آیت الله واعظ طبسی (رحمة الله علیه)

316825 واعظ طبسي ، عباس ، 1314 -

نسخه متنی
نمايش فراداده

آیت الله واعظ طبسی

زندگی نامه و خاطرات

زندگی نامه

آیت الله عباس واعظ طبسی در بهمن ۱۳۱۴ در خانواده‌ای روحانی دیده به جهان گشود. مادرش زنی متقی و پرهیزکار بود و پدرش حاج شیخ غلامرضا واعظ طبسی از مشهورترین واعظان عصر و مبلغان اسلامی آن دوره بود که آوازه منبرهای پرشورش در سراسر جهان تشیع پیچیده بود. این خطیب توانا یک سال بعد از تولد فرزند در راه سفر به تهران به قصد برپایی منابر افشاگرانه بر علیه حکومت تازه تاسیس رضاخانی، دار فانی را وداع گفت به گونه ای که به دلالت بسیاری از علمای آن روزگار او را به شهادت رساندند.
آیت الله واعظ طبسی تا مقطع تحصیلی اول دبیرستان در مدرسه ابن‌یمین مشهد به تحصیلات جدید پرداخت و برخلاف میل خانواده که می‌خواستند در علوم پزشکی ادامه تحصیل دهد، علاقه‌اش به علوم دینی او را به حوزه علمیه مشهد کشاند.
شور و اشتیاق تحصیل علوم دینی و علاقه به دروس حوزوی باعث شد که با وجود کسب موفقیت های فراوان، به حوزه روی آورد. وی در حوزه علمیه مشهد از محضر اساتیدی همچون مرحوم ادیب نیشابوری (ادیب ثانی)، حاج آقا احمد مدرس یزدی، حاج شیخ مجتبی قزوینی، حاج شیخ هاشم قزوینی و مراجع عالی قدری همچون آیت الله میلانی کسب فیض کرد
ایشان آغاز جامع‌المقدمات را در محضر استاد خالقی، سیوطی را در محضر شیخ عباس جاویدی و منطق، سیوطی، مغنی باب‌الول، رابع، مطول، معانی و بیان را در محضر ادیب نیشابوری (ادیب ثانی) گذراند.
آیت الله واعظ طبسی در مصاحبه ای که از او در سال ۱۳۶۲ در مجله پیام انقلاب چاپ شده است به خاطرات خود از محضر درس ادیب نیشابوری اشاره می کند و می گوید: «یادم می آید که ماه مبارک رمضان مصادف با تابستان بود، بعد از ظهر ها مثل باران عرق می ریختیم و به تنها چیزی که فکر نمی کردیم گرمای هوا بود. توجهمان به درس بود. مجذوب گفتار ادیب بودیم و ایشان در هر زمینه ای که شروع به تدریس می نمود، ما را علاقه مند به همان رشته می کرد. گاهی اوقات که بحث می کرد و برداشت های جالبی از بعضی مراجع و فقهای بزرگ اسلام و شخصیت های بزرگ علمی به ما معرفی می کرد، ما بیشتر نسبت به درس خواندن مشتاق می شدیم».

