شهید آیه الله صدوقی

محمود خسروي و محمد جواد نور محمدي

نسخه متنی
نمايش فراداده
شهيد آيه الله صدوقي
زادگاه
يزد شهر عالمان دين پيشه زادگاه اوست. شهري تاريخي با مردمي اصيل و فرهنگي كه در طول تاريخ عالمان فرزانه اي را تقديم نموده است. از جمله اين صاحبان انديشه و عمل مي توان به حاج شيخ عبدالكريم يزدي معروف به آيه الله مؤ سس (بنيانگذار حوزه علميه قم) و آيه الله سيد محمد كاظم يزدي صاحب كتاب «عروه الوثقي» اشاره كرد.
تولد و نياكان شهيد صدوقي
روز هشتم ماه صفر 1327 قمري فرزندي در خانه ميرزا ابوطالب به دنيا آمد كه مايه چشم روشني اهل خانه شد و لبخند شكر و رضا را بر لبان ميرزا ابوطالب نشاند. پدر نام او را «محمد» گذاشت و وجودش را به نام مبارك رسول گرامي اسلام تبرك نمود.
ميرزا ابوطالب خود فرزند ميرزا محمد رضا كرمانشاهي و او فرزند آخوند ملامحمد مهدي كرمانشاهي بود. آخوند ملامحمدمهدي به دليل افشاگري و ستم ستيزي اش توسط فتحعلي شاه قاجار از كرمانشاه به يزد تبعيد شد. او در اين شهر امور ديني مردم را به دست گرفت و پس از فوت او فرزندش ميرزا محمدرضا كارهاي پدر را دنبال نمود و اداره امور شرعي مردم را به عهده گرفت.
آيه الله صدوقي در هفت سالگي پدرش را از دست داد و در نه سالگي مادر را و بدينسان در اولين مراحل حيات دو ياور خود را از دست داد. با از دست دادن پدر پسر عمويش ميرزا محمد كرمانشاهي سرپرستي او را به عهده گرفت.
تحصيل
آيه الله صدوقي تحصيل را از مكتب خانه هاي قديم آغاز كرد و از همان ابتدا هوش سرشارش موجب اعجاب همگان بود در سن 13 سالگي وارد مدرسه عبدالرحيم خان يزد شد و به كسوت اهل علم و روحانيان در آمد. مقدمات علوم اسلامي را تا لمعه (شهيد اول) و قوانين الاصول (ميرزاي قمي) فراگرفت پس از آن به اصفهان رفته و در مدرسه علوم ديني امام صادق چهار باغ ساكن شد اما بروز برخي مشكلات از جمله كبود امكانات و شدت سرما و يخ بندان آن سال او را مجبور به بازگشت به يزد كرد و تحصيل در حوزه علميه اصفهان بيش از يكسان نپاييد.
حدود سال 1348 بود كه با دختر عموي خود «ميرزامحمد كرمانشاهي» ازدواج نمود. در سال 1349 روانه شهر قم شد تا تحصيل را ادامه دهد. در حوزه پرعظمت قم دانش و امانتداري او مورد توجه بزرگان قرار گرفت و آيه الله شيخ عبدالكريم حائري يزدي در قسمتي از كارها از او كمك گرفت. يكي از كارهاي او تقسيم شهريه حاج شيخ عبدالكريم بود.در آن زمان رسم چنين بود كه افراد وجيه و سرشناس شهريه را تقسيم مي كردند تا پرداخت شهريه به بزرگان محترمانه صورت گيرد و اين انتخاب خود نشان دهنده شخصيت اوست. حافظه اي قوي داشت به طوري كه در روز عده زيادي را شهريه مي داد و نام و مقدار پرداختي را شب يادداشت مي كرد و تمام افراد و مبالغ را كاملا به خاطر داشت.
استادان
شهيد صدوقي در ايام حيات پر بركت علمي خويش از استاداني بهره گرفته است كه به ذكر نام آنان اين اوراق را متبرك مي نماييم.
1. امام خميني ؛ حضرت امام رضوان الله عليه از كساني بود كه معاصر تاءثيرپذيري فراواني از اين شخصيت برجسته قرن داشته است و چنين است كه امام نيز در زمره استادان شخصيت اوست.
