عبودیت و بندگی در قرآن

ناصر مكارم شيرازي

نسخه متنی
نمايش فراداده
عبودیت و بندگی در قرآن
براي پي بردن به تأثير عبادت و نيايش در تهذيب نفوس و پرورش فضائل اخلاقي، قبل از هر چيز بايد با مفهوم و حقيقت عبادت آشنا شد.
گرچه بحث درباره حقيقت عبادت سخني مبسوط و گسترده را مي طلبد و بزرگان در تفسير و اخلاق و فقه و حديث درباره ي آن سخن بسيار گفته اند، امّا در يك اشاره كوتاه چنين مي توان گفت: براي يافتن حقيقت عبادت بايد به واژه «عبد» و مفهوم آن كه ريشه ي اصلي عبادت است توجّه نمود.
«عبد» از نظر لغت به انساني گفته مي شود كه سر تا پا تعلّق به مولا و صاحب خود دارد؛ اراده اش تابع اراده ي او، و خواستش تابع خواست اوست؛ در برابر او خود را مالك چيزي نمي داند و در اطاعت او سستي به خود راه نمي دهد.
بنابراين عبوديّت اظهار آخرين درجه ي خضوع در برابر كسي است كه همه چيز از ناحيه ي او است و به خوبي مي توان نتيجه گرفت كه تنها كسي مي تواند «معبود» باشد كه نهايت انعام و اكرام را كرده است و او كسي جز خدا نيست!
به تعبير ديگر، و از بُعد ديگر «عبوديّت» نهايت اوج تكامل روح يك انسان و قرب او به خداست، و عبوديّت تسليم مطلق در برابر ذات پاك اوست؛ عبادت تنها ركوع و سجود و قيام و قعود نيست، بلكه روح عبادت تسليم بي قيد و شرط در برابر كمال مطلق و ذات بي مثالي است كه از هر عيب و نقص مبرّاست.
بديهي است چنين عملي بهترين انگيزه ي توجّه به كمال مطلق و پرهيز از هرگونه آلودگي و ناپاكي است؛ چرا كه انسان سعي مي كند خود را به معبود خويش نزديك و نزديكتر سازد تا پرتوي از جلال و جمال او در وجودش ظاهر شود كه گاه از آن تعبير به «مظهر صفات خدا شدن» مي كنند.
در حديثي از امام صادق ـ عليه السلام ـ مي خوانيم: «العبوديه جوهره كنهها الربوبيه؛ عبوديت گوهري است كه ربوبيّت در درون آن نهفته شده است.»[1] اشاره به اين كه عبد تلاش و كوشش مي كند كه خود را در صفات شبيه به معبود سازد و پرتوي از صفات جلال و جمال او را در خود منعكس كند، و نيز انسان در سايه ي عبوديّت به جايي مي رسد كه به اذن پروردگار مي تواند در جهان تكوين، تدبير و تصرّف كند، و صاحب ولايت تكوينيّه شود، همان گونه كه آهن سرد و سياه بر اثر مجاورت با آتش، گرم و سرخ و فروزان مي شود؛ اين حرارت و نورانيّت از درون ذات او نيست بلكه پرتو ناچيزي از آتش به او افتاده و به اين رنگ در آمده است.
با اين اشاره به قرآن باز مي گرديم و چگونگي تأثير عبادت را در پرورش فضايل اخلاقي در آيات قرآن بررسي مي كنيم.
1. اي مردم! پروردگار خود را پرستش كنيد، آن كس كه شما و كساني را كه پيش از شما بودند، آفريد، تا پرهيزگار شويد.
2. اي كساني كه ايمان آورده ايد! روزه بر شما نوشته شده، همان گونه كه بر كساني كه قبل از شما بودند نوشته شد، تا پرهيزكار شويد.
3. ... و نماز را بر پا دار كه نماز (انسان را) از زشتيها و گناه باز مي دارد.
4. به يقين انسان حريص و كم طاقت آفريده شده است هنگامي كه بدي به او رسد بي تابي كند و هنگامي كه خوبي به او رسد مانع ديگران مي شود (و بخل مي ورزد) مگر نمازگزاران آنها كه نماز را پيوسته به جا مي آورند.
5. از اموال آنها صدقه اي (به عنوان زكات) بگير تا به وسيله ي آن، آنها را پاك سازي و پرورش دهي.
6. آنان كساني هستند كه ايمان آورده اند، و دلهايشان به ياد خدا مطمئن ( و آرام) است، آگاه باشيد تنها با ياد خدا دلها آرامش مي يابد!
