پیام سعد
ماجرای پر انقلاب و غم انگیز احد به پایان رسید. مسلمانان با آنكه در آغاز كار با یك حمله سنگین و مبارزه جوانمردانه گروهی از دلاوران مشركین قریش را به خاك افكندند و آنان را وادار به فرار كردند اما در اثر غفلت و تخلف عده ای از سربازان طولی نكشید كه اوضاع برگشت و مسلمانان غافلگیر شدند و گروه زیادی كشته دادند. اگر مقاومت شخص رسول اكرم و عده معدودی نبود، كار مسلمانان یكسره شده بود. اما آنها در آخر توانستند قوای خود را جمع و جور كنند و جلو شكست نهایی را بگیرند. چیزی كه بیشتر سبب شد مسلمانان روحیه خویش را ببازند، شایعه دروغی بود مبنی بر كشته شدن رسول اكرم ، این شایعه روحیه مسلمانان را ضعیف كرد و برعكس به مشركین قریش جراءت و نیرو بخشید. ولی قریش همینكه فهمیدند این شایعه دروغ است و رسول اكرم زنده است ، همان مقدار پیروزی را مغتنم شمرده به سوی مكه حركت كردند. مسلمانان گروهی كشته شدند و گروهی مجروح روی زمین افتاده بودند و گروه زیادی دهشتزده پراكنده شده بودند. جمعیت اندكی نیز در كنار رسول اكرم باقی مانده بود. آنها كه مجروح روی زمین افتاده بودند و هم آنان كه پراكنده شده فرار كرده بودند، هیچ نمی دانستند عاقبت كار به كجا كشیده و آیا رسول اكرم شخصا زنده است یا مرده ؟ در این میان مردی از مسلمانان فراری ، از كنار یكی از مجروحین به نام سعد بن ربیع كه دوازده زخم كاری برداشته بود، عبور كرد و به او گفت :از قراری كه شنیده ام پیغمبر كشته شده است ! سعد گفت :اما خدای محمد زنده است و هرگز نمی میرد، تو چه را معطلی و از دین خود دفاع نمی كنی ؟ وظیفه ما دفاع از شخص محمد نبود كه وقتی كشته شد موضوع منتفی شده باشد، ما از دین خود دفاع كردیم و این موضوع همیشه باقی است . از آن سوی رسول اكرم كه اصحاب خود را یاری می كرد، ببیند كی زنده است و كی مرده ؟ كی جراحتش قابل معالجه است و كی نیست ؟ فرموده چه كسی داوطلب می شود اطلاع صحیحی از سعد بن ربیع برای من بیاورد؟. یكی از انصار گفت : من حاضرم .
مرد انصاری رفت و سعد را در میان كشتگان یافت ، اما هنوز رمقی از حیات در او بود، به او گفت : پیغمبر مرا فرستاده خبر تو را برایش ببرم كه زنده ای یا مرده ؟ سعد گفت : سلام مرا به پیغمبر برسان و بگو، سعد از مردگان است ؛ زیرا چند لحظه بیشتر از زندگی او باقی نمانده است ! و بگو سعد گفت :خداوند به تو بهترین پاداش ها كه سزاوار یك پیغمبر است بدهد آنگاه گفت ، این پیام را هم از طرف من به انصار و یاران پیغمبر ابلاغ كن ، بگو سعد می گوید: عذری نزد خدا نخواهید داشت اگر به پیغمبر شما آسیبی برسد و شما جان در بدن داشته باشید. هنوز مرد انصاری از كنار سعد بن ربیع دور نشده بود كه سعد جان به جان آفرین تسلیم كرد.
داستان راستان / استاد مطهري