2. آيه الله شيخ عبدالكريم يزدي
3. آيه الله سيد صدر الدين صدر
4. آيه الله سيد محمد تقي خوانساري
5. آيه الله سيد محمد حجت كوه كمره اي
از جمله استاداني كه شهيد صدوقي در يزد از محضرشان بهره برده است مي توان از: سيد علي محمد كازروني كه ايشان از اين استاد فرزانه با عنوان سيد الاستاد ياد مي كرد و نيز آقا شيخ غلامرضاي فقيه خراساني كه از روحانيان خدوم و نيك سرشت آن ديار بوده، ياد كرد.
تدريس و شاگردان
شهيد صدوقي علاوه بر تلاشهاي ارزشمندي كه در حوزه انجام مي داد تحصيل و تدريس علوم اسلامي را در اولويت زندگي خودش قرار داده بود و در مسند تدريس از استادان برجسته و ارزشمند حوزه به حساب مي آمد او در مدت تدريس شاگردان فراواني را تربيت كرد كه به ذكر نام چند نفر از آنان بسنده مي كنيم:
1. استاد علامه محمد تقي جعفري تبريزي
2. متفكر شهيد مرتضي مطهري
3. شهيد قدوسي
4. آيه الله جنتي
5. آيه الله فاضل لنكراني
6. آيه الله صانعي
7. آيه الله سيد هاشم رسولي محلاتي.
دوران مبارزه و انديشه هاي سياسي
روح شهيد صدوقي يك روح ناآرام و پرخروش بود، سستي و آسوده طلبي در شخصيت او محلي نداشت او براي تلاش، خدمت و مبارزه آفريده شده بود مبارزه او از زمان رضاخان آغاز شد. دسيسه هاي رضاشاه ضربه هاي سهمگيني بر تشكيلات مذهبي و حوزه هاي علميه زد و از اين رهگذر سختي هاي فراواني را بر روحانيان و اقشار مذهبي هموار كرد در اين جو ياس و نااميدي شهيد صدوقي چهره پرنشاط و مقاوم حوزه بود كه در جلسات ؛ روح اميدواري و مقاومت را در روحانيان حوزه مي دميد و اين خصوصيتي بود كه بسياري از عالمان آن زمان توجه داشتند و در شرح زندگي آن بزرگ مرد بيان شده است.
در سال 1320 رضاخان در راه خروج از ايران در اطراف قم ماشينش خراب مي شود و بدون اجازه وارد باغ ايشان مي شود و آيه الله صدوقي با بي توجهي و اعتراض او را از باغ بيرون مي كند اين شجاعت و جسارت ايشان به محمد رضا پهلوي مي رسد و در زمان سلطنت روزي در عبور از يزد قصد انتقام گرفتن از ايشان را داشت اما خدا نخواست و او از نفوذ آن روحاني تلاشگر يزد هراسيد و از اين كار صرف نظر كرد.
پس از آن هر روزي از زندگيش به گونه اي با مبارزه گره خورده بود و اين پيوند تا پايان عمرش ادامه يافت و شهادت نقطه جدائي اين مبارزه با ورود حضرت امام به مبارزه به صورت جدي و منسجم ادامه يافت و وارد مرحله جديدي شد و او در همه اين مراحل با امام خميني ارتباطي تنگاتنگ و سعي در اجراي نظر ايشان داشت.
در حمايت از گروه فداييان اسلام از هيچ كاري فروگذار نبود به طوري كه سيد عبدالحسين واحدي براي پنهان شدن به خانه او پناه مي برد و ايشان او را دو روز پشت آينه ديواري اتاق پنهان مي كند و او را از دست ماءموران رژيم نجات مي دهد.
با رسيدن سال 1330 و فوت رهبر مذهبي يزد عالم پرهيزگار و عابد پاك طينتي آقا شيخ غلامرضا فقيه خراساني با درخواست مردم و توصيه حضرت امام و بزرگان ايشان به يزد هجرت مي كند و در آنجا نيز مبارزات را ادامه مي دهد و چنان وسيع و فراگير عمل مي كند كه تمامي استان يزد و بخشي از مناطق ديگر ايران به صحنه مبارزان عليه رژيم كشيده مي شوند. از آن پس در اكثر مقاطع مهم علما و روحانيان يزد به همراه شهيد صدوقي اعلاميه مي دادند و يا شهيد صدوقي خود به تنهايي به افشاگري مي پرداخت.