7. اي كساني كه ايمان آورده ايد! از صبر (روزه) و نماز كمك بگيريد! (زيرا خداوند با صابران است!‌
تفسير و جمع بندي
در تمام آياتي كه در بالا آمده، رابطه ي نزديكي ميان «عبادت» و تقوا و پرهيز از گناه و پرورش فضايل اخلاقي ديده مي شود و نشان مي دهد كساني كه مي خواهند به تهذيب نفس راه يابند بايد از درِ عبوديّت و پرستش خداوند وارد شوند؛ سالكان راه خدا، و پويندگان طريق خودسازي و تقوا، بايد از نيايش و عبادت ياري طلبند و ناخالصيهاي وجود خود را در كوره ي داغ عشق به خدا بسوزانند و از بين ببرند، و مس وجود خود را با كيمياي عبادت زر كنند.
در همين راستا، در نخستين آيه، همه ي انسانها را بدون استثنا مخاطب ساخته و راه تقوا را اين گونه به آنها نشان مي دهد؛ مي فرمايد: «اي مردم! پروردگارتان را كه شما و پيشينيان شما را آفريده پرستش كنيد تا پرهيزكار شويد!» (يا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ)[2]
تكيه بر آفرينش پيشينيان ممكن است اشاره به اين باشد كه اعراب جاهلي براي توجيه پرستش بتها، تكيه بر فعل پيشينيان داشتند، آيه ي فوق مي گويد خداوند هم آفريدگار شماست و هم آفريننده ي پيشينيان است؛ آري! او خالق همه كس و همه چيز و مالك همه كس و همه چيز است؛ و تنها او شايسته ي عبادت است، نه بتها؛ اگر رو به سوي عبوديّت خالص او آريد، شكوفه هاي تقوا بر شاخسار جان شما آشكار مي شود؛ و اين آلودگيهاي اخلاقي شما ناشي از عبادت خرافي شماست.
اين آيه رابطه ي نزديك تقوا و عبادت را به طور مطلق بيان مي كند.
در حالي كه در آيه ي بعد به رابطه ي «روزه» ـ كه يكي از عبادات مهم است ـ و «تقوا» اشاره شده است؛ مي فرمايد: «اي كساني كه ايمان آورده ايد روزه بر شما نوشته شده ـ همان گونه كه بر كساني كه قبل از شما بودند نوشته شد ـ تا پرهيزگار شويد!» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ)[3]
هر كس به روشني در مي يابد كه به هنگام روزه داشتن، نور و صفاي تازه اي در دل احساس مي كند، خود را به نيكيها نزديكتر، و از زشتيها و بديها دورتر مي بيند، حتّي آمارهاي مستند نشان مي دهد كه در ايّام ماه مبارك رمضان سطح جرائم در جامعه ي روزه دار، بسيار پايين مي آيد، تا آنجا كه مأموران انتظامي به اعتراف خودشان در اين ماه به كارهاي عقب مانده ي ‌ماههاي ديگر مي پردازند!
اين امور به خوبي نشان مي دهد كه هر قدر انسان به عبوديّت خداوند نزديكتر شود از زشتيها دورتر خواهد شد.
در سومين آيه، به رابطه ي نزديك «نماز» و پرهيز از گناه و فحشاء و منكر اشاره شده است؛
در اين آيه شخص پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ به عنوان يك الگو و اسوه، مخاطب به اين خطاب شده است: نماز را برپا دار كه نماز (انسان را) از زشتيها و گناه باز مي دارد (وَ أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهَي عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ)[4]
«فحشاء و منكرات» مجموعه ي افعال غيراخلاقي است، و مي دانيم تمام افعال غير اخلاقي سرچشمه اي از صفات ضدّ ارزشي در درون جان انسان دارد؛ و به تعبير ديگر، هميشه اخلاق دروني است كه در اخلاق بروني اثر مي گذارد.
تأثير نماز در باز داشتن از فحشاء و منكر نيز درست به همين دليل است؛ زيرا نماز با افعال و اذكار بسيار پرمحتوايش، انسان را در جهاني برتر و والاتر (جهان قرب به خدا) وارد مي كند؛ و اين نزديكي او را از سرچشمه هاي اصلي فحشاء و منكر كه همان هواي نفس و حبّ افراطي به دنيا است دور مي سازد.
به همين دليل، نمازگزاران واقعي كمتر گِرد گناه مي گردند؛ و هر قدر نماز روح و جان و محتواي بيشتري داشته باشد، به همان نسبت انسان از منكرات و زشتيها دورتر مي شود و شكوفه هاي فضايل و اخلاق در درون جانش آشكارتر مي گردد.