شروعی برای مبارزه

سال ۱۳۳۰ در زندگی آیت الله واعظ طبسی اتفاق مهمی افتاد. اتفاقی که مسیر زندگی او را تغییر داد در این سال شهید سید مجتبی نواب صفوی در سفری که به مشهد داشت، با سخنان پر شور خود در مدرسه علمیه نواب، شور و شوقی نو در دل طلاب جوان ایجاد کرد و این سرآغازی بود برای سال ها مبارزه با ظلم و استبداد.
آیت الله واعظ طبسی خود می گوید: «مبارزه علنی بنده وجمع دوستان تقریبا از سال ۱۳۳۵ شروع شد در آن موقع برادرمان جناب آقای خامنه ای(مقام معظم رهبری) در مشهد تشریف نداشتند و شهید هاشمی نژاد هم در قم بودند بنا بر این در آن زمان من تنها بودم و خیلی سخت می گذشت به جهت آن که در حوزه هم افکار خاص ضد مبارزه حاکم بود. بعدها با پیوستن این دو بزرگوار، محور واحدی را در خراسان تشکیل دادیم. دراوایل نشست هایمان از هم جدا بود اما بعدا تصمیم گرفتیم مرکزیتی داشته باشیم و دوستان مشترک به آن جا مراجعه کنند».
آیت الله واعظ طبسی نخستین بار در سال ۱۳۳۹ هنگامی که در سرای محمدیه درباره عدل زمامداران صحبت می کرد، مورد اعتراض ساواک قرار گرفت و با تعطیلی جلسات سخنرانی اش، ممنوع المنبر شد این ممنوعیت البته بیش از هفت ماه به طول نیانجامید و با فشار اقشار مختلف مردم شکسته شد. در همین سال دومین اتفاق مهم در زندگی آیت الله واعظ طبسی رخ داد. او در همین سال با بنیانگذار نهضت اسلامی، مرجع عظیم الشان حضرت امام خمینی(ره) آشنا شد و این آشنایی زمینه یک عمر عشق و دلدادگی را فراهم آورد.
سال ۱۳۴۱ پس از برگزاری رفراندوم فرمایشی محمدرضا پهلوی و به دنبال ایراد چند سخنرانی بر علیه این رفراندوم آیت الله واعظ طبسی دستگیر و به تهران انتقال شد.
چند ماه بعد از قیام پانزده خرداد به عنوان نماینده حوزه علمیه مشهد به محضر حضرت امام خمینی(ره) رسید و به پیشنهاد ایشان در مجلسی با حضور علما و طلاب حوزه علمیه قم به ایراد سخن پرداخت و ابعاد مختلف قیام پانزده خرداد را تشریح کرد. به دنبال این سخنرانی در قم دستگیر و به زندان قزل قلعه تهران منتقل می شود.
آیه الله واعظ طبسی سال ۱۳۴۴ پس از یک سلسله سخنرانی در رفسنجان بار دیگر ممنوع المنبر شد.
خود آیت الله واعظ طبسی به نقل از شیخ علی‌اصغر مروارید، که در زندان با او آشنا شد، می‌گوید که امام درباره این اتفاق، خطاب به ساواک گفته‌اند: «شما مهمان من را گرفتید پس در حقیقت خود من را گرفتید».
 او در ا ین سال ها با دیگر یاران انقلاب همچون شهید باهنر ، شهید مطهری، شهید بهشتی و ... آشنا شد و در سایه راهنمایی های امام خمینی(ره) به همراه دیگر روحانیان مبارز، کوشید زمینه شکل گیری تحولی اساسی در قالب انقلاب اسلامی را فراهم کند.
ایشان پیش از انقلاب شش بار به زندان افتاد. به گفته خودش در ابتدای مبارزاتش تنها بود به‌خصوص که در حوزه مشهد هم افکار خاص ضدمبارزه حاکم بود. با حضور آیت‌الله خامنه‌ای و شهید هاشمی‌نژاد در مشهد، جلسات این سه روحانی برجسته برگزار شد که در یک پنجشنبه، عباس واعظ طبسی و سیدعلی خامنه‌ای سوگندی برای تشکیل حکومت اسلامی و مرجعیت امام یاد کردند. مدتی بعد هاشمی‌نژاد نیز به این سوگند اضافه شد و حلقه اصلی مبارزان روحانی در خراسان شکل گرفت.
شیخِ جدید خراسان پس از آن علاوه بر تحصیل و تدریس در حوزه مشهد، نماینده وجوهات شرعیه امام در خراسان و رابط بین امام خمینی و مردم بود. در این سال‌ها بارها به زندان افتاد. در سال ۴۶ نیز به همراه آیت‌الله خامنه‌ای و شهید هاشمی‌نژاد به کمک مردم زلزله‌زده فردوس، کاخک و گناباد شتافت.
به گفته خود طبسی، مقداری آب و خاک از املاک جد پدری به او به ارث رسید که با فروش آن ۳۰ هزار تومان نصیبش شد. در تیر ۴۸ زمینی ۲۸۸ متری به قیمت متری ۱۰۰ تومان از مرحوم امامی خرید و با وام ۱۵ هزار تومانی و در مجموع خرج ۹۹ هزار تومان، خانه‌ای در مشهد با معماری پدرزنش ساخت که تا پایان عمر نیز در همین خانه سکونت داشت. او دو پسر به نام‌های مصطفی (رئیس دفتر تولیت آستان قدس) و ناصر دارد.
او در سال ۵۴ باز هم دستگیر و به یک سال و نیم حبس محکوم شد و با انتقال به زندان قزل‌حصار با شید باهنر آشنایی پیدا کرد. پس از زندان همچنان به مبارزات علیه رژیم پهلوی ادامه داد و در ۱۳۵۶ به دستور امام تظاهرات گسترده زنان محجبه در مشهد را سازماندهی کرد. در سال ۵۷ به همرا دو یار قسم‌خورده خود ستاد مسجد کرامت را تشکیل داد و با حمله عوامل شاه به بیمارستان امام رضا(ع) با سازماندهی مردم این بیمارستان را از مزدوران رژیم پس گرفت.
به گفته واعظ طبسی، امام خطاب به فرموده بودند: «من به شما از دو حیث ارادت دارم؛ به خاطر خودتان و به خاطر مرحوم والدتان». آیت‌الله العظمی بروجردی نیز واعظ طبسی را «زبان روحانیت» نامیده بود. او از این تعابیر به عنوان افتخارات خود یاد می‌کرد.
واعظ طبسی چند ماه پیش از انقلاب نیز با آیت‌الله بهشتی برای همکاری در زمینه تشکیل حزب جمهوری اسلامی دیدار کرد. با پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ۵۷، امام خمینی در یکی از اولین احکام خود شیخ خراسان را به سرپرستی آستان قدس رضوی منصوب کردند. کمیته انقلاب خراسان که در نبود نهادهای اداری ابتدای انقلاب تنها مرجع تصمیم‌گیری در استان خراسان بود نیز توسط واعظ طبسی اداره می‌شد و تا مدت‌ها سپاه خراسان هم تحت کنترل این روحانی برجسته بود و از عهده حفظ امنیت خراسان در سال‌های ابتدایی انقلاب اسلامی به خوبی برآمد.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی

با پیروزی نهضت اسلامی در بهمن ۱۳۵۷، امام خمینی(ره) که نسبت به دستگاه مقدس امام رضا(ع) حساسیتی فوق العاده داشتند، در نخستین احکامی که صادر فرمودند، سرپرستی آستان مقدس و ملکوتی ثامن الحجج(ع) را به آیت الله واعظ طبسی سپرده و دو سال بعد با توجه به سوابق وکارنامه درخشان ایشان در مدت زمان سرپرستی و تلاشهای صورت گرفته، حضرت آیت الله واعظ طبسی را طی حکمی درمورخ 15 فروردین ماه 1359 به سمت تولیت آستان قدس رضوی منصوب نمودند. پس از رحلت آن بزرگوار، این حکم از سوى حضرت آیت الله العظمى خامنه اى رهبر معظم انقلاب اسلامى و ولى امر امت اسلام تأیید شد.

حکم رهبر کبیر انقلاب اسلامی(ره) بدین شرح بود:

بسم الله الرحمن الرحیم

جناب آقای مستطاب حجه الاسلام عباس واعظ طبسی دامت افاضاته

نظر به سابقه ای که جنابعالی در اداره امور آستان مقدس حضرت ثامن الائمه صلوات الله و سلامه علیه و علی آبائه الطاهرین دارید و اعتمادی که در این باره به جنابعالی می باشد به سمت تولیت آن آستانه مقدسه منصوب می شوید تا با کمال جدیت و به طور دقیق از متعلقات آنجا خصوصا کتابخانه و خزینه ومحتویات ضریح مقدس و موقوفات و سایر متعلقات آن آستان مقدس محافظت کامل را بفرمایید و از حیف ومیل و ضیاع اموال جلوگیری نمایید و حضرات خدام محترم با جنابعالی در این امر لازم تشریک مساعی خواهند نمود و آنچه لازم به تذکر است این مطلب می باشد که هیچ یک از نهادهای جمهوری اسلامی مانند جهاد سازندگی وهمچنین وزارت ارشاد ملی و یا اشخاص عادی حق دخالت در موقوفات و سایر متعلقات آستان قدس را ندارد. از خدای تعالی موفقیت را در انجام وظایف الهی مسئلت دارم.
والسلام علیکم ورحمه الله وبرکاته، 18 جمادی الاولی 1400، 15 فروردین ماه 1359، روح الله الموسی الخمینی

آیه الله واعظ طبسی همچنین به افتخار نمایندگی ولی فقیه در استان خراسان و نیز مدیریت عالی حوزه علمیه استان نایل شد. وی همچنین از نخستین پایه گذاران کمیته انقلاب اسلامی و نیز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در استان خراسان است.
علاوه بر این آیت الله واعظ طبسی در مجلس خبرگان قانون اساسی به نمایندگی از استان خراسان حضور یافته و پس از آن در هر سه دوره مجلس خبرگان رهبری نیز حاضر شد.
امام در سال ۶۷ مجدداً حکم تولیت آستان قدس رضوی (ع) را به شیخ‌الشیوخ خراسان دادند و نوشتند: «جنابعالی از چهره‌های درخشان مدیریت و انقلاب اسلامی به‌خصوص در استان خراسان می‌باشید». با رحلت رهبر کبیر انقلاب در خرداد ۶۸، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای نیز واعظ طبسی را بر تولیت آستان قدس رضوی ابقا کردند. او در سال ۷۵ با حکم رهبر معظم انقلاب به عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام درآمد و تا پیش از درگذشت، عضو این مجمع بود.
آیه الله واعظ طبسی علاوه بر دارا بودن افتخار خدمت گذاری در بارگاه منور رضوی و عضویت در مجلس خبرگان رهبری و مجمع تشخیص مصلحت نظام، مدیریت عالی حوزه های علمیه خراسان را نیز بر عهده داشت.

