در محضر هر يك از ائمه (عليهم السلام)، افراد زيادى يافت ميشوند كه به سبب طينت پاك و به فراخور لياقتشان، مورد عنايت خاص و نظر لطف ولائى آن بزرگواران قرار گرفتهاند. يكى از اين افراد بشر حافى است كه به يك اشاره حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام) روحش دگرگون شده و قلبش در مسير هدايت قرار گرفت.
آري، بشر حافى يكى از مردم خوشگذران و لاابالى شهر بغداد بوده و پيوسته در مجالس لهو و لعب به فساد و عيش و نوش اشتغال داشته است. در يكى از روزها كه خانه او مكان طرب و خنياگرى قرار داشته، امام كاظم (عليه السلام) عبورش از آن جا ميگذرد و از درون خانه او متوجه صداي ساز و آواز و هرزه گرى ميشود.
در همين زمان كنيز بشر از خانه خارج ميشود تا زبالههاى خانه را بيرون بگذارد. حضرت (عليه السلام) به او ميفرمايند: اى كنيزك! صاحب اين خانه آزاد است يا بنده؟ كنيز با لحنى تعجب آميز ميگويد: آزاد است! سپس حضرت (عليه السلام) ميفرمايند: راست ميگويي، اگر بنده بود، از مولاى خود ميترسيد.
پس از آن كه كنيز وارد خانه شد، بشر كه سر سفره شراب نشسته بود، به او گفت: چه اتفاقى افتاد كه اين قدر پشت در تأخير كردي. و كنيز هم تمام حكايت را براى او بيان نمود. و سخنان او بشر را در تفكر و تذلذل شديدى فرو برد. از اين رو بلافاصله براى ديدن آن مرد حكيم، در حالى كه حتى كفشهايش را به پا نكرده بود، از منزل خارج شد و پس از اين كه به امام (عليه السلام) رسيد به گريه افتاد از ايشان عذرخواهى نمود و به شدت اظهار پشيمانى كرد و پس از آن به دست مبارك حضرت (عليه السلام) توبه نمود و تا آخر عمر به مردى مؤمن و پرهيزكار مبدل شد.