قبر و برزخ در قرآن

ناصر مكارم شيرازي

نسخه متنی
نمايش فراداده
قبر و برزخ در قرآن
اشاره
«برزخ» به معني چيزي است كه در ميان دو شيء حايل شود، سپس اين معني توسعه يافته و به هر امري كه در ميان دو چيز يا دو مرحله قرار گيرد، اطلاق شده است.[1]
در اينجا منظور از «برزخ»، جهاني است كه ميان دنيا و عالم آخرت قرار دارد، يعني هنگامي كه روح از بدن جدا مي‌شود، پيش از آنكه بار ديگر در قيامت به بدن اصلي باز گردد، در عالمي كه ميان اين دو عالم است و برزخ ناميده مي‌شود قرار خواهد داشت.
براي اثبات عالم برزخ، دليل عمده ما دلائلي نقلي و آيات و روايات است، هر چند اين مسئله از طرق عقلي، يا حسي (از طريق تماس و ارتباط با ارواح) نيز امكان پذير است.
قرآن مجيد گرچه بحث زيادي در مورد برزخ ندارد، و نسبتاً از كنار اين مسأله، ساده گذشته است، ولي با اين حال، تعبيرات صريح و روشني در آيات متعدد در اين زمينه دارد كه مي‌تواند اصول كلي مربوط به جهان برزخ را براي ما روشن سازد.
با اين اشاره به قرآن باز مي‌گرديم و به آيات زير گوش جان فرا مي‌دهيم:
1ـ حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ ـ لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكْتُ كَلاَّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ.[2]
تا زماني كه مرگ يكي از آنان فرا رسد مي‌گويد: پروردگار من! مرا باز گردان شايد در آنچه ترك كردم (و كوتاهي نمودم) عمل صالحي انجام دهم (به او مي‌گويند) چنين نيست، اين سخني است كه او به زبان مي‌گويد (و اگر باز گردد برنامه‌اش همچون سابق است) و پشت سر آن‌ها برزخي است تا روزي كه برانگيخته مي‌شوند.
2ـ وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ ـ فَرِحِينَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ.[3]
(اي پيامبر) هرگز گمان مبر آن‌ها كه در راه خدا كشته شده‌اند مردگانند، بلكه آن‌ها زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزي داده مي‌شوند ـ آن‌ها به خاطر نعمت‌هاي فراواني كه خداوند از فضل خود به آن‌ها بخشيده است خوشحالند و به خاطر كساني كه (مجاهداتي كه) بعد از آنان ملحق نشدند (نيز) خوشوقتند (زيرامقامات برجسته آن‌ها را در آن جهان مي‌بينند و مي‌دانند) كه نه ترسي بر آن‌ها است و نه غمي خواهند داشت.
3ـ وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ وَ لكِنْ لا تَشْعُرُونَ.[4]
و به آن‌ها كه در راه خدا كشته مي‌شوند مرده مگوئيد، بلكه آن‌ها زندگانند ولي شما نمي‌فهميد.
4ـ النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْها غُدُوًّا وَ عَشِيًّا وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذابِ ـ وَ إِذْ يَتَحاجُّونَ فِي النَّارِ فَيَقُولُ الضُّعَفاءُ لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا نَصِيباً مِنَ النَّارِ.[5]
عذاب آن‌ها آتش است كه هر صبح و شام بر آن عرضه مي‌شود و روزي كه قيامت برپا مي‌شود دستور مي‌دهد آل فرعون را در سخت‌ترين عذاب‌ها وارد كنيد ـ به خاطر بياور هنگامي را كه در آتش دوزخ با هم محاجه مي‌كنند، ضعفاء به مستكبران مي‌گويند: ما پيرو شما بوديم آيا (امروز) سهمي از آتش به جاي ما پذيرا مي‌شويد؟!
5ـ مِمَّا خَطِيئاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا ناراً فَلَمْ يَجِدُوا لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْصاراً.[6]
(آري سرانجام) همگي به خاطر گناهانشان غرق شدند و در آتش دوزخ وارد شدند و جز خدا ياوراني براي خود نيافتند!
6ـ قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ يا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ ـ بِما غَفَرَ لِي رَبِّي وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ.[7]
(سر انجام او را شهيد كردند و) به او گفته شد وارد بهشت شو گفت: اي كاش قوم من مي‌دانستند ـ كه پروردگارم مرا آمرزيده و از گرامي داشتگان قرار داده است.