 

پيام رهبر معظم انقلاب اسلامى به آيت الله واعظ طبسى در مورد تعويض ضريح مقدس امام رضا عليه السلام

بسمه تعالى
با سلام و تحيت و سپاس خداوند متعال را بر همت عالى و همراه با اخلاص و عشق جناب عالى به حضرت على بن موسى الرضا عليه آلاف التحيه و السلام شكر مى گويم و ضمن اعلام موافقت با اين اقدام دوام توفيقات جناب مستطاب عالى را از خداوند متعال مسئلت مى كنم.
والسلام عليكم
سيد على خامنه اى
20/10/79

مغز اقتصادی و دقت مرحوم طبسی را می‌توان از این صحبت او دریافت: «دفترچه‌ای داشتم که مخارج روزانه، هفته و ماهانه را می‌نوشتم و حتی اگر یک ریال هم به کسی کمک می‌کردم در دفترچه بنده منعکس می‌شد و الان من این دفترچه‌ها را دارم». وی پس از مسئولیت تولیت آستان قدس رضوی، نظام نوین اداری اسلامی را در آن ایجاد کرد، برای حفظ اموال آستان قدس تلاش‌های فراوانی انجام داد و با احیای موقوفات، آن را از نذورات جدا کرد. در زمان او آستان قدس توسعه هفت برابری داشت و از ۱۲ هکتار به ۹۰ هکتار رسید.
 ساخت دو دانشگاه با فضایی بیش از ۳۴ هزار متر مربع و ۱۷ رشته تحصیلی، ۹۸ هزار مترمربع فضای آموزشی در قالب بنیاد فرهنگی رضوی، اهدای ۳۷۰ هزار مترمربع به آموزش و پرورش، ساخت ۵۷ هزار متر مربع فضای آموزشی، ایجاد مؤسسه به نشر با ۱۱۳۰ عنوان کتاب، احداث ۳۶ کتابخانه جدید و توسعه کتابخانه مرکزی آستان قدس و گردآوری ۸۰ هزار جلد کتاب خطی و چاپ سنگی و افزایش کتلب به بیش از دو میلیون جلد از فعالیت‌های سازمان تحت مدیریت او بود؛ ضمن این‌که هولدینگ آستان قدس علاوه بر اشتغال‌زایی در شرق کشور، به عنوان یکی از نمونه‌های مدیریت موفق اسلامی شناخته می‌شود.
 شیخ عباس واعظ طبسی در هر چهار دوره گذشته مجلس خبرگان رهبری به عنوان نماینده مردم خراسان حضور داشت اما به دلیل کسالت برای حضور در خبرگان پنجم ثبت‌نام نکرد. ریاست حوزه علمیه خراسان از دیگر مناصب آن مرحوم بود. او تغییراتی ساختاری، نرم‌افزاری، رفاهی – معیشتی و سخت‌افزاری نیز در حوزه‌های علمیه خراسان و طلاب علوم انسانی این استان ایجاد کرد.
 طبسی در زمینه فرهنگی معتقد بود که «برنامه‌ها و سیاستگذاری‌های آستان قدس همواره باید منسجم و هماهنگ با سیستم‌های نظام و ملهم از افکار و اندیشه‌ها و نظرات امام و رهبری باشد». در زمینه سیاسی نیز تاکید داشت که «اگر واقعا بخواهیم در مسائل سیاسی رعایت تقوا را بکنیم سیاست امام و سیاست رهبری، سیاست ماست. باید خود را در برابر ملتی بزرگ، انقلابی قوی و نظامی استوار و مستحکم در برابر شعارهای اصولی انقلاب خودمان ملتزم و متعهد بدانیم».
 از نظر سیاسی شاید بتوان آیت‌الله عباس واعظ طبسی را از سیاسیون راستگرای متمایل به اعتدالیون دانست که بیش از آن‌که در میانه میدان سیاست باشد، از نفوذ خود در پشت صحنه برای کمک به نظام اسلامی استفاده کرده و با مدیریت موفق در آستان قدس الگویی برای مدیریت موفق اسلامی ارائه کرده است.
 به هر روی آیت‌الله واعظ طبسی تولیت آستان قدس رضوی و نماینده ولی فقیه در استان خراسان، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و عضو چهار دوره پیشین مجلس خبرگان رهبری پس از یک دوره بیماری و یک هفته کما، بامداد روز جمعه ۱۴ اسفند در ۸۱ سالگی به دیار باقی شتافت تا اهالی خراسان در سوگ شیخ‌الشیوخ خود عزادار شوند.
 آیت‌ الله عباس واعظ طبسی، از جمله نمایندگان خراسانی در خبرگان چهارم بود که با عدم ثبت نام در انتخابات دوره پنجم این مجلس شگفتی ساز شد. این شگفتی اما دقایقی پس از انداختن رای وی به صندوق انتخابات، تبدیل به بُهت شد. بُهت از بستری شدن او در بیمارستان و این پازل حیرت آور سرانجام امروز (جمعه) با انتشار خبر درگذشت او، کامل شد.
زندگی پر فراز و نشیب یکی از مشهورترین چهره های تاریخ معاصر خراسان را می توان دست کم به چهار دوره تقسیم کرد. ابتدا، دوران کودکی و جوانی مه به تحصیل آیت الله اختصاص داشت، سپس دوران مبارزه که منتهی به سوگند مشترک او با دیگر رهبران انقلابی مشهد شد، سپس دوره برعهده گرفتن نقش های مدیریتی در نظام جمهوری اسلامی و در نهایت سکوت او که با انتشار خبر بیماری و درگذشت وی تکمیل شد.


