شهید دكتر محمد مفتح

غلامرضا گلي زواره

نسخه متنی
نمايش فراداده
شهيد دكتر محمد مفتح
اشاره
شهيد آيه الله دكتر مفتح در زمره عالماني است كه عمر شريف خويش را در راه احياي معارف اسلامي و نشر فرهنگ اهل بيت به كار گرفته و در سنگرهاي گوناگون به ستيز با جهل و تباهي و ستم پرداخته اند. آن اسوه فضيلت براي آنكه دانشگاه را از تهاجم فرهنگي استعمار و علفهاي هرز طاغوتي نجات دهد چشمه هايي از ارزشهاي والاي ديني را در اين كانون انديشه، جاري ساخت و در عصري كه نغمه جدايي دين از دانش سازگرديده بود و شب پرستان كوردل با تبليغات نفاق افكنانه خويش بذر تنافر و ضديت بين حوزه و دانشگاه مي پاشيدند نامبرده اين دو كانون را به هم پيوند داد و فرهنگ حاكم بر دانشگاه را كه ارمغان غرب بود متحول ساخت و باورهاي ديني را بر فضاي آن حاكم نمود و به مصداق «زكاه العلم نشره» جرعه هايي از انديشه هايي را كه در حوزه آموخته بود به كام دانشجويان شيفته فضيلت سرازير نمود. اين نوشتار گذري دارد بر زندگي و آثار آن شهيد دانشمند.
از ولادت تا تحصيل
روحاني فرزانه و عالم متعهد مرحوم حاج شيخ محمود مفتح از واعظان مشهور همدان بود كه در نهايت اخلاص و صداقت روزگار مي گذراند و چون وي در ادبيات عرب و فارسي تبحر داشت اشعار زيادي در مدح و منقبت و رثاي اهل بيت سروده كه ضمن زيبايي هاي لفظي از مضامين عالي و تاريخ صحيح ائمه و احاديث معتبر سرچشمه گرفته بود. وي علاوه بر سخنوري و وعظ در حوزه علميه همدان به تدريس مشغول بود. در سال 1307 ش. در خانه چنين اديب فاضل و وارسته فرزندي ديده به جهان گشود كه او را محمد ناميدند. دانش طلبي در سايه معنويت و تربيت و در پرتو فضيلت از همان دوران صباوت، حلاوت جان اين كودك گرديد.
او روي آوردن به علم و آراسته گرديدن به صفاتي پسنديده را از پدري عالم و مادري نيكوسرشت در كلاس باصفاي خانواده آموخت، از هفت سالگي پايش به مدرسه گشوده شد و در زمينه ادبيات از پدر اديب و شاعر خويش بهره مند گرديد شهيد مفتح پس از فراگيري مقدمات علوم عربي، فقه و بخشي از منطق نزد پدر و اساتيد وقت حوزه همدان به سال 1322 ش. به آشيانه اهل بيت - قم مقدس - مهاجرت نمود و در مدرسه دارالشفاء و در حجره اي محقر و نمناك اقامت گزيد و همچون ديگر جويندگان معارف ديني با جديت و اهتمامي درخور اهميت به كسب علوم و مكارم پرداخت.
ذوق سرشار و استعداد عالي به همراه كوشش پرجوش و وجود اساتيد برجسته سبب آن گرديد تا مفتح به صورت شگفت انگيز و شايان توجهي دروس حوزه از جمله رسائل، مكاسب و كفايه را طي سالهاي 1324 - 1322 ش. فراگيرد و خود در زمره اساتيد حوزه علميه قم قلمداد گردد.