7ـ وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ يُقْسِمُ الُْمجْرِمُونَ ما لَبِثُوا غَيْرَ ساعَةٍ كَذلِكَ كانُوا يُؤْفَكُونَ[8]
و روزي كه قيامت برپا شود گنهكاران سوگند ياد مي‌كنند كه جز ساعتي (در عالم برزخ) درنگ نكردند! اين چنين آن‌ها از درك حقيقت محروم مي‌شدند.
8ـ قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلى خُرُوجٍ مِنْ سَبِيلٍ.[9]
آن‌ها مي‌گويند پروردگارا! ما را دوباره ميراندي و دو بار زنده كردي اكنون به گناهان خود معترفيم، آيا راهي براي خارج شدن (از دوزخ) وجود دارد!؟
تفسير و جمع بندي
برزخ و ويژگي‌هايش
نخستين آيه، بحث را از چگونگي وضع كفار و ظالمان و مجرمان آغاز كرده، مي‌فرمايد: آن‌ها همچنان به راه نادرست خويش ادامه مي‌دهند «تا زماني كه مرگ يكي از آنان فرا رسد، در اين حال مي‌گويد: پروردگارا! مرا برگردانيد شايد عمل صالحي انجام دهم در آنچه ترك كردم» (و گذشته‌ي تاريك خودم را جبران نمايم) (حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ ـ لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكْتُ)
اما به زودي با جواب منفي آميخته با دليل و برهان روبرو مي‌شود، به او مي‌گويند: «چنين نيست، اين سخني است كه او به زبان مي‌گويد» (و اگر باز گردد همان برنامه‌هاي سابق را تكرار مي‌كنند) (كَلاَّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها)
سپس مي‌افزايد: «و پيش روي آن‌ها برزخي است تا روزي كه مبعوث مي‌شوند» (وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ).
آغاز اين آيه اشاره به منزلگاه اول يعني منزلگاه «مرگ» است، و پايان آن اشاره به منزلگاه دوم يعني «برزخ» است.
گرچه بعضي اصرار دارند كه برزخ را در اينجا به معني حائلي كه در ميان انسان و درجات عالي بهشت قرار دارد تفسير كنند، ولي جمله «إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ» (تا روز رستاخيز) قرينه روشني است بر اينكه عالم برزخ مرحله‌اي قبل از روز رستاخيز و بعد از مرگ است.
بعضي نيز برزخ را به معني مانعي براي بازگشت به اين دنيا تفسير كرده‌اند، اين معني نيز با ذيل آيه كه مي‌گويد اين برزخ تا روز قيامت ادامه دارد سازگار نيست. (دقت كنيد).
به اين ترتيب آيه فوق، به وضوح اشاره به وجود چنين عالمي در ميان دنيا و آخرت مي‌كند.
تعبير به «وَراء» گاه به معني «پشت سر» و گاه به معني «پيش رو» است، چرا كه اين واژه از ماده وري (بر وزن سعي) به معني پوشانيدن است، و كساني كه مثلا در يك طرف ديوار قرار دارند طرف ديگر كه براي آن‌ها پوشيده نيست «وراء» محسوب مي‌شود، بنابراين انسان در هر سمت ديوار باشد، طرف مقابل «وراء» است.[10]
در روايتي از امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي‌خوانيم كه فرمود: اَتَخَوَّفُ عَلَيْكُمْ في البَرزَخ: «من از برزخ درباره شما مي‌ترسم».
راوي سؤال كرد: ما البّرزَخُ: «برزخ چيست؟»
فرمود: «القَبْرُ مُنذُ حينَ مَوتِهِ إِلي يَومِ القِيامَة»: «برزخ همان قبر است از آن زماني كه انسان مي‌ميرد تا روز قيامت».[11]
و در حديث ديگري از امام علي بن الحسين ـ عليه السّلام ـ آمده است: إنَّ ألقَبرَ رَوضَةٌ مِن رِياضِ الجَنَّةِ ـ أو حُفرَةٌ مِن حُفَرِ النِيرانِ: «قبر باغي از باغ‌هاي بهشت، يا حفره‌اي از حفره‌هاي دوزخ است».[12]
دومين آيه، نخست روي سخن را به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ كرده، با صراحت مي‌گويد: «هرگز گمام مبر كساني كه در راه خدا كشته شدند مردگانند، بلكه آن‌ها زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزي داده مي‌شوند» (وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ).