 پیامی که امام(ره) برای بازداشت واعظ طبسی به ساواک داد

آیت الله واعظ طبسی پس از تصويب رفراندوم شاه در سال ۱۳۴۱، به دنبال ايراد چند سخنراني دستگير و پس از چند روز به زنداني در تهران منتقل شد. اين نوع برخورد از آن تاريخ به بعد ۶ بار تكرار شد.
اينگونه بود كه فعاليتهاي مبارزاتي آيت الله طبسی شدت گرفت. در سال ۱۳۴۱ بدنبال يك سخنراني عليه رفراندوم محمدرضا پهلوي بار دیگر این روحانی انقلابی بازداشت شده، پس از آن به تهران رفته و در حضور امام (ره) از مظالم رژيم در ۱۵ خرداد گفتند. آیت الله طبسی خاطره دیدار با حضرت امام خمینی (ره) و تبعات آن را اینگونه نقل می کند: “بعد از آنکه امام(قدس سره) از حصر آزاد شدند، قرار شد یک جمعی از حوزه علمیه مشهد برای عرض سلام و خیرمقدم خدمت ایشان بروند. بنده بودم، مرحوم آقای سیدحسن میردامادی نجف‌آبادی (از منسوبین آقا)، آقای سیدمحمود مجتهدی برادر آقای سیدعلی سیستانی مرجع تقلید و استاد بزرگوار ما، مرحوم آقای مدرس یزدی هم بودند. با قطار عازم این سفر شدیم. چند روزی شایع کردند که ما را دستگیر کرده‌اند. شایعات هم که می‌دانید مثل همین امروز کار خودش را می‌کند. آن کسانی هم که اقدام به انتشار شایعات می‌کنند هدفشان مقطعی است چون می‌دانند در درازمدت همه چیز روشن می‌شود. وقتی می‌رفتیم من توی قطار به آقای مدرس گفتم که احتمال می‌دهم در مراجعت از این سفر، بنده خدمت شما نباشم. ایشان با همان لهجه خراسانی خودشان گفتند چطور؟ گفتم قطعاً من را دستگیر می‌کنند. علت آن هم یکی بحث سابقه بود که آن را دنبال می‌کردند و دیگری مسایل جدیدی که اتفاق افتاد.”
او خاطراتش از این دیدار را چنین پی می گیرد: “امام آمدند و صحبتهایی کردیم. بعد هم این طرف و آن طرف جلساتی داشتیم تا اینکه رفتیم تهران و یک شب منزل آقا سیداحمد فاطمی (عموی این آقای فاطمی قاری قرآن) بودیم. فردا هم با یک فولوکس به اتفاق آقایان آمدیم قم. قم هم که آمدیم، مستقیم رفتیم خدمت امام(قدس سره) که منتهی شد به آن سخنرانی… امام(قدس سره) خواستند که ما صحبت کنیم. من دستم را گرفته بودم به بالای آن چهارچوب پنجره‌های قدیمی منزل امام و… و جمعیت هم عجیب بود. نه اینکه به خاطر ما باشد، مرتب می‌آمدند و می‌رفتند. من در آن جلسه خطاب به حضرت امام(قدس سره) گفتم با توجه به اینکه جنابعالی روز ۱۵ خرداد بازداشت بودید، اگر اجازه بدهید من گزارش کوتاهی از آن روز بدهم که چه اتفاقاتی افتاد و مردم چه کردند. من وقتی گزارش می‌دادم امام(قدس سره) به شدت اشک می‌ریخت و بدن ایشان تکان می‌خورد. امامی که در شهادت آقامصطفی، آن فرزند ممتاز و برجسته‌اش اشک نریخت اما آنجا…”
سخنرانی واعظ طبسی در این روز نقش مهمی در فعالیت های بعدی او داشت. خودش ماجرا را اینطور ادامه می دهد: “بعد گفتم که ما آمده‌ایم برای عرض سلام و بیعت مجدد با جنابعالی و برای اینکه مراتب ایمان و اعتقاد خودم را به نهضتی که شما آغاز کردید نشان بدهم، می‌خواهم عرض کنم که بهره من از زندگی، تنها یک فرزند است که آماده‌ام این فرزند را هم در راه این انقلاب، تقدیم اسلام کنم. اینجا هم امام(قدس سره) خیلی اشک ریخت. صحبت من در آنجا حدود ۳۵ دقیقه طول کشید. از آنجا که آمدیم مشخص بود که تحت تعقیبیم. خیلی اصرار بود که برای سخنرانی به منزل آقای شریعتمدار، آقای نجفی و آقای گلپایگانی برویم اما من گفتم نه، من منحصراً برای امام(قدس