در چهارمين آيه، بعد از اشاره به بعضي از رذايل اخلاقي مانند جزع و بي تابي به هنگام بروز مشكلات، و بخل به هنگام دست يافتن به خيرات، تنها نمازگزاران را استثنا مي كند، و مي فرمايد: انسان حريص و كم طاقت آفريده شده است، هنگامي كه بدي به او رسد بي تابي مي كند و هنگامي كه خوبي به او رسد بخل مي ورزد و مانع ديگران مي شود مگر نمازگزاران، آنها كه نماز را به طور مرتّب به جا مي آورند. (إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً إِلاَّ الْمُصَلِّينَ الَّذِينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُونَ)[5]
اين آيات به روشني ثابت مي كند كه توجّه به ذات پاك پروردگار و عبادت و نيايش در پاكسازي روح و جان از رذائل اخلاقي مانند بخل و جزع و بي تابي اثر مستقيم دارد.
در پنجمين آيه، اشاره به تأثير مسأله ي زكات در پاكسازي روح و تزكيه ي نفس مي كند و مي دانيم زكات در اسلام يكي از عبادات مهم محسوب مي شود؛ مي فرمايد: «از اموال آنها صدقه اي (به عنوان زكات) بگير تا به وسيله ي آن، آنها را پاك سازي و پرورش دهي». (خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها)[6]
تعبير «تزكّيهم بها» دليل روشني بر اين حقيقت است كه تطهير و تزكيه ي نفس به وسيله ي زكات حاصل مي شود، چرا كه زكات، رذايلي همچون بخل و دنياپرستي و حرص و آز را از روح، زايل مي كند، و نهال نوعدوستي و سخاوت و حمايت از مستضعفان را در سرزمين دل پرورش مي دهد.
رواياتي كه در ذيل اين آيه نقل شده است نيز اين حقيقت را روشنتر مي كند:
در حديثي از پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ مي خوانيم: «ما تصدق احدكم بصدقة من طيب و لا يقبل الله الا الطيب الا اخذها الرحمان بيمينه و ان كانت تمرة فتربو من كف الرحمان في الرحمان حتي تكون أعظم من الجبل؛ هيچ كس از شما صدقه اي از مال حلال نمي پردازد ـ و البتّه خداوند جز حلال قبول نمي كند ـ مگر اين كه خداوند آن را با دست خود مي گيرد، حتّي اگر يك دانه خرما باشد، سپس در دست خدا نمو مي كند تا بزرگتر از كوه شود!»[7]
اين حديث كه تشبيه و كنايه ي پرمعنايي در بردارد اهمّيّت فوق العاده ي اين عبادت بزرگ، و ارتباط مستقيم آن را با خدا و مسائل معنوي روشن مي سازد.[1] . مصباح الشّريعه، صفحه ي 536 (طبق نقل ميزان الحكمه، واژه ي عبد).
[2]. سوره بقره، آيه 21.
[3] . سوره بقره، آيه 183.
[4] . سوره عنكبوت، آيه 45.
[5] . سوره معراج، آيات 19 تا 24.
[6] . سوره توبه، آيه 103.
[7] . صحيح مسلم، جلد 2، صفحه ي 702 (طبع بيروت).
در ششمين آيه، به يكي ديگر از عبادات مهم و معروف، يعني ذكر خدا اشاره شده و از تأثير عميق آن در آرامش دلها، سخن مي گويد؛ مي فرمايد: آنان كساني هستند كه ايمان آورده اند، و دلهايشان به ياد خدا مطئمن (و آرام) است، آگاه باشيد با ياد خدا دلها آرامش مي پذيرد! (الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ)[1]
آرامش دل هميشه توأم با توكّل بر خدا، و عدم وابستگي به مادّيات و عشق به زرق و برق دنيا و آز و طمع و بخل و حسد است. چرا كه اگر اين صفات رذيله در دل باشد، آرامشي در آن نخواهد بود. بنابراين، ياد خدا مي تواند اثر عميقي در دور ساختن انسان از اين رذايل داشته باشد، تا شكوفه ي آرامش بر شاخسار دل آشكار گردد.
