِّى أَتَوَسَّلُ بِکَ وَ بِآبَائِکَ الطَّاهِرِينَ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ أَسْأَلُهُ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ أَنْ يَجْعَلَ لِى کَرَّةً فِى ظُهُورِکَ وَ رَجْعَةً فِى أَيَّامِکَ لِأَبْلُغَ مِنْ طَاعَتِکَ مُرَادِى وَ أَشْفِيَ مِنْ أَعْدَائِکَ فُؤَادِى؛[13] مولاى من! اگر روزگار فرخنده و درخشان و پرچمهاى پيروزى تو را درک کنم، من نيز يکى از کوچکترين بندگان درگاهت خواهم بود که امر و نهى تو را پذيرايند و ]با فرمانبردارى از تو[ شهادت در رکابت را اميدوارند و ]با پذيرش ولايتت [سعادت در نزد تو را خواستارند. آقاى من! اگر پيش از ظهورت مرگم فرا رسد، به واسطه تو و پدران پاکت به خداى سبحان توسل مى جويم که بر محمد و آل محمد درود فرستد و مرا در زمان ظهورت دوباره بازگرداند و در زمان دولت و حکومتت رجعت کنم تا از اطاعت تو، به مقصودم نائل گردم و قلبم را با انتقام گرفتن از دشمنانت شفا بخشم.»
مبلغ وظيفه شناس نه تنها برقرارى حکومت عدل مهدوى را دوست مى دارد، بلکه، بالاتر همچون عاشقى بى قرار همه زيباييها را تحت الشعاع جلوه حکومت امام زمان ـ عليه السلام ـ مى داند.
عظمت امام زمان ـ عليه السلام ـ چنان روح و جانش را تسخير مى کند که هيچ ارزشى را بالاتر از آن نمى شناسد. مقام، شهرت، مال دنيا و موقعيتهاى ظاهرى او را از راه مهدى ـ عليه السلام ـ نمى تواند جدا کند. نجواهاى عاشقانهاش همواره در زمين و زمان طنينانداز است که: «عَزِيزٌ عَلَيَّ أَنْ أَرَى الْخَلْقَ وَ لَا تُرَى وَ لَا أَسْمَعَ لَکَ حَسِيساً وَ لَا نَجْوَى؛[14] چقدر سخت است بر من که همه خلق را ببينم، اما تو را نبينم و هيچ از تو صدايى، حتى آهسته هم به گوش من نرسد.»
و هر روز عهدش را با امام و رهبر حقيقى خود تجديد مى کند که: «اللَّهُمَّ إِنِّى أُجَدِّدُ لَهُ فِى صَبِيحَةِ يَوْمِى هَذَا وَ مَا عِشْتُ مِنْ أَيَّامِى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَيْعَةً لَهُ فِى عُنُقِى لَا أَحُولُ عَنْهَا وَ لَا أَزُولُ أَبَدا؛[15] پروردگارا! من در صبح همين روزم و تمام ايامى که در آن زندگانى مى کنم، با او عهد خود و عقد بيعت او را که بر گردن من است، تجديد مى کنم که هرگز از اين عهد و بيعت برنگردم و تا ابد بر آن ثابت قدم باشم.»
مبلغان عاشق، کلام امام باقرـ عليه السلام ـ را همواره در ذهن خود مرور مى کنند که آن حضرت فرمود:
«إِنَّ الْقَائِلَ مِنْکُمْ إِذَا قَالَ إِنْ أَدْرَکْتُ قَائِمَ آلِ مُحَمَّد نَصَرْتُهُ کَالْمُقَارِعِ مَعَهُ بِسَيْفِهِ؛[16] اگر کسى از شما بگويد: هرگاه قائم آل محمد ـ صلّى الله عليه و آله ـ را درک کنم، هر آينه او را يارى خواهم کرد، ]پاداش او[ مانند کسى است که با اسلحه در رکاب آن حضرت بجنگد.»