ايشان عرفان و دروس خارج فقه و اصول را در عالي ترين سطح نزد، رهبر كبير انقلاب حضرت امام خميني (ره) فراگرفت. مرحوم مفتح علاوه بر روابط شاگردي و استادي، با امام پيوندي صميمانه داشت و آن روح قدسي به ايشان علاقه و عنايت داشتند و در مدتي كه امام امت در نجف به سر مي بردند وي به طريقي با رهبري و اسوه خويش ارتباط بر قرار كرد. پيامي كه حضرت امام به مناسبت شهادت اين دانشور ارزشمند صادر نمودند. مبين اين رابطه است. [1]
دكتر مفتح در آن اختناق خطرناك رژيم ستم شاهي چه در برنامه هاي علمي و پژوهشي و چه جلسات سخنراني و تلاشهاي تبليغي اصرار و ابرام داشت كه نام امام خميني (قدس سره) مطرح شود و در مسجد قباي تهران صريحا و بدون هيچگونه واهمه اي در سالهاي قبل از انقلاب نام آن بزرگوار را بر زبان جاري مي ساخت. مرحوم مصطفي زماني نوشته است كه نه تنها مفتح خود چنين روش را بكار مي بست بلكه در انجمن اسلام شناسي اعضاء را تقويت مي كرد تا به كمال شهامت نه تنها مقاصد او را تقويت كنند. بلكه نامش را هم در كتابها بياورند. [2]
دكتر مفتح بخشي از كتاب رسائل شيخ انصاري را نزد آيه الله مجاهد تبريزي و دروس خارج خصوصا بخشي از اصول را در محضر آيه الله العظمي بروجردي (ره) فراگرفت. همچنين در فلسفه و حكمت نزد فيلسوف جليل القدر امام مجهول القدر علامه طباطبائي تلمذ نمود مدتي از محضر فقيه اهل بيت عليه السلام آيه الله العظمي سيد محمد رضا گلپايگاني (ره) و آيه الله العظمي مرعشي نجفي (ره) استفاده كرد. بخشي از دروس فلسفه و عرفان را نزد آيه الله حاج ميرزا ابوالحسن رفيعي اصفهاني آموخت آيه الله سيد محمد جحت پرتوي از انديشه هاي فقهي خود را به اين شاگرد وارسته انتقال داد. دكتر مفتح به موازات علوم حوزوي تحصيلات دانشگاهي را پي گرفت و به دريافت مدرك دكترا در رشته الهيات و معارف اسلامي نائل آمد. در فقه نيز آنچنان تبحري بدست آورد كه عنوان با صلابت اجتهاد را برازنده خويش ساخت. پايان نامه تحصيلي وي رد مقطع دكترا با عنوان حكمت الهي در نهج البلاغه بدليل ژرفايي مطالب و عمق مفاهيم با درجه بسيار خوب مورد قبول دانشگاه واقع شد. [3]
پرتو انديشه
دكتر مفتح پس از درك محضر اساتيد وقت حوزه و كسب معارف اسلامي در سطوح عالي بعد از اندك مدتي خود به تدريس كتاب منظومه حاج ملاهادي سبزواري پرداخت و در شرح و توضيح اين اثر مطالبي را تحت عنوان «روش انديشه» به رشته تحرير در آورد كه در حوزه اشتهار يافت. [4]
وي از ابتداي تدريس در دبيرستان دين و دانش قم به روشن نمودن اذهان دانش آموزان در خصوص مباحث ديني و سياسي و اجتماعي پرداخت و با همكاري شهيد مظلوم دكتر بهشتي و حضرت آيه الله خامنه اي به مناسبت تقويت پيوند دانش آموزان، فرهنگيان و دانشجويان با روحانيون اقدام به تاءسيس كانون اسلامي دانش آموزان و فرهنگيان در قم نمود. اين كانون اولين مجتمع اسلامي زنده بود كه در آن گروههاي مختلف جمع مي شدند و جلوه اي بود از هماهنگي همه قشرهاي جامعه بر محور اسلام عزيز و بينش پرجوشش اسلامي. [5]
دبيرستان دين و دانش پايگاه مهمي براي تلفيق دين و سياست و نيز مركزي براي انس دين و دانش بود تا از اين رهگذر نسل جوان با معارف ديني آشنا شده و طلاب حوزه با مسائل روز ارتباط يابند و وحدت ميان روحانيت و اقشار فرهنگي تحقق يابد.