در پانزدهم خرداد در مبارزه با مظاهر فساد و تمدن غرب، كشف حجاب، تبديل تاريخ شمسي با تاريخ شاهنشاهي كه مورد اعتراض بسياري از روحانيون بود و همچنين جشنهاي هنر و در خيلي از وقايع سياسي و اجتماعي آن روز اين پير روشن ضمير يزد؛ صدوقي بزرگ بود كه به ميدان مي آمد فرياد مي زد. اعلاميه مي داد و شجاعانه حرف خود را مي زد. در اوج حركت هاي انقلاب خروشي فزونتر يافته بود و از هيچ تلاشي فروگذار نبود. در آن زمان در حدود 70 سال عمر داشت اما براي همدردي با تبعيديان به آنان سرمي زد و يا فرزندش حضرت حجه الاسلام و المسلمين حاج شيخ محمد علي صدوقي را به عنوان نماينده مي فرستاد تا از مبارزان دربند دلجويي كند. مقام معظم رهبري حضرت آيه الله خامنه اي كه در آن ايام در ايرانشهر تبعيد بودند از اين روحيه ايشان چنين ياد مي كند: «اين كار (سرزدن به تبعيديان) از روحاني ارزشمند، محترم و معمري مثل ايشان خيلي نادر و كم نظير بود. علماي شهرستانها خيلي به اين كار نمي پرداختند كه راه بيفتند و به ديد و باز ديد تبعيديها بروند اما ايشان اين كار را كردند و از تعقيباتي كه ممكن است داشته باشد هرگز هراسي نكردند.»
پس از پيروزي انقلاب نيز تلاش خستگي ناپذير ايشان ادامه يافت تا اينكه در پي درخواست مردم با حكم حضرت امام به امامت جمعه يزد منصوب شدند. حكم حضرت امام چنين است:
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب مستطاب حجه الاسلام و المسلمين آقاي صدوقي دامت افاضاته
پس از اهداء سلام و تحيت در اين موقع حساس كه لازم است مسائل اجتماعي و سياسي اسلام گوشزد ملت شود مقتضي است جنابعالي در يزد اقامه نماز جمعه نموده و مردم را به وظائف شرعي و ملي آنان آشنا فرماييد از خداوند تعالي عظمت اسلام و مسلمين را خواهانم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوي الخميني
جلوه هاي ويژه نستوه كوير
در وجود گرانبهاي شهيد محراب آيه الله صدوقي زيباييهاي گرد آمده بود كه ذكر آن مسئله آموز است.
1. صداقت و پاكي: درون و برونش يكي بود آنچه مي خواند و مي دانست عمل مي كرد، قرآن كتابي بود كه هيچگاه از او جدا نمي شد. شبها بدون استثنا براي نماز شب بر مي خاست، ادب و متانت او كم نظير بود و روزهاي عيد مردم و مسئولان به ديدارش مي شتافتند و او بدون استثنا براي همه بر مي خواست و اين كار را نه از روي اكراه و بي ميلي كه با نشاط و اشتياق انجام مي داد.
2. مطيع امام: مقام رهبري در اين باره مي فرمايند: «او تسليم و مطيع امام بود، فكرش عقيده اش و عملش در جهت و در خط فكر و عقيده و عمل امام بود و هيچگونه راءي و فكري را بر راي و فكر امام ترجيح نمي داد. به همين دليل بود كه از اول انقلاب تا آخر مواضع ايشان يك مواضع صد در صد صحيح و دوست بود ...»
3. روح رهبري: قاطعيت، بررسي زواياي هر كار در ابتداي تصميم گيري، اراده و ايستادگي در مرحله عمل و شجاعت كه از اركان مهم رهبري است در شهيد صدوقي جمع بود.
4. همگان با جوانان: او به جوانان بها مي داد، جذب مي كرد و سپس به تربيت آنها مي پرداخت، هنر او با اينكه يك عالم با تقوا و مسن و پرتجربه بود تحمل احساسات پرشور و گاه بي تجربه جوانان و اين تلفيق بسيار مشكل براي ايشان كار ساده اي بود. در حدود 45 سالگي به يزد رفت اما چنان با جوانان دبيرستاني و دانشجويان صميمي بود كه «مسجد حظيره» محل اقامت نماز ايشان داري يك نماز جماعت متشكل از جوانان شد. و اين چيزي بود كه بسياري از مساجد و امام جماعتها نداشتند.
5. شجاعت و دريادلي: او چون خود ساخته بود از مرگ نمي هراسيد و چون از مرگ نمي هراسيد وظيفه اش را انجام مي داد و هيچ چيز او را از هدفش جدا نمي كرد. مقام معظم رهبري فرمودند:
«بنده از تبعيد برمي گشتم از طريق يزد آمدم رفتم مسجد ايشان (آيه الله صدوقي) ديدم مثل اينكه اينجا جزء محيط اختناق كشور ايران نيست توي مسجد اعلاميه هايي زده بودند خيلي آزاد همه مي آمدند مي خواندند ... و يا طريقه ساختن كوكتل مولوتف يا نارنجك دستي كه اينها زده بودند پشت شيشه مسجد نيروي انتظامي جراءت نمي كرد برود اينها را بكند. در منبرها به طور صريح بر عليه مقامات سخن مي گفتند. اين روحيه شجاعانه آيه الله صدوقي مردم يزد را هم شجاع كرده بود.»
6. آگاهي سياسي: هميشه گامي جلوتر از حوادث بود. آنچه را ديگران در آينه نمي ديدند او در خشت خام مي ديد و هر جرياني كه مي خواست سدي در مقابل نظام و انقلاب باشد در نطفه خفه مي كرد.
7. خستگي ناپذيري: «آدمي نبود كه بگويد حالا بالاخره كار خودمان را كرديم برويم گوشه اي بنشينيم چشمش را عمل كرده بودند اما با آن حال به جبهه رفت و در آن هواي داغ در ميان رزمندگان اسلام بود و براستي حضور مستمر او در جبهه خود حكايتي غير قابل توصيف است.
8. مردم داري و مستضعف نوازي: اهل حواله دادن و سرگردان كردن مردم نبود و آنها را در بند تشكيلات و تشريفات گرفتار نمي كرد. مردم در نظرش صاحبان اصلي انقلاب بودند و طبقه مردم ارزشمندترين آنها. او مي گفت: ناراحتي من اين است كه توي خانه در بست هستم و نمي توانم با مردم تماس بگيرم، اين براي من زندگي نيست كه از مردم جدا و بريده باشم.
خدمات اجتماعي، مذهبي و عمراني
او از پيروان «مكتب شمع» بود و از شاهدان بزم «سوختن» و «ذوب شدن». مي خواست بسوزد و روشنگر باشد. سختيها را به جان مي خريد تا «تن ها» از اسارت فقر رهائي يابند. از زندگي انگلي مي گريخت و طلبكارانه در اجتماع راه نمي رفت بلكه تلاش مي كرد تا از سفره ديگران نخورد و گره اي را از زندگي خود و همنوعانش باز كند. اگر بخواهيم خدمات اجتماعي، مذهبي و عمراني آن بزرگ را بر شماريم در حوصله اين مختصر نيست و ما به مختصري در اين باب بسنده مي كنيم. او در بنا و تعمير 18 مسجد شريك خير شد و موفق به تاسيس و تعمير 19 مدرسه علوم اسلامي گرديد. سازمانهاي خيريه و بيمارستان و خدمات اجتماعي فراواني را از خود به يادگار گذاشت. براي نشر فرهنگ اهل بيت عليه السلام تلاش مي كرد از جمله هزينه چاپ كتاب «تشييد المطاعن» را كه در اثبات حقانيت اهل بيت عليه السلام است به عهده گرفت. براي تحصيل علوم اسلامي خواهران مكتبه الزهراء تاءسيس كرد و براي تربيت جوانان در رژيم طاغوت با همكاري روحاني وارسته و خدوم يزد مرحوم سيد علي محمد وزيري «گروه فرهنگ علوي» را اداره مي كردند. بنياد صدوق قم با بيش از 220 هزار متر مربع از خدمات ارزشمند اوست. از جمله اقدامات ديگر ايشان تاءسيس صندوق قرض الحسنه ولي عصر، سازمان خيريه پزشكي سيد الشهداء، مركز تحقيقات اعصاب و روان، بنياد مسكن يزد و صندوق خيريه امام رضا عليه السلام است.