منتظر مشتاق حکومت مهدوى و ايجاد دولت کريمه امام زمان ـ عليه السلام ـ در هر فرصتى اين آرزوى ديرينهاش را بر زبان جارى مى کند که: «اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَيْکَ فِى دَوْلَة کَرِيمَة تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَه؛[17] پروردگارا! ما آرزو داريم که از سوى تو دولتى کريمه برقرار شود که در پرتو آن اسلام و مسلمانان را عزيز کنى و جبهه کفر و نفاق را خوار و ذليل سازى.»
البته وظائف ديگرى نيز براى مبلغان گرانقدر و تمام شيفتگان فرهنگ انتظار در دوران غيبت کبرى وجود دارد که به علت ضيق مجال فقط به ذکر فهرست آنان مى پردازيم:
دشمنى با دشمنان امام زمان ـ عليه السلام ـ ، دعا براى سلامتى حضرت، دعا براى تعجيل ظهور، مداومت به دعاى عهد و تجديد پيمان، دعا براى پيوستن به جمع ياران مهدى ـ عليه السلام ـ ، بصيرت و آگاهى به دين و معارف اهل بيت ـ عليهم السلام ـ ، صبر بر سختيها و مشکلات، داشتن روحيه اميدوارى و انتظار به آيندهاى روشن و اميد دادن به ديگران، صدقه دادن براى حفظ وجود مبارک امام عصر ـ عليه السلام ـ ، حج کردن يا نائب براى حج گرفتن از طرف امام ـ عليه السلام ـ تعظيم تمام شعائرى که به تجليل از آن گرامى بينجامد، خواندن زيارتهاى مخصوص امام زمان ـ عليه السلام ـ، تجمع در امکنه و مراکزى که به نام آن گرامى مى باشد، تبليغ عمومى و خصوصى براى امام زمان ـ عليه السلام ـ ، برخاستن به خاطر تعظيم شنيدن نام مبارک آن حضرت، مداومت به زيارت، بهرهگيرى از هر شيوه پسنديدهاى که به ترويج و نشر فرهنگ مهدويت و انتظار بينجامد و دل آن حضرت را شاد کند، همگانى کردن دعاهاى آن حضرت در مجالس، شناساندن وجود امام زمان ـ عليه السلام ـ و خصائص و ويژگيهاى آن گرامى، بيان محاسن و زيباييهاى حکومت مهدوى، سخن گفتن از ياران امام و صفات آنان.
[1]. يوم
الخلاص، ص 137، به نقل از بحارالانوار، ج 52، ص 92، ح 8. [2]. الاحتجاج، ج
1، ص 18. [3]. عنايات
حضرت مهدى موعود ـ عليه السلام ـ ، على کريمى
جهرمى، مؤسسه نشر و تبليغ، مشهد، 1407 ق، ص 102، به نقل از ابواب
الهدى، ص 46. [4]. بحارالانوار،
ج 99، ص 108، دعاى ندبه. [5]. برکات حضرت ولى
عصر ـ عليه السلام ـ ، بازنويس سيد جواد معلم، عروج
انديشه، مشهد، 1377. [6]. بحارالانوار،
ج 99، ص 108، دعاى ندبه. [7]. آشتى با
امام زمان ـ عليه السلام ـ ، محمد شجاعى، نشر محيى،
تهران، 1381، به نقل از صحيفه نور، ج 7، ص 267. [8]. البلد
الامين، ص 349. [9]. احتجاج، ج 2،
ص 495. [10]. بصائر
الدرجات، ج 5، باب 16. [11]. البلد
الامين، ص 300، زيارت جامعه کبيره. [12]. بحارالانوار،
ج 43، ص 171. [13]. فرازى
از زيارت حضرت حجة ـ عليه السلام ـ ، مصباح الزائر، ص 437؛ بلد
الامين، ص 286؛ بحارالانوار، ج 99، ص 118. [14]. بحارالانوار،
ج 99 ص 108. دعاى ندبه. [15]. همان، ص 111،
دعاى عهد. [16].
الکافى، ج 8، ص 80. [17]. همان، ج 3، ص
424، دعاى افتتاح. منبع :
پايگاه امام مهدى(عج)