به لحاظ مقبوليت و محبوبيتي كه شهيد مفتح بين طلاب و دانش آموزان كسب كرده بود ساواك جهنمي با آن تشكيلات عريض و طويل به وحشت افتاد و براي خنثي كردن فعاليتهاي وي به كيدي ضعيف دست زد و شهيد مفتح را به سال 1347 از آموزش و پرورش اخراج و به نواحي بد آب و هواي جنوبي تبعيد نمود. در سال 1348 كه زمان تبعيد آن شهيد بزرگوار به سر رسيد و بايد به قم باز مي گشت از ورود نامبرده به اين شهر مقدس جلوگيري كردند و او را ناگزير به اقامت در تهران نمودند. [6]
شهيد مفتح عقيده داشت براي تحول در انديشه هاي مردم لازم است كه آنان را از دره ناداني به قله آگاهي رسانيد. به عقيده وي بهر مسلمان علاقه مند و وظيفه شناس بايد در دو جبهه مبارزه كند در يك جبهه با دشمنان اسلام و در جبهه اي ديگر با جهل و خرافه پرستي، وي با اينكه يكي از برجسته ترين اساتيد حوزه و دانشگاه بود و در اين دو پايگاه حساس و نيز در دبيرستان هاي قم به تدريس مشغول بود به منظور آگاهي دادن به توده مردم و بيدار كردن و به حركت درآوردن آنان تلاشهاي وسيع داشت و به هيچ عنوان برنامه هاي تبليغي خود را رها نمي كرد خصوصا در ايام ماه مبارك رمضان، محرم و صفر در نقاط مختلف كشور اين فعاليت او مضاعف مي گشت در ايام تبعيد كه در زاهدان اقامت داشت از وعظ و ارشاد مردم غافل نبود.
دكتر مفتح مسافرتهاي تبليغي خود را به منبرهاي افشاگرانه و روشنفكرانه تبديل ساخته بود و سخنانش بدليل آنكه تاءثير عميق و وسيعي در اذهان و افكار مردم داشت و براي دستگاه سفاك پهلوي خطر آفرين بود، بارها از سوي ساواك بازداشت گرديد و سخنراني هايش تعطيل مي شد. وي در شهرهاي مختلفي از جمله آبادان، اهواز، خرمشهر، دزفول، اصفهان يزد، شيراز، كرمان، بندرعباس، زاهدان، همدان، كرمانشاه، ساري، بابل، املش، آمل، چالوس، مشهد، و ... تلاشهاي تبليغي وسيعي داشت.
از تلاشهاي ديگر اين شهيد والا مقام مي توان تاءسيس جلسات علمي اسلام شناسي را نام برد. اين مجمع فعاليت وسيعي را به منظور شناساندن چهره اصلي اسلام شروع كرد و طي آن فضلا و نويسندگان حوزه علميه آثاري را كه در زمينه هاي گوناگون اسلام شناسي نوشته بودند مطرح كرده و پس از نقد و اصلاحهاي مورد لزوم با مقدمه اي كه دكتر مفتح بر آنها مي نوشت به چاپ رسانده و در اختيار عموم مشتاقان انديشه هاي ناب اسلامي قرار مي دادند. از آنجا كه ساواك به نقش مؤ ثر اين مجمع در شناساندن اسلام و معرفي حقايق تشيع پي برده بود به تعطيل كردن آن اقدام كرد و تنها اين مجمع توانست به تأليف و يا ترجمه سيزده جلد كتاب اقدام كند. [7]
دكتر مفتح با همكاري شهيد بهشتي فعاليت تحقيقي ديگري را در قم آغاز كرد و با ترتيب دادن جلسات سخنراني در مسجد رضوي قم از اساتيدي چون شهيد مطهري خواست تا در اين برنامه شركت كرده و به حاضران رهنمود بدهند كه شهيد مظلوم دكتر بهشتي ضمن مصاحبه اي به اين تلاش تحقيقي اشاره كرده است[8] در اين جلسات تحقيقي آيه الله محمدرضا مهدوي كني و آيه الله سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي شركت داشتند و با استفاده از منابع اصيل اسلامي به تحقيقات ارزنده و عميقي دست زده بودند كه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي بدان سبب كه هر يك از اين افراد در مشاغل عالي مشغول كار بودند، فرصت استمرار اين كار پيش نيامد.
آثار و تأليفات
با وجود آنكه دكتر مفتح در سنگرهاي متفاوت مشغول مبارزه با رژيم شاه بود و در سطح حوزه و دانشگاه و دبيرستان تدريس مي نمود، از انجام كارهاي پژوهشي و تأليفات غافل نبود و نگاشته هاي ارزشمندي بصورت تأليف و ترجمه از ايشان به يادگار مانده است كه عبارتند از:
1 - ترجمه تفسير مجمع البيان: جلد اول و دوم اين تفسير به قلم استاد مفتح با همكاري حضرت آيه الله حسين نوري ترجمه شده است ولي جلد سوم را كه دكتر مفتح به تنهايي به فارسي برگردانده است، ساير مجلدات اين تفسير را ديگر دانشمندان حوزه، ترجمه نموده اند.
2 - حاشيه بر اسفار ملاصدرا: اين حاشيه را دكتر مفتح در زمان تحصيل و تدريس خود بر كتاب اسفار ملاصدرا نوشت و چنين كاري مبين عمق ديد و ژرفاي انديشه آن استاد در عرصه حكمت و فلسفه مي باشد.
3 - روش انديشه: اين كتاب را دكتر مفتح به سال 1336 ش. در علم منطق نوشته است كه به عنوان يكي از منابع درسي در حوزه و دانشگاه از آن استفاده مي شود. علامه طباطبائي (ره) بر اين كتاب مقدمه نوشته است و دقت نظر، اصابت فكر، وفاي بيان و سهولت لفظ مولف را ستوده است.
4 - حكمت الهي و نهج البلاغه: اثر ياد شده پايان نامه تحصيلي دوره دكتراي شهيد مفتح است و ضمن آنكه از ژرف نگري و وسعت مباني برخوردار است، مطالب آن براي عموم مردم قابل استفاده مي باشد. اين كتاب داراي پيش گفتاري نسبتا مفصل، مقدمه و سه بخش است.
5 - آيات اصول اعتقادي قرآن: اين كتاب شامل چند بخش است كه بخش اول پژوهش هاي استاد مفتح را در خصوص مباحث اعتقادي شيعه با تكيه بر آيات قرآن در بر مي گيرد.
6 - نقش دانشمندان اسلام در پيشرفت علوم: اين نوشتار 60 صفحه اي مجموعه مقالات دكتر مفتح است كه در سال چهارم مجله مكتب اسلام به تدريج انتشار يافته است. كه هشت مقاله را در بر مي گيرد.
7 - ويژگيهاي زعامت و رهبري: در اين اثر مقالات و سخنراني هاي اين شهيد بزرگوار در خصوص زعامت و رهبري و مباحث حكومت اسلامي گردآوري شده است.
8 - مقالات: در مجلاتي چون مكتب اسلام، خصوصا مكتب تشيع و نيز مجله معارف جعفري شهيد مفتح مقالاتي را در خصوص معارف اسلامي و معرفي مذهب حقه تشيع نوشته است كه يكي از اين مقالات ارزشمند مطلبي است تحت عنوان «مكتب اخلاقي امام صادق عليه السلام» كه در پنجمين نشريه سالانه مكتب تشيع در خرداد 1342 ش. درج گرديد.
9 - مقدمه نويسي بر آثار ديگران: از ديگر كوششهاي فكري دكتر مفتح نوشتن مقدمه بر آثار نويسندگان جوان حوزه است كه از مجمع علمي اسلام شناسي - كه خود مسئوليت آن را به عهده داشت - شروع شد و تا چند سال بعد استمرار يافت. مجموعه اين نوشته هاي ارزشمند اگر؛ جايي تدوين گردد خود كتابي مستقل و در عين حال سودمند را تشكيل خواهد داد. گزيده اي از اين مقدمه نويسي ها در كتابي تحت عنوان افكار استاد شهيد دكتر مفتح آمده است.
آذرخشي در كوير ستم
شهيد مفتح علاوه بر آنكه انديشه هاي علمي خود را در محضر مبارك حضرت امام خميني (قدس سره) صفا داد در پرتو افكار تابناك امام راحل، ستيز با ستم و نفي هر گونه سلطه را از مهم ترين برنامه هاي خود قرار داد و سخنراني ها، مقاله ها و در جلسات درسي افراد را نسبت به فجايع جهان اسلام كه ارمغان استعمار است آگاه مي نمود و فساد تباهي استبداد را افشاء مي كرد از اين جهت وي را از سخنراني كردن و هر گونه تبليغ مذهبي منع كردند چنانچه آن شهيد در سخنراني ماه مبارك رمضان در سال 1357 به اين وضع اشاره كرده است.
با اين حال اين دانشمند مبارز آرام نمي گيرد و وقتي كه از سوي رژيم به سنتهاي اسلامي توهين مي شود فرياد مي زند و مي گويد اگر به افكار اسلامي ما جسارت كرد. ما آرام نمي توانيم بگيريم، اگر به احساسات مذهبي ما احترام قائل نشديد ملت ايران آرام نخواهد شد.[9] و وقتي با خبر شد كه رژيم منحوس پهلوي تاريخ رسمي كشور را تغيير داده است چون آتشفشاني خروشيد و گفت:
«چطور ايراني بايد تاريخ پرافتخار هجرت رسول الله صلي الله عليه و آله را، يعني تاريخ اسلام، افتخار انسانها، افتخار ايران، نجات دهنده ايران را كنار بگذارد. يا رسول الله صلي الله عليه و آله ما از روي تو شرمنده ايم. لذا مرجع بزرگوار پرچمدار جهان تشيع حضرت آيه الله العظمي امام خميني به ملت ايران هشدار مي دهند كه به كار بردن اين تاريخ حرام است.» [10]
شهيد مفتح در سالهاي حدود 1340 ش. كه همزمان با آغاز قيام امت اسلامي است اغلب به شهرهاي استان خوزستان مي رفت و به دستور امام خميني (قدس سره) به فعاليتهاي تبليغي و افشاگري جنايات رژيم شاه مي پرداخت و وقتي كه ساواك وي را به نقاط بد آب و هوا تبعيد نمود و از ورودش به قم جلوگيري به عمل آورد. دكتر مفتح به منظور گشودن سنگري براي ستيز با رژيم شاه به شوق همكاري با شهيد مطهري در دانشكده الهيات دانشگاه تهران به تدريس مشغول شد.
آن شهيد بنا به دعوت مؤ منان و اهالي مسجد «الجواد» در اين مكان مقدس به ايراد سخنراني و انعقاد جلسات تفسير پرداخت و از اين طريق به روشنگري و ارتباط بيشتر بين دانشجويان و اقشار روحاني همت گمارد و در سال 1352 ش. براي تجمع و تشكل نيروهاي مسلمان امامت مسجد «جاويد» تهران را پذيرفت و در اين مكان مبارك هسته مقاومتي تشكيل داد و طي برنامه هاي منظم و جهت داري از سخنران متعهد و مبارزي همچون شهيد مطهري دعوت بعمل آورد تا در اين مكان حاضرين را با حقايق اسلامي آشنا كند.
سرانجام در سوم آذر 1353 ش. پس از سخنراني يار و همرزم شهيد مفتح - آيه الله خامنه اي - و با هجوم ساواك مسجد «جاويد» تعطيل و دكتر مفتح و مقام معظم رهبري پس از دستگيري در زندان تحت شكنجه هاي سختي قرار گرفتند و ديگر ساواك به مفتح اجازه فعاليت در مسجد را نداد. هنوز دو سال از آزادي وي از زندان نگذشته بود كه ايشان در سال 1355 امامت مسجد قبا را پذيرفت كه چون مسجد قباي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله محراب و ميعادگاه تشنگان حق و فضيلت گرديد.
در سال 1356 ش. شهيد مفتح اعلام كرد نماز عيد فطر را در زمينهاي قيطريه خواهند خواند كه اين حركت با وجود برق سلاحها و ماشينهاي مسلح ارتش شاهنشاهي با استقبال جمعيت نمازگزار مواجه شد و شهيد مفتح در خطبه هاي نماز به افشاگري عليه طاغوت و استكبار و صهيونيست ها پرداخت و نام مبارك حضرت امام را در حضور هزاران نفر جمعيت مسلمان بر زبان جاري ساخت و بر اطاعت از فرامنيش تاءكيد كرد. از اين تاريخ تا رمضان سال 1357 ش. فعاليت هاي مسجد قبل در قالب سخنراني هاي پرشور در كلاسهاي پرمحتوا ادامه داشت. در صبح روز عيد فطر (دوشنبه 13/6/57) در حالي كه جمعيت انبوه با مفتح همصدا بودند و فرياد فرح زاي الله اكبر سر مي دادند به سوي قيطريه حركت كردند. پس از مراسم نماز عيد فطر مردم مسلمان با برنامه ريزي شهيد مفتح از زمينهاي قيطريه شروع به راهپيمايي كردند كه شكوه آن شگفتي ناظران را برانگيخت. در اين تظاهرات سرنوشت ساز كه از ساعت شش بامداد آغاز و تا نيمه شب ادامه داشت صفهاي چند كيلومتري جمعيت طول و عرض چندين خيابان را احاطه كرده بودند.