و در سومين آيه روي سخن را به همه‌ي مؤمنان كرده، صريحاً مي‌گويد: «به آن‌ها كه در راه خدا كشته شدند مرده مگوئيد بلكه آن‌ها زنده‌اند ولي شما نمي‌فهميد» (وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ وَ لكِنْ لا تَشْعُرُونَ).
هر دو آيه از دلائل روشن وجود عالم برزخ است (هر چند تنها در مورد شهيدان سخن مي‌گويد) زيرا در هر دو مورد سخن از زنده بودن شهيدان و حتي روزي گرفتن آن‌ها و حضورشان در محضر قرب خدا است.
عجب اينكه بعضي از مفسران بدون توجه به تعبيراتي كه در اين آيات و آيات بعد از آن آمده كه همگي حكايت از حيات شهداء (حيات به معني واقعي كلمه) مي‌كند دست به توجيهاتي زده‌اند كه حيات را به مفهوم مجازي آن منعكس مي‌كند، مانند زنده بودن نام و آثار آنها، زنده بودن هدايت و طاعت و دين آنها، و يا زنده شدن روز قيامت از قبور!
آيا آن‌ها دقت نكرده‌اند كه قرآن مي‌گويد شهداء نزد پروردگارند.
روزي داده مي‌شوند.
به خاطر نعمت‌هاي فراواني كه خداوند از فضل خود به آنان داده خوشحالند ترسي از آينده و غمي از گذشته ندارند.
اين تعبيرات چگونه با آن مفاهيم مجازي سازگار است؟
به علاوه، مي‌فرمايد: شما زندگاني آن‌ها را درك نمي‌كنيد، اگر حيات به معني نام و نشان و هدايت و دين باشد براي همه قابل درك است.
ظاهر اين است اين دسته از مفسران نتوانسته‌اند حيات برزخي را دقيقاً هضم كنند، و «چون نديدند حقيقت، ره افسانه زدند» ولي همانگونه كه فخر رازي در تفسير خود مي‌گويد: غالب مفسران بر اين هستند كه حيات در اينجا حيات حقيقي است.[13][1]. در سوره رحمان آيه 20 درباره درياي آب شيرين و شور كه در كنار هم قرار دارند مي‌فرمايد: بينهما برزخ لا يبغيان. «در ميان آن دو، برزخي است كه مانع از غلبه يكي بر ديگري است».
[2] . مؤمنون / 99 ـ 100.
[3] . آل عمران / 169 ـ 170.
[4] . بقره / 154.
[5] . مؤمن / 46 ـ 47.
[6] . نوح / 25.
[7] . يس / 26 ـ 27.
[8] . روم / 55.
[9] . مؤمن / 11.
[10]. مفردات راغب ماده وري.
[11]. تفسير برهان جلد 3 صفحه 120 حديث 2 و 1.
[12]. تفسير برهان جلد 3 صفحه 120 حديث 2 و 1.
[13]. تفسير فخر رازي جلد 4 صفحه 145.
مرحوم طبرسي در مجمع البيان هر چند چهار تفسير براي آيه ذكر مي‌كنند، ولي تفسير اول را كه حيات حقيقي است به عنوان تفسير صحيح ايه بر مي‌گزيند.[1]
البته روايات نيز در اين زمينه فراوان است كه به خواست خدا بعداً به آن اشاره خواهد شد.
ديگر از عجائب اينكه به نقل تفسير «الميزان» بعضي از مفسران آيه را مخصوص «شهداي بدر مي‌دانند و مي‌گويند شامل ساير شهيدان نمي‌شود! (بايد توجه داشت كه شأن نزول آيه اول طبق تصريح مفسران شهداي احد است و شأن نزول آيه دوم شهداي بدر[2] ولي به هر حال شأن نزول محدوديتي براي مفهوم آيه در هيچ مورد ايجاد نمي‌كند و آيه همه شهدا را به طور مطلق در بر مي‌گيرد).
جالب اينكه مرحوم علامه طباطبائي بعد از اشاره به اين تفسير مي‌افزايد: بعضي از مفسران در تفسير آيه قبل از اين آيه (يعني آيه 153 بقره) كه دستور به استعانت جستن از صبر مي‌دهد، از خداوند صبر و شكيبائي در برابر اين سخنان لاطائل نموده است![3].