سره) آمدم. آقای شریعتمدار و به خصوص مرحوم آقای نجفی یک حق استادی نسبت به مرحوم والد ما داشتند و بالاخره از ما هم انتظار داشتند. ایشان اظهار داشتند خوب است من یک سخنرانی هم آنجا داشته باشم که من عذرخواهی کردم. هنگام آماده شدن برای مراجعت، آقای مدرس گفتند نمی‌توانند با ماشین برگردند، بنابراین همان جمع تصمیم گرفتیم با قطار برگردیم. ” روشن بود که این سخنرانی برای آیت الله جوان، هزینه در بر دارد. او در این باره توضیح می دهد: “در راه‌ آهن قم نشسته بودیم تا قطار آماده شود که متوجه شدیم وضع غیرعادی است. شعاع وسیعی از اطراف ما را خلوت کرده بودند و چند مأمور هم آنجا را محاصره کرده بودند. یکی از آنها جلو آمد و گفت، جناب آقای طبسی! لطفاً چند دقیقه‌ای تا اطلاعات شهربانی تشریف بیاورید. گفتم شهربانی یا ساواک؟ گفت پس خودتان می‌دانید! اداره اطلاعات آنجا هم ۵۰ قدم با ایستگاه راه‌آهن بیشتر فاصله نداشت. سرهنگ بدیعی رئیس ساواک قم بود. خود ایشان آمد پشت فرمان نشست و حدود سه چهار کیلومتر از قم بیرون رفتیم. این ماشین، ظاهراً ماشین شخصی بنام بدیعی بود. او یک راه انحرافی را در پیش گرفت و از جاده اصلی خارج شد. یک کیلومتر آن طرف‌تر یک ماشین لندرور آماده بود. ما را سوار لندرور کردند و بعد هم رفتیم طرف تهران. آنجا هم ما را به یکی از ادارات ساواک تهران تحویل دادند. غروب بود و هوا، سرد و بارانی. من توی اتاق نشسته بودم که ناگهان در را باز کردند و یک نفر گفت: آقای طبسی، انقلاب آقا! انقلاب؟ تبعیدت می‌کنیم به جایی که همه این حرفها تمام شود. من نمی‌‌دانستم که او کیست. بعداً شنیدم که سرهنگ مولوی است که هیچکس از دست او جان سالم به در نبرده. یعنی در اولین برخورد، به حساب افراد می‌رسید. وقتی این را گفت، من گفتم حالا بفرمایید بنشینید با هم صحبت کنیم ببینیم قضیه چیست؟! تا این جوری گفتم و خونسرد برخورد کردم، بلافاصله گفت نه جانم مرسی، من کار دارم، خداحافظ. او رفت و صبح آمدند من را برای دومین بار به قزل‌قلعه منتقل کردند. رئیس قزل‌قلعه، سروان آشتیانی بود اما مدیر اجرایی و اداره کننده آن، استوار ساقی بود. عجیب بود، ایشان با هر زندانی‌ای که زیردست بازجو، اعتراف می‌کرد، خیلی خشن بود و برعکس به کسی که مقاومت می‌کرد و حرفی نمی‌زد، احترام می‌گذشت. آقای ساقی تا من را دید گفت، شما دوباره آمدی؟ گفتم حالا یک سلول خوبی به ما بده! گفت باشد و همین کار را هم کرد. یک سلولی که مقابل آن، فضای عمومی قزل‌قلعه بود به من دادند. چند روزی در سلول بسته بود ولی بعد دستور داد در سلول باز باشد. صبح که رفتم برای وضو گرفتن دیدم که یک آقا شیخی در حال وضو گرفتن است. این آقا شیخ علی‌اصغر مروارید را ندیده بودم ولی از نشانه‌‌هایی که از ایشان شنیده بودم، او را شناختم. گفتم جناب آقای مروارید! یک دفعه برگشت و گفت بله قربان! مثل اینکه اینجا هتل هایته که شما این طور صحبت می‌کنید!… بالاخره وضو گرفتیم و برگشتیم. فردای آن روز در حالی که در باز بود، شهید باهنر شنیده بود که من به آنجا آمده‌‌ام، خودش را رساند پشت در زندان عمومی که به سلول‌ها باز می‌شد و از آنجا نسبت به من اظهار محبت کرد. آنجا آقای مروارید به من گفت که امام درباره شما پیامی داده که قبلاً برای هیچکس این کار را نکرده است. ایشان خطاب به ساواک گفته‌اند که شما مهمان من را گرفتید، پس در حقیقت خود من را گرفتید.”