در آستانه پيروزي انقلاب اسلامي و ورود رهبر انقلاب به كشور ايران با سازماندهي و تدبير خردمندانه شهيد مفتح كميته استقبال از امام براي اين نمايش باشكوه مهيا گرديد. آمارها جمعيت استقبال كننده را بين 5 تا 6 ميليون نفر گفته اند كه بخش مهمي از نظم دادن به چنين حركت با شكوهي به عهده شهيد دكتر مفتح بود و ايشان در سخنان پرشوري كه در سيزدهم بهمن 1357 ش. ايراد نموده است به اين حركت با شوكت و عظمت اشاراتي جالب دارد.[11]
در سنگر دانشگاه
حكمت الهي چنين مقدر كرده بود كه شهيد مطهري و دكتر مفتح كه از شخصيتهاي برجسته حوزه علميه بودند به دانشگاه رفته و در دلها، انگيزه ها و هدفهاي دو قشر دانشگاهي و روحاني وحدت ايجاد كنند و يكي از بلندترين آرزوهاي امام يعني پيوند اين دو قشر را عملي سازند. شهيد مفتح اقدام عملي در راه رسيدن به چنين وحدتي را تغيير نظام آموزشي دانشگاه مي دانست و عقيده داشت دانشگاهي كه هدف آن پرورش انسانهاي دانشمند، ديندار، متعهد و نيكوكار است بايد علم و تحصص خود را در راه اعتلاي كشور و تاءمين سعادت مردم به كار گيرد و در طريق استقلال، عزت و عظمت كشور از خود اهتمامي تواءم با صداقت و جديت به خرج دهند.
در برنامه چنين دانشگاهي بايد عرصه بحث و تحقيق، علم و عمل تواءم با اخلاص مهيا گردد. و به عقيده وي انس حوزه و دانشگاه با يكديگر در رسيدن به چنين حالتي تاءثير به سزايي دارد. آن شهيد ضمن پيگيري به وجود آوردن چنين تحولي در دانشگاه از نظر خط فكري در زمينه مسائل عقيدتي با خطوط التقاطي سخت مخالفت داشت و در برابر احزاب و گروهكهايي كه تفكر انحرافي داشتند لحظه اي آرام نمي گرفت و در مواردي با آنان درگير مي شد و به سبب همين موضع گيري صريح بود كه به ترور وي اقدام كردند.
شهادت
در صبح روز 27 آذر 1358 ش. در جلو دانشگاه الهيات تهران مارقين انقلاب يعني گروه منحرف فرقان آن متفكر وارسته را هدف چندين گلوله قرار دادند. آري جهاد آن شهيد در عرصه انديشه آن جاهلان از خدابي خبر را از ميدان بدر كرده بود و راهي جز اين نديدند كه قلمهاي شكسته و فرسوده خود را بر زمين نهاده و گلوله برگيرند و مقر آن انديشمند افشاگر را نشانه گيرند. آنان بزرگ مردي را ترور كردند كه اسلحه اي جز قلم و سخن نداشت و كسي را به شهادت رساندند كه كشتنش جز موج خشم آگين و نفرت و انزجار امت مسلمان نتيجه اي نداشت و اگر بدن پاكش در خاك و خون طپيد، فكرش بيشتر تجلي نمود و از بركت خونش تحركي تازه در انديشه و باورهاي امت اسلام به وجود آمد.


[1] . مصاحبه با آيه الله دكتر بهشتي، ويژه نامه شهيدان روزنامه جمهوري اسلامي، 27 آذر 1359 - ص 12.
[2] . افكار استاد شهيد دكتر محمد فتح، جمعي از نويسندگان، ص 10 - 9.
[3] . فرازهايي از زندگي شهيد دكتر مفتح، ص 5.
[4] . مجله اعتصام، شماره 32، ص 261.
[5] . فرازهايي از زندگي شهيد دكتر مفتح، ص 5 - 6.
[6] . آيات اصول اعتقادي قرآن، شهيد مفتح، ص 55.
[7] . افكار شهيد مفتح، ص 9.
[8] . ويژه نامه شهيدان روزنامه جمهوري اسلامي، 27 آذر 1359.
[9] . ويژگيهاي زعامت و رهبري، دكتر مفتح، ص 36.
[10] . برگرفته از سخنراني شهيد مفتح در دوران طاغوت تحت عنوان «ايجاد وحدت در امت اسلام» ، پيام انقلاب شماره 177.
[11] . اقتباس از كتاب ويژگيهاي زعامت و رهبري، ص 70 - 65
غلامرضا گلي زواره - تلخيص از كتاب گلشن ابرار، ج 2، ص 820