ولي به هر حال آيه تنها از شهداي راه خدا سخن مي‌گويد بي آنكه غير آن‌ها را نفي كند، اينجا است كه اين سؤال مطرح مي‌شود: اگر حيات برزخي براي همه انسان‌ها است، پس شهيدان چه فضيلتي بر ديگران دارند؟!
پاسخ اين سؤال روشن است، فضيلت آن‌ها در نوع حيات آن‌ها است، حياتي در جوار رحمت و در پيشگاه خدا قرب و غرق انواع نعمت‌ها و روزي‌هاي الهي، مسلماً حيات برزخي ديگران آميخته با اين بركات نيست.
چهارمين آيه در واقع نقطه مقابل آيات شهداء است چرا كه از عذاب «فرعونيان» در برزخ سخن مي‌گويد، مي‌فرمايد: «سر انجام عذاب‌هاي شديد بر آل فرعون نازل شد» (وَ حاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذابِ)
سپس اين عذاب الهي را چنين شرح مي‌دهد: «عذاب آن‌ها همان آتش است كه هر صبح و شام بر آن عرضه مي‌شوند، و روزي كه قيامت برپا مي‌گردد خداوند دستور مي‌دهد كه آل فرعون را در سخت‌ترين عذاب‌ها وارد كنيد» (النَّارُ يُعْرَضُونَ عَلَيْها غُدُوًّا وَ عَشِيًّا وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذابِ) روشن است كه اين آتشي كه در آيه به آن اشاره شده كه آل فرعون صبح و شام بر آن عرضه مي‌شوند دوزخ برزخي است، چرا كه در پايان آيه مجازات آن‌ها در قيامت به طور جداگانه آمده است، و لذا غالب مفسران اين آيه را به عالم برزخ و عذاب قبر تفسير كرده‌اند.
قابل توجه اينكه در مورد عذاب برزخي آل فرعون مي‌گويد: «آل فرعون هر صبح و شام بر آتش عرضه مي‌شوند»، ولي در مورد عذاب اخروي آن‌ها مي‌فرمايد: «دستور داده مي‌شود آن‌ها را داخل شديدترين عذاب كنند».
از تفاوت اين دو تعبير (عرضه داشتن و داخل كردن) چنين استفاده مي‌شود كه منظور از آتش، همان آتش دوزخ است، منتها در جهان برزخ از دور آن را مشاهده مي‌كنند و ناراحت مي‌شوند، و در عالم قيامت از نزديك و با ورود در آن، اين مجازات در برزخ، صبح و شام است و در قيامت مستمر و دائم.
حديثي كه از پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ در اين زمينه نقل شده به وضوح اين معني را تأييد مي‌كند، مي‌فرمايد: هنگامي كه يكي از شما از دنيا برود جايگاه او صبح و شام به او عرضه مي‌شود، اگر از اهل بهشت باشد جايگاهش در بهشت، و اگر از اهل دوزخ باشد جايگاهش در دوزخ، و به او گفته مي‌شود اين جايگاه تو است هنگامي كه خداوند تو را در قيامت مبعوث مي‌كند»[4]
از اين روايات استفاده مي‌شود كه مسأله مخصوص به آل فرعون نيست بلكه همگان را شامل مي‌شود.
آيا برزخيان تنها از طريق مشاهده جهنم و بهشت شكنجه مي‌بينند، يا شاد مي‌شوند؟ با اين دو در ظاهر وجود آن‌ها نيز اثر مي‌گذارد؟ همانگونه كه اگر انساني از نزديك گودال آتشي رد شود گرماي آتش گاهي صورت او را مي‌سوزاند، و يا اگر از نزديك باغ خرم و سرسبزي بگذرد و نسيم روح افزا و خوشبوي آن او را به نشاط مي‌آورد، و يا از هر دو طريق پاداش و كيفر مي‌بينند؟ (روحاني و جسماني البته منظور جسم مثالي و برزخي است).
احتمال سوم از همه مناسبتر است (دقت كنيد)
اين نكته نيز قابل توجه است كه ظاهر آيه مي‌گويد: آل فرعون بر آتش عرضه مي‌شوند، ولي بعضي از مفسران گفته‌اند اين تعبير كنايه از عكس آن است يعني آتش بر آن‌ها عرضه مي‌شود، همانگونه كه گفته مي‌شود «عَرَضتُ النّاقَةَ عَلي الحَوضِ» «من شتر را بر حوض آب عرضه داشتم» يعني آب را بر او عرضه كردم (تعبيري كه در حديث از پيغمبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ بود نيز همين معني را تأييد مي‌كند، زيرا مي‌فرمود: محل آن‌ها در بهشت و دوزخ بر آن‌ها عرضه مي‌شود).
