1. هوش فوق العاده؛ ايجاد فتنه در جامعه کار هر کسي نمي تواند باشد. وقتي کسي در جامعه فتنه ايجاد مي کند، يعني هدفي دارد که رسيدن به آن از راه قانوني برايش به آساني ممکن نيست. چنين شخصي به دنبال راهي است که زودتر و راحت تر به اهداف غلط خود نائل شود؛ بنابراين بايد فهمش از حدّ متعارف بالاتر باشد. فتنه هائي که در عالم در زمينه هاي مختلف واقع شده، طرّاحان آن کساني بوده اند که از هوش برتري برخوردار بوده اند. افراد ساده لوح گرچه ممکن است ابزار دست ديگران شوند، ولي خودشان نمي توانند فتنه جو باشند؛ چون توانائي آنرا ندارند.
2. نفاق و پنهان کاري؛ فتنه جو علاوه بر داشتن هوش برتر، لازم است از قدرت پنهان کاري و فريب کاري خاصّي، يعني نفاق هم برخوردار باشد؛ چون اگر از اوّل خودش را رسوا کند و نشان دهد که مي خواهد منافع جامعه را به خطر بيندازد و به دشمن خدمت کند، کسي به حرف او گوش نمي دهد. بايد بتواند در هرجا با قيافه اي ظاهر شود که مخاطبين، او را بپسندند. مثلاً در يک جا بايد در ظاهر محّب اه لبيت ظاهر شود، روضه بخواند و گريه کند، و در جاي ديگر که مخاطبين با دين سروکاري ندارند و به رأي آن ها نياز دارد، بايد روشنفکر شود و حرف هائي بزند که آن ها بپسندند؛ در يک جا بايد سياست بافي، در جاي ديگر عرفان بافي و در جاي ديگر فلسفه بافي کند، و يک جا بايد فقيهانه سخن بگويد.
اگر يک نفر را پيدا نکنند که بتواند همة اين کارها را انجام دهد، سعي مي کنند تيمي تشکيل دهند که براي هر گروه فرد مناسبي را داشته باشد. اگر فتنه ها را بررسي کنيم، از جمله فتنه هائي که خيلي جنبه سياسي ندارند، مثل مذاهب و فرقه هاي منحرف مختلفي که پيدا شده است، مي بينيم که پديدآورندگان آن ها غالباً افرادي م ،ّال موجّه، مورد قبول جامعه، زاهدمنش و شخصيّت هاي ممتازي بوده اند. اگر خودشان هم رأس فتنه نبوده اند، آلت دست کساني بوده اند که از پشت پرده آن ها را مي چرخانده اند.