اعمش كوفى

نسخه متنی
نمايش فراداده

اعمش كوفى

ولادت

ابو محمد، سليمان بن مهران، معروف به "أعمش كوفى" در سال 60 و به روايتى در عاشوراى سال 61 قمرى، روز شهادت حضرت اباعبدالله‏الحسين(عليه السلام)، ديده به جهان گشود.

خاندان

پدرش مهران، از اهالى دماوند بود و به كوفه مهاجرت كرد و به روايتى جهت حضور در واقعه كربلا، به كوفه رفت ولى دانسته نشد كه براى يارى امام حسين (عليه السلام) رفته بود و يا به اجبار حكومت، براى تقويت سپاه عمر بن سعد. به هر روى، در آن هنگام همسرش حامله بود و پس از رسيدن به كوفه، وضع حمل كرد و اعمش را به دنيا آورد. اعمش از جمله آنانى بود كه شش ماهه به دنيا آمد.

مراتب علمي

وى، در كوفه، رشد يافت و از كودكى به يادگيرى معارف دينى علاقمند بود. اعمش، پس از سال‏ها تلاش و جديت، به مراتب علمى و معنوى بالايى دست يافت و در رديف دانشمندان درجه اوّل عالم اسلام قرار گرفت.

وى، از عالمان و بزرگانى چون داوود بن سويد، ابووائل، ابراهيم تميمى، سعيد بن جبير، مجاهد و ابراهيم نخعى، بهره يافت و بسيارى از بزرگان تابعين را ديدار كرد و از آنان كسب فيض نمود. عالمان و محدثان فراوانى از او نقل حديث كرده كه نام‏هاى سفيان ثورى، شعبة بن حجاج و حفص بن غياث نيز در ميان آنان ديده مى‏شوند.

فضايل اخلاقي

وى، بسيار شوخ طبع بود و در اين زمينه، داستان‏هاى فراوانى از او نقل شده است. سليمان بن مهران، به خاطر كم سو بودن ديدگانش و نابينا شدن در اواخر عمرش، به «اعمش» معروف شد.

ضرير گفت: هشام بن عبدالملك (دهمين خليفه اموى) نامه‏اى براى اعمش نوشت و از او در خواست كرد كه خوبى‏هاى "عثمان بن عفان" و بدى‏هاى "امام على بن ابى طالب (عليه السلام)" را برايش بنويسد.

اعمش پس از خواندن نامه خليفه، آن را در دهان گوسفندى گذاشت و گوسفند آن كاغذ را جويد و از بين برد.

آن گاه به نامه رسان خليفه گفت: اين پاسخ خليفه است! نامه رسان به وى گفت: اگر من پاسخ كتبى شما را به خليفه نرسانم، جانم در خطر است.

سپس از برادران اعمش خواست كه در نزد او وساطت كرده و او را به نوشتن پاسخ حاضر سازند. برادران اعمش به وى گفتند: با نوشتن كاغذى، اين نامه رسان را از كشته شدن برهان. اعمش پذيرفت و در پاسخ هشام چنين نگاشت: به نام خداوند بخشاينده مهربان. امّا بعد، اى امير المومنين! اگر براى عثمان  مناقب و خوبى تمامى مردم روى زمين باشد ،چيزى عايد تو نخواهد شد و اگر براى على (عليه السلام) مَساوى اهالى زمين باشد، آسيبى به تو نخواهد رسيد. پس تو بايد مراقب خودت باشى، والسلام.

مذهب او

اعمش كوفى، از نظر اعتقادى، شيعه بود و با دانشمندان غير شيعى معاصر خود، مانند ابوحنيفه (يكى از پيشوايان مذهبى اهل سنت) مناظره و مباحثه‏هايى به عمل آورد و در ايمان خويش راسخ و استوار ماند.

با اين حال، بسيارى از دانشمندان و راويان اهل سنّت از وى تجليل كرده و او را ستودند.اعمش كوفى، مورد پذيرش و ستايش موّرخان و شرح حال نويسان فريقين (شيعه و اهل سنّت) قرار گرفت. وى، از ارادتمندان و به روايتى از ياران و مريدان نزديك امام جعفر صادق (عليه السلام) بود و با آن حضرت، ديدارهايى داشت و از محضر وى بهره‏هايى وافر يافت.

بسيارى از احاديثى كه در مقام و فضيلت ائمه اطهار (عليه السلام) و اهل بيت پيامبر (ص) وارد شده است، راوى آن‏ها، اعمش كوفى است كه يا مستقيماً و بدون واسطه و يا با واسطه، از امام محمد باقر (عليه السلام) و يا امام جعفر صادق(عليه السلام) روايت نموده است. رواياتى كه وى از پيامبر اكرم (ص) در شأن و فضيلت "امير مؤمنان حضرت على بن ابى طالب(عليه السلام)" نقل كرده است، معروف و مشهور است.

در اين جا به يكى از رواياتى كه اعمش كوفى بدون واسطه، از امام جعفر صادق (عليه السلام) در شأن و منزلت امامان معصوم (عليهم السلام) روايت كرده است، با همان عبارت اصلى‏اش بيان كرده و ترجمه آن را بر عهده خوانندگان ارجمندم مى‏گذاريم: عن سليمان بن مهران الأعمش، عن الصّادق جعفر بن محمد، عن ابيه محمد بن على، عن ابيه على بن الحسين عليهم السّلام، قال: نحن أئمّة المسلمين، و حجج اللّه على العالمين، و سادة المؤمنين، و قادة الغر المحجّلين، و موالى المؤمنين، و نحن أمان لأهل الأرض كما أنّ النّجوم أمان لأهل السّماءِ، نحن الذّين بنا يمسك اللّه السّماء ان تقع على الأرض الاّ باذنه، و بنا يمسك الأرض ان تميد بأهلها، و بنا ينزل الغيث، و تنشر الرّحمة، و تخرج بركات الأرض، و لولا ما فى الأرض منّا لساخت بأهلها. ثّم قال: و لم تخل الأرض منذ خلق اللّه آدم من حجة اللّه فيها ظاهر مشهور، أوغائب مستور، و لا تخلو الى أن تقوم السّاعة من حجة اللّه فيها، و لو لا ذلك لم يعبد اللّه. قال سليمان: فقلت للصّادق عليه السلام: فكيف ينتفع النّاس بالحجة الغائب المستور ؟ قال: كما ينتفعون بالشّمس اذا سترها السّحاب.

وفات

 اعمش كوفى در 15 ربيع الاوّل سال 148 و به روايتى 147 و به روايت ديگر، 149 قمرى بوده است.