در پنجمين آيه كه سخن از «مؤمن آل يس» است (همان مرد با ايماني كه شرح سرگذشت او در سوره «يس» آمده، او به ياري رسولان مسيح ـ عليه السّلام ـ كه به شهر «انطاكيه» آمده بودند برخاست، و مردم را نصيحت كرد و اندرز داد كه از اين رسولان پيروي كنند، ولي قوم لجوج و گهنكار، نه تنها به سخنان اين مؤمن پاكباز توجهي نكردند، بلكه بر او شوريدند و شهيدش كردند).
مي‌فرمايد: «به او گفته شد وارد بهشت شو، گفت: اي كاش قوم من مي‌دانستند كه پروردگارم مرا آمرزيد و در صف گرامي شدگان قرار داد» (قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ يا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ ـ بِما غَفَرَ لِي رَبِّي وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ).
روشن است كه اين جنت، بهشت قيامت نيست، بلكه بهشت برزخي است، زيرا مؤمن آل يس در اينجا آرزو مي‌كند كه قومش در دنيا از سرنوشت او آگاه شوند، و بدانند چگونه خداوند او را مشمول غفران قرار داده و گرامي داشته است؟
مرحوم «طبرسي» در «مجمع البيان» مي‌گويد: اين آيه دلالت بر نعمت‌هاي قبر (برزخ) مي‌كند، چون مومن آل ياسين اين سخن را هنگامي بيان كرد كه قوم او زنده بود، و هنگامي كه نعمت در قبر تصور شود عذاب قبر نيز ممكن است[5].
در بسياري از تفاسير آمده است كه اين مرد با ايمان شخصي بنام «حبيب نجار» بود و اينكه «مؤمن آل يس» در بعضي از روايات ناميده شده[6]ظاهراً به خاطر آن است كه مرد با ايماني بوده كه شرح حال او در سوره «يس» آمده است، و لذا بعضي گفته‌اند كه «آل» در اينجا زائد است و به معني «مؤمن يس» مي‌باشد[7].
ششمين آيه اشاره به وضع مجرمان در قيامت مي‌كند و مي‌فرمايد: «آن روز كه قيامت برپا شود گنهكاران سوگند ياد مي‌كند كه جز ساعتي توقف نكردند» (وَ يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ يُقْسِمُ الُْمجْرِمُونَ ما لَبِثُوا غَيْرَ ساعَةٍ).
سپس مي‌افزايد: «آن‌ها در گذشته اين گونه از درك حقيقت محروم مي‌شدند» (و كَذلِكَ كانُوا يُؤْفَكُونَ).
گرچه در اين آيه سخن از محلل توقف آن‌ها به ميان نيامده، ولي آيه بعد از آن گواه بر اين است كه منظور توقف در جهان برزخ است، چرا كه مي‌گويد: «كساني كه علم و ايمان به آن‌ها داده شده به مجرمان مي‌گويند: شما به فرمان خدا تا روز رستاخيز درنگ كرديد، و حالا روز رستاخيز است ولي شما نمي‌دانستيد»! (وَ قالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِيمانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِي كِتابِ اللَّهِ إِلى يَوْمِ الْبَعْثِ فَهذا يَوْمُ الْبَعْثِ وَ لكِنَّكُمْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ).
اين تعبير نشان مي‌دهد كه توقف آن‌ها تا روز قيامت ادامه دارد، و اين جز در مورد برزخ صحيح نيست.
جمعي از مفسران بزرگ همين تفسير را برگزيده‌اند كه آيه اشاره به حيات برزخي مي‌كند، در حالي كه بعضي آن را اشاره به توقف در دنيا مي‌دانند كه مجرمان آن را بسيار كم مي‌شمرند، همچون ساعتي زود گذر، و گاه آيه 46 سوره نازعات را نيز گواه بر آن گرفته‌اند كه مي‌فرمايد: كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَها لَمْ يَلْبَثُوا إِلاَّ عَشِيَّةً أَوْ ضُحاها: «آن روز كه قيامت را مشاهده مي‌كنند گوئي توقفشان (در دنيا) جز شامگاه يا صبحگاهي بيشتر نبوده است»!