صورتمان را خشک، تراشیدند

چنانکه اشاره شد، سریال بازداشت های آیت الله واعظ طبسی ادامه پیدا می کند. او خاطره اي از يكي دیگر از اين بازداشتها را چنين بازگو مي كند: “روز اول ماه مبارک رمضان، منزل مرحوم امامی، سحری را صرف کردیم و خوابیدیم. من خوابی دیدم که واقعاً خبر از آینده می‌داد. ساعت ۱۰صبح بود که زنگ منزل به صدا درآمد. مادر مرحوم امامی- بی‌بی معصوم- آمد در اتاق ما را زد و با همان لهجه یزدی‌اش گفت: فلانی گمانم اینها ساواکی‌اند. سر جدم شما دم در نروید! من گفتم که در هر حال من بروم یا نروم، دستگیر می‌‌شوم و هیچ مصلحت نیست که نروم. چون می‌ریزند توی خانه و شما و خانواده، آسیب می‌بینید. من جوراب هم نپوشیدم، رفتم در منزل را باز کردم، دیدم لندرور ساواک جلوی در خانه است. مأمور هم خودش را معرفی کرد و گفت بفرمایید. گفتم پس من آماده شوم. گفت نه، ما اجازه نداریم. وقتی وارد ساواک شدیم جلوی در اتاق سرهنگ هاشمی که آن موقع رئیس ساواک بود، هفت هشت نفر از مأمورین ساواک ایستاده بودند…”
او این خاطره را چنین پی می گیرد: “سرهنگ هاشمی هیچ تعارفی نکرد و ما خودمان رفتیم آن بالابالاها نشستیم. سرهنگ هاشمی بلند شد که: “آقا شما این تیرها را برداشتی یک روز به علم می‌زنی؛ یک روز به شاهنشاه. منظور  شما چیست؟” از پشت میز بلند شد با مشت گره شده به طرف بنده آمد که بزند به صورت من، من سرم را کنار کشیدم، دستش خورد به دیوار. بلافاصله گفت مأمورین آمدند و ما را بردند لباس‌هایمان را عوض کردند و صورتمان را خشک تراشیدند…”

سوگند ۳ نفره، برای ادامه راه انقلاب

وي كار مبارزه را در سالهاي نخست به تنهايي دنبال مي كرد، اما با استقرار حضرت آيه الله خامنه اي و پس از مدتي شهيد هاشمي نژاد در مشهد، گروهي سه نفره تشكيل شد كه اعضاي آن قسم ياد كردند تا برقراري حاكميت اسلام راه مبارزه را با همكاري صميمانه يكديگر دنبال كنند و همواره از امام به عنوان رهبر و مرجع اعلم، جانبداري كنند.
روایت مرحوم آيت الله طبسي این این سوگند تاریخی اینگونه است: “در یکی از این جلسات، آقا مطلبی را فرمودند و به دنبال آن من این بحث را مطرح کردم که برای اینکه انگیزه ما صددرصد خالص باشد و دنبال هیچ چیز جز مسایل مربوط به مبارزات نباشیم، خوب است یک سوگندی یاد بکنیم که این سوگند کاملاً تعهدآور باشد. اولین بار این سوگند بین من و آقا بود. ما سوگند یاد کردیم که در این قسم قصد انشاء داشته باشیم و متعلق سوگندمان هم این بود که برای تشکیل حکومت اسلامی و مرجعیت امام(قدس سره) تلاش کنیم…” تشكيل اين ستاد كه مسجد كرامت مشهد پايگاه آن بود و در مواقعي همچون كمك سازماندهي شده به زلزله زدگان گنابادي در سال ۱۳۵۶ خود را نشان داد، از آن حيث مهم بود كه در آن زمان اين ۳ روحاني انقلابي در حوزه علميه خراسان نقشي برجسته داشتند. آيت الله واعظ طبسي “رسائل” تدريس مي كردند، مقام معظم رهبري “مكاسب” و شهيد هاشمي نژاد نيز “كفايه”؛ چنين بود كه وقتي آيت الله طبسی در مسجد ملا هاشم، امام (قدس سره) را مرجع اعلم ناميد، خشم رژيم افروخته شد.
آیت الله واعظ طبسی در مورد سوگند ۳ نفره ای که در تاریخ انقلاب جریان ساز شد، می گویند: ” واقعاً برای تشکیل حکومت اسلامی و مرجعیت امام(قدس سره) تلاش می‌کردیم. من بعدها بعد از درس رسائلم معمولاً به حرم مشرف می‌شدم. خطاب به حضرت رضا(علیه السلام) عرض کردم که من الان برای سفر حج، استطاعت مالی ندارم. تقاضای من از شما این است که آن روزی مشرف بشوم که در ایران حکومت اسلامی تشکیل شده باشد. همین طور هم شد و سال۶۱ عازم این سفر معنوی شدیم.”
شاید بیماری آیت الله واعظ طبسی و شاید هم تحولات شتابان سیاسی در کشور، باعث سکوت او در قبال تحولات سیاسی شده بود. آخرین نطق آیت الله در تاریخ ششم بهمن امسال و در توضیح چرایی کاندیداتوری اش در انتخابات خبرگان پنجم ایراد شد. آنجا که گفت: “از آنجا که دیدم در انتخابات امسال مجلس خبرگان رهبری، فضلا، علما و دانشمندانی جوان و خوشفکر حضور دارند، از ثبت نام در این دوره خودداری کردم. بهتر است فعلا من از دور نظاره گر باشم و اگر چیزی به نظرم رسید، عرض کنم.”
او در همین سخنرانی، شاید بتوان گفت پس از قریب به ۶۵ سال فعالیت سیاسی، آخرین توصیه سیاسی خود را اینگونه بیان کرد؛ توصیه به وحدت که شاید ناشی از دلخوری نسبت به تخریب جریان های سیاسی علیه یکدیگر بود. توصیه ای که باید دید چطور می تواند در جامعه سیاسی کشور به عمل تبدیل شود: “عده ای به اشتباه خود را حزب اللهی می دانند و بسیاری از اختلافاتی که منجر به برخوردهای جدی می شود، ناشی از همین مساله است. .. در وهله نخست هر کس باید بین خود و خدای خود بررسی کند که آیا ویژگی های یک حزب اللهی واقعی را دارد و می تواند خود را در ارتش خدا ببیند یا خیر؛ در این صورت همه این نزاع ها و درگیری ها باید از بین برود؛ نه اینکه کم شود.”