به تعبير ديگر، اگر يك نظر اجمالي به ريشه هاي ناآرامي روح و پريشاني خاطر و اضطرابها و نگرانيها بيندازيم، مي بينيم همه ي آنها از رذائل اخلاقي سرچشمه مي گيرد، ولي ياد خدا آنها را مي خشكاند و نا آرامي را به اطمينان و آرامش مبدّل مي سازد.[2]
در هفتمين و آخرين آيه، به تأثير نماز و روزه در تقويت روح انسان اشاره كرده، مي فرمايد: «اي كساني كه ايمان آورده ايد! از صبر (روزه) و نماز كمك بگيريد! (زيرا) خداوند با صابران است!» (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ)[3]
در بعضي از روايات اسلامي صبر به روزه تفسير شده است.[4] كه يكي از مصداقهاي روشن صبر است، و گرنه صبر مفهوم وسيعي دارد كه هرگونه استقامت در برابر هواي نفس و وسوسه هاي شيطان و استقامت در طريق اطاعت پروردگار، و در برابر حوادث ناگوار و مصائب را شامل مي شود.
در حديثي از امير مؤمنان علي ـ عليه السلام ـ مي خوانيم كه هرگاه كار مهمّي براي او پيش مي آمد نماز مي خواند، سپس آيه ي «و اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ» را تلاوت مي فرمود (كان علي اذا احاله امر فزع، قام الي الصلوة ثم تلا هذه الآية و استعينوا بالصبر و الصلوة)[5] اشاره به اين كه نماز به من نيرو مي بخشد.
آري! اين عبادتهاي مهم فضايلي همچون توكّل و شجاعت و شهامت و صبر و استقامت را در وجود انسان زنده مي كند، و از رذايل اخلاقي همچون جبن و ترس، ترديد و دو دلي، اضطراب و نگراني در برابر حوادث مهم، و دنياپرستي، دور مي سازد؛ و به اين ترتيب، بخش مهمّي از فضايل اخلاقي را در وجود انسان زنده مي كند، همان گونه كه بخش قابل توجّهي از رذايل را مي ميراند.
نتيجه:
از آنچه در بالا آمد به خوبي مي توان نتيجه گرفت كه عبادات اثر بسيار عميقي از جهات مختلف در تهذيب اخلاق دارند؛ اين تأثير را مي توان در چند جهت خلاصه كرد:
1. توجّه به مبدأ آفرينش و حضور پروردگار در تمام زندگي انسانها سبب مي شود كه انسان مراقب اعمال و رفتار خويش باشد، و هواي نفس را تا آنجا كه مي تواند كنترل كند، چرا كه عالم محضر خداست، و در محضر خداوند كريم، گناه كردن و راه خلاف پيمودن عين ناسپاسي است.
2. توجّه به صفات جلال و جمال او كه در عبادات و مخصوصاً دعاها آمده است، نيايش كننده را دعوت مي كند كه پرتوي از آن اوصاف كريمه را در درون روح و جان خود منعكس كند و در مسير تكامل اخلاقي قرار گيرد.
3. توجّه به معاد، همان دادگاه بزرگي كه همه چيز در آنجا حسابرسي مي شود، نيز اثر بازدارنه ي قوي و نيرومندي براي پاكسازي روح و جسم انسان دارد.
4. عبادت و نيايش اگر با حضور قلب و آداب آن باشد، صفا و نورانيّت غير قابل توصيفي مي آورد كه در برابر آن ظلمات اخلاق رذيله تاب مقاومت ندارند؛ به همين دليل، انسان پس از يك عبادت آميخته با حضور قلب، خود را به نيكيها نزديكتر مي بيند.
5. محتواي عبادات و دعاها مملوّ است از آموزشهاي اخلاقي و بيان راه و رسم سير و سلوك الي الله، كه دقّت در آنها نيز درسهاي بزرگي به انسان در اين زمينه مي دهد. عاشقان خود سازي و سالكان الي الله از طريق عبادت مي توانند به هدف والاي خود برسند و بدون عبادت و نيايش و مناجات و راز و نياز با پروردگار مخصوصاً در خلوت و به ويژه در سحرگاهان راه به جايي نمي برند.
[1] . سوره رعد، آيه 28.
[2] . براي توضيح بيشتر به تفسير نمونه، جلد 10، ذيل همين آيه مراجعه فرماييد، كه تحليل روشن و مبسوطي در اين زمينه در آنجا آمده است.
[3] . سوره بقره، آيه 153.
[4] . مجمع البيان، جلد 1، ذيل آيه ي 45 سوره ي بقره كه مشابه آيه ي مورد بحث است؛ و تفسير برهان، جلد 1، صفحه ي 166، ذيل آيه ي 153، سوره ي بقره؛ در حديثي از امام صادق ـ عليه السلام ـ آمده است كه در ذيل آيه ي «اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ» فرمود: «الصبر هو الصوم» (بحارالانوار، جلد 93، صفحه ي 294).
[5] . اصول كافي، طبق نقل الميزان، جلد 1، صفحه ي 154.
آيت الله مكارم شيرازي- اخلاق در قرآن، ج 2، ص 335