ولي هيچ نشانه‌ي روشني در همين آيه نيز وجود ندارد كه منظور توقف در دنيا باشد، بلكه در آن نيز احتمال توقف در عالم برزخ وجود دارد.
از اين گذشته آيه مورد بحث با توجه به اينكه پايان اين توقف را روز قيامت ذكر مي‌كند نمي‌تواند تفسيري جز «برزخ» داشته باشد.
در اينجا اين سؤال پيش مي‌آيد كه چگونه آن‌ها مدت طولاني عالم برزخ را اين گونه كوچك و كم مي‌شمرند؟
پاسخ اين سؤال با توجه به يك نكته روشن است، و آن اينكه: هنگامي كه به انسان وعده شيرين و جالبي داده شود و آتش شوقش براي وصول به آن لحظه بر افروخته‌تر گردد ساعات و دقايق بر او بسيار دير مي‌گذرد، و گاه يك ساعت به منزله روزها و سال‌ها است، به عكس هنگامي كه وعده مجازات دردناكي داده شود انسان ميل دارد چرخ زمان متوقف گردد، و گاه روزها و ماه‌ها به قدري در نظرش به سرعت مي‌گذرد كه گوئي لحظه‌ها و دقايقي بيشتر نبوده است، و چنين است سرنوشت مجرمان در قيامت!
درست است كه در عالم برزخ نيز از عذاب الهي بي نصيب نيستند اما عذاب برزخي كجا، و عذاب عالم قيامت كجا؟!
اين احتمال نيز وجود دارد كه عالم برزخ بعد از آغاز عذاب قبر براي گروهي حكم خواب را دارد، و طبيعي است كه آن‌ها بعد از قيام قيامت كه به منزله بيداري است ندانند چه مقدار توقف كرده‌اند؟
و از آنجا كه در برزخ همه حقايق بر انسان منكشف و آشكار نمي‌شود، جاي تعجب نيست كه اين گونه امور بر آن‌ها مخفي بماند، البته در قيامت كه «يَومُ البُروزِ» است حقايق به خوبي آشكار مي‌گردد.[1]. مجمع البيان جلد 1 و 2 صفحه 236.
[2]. بعضي نيز گفته‌اند آيه سوره آل عمران در مورد شهداي بدر نازل شده در حالي كه شأن نزول آيه بقره شهداي بدر و احد هر دو مي‌باشد.
[3]. الميزان جلد 1 صفحه 352.
[4]. مجمع البيان حديث را از صحيح بخاري و مسلم، ذيل آيه فوق نقل كرده است (جلد 7 و 8 صفحه 426).
[5]. مجمع البيان جلد 7 و 8 صفحه 421.
[6]. تفسير «در المنثور» طبق نقل «الميزان» جلد 17 صفحه 76.
[7]. تفسير «ابو الفتوح رازي» جلد 9 صفحه 270 (پاورقي‌هاي مرحوم علامه شعراني). در هفتمين آيه مورد بحث از زبان كفار چنين نقل مي‌كند كه در قيامت به پيشگاه خداوند «عرضه مي‌دارند: پروردگارا! ما را دو بار ميراندي، و دو بار زنده كردي، اكنون به گناهان خود معترفيم، آيا راهي براي خروج (از دوزخ) وجود دارد»؟ (قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلى خُرُوجٍ مِنْ سَبِيلٍ).
دلالت اين آيه بر وجود جهان برزخ از اين نظر است كه تصور دو مرگ و دو حيات بدون قبول عالم برزخ ممكن نيست، مرگ از اين زندگي دنيا و سپس حيات برزخي و باز مرگ از حيات برزخي و سپس زندگي در عالم آخرت.
اين به خاطر آن است كه در پايان اين جهان و به اصطلاح به هنگام نفخه‌ي صور، نه تنها انسان‌ها كه همه فرشتگان و ارواح مردگان كه در قالب‌هاي مثالي در جهان برزخ هستند به مقتضاي فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ[1] مي‌ميرند، و كسي جز ذات پاك خدا در آن روز زنده نمي‌ماند، بنابراين بعد از حيات برزخي نيز مرگي وجود دارد.
و اما حيات عالم دنيا از اين حساب خارج است، چون در آيه شريفه سخن از دو حