محمد رضا اكبرى
به هركسى مى رسيد سلام مى كرد چه توانگر و چه درويش، چه كوچك وچه بزرگ و اگر به مهمانى و خوردن چيزى دعوت مى شد آن را كوچك نمى شمرد هرچند خرمائى پوسيده باشد «وكان خفيف المونه كريم الطبيعه جميل المعاشره طلق الوجه بساما من غير ضحك محزونا مى غير عبوس متواضعا مى غير مذله جوادا مى غير سرف رقيق القلب رحيما بكل مسلم ؛ مخارج زندگى آن حضرت سبك ،داراى طبع بزرگ و خوش معاشرت ،وخوش روبود بدون اينكه بخندد هميشه تبسمى بر لب داشت و بدون اينكه چهره اش در هم كشيده باشد ،اندوهگين به نظر مى رسيد بدون اينكه از خود ذلتى نشان دهد همواره متواضع بود بدون اينكه اسراف بورزود سخى بود دل نازك و با همه مسلمانان مهربان بود »1
«يقسم لحظاته بين اصحابه فينظر الى اذا وينظر الى اذا بالسويه قال : ولم يبسط رسول الله رجليه بين اصحابه ؛پيامبر (ص)بين اصحاب خود بطور مساوى چشم مى دوخت و به آنان يكنواخت نظر مى افكند و فرمود : هرگز پاى خود را بين اصحاب دراز نكرد.2
«كان رسول الله اذا حدث بحديث تبسم فى حديث»
«لقد كان النبى صلى الله عليه و آله يداعب الرجل يريد به اى يسره»3
هنگام سخن گفتن لبخند مى زود و بامردم شوخى مى كرد و منظورش از اين كار مسرور ساختن آنها بود اگر انسان دقت كند در زندگى آن حضرت مى فهمد تمام سعى و تلاش آن عزيز اين است كه خود را در دلها و قلوب مردم جاى دهد ازنگاه مساوى و لبخند شرين توقع جز سرور و شادى دلها نمى رود اگر ما بخواهيم نفوذ در دلها پيدا كنيم بايد از رفتار آن حضرت الگو بيگريم مردى عربى از رسول خدا (ص)تقاضاى كمك مالى كرد حضرت به اندازه كفايت به او بخشيد و فرمود : احسان به تو كردم ؛گفت نه بلكه كار خوبى هم نكردى اطرافيان خشمناك شد و از جاى حركت كردند تا او را كيفر دهند حضرت اشاره كرد خود دارى كيند آنگاه وارد منزل شد مقدار ديگر به او بخشيد بعد فرمودند: اينك احسان كردم گفت : آرى خداوند پاداش نيكوئى به شما عنايت كند پس به آن مرد عرب فرمود: تو در پيش اصحابم سخنى گفتى كه باعث كدورت آنها شد اكنون اگر صلاح مى دانى همين حرف را پيش آنها بزن تارنجيدگى شان بر طرف شود . فردا صبح هنگامى كه اصحاب حضور داشتند خدمت پيامبر (ص)رسيد فرمود : ديروز اين مرد حرفى زد ،پس از آنكه بعطايش اضافه كردم مى گفت: از من راضى شده رو به او كرد و فرمود :هميطوراست ؟عرض كرد آرى خداوند به فاميل و خانواده شما خير عنايت كند آنگاه حضرت محمد (ص)رو به اصحاب كرد فرمود: مثل من و مثل اين مرد مانند كسى است كه شترش رم كرده و درحال فرار باشد مردم به دنبال آن شتر بروند هر چه بيشتر ازدحام كنند آن حيوان فرارش زيادتر مى شود
صاحب شتر فرياد مى كند مرا باشترم واگذاريد من بهتر اورا رام مى كنم و راه رام كردنش را خوب تر مى دانم آنگاه خودش پيش مى رود گرد و غبار از پيكر او مى زدايد تا آرام شود كم كم او را خوابانده جهاز بر او مى گذارد و سوار مى شود من هم اگر شما را آزاد مى گذاشتم و قتى اين مرد آن حرف را زد اورا مى كشتيد بيچاره به آتش جهنم مى سوخت.4
پيامبر (ص)به اصحاب گوش زد مى كند كه كارى نكنيد كه مردم از شما فرار كند و اين كار پيامبر (ص)براى پيروان آن حضرت پيام دارد كه هرگز در بر خوردها از خشونت استفاده نكنيد ؛زيرا خشونت موجب نارضايتى افراد مى شود و مردم از ما فرار مى كند .
1- سنن النبى ص41 -48
2- همان
3- همان
4- سفينة البحار ج1 ص416