 

آیت الله واعظ طبسی در آخرین اقدام خود برای کمک به نظام، صبح جمعه 7 اسفند آرای خود را در دو انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری به صندوق انداخت و پس از آن، ظهر همان روز به دلیل سکته مغزی و مشکلات تنفسی در بیمارستان بستری شد.

به هر روی آیت‌الله واعظ طبسی تولیت آستان قدس رضوی و نماینده ولی فقیه در استان خراسان، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و عضو چهار دوره پیشین مجلس خبرگان رهبری پس از یک دوره بیماری و یک هفته کما، بامداد روز جمعه 14 اسفند در 81 سالگی به دیار باقی شتافت تا اهالی خراسان در سوگ این مجاهد نستوه عزادار شوند.

 

پیام رهبر معظم انقلاب در پی درگذشت آیت‌الله واعظ طبسی

در پی درگذشت عالم مجاهد و یار صادق انقلاب آیت الله حاج شیخ عباس واعظ طبسی رحمةالله علیه، رهبر معظم انقلاب اسلامی پیام تسلیتی صادر کردند.
متن پیام رهبر معظم انقلاب در پی درگذشت آیت‌الله واعظ طبسی به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
با تأسف و اندوه خبر درگذشت عالم مجاهد و یار صادق انقلاب جناب حجةالاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ عباس واعظ طبسی رحمةالله علیه را دریافت کردم. ایشان برادری همدل و همزبان برای اینجانب و مریدی صَدیق برای امام راحل و خدمتگزاری پایدار و سخت کوش برای انقلاب بودند. از نخستین طلیعه های مبارزات نهضت اسلامی، مشهد مقدس شاهد حضور شجاعانه و اثرگذار این روحانی محترم در عرصه های پرخطر و قبول دشواریهای آن بود و این حضور صریح و صادقانه تا آخرین روزهای مبارزات ملت ایران ادامه یافت.
پس از انقلاب، اعتماد امام بزرگوار به ایشان منشأ کسب افتخار تولیت و خدمت به آستان مبارک رضوی علیه آلاف التحیة و السلام شد و خدمات بی سابقه به این آستان مقدس با همت و عزم راسخ ایشان شکل گرفت و امید است که توجهات آن حضرت شامل حال این خدمتگزار با اخلاص گردد. موضع انقلابی و وفاداری به آرمانهای نظام اسلامی و مجاهدت در این مسیر دشوار که غالباً بدون تظاهر انجام گرفته است، خود فصل دیگری از زندگی این روحانی عالیقدر است. اکنون با فقدان ایشان اینجانب برادر مهربان و همسنگر دوران غربت و شدت پیش از انقلاب و همکار سخت کوش سالهای پس از انقلاب را از دست داده و از خداوند رحیم پاداش شایسته و غفران و رضوان الهی را برای ایشان مسألت میکنم.
به خاندان مکرّم و بازماندگان ایشان بویژه همسر صبور و نیک اندیش و فرزندان محترم صمیمانه تسلیت عرض میکنم و صبر و اجر برای آنان مسألت مینمایم.

سید علی خامنه ای
۱۴ اسفند ماه ۱۳۹۴

گفتنی است رهبر معظم انقلاب امروز (15 اسفند ماه 94) بر پیکر مطهر آیت‌الله واعظ‌ طبسی؛  تولیت آستان قدس رضوی نماز میت اقامه کردند.