مهم اينست كه او توفيق الهي را با ذوق لطيف و فكر بلند همراه نمود و آثار خيريه فراواني را به يادگار نهاد براي نمونه مدرسه علميه اي در شيراز ساخت و علت اين كار اين بود كه: زماني بهائيان اقدام به خريد خانه هاي اطراف خانه علي محمد باب كردند تا بتوانند مركز بزرگي براي تبليغات فرقه گمراه خود به وجود آورند ايشان براي درهم شكستن اين توطئه خانه اي مناسب را در آن محله به قيمت گزافي خريد و به حوزه علوم اسلامي تبديل كرد. آري اين ظرافتها و تلاشهاي كم نظير در زندگي عالمان دين كم نيست.
شهادت و پرواز
سازمان منافقين در راستاي هدف پليد از بين بردن نخبگان نظام ترور آيه الله صدوقي را در دستور كار قرار دادند. آنها چندين بار او را مور سوء قصد قرار دادند. بار اول شخصي كه خود را در لباس طلبگي در آورده بود قصد ترور ايشان را داشت كه ماءموران او را با اسلحه و مواد منفجره دستگير كردند. مرتبه دوم موتور سواري در تهران به آقا حمله كرد كه با محافظان شهيد صدوقي درگير شد و با تيراندازي پاسداران از مهلكه گريخت. مرتبه سوم در تهران به اتومبيلش يورش بردند و ناكام ماند.
در آخرين روزهاي حيات آقاي كه 75 سال سن داشت، ضعيف و رنجور شده بود. روزي مي گفت: آيه الله مدني را شهيد كردند، آيه الله دستغيب را شهيد كردند ولي مي ترسم من در بستر بميرم و توفيق شهادت را نيابم مدتها بود در تعقيبات نمازها از خداوند طلب شهادت در راه خودش را مي نمود.
از چندين هفته قبل از شهادت آقا جواني در حدود 25 ساله با لباس بسيجيان در مسجد آقا پيدا شده بود و زاهدانه به مسجد رفت و آمد مي نمود اين برخورد او باعث مي شد كسي به او مشكوك نشود. روز دهم ماه مبارك رمضان سال 1360 با روز جمعه همزمان شد. آيه الله صدوقي غسل جمعه نمود و به طرف مسجد ملااسماعيل حركت كرد. خطبه هاي نماز جمعه را خواند و سپس به نماز ايستاد چون نماز تمام شد يكي از پاسداران آقا كفشهاي آقا را جلو پايش جفت كرد و قبل از اينكه آقا پايش را در كفش كند يكباره همه چيز عوض شد. جوان منافق از پشت سر به آقا هجوم آورد و گردن آقا را گرفت و سخت به عقب كشيد. ناله اي از آقا برخاست و ناگاه صداي انفجار مهيبي در فضاي مسجد پيچيد! شور و غوغا هم مسجد را فرا گرفت، آقا از پشت به زمين افتاد، پهلو و كمرش دريده و متلاشي شده و بدينسان پير خسته دل 75 ساله جام وصال نوشيد «اي خوشا با نعش خونين در لقاي يار رفتن».
روز شنبه بر جنازه آيت كوير نماز خواندند و در ميان انبوه جمعيت تشييع جنازه انجام گرفت و در خانه ابدي خويش قرار گرفت. حضرت امام در پيام تسليت ايشان فرمودند:
«اينجانب دوستي عزيز كه بيش از سي سال با او آشنا و روحيات عظيمش را از نزديك درك مي كردم از دست دادم و اسلام خدمتگذاري متعهد را و ايران فقيهي فداكار و استان يزد سرپرستي دانشمند را از دست داد ...»
رانش شاد و يادش جاودانه و راهش پر رهرو باد.
محمود خسروي و محمد جواد نور محمدي - تلخيص از كتاب گلشن ابرار، ج 2، ص893