ابو رافع

نسخه متنی
نمايش فراداده

ابو رافع

ابو رافع پايه گذار خاندان بزرگى به شمار مى رود كه از خاندان هاى رشيه دار و اصيل شيعه است و در تاريخ تشيع به نام خاندان ابو رافع معروف است اين خانواده، همواره كانون پرورش شخصيت هاى بزرگ علم و فضيلت بوده است. بحر العلوم مى گويد: خاندان ابو رافع از پاكباز ترين و معروف ترين خاندان هاى شيعه بوده در ايمان و اسلام سوابق درخشانى داشته اند و گام هاى بزرگ و پر ثمرى در اين راه برداشته اند ابو رافع در مكه زندگى مى كرد او غالم عباس بن عبد المطلب بود سپس افتخار غلامى پيامبر اسلام را داشت. پيامبر او را به نكاح كنيز خود سلمى در آورد و از صدقه نهى فرمود ابو رافع در نخستين جنگ اسلام بدر حضور نداشت. پس از رحلت پيامبر (صلى الله عليه و آله) على (عليه السلام) 25 سال از خلافت دور بود و بعد از مرگ عثمان كه مسلمانان با اصرار حضرت على (عليه السلام) را به خلافت رساندند ابو رافع با كمال شهامت نقطه مقابل دشمنان قرار گرفت و در كنار على (عليه السلام) باقى ماند و با زبان و شمشير آن حضرت را يارى نمود، از آن جمله، در آغاز حكومت امير مؤمنان (عليه السلام) كه معاويه در شام علم مخالفت بر افراشت و طلحه و زبير عازم بصره شدند، گفت: اينك پيشگويى پيامبر (صلى الله عليه و آله) به وقوع پيوست و معاويه و طلحه و زبير كسانى هستند كه پيامبر فرمود با على مخالفت مى كنند و جنگ با آنها بر همه واجب است هم چنين گفت: امروز كسى مقام و منزلت مرا ندارد، در دو پيمان با رسول خدا شركت كرده ام، يكى بيعت "عقبه"، دومى بيعت "رضوان" (در جريان پيمان حديبه) و سه بار در راه خدا هجرت نموده ام پرسيدند اين سه هجرت كردم است؟ گفت: يكبار همراه جعفر بن ابى طالب به حبشه مهاجرت نمودم بار ديگر پس از شهادت حضرت على (عليه السلام) افتخار خدمتگذارى امام مجتبى را در عراق داشت تا آن جا كه همراه آن حضرت به مدينه بازگشت. ابو رافع مردى بود كه در تمام جنگهاى اسلام كه درزمان پيامبر (صلى الله عليه و آله) رخ داده بود شركت داشت (جز جنگ بدر كه آن روز در مكه غلام عباس بود) گرچه او پاسى از عمر خود را در جبهه هاى جنگ صرف نمود و با سلحشوران عرب، دست و پنجه نرم كرده بود لكن پاسى ديگر از عمر خود را در مجاهدت علمى سپرى كرد او حقايقى را كه از پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله) و امير المؤمنان (عليه السلام) فرا گرفته بود را ضبط مينمود و هر حديثى را كه از پيامبر و يا پيشواى خود حضرت على (عليه السلام) شنيده بود با نظم خاصى به صورت كتاب گرد آورى كرد و اين را در زمانى انجام مى داد كه نقل و نگارش حديث جرم بزرگى محسوب مى شد و خليفه دوم براى جلوگيرى از نوشتن احاديث پيامبر (صلى الله عليه و آله) طى بخشنامه اى به تمام مناطق اسلامى نوشته بود: هر كس حديثى را از پيامبر (صلى الله عليه و آله) نوشته بايد از بين ببرد اين بخشنامه آن چنان اثر شومى در جامعه اسلامى به جا گذاشت كه عبدالله بن عمر با آن كه به دستور پيامبر احاديث آن حضرت را ضبط نموده بود بر اثر بخشنامه خليفه آن چنان كتاب خود را پنهان ساخت كه هرگز در كتب حديث نامى از كتاب وى به چشم نمى خورد. عبد الله بن عمر از خود پيامبر نقل مى كند كه حضرت به من فرمود فرزند عمر! من جز حق چيزى نمى گويم از ميان دو لب من جز حق بيرون نمى آيد، آن چه مى گويم بنويس. حال براى اين كه بدانيم شيعه در تدوين حديث پيش قدم تر است به مطالب ذيل توجه فرمائيد اگر جامعه تسنن بر اثر افسانه نهى از نوشتن حديث، صد سال و يا بيشتر، احاديث رسول خدا را ضبط نكرده اند، ولى جامعه شيعه در اين راه فداكارى نموده و در زمان خود پيامبر (صلى الله عليه و آله) و پس از وى دست به نوشتن احاديث زده اند پس از وى دست به نوشتن احاديث زده اند پس از امير المؤمنان (عليه السلام) كه خود اول نويسنده احاديث پيامبر (صلى الله عليه و آله) بود. ابو رافع (قهرمان گفتار ما) كتابى به نام (اسنن و الاحكام و القضايا) ترتيب داد و احكام و سنن مخصوص اسلام را در ابواب مختلف از نماز و روزه و زكاة و حج و مرافعات گرد آورد و اگر ما اين كتاب را نخستين كتاب حديث بدانيم مى توان آن را نخستين كتاب فقهى نيز دانست. پس از ابو رافع نويسندگانى از شيعه در همان دوران فترت كتاب و حديث، به ضبط و نوشتن احاديث دست زده پيشگام بودن شيعه را در اين راه اثبات نموده اند و از اين طريق، سخنان پيشوايان خود را از دستبرد تحريف و حوادث در امان داشته اند كه در اين بين نقش ابو رافع بسيار چشمگير مى باشد وى بعد از خدمتگذارى به ائمه و رسول خدا (صلى الله عليه و آله) و مجاهدتهاى فراوان چه با زبان و قلم و چه با زبان شمشير پس از مراجعت از عراق به مدينه بر اثر پيرى و رنج و محنت هائى كه در راه پشتيبانى از پيشواى خود تحمل نموده بود در سنّ متجاوز از نود 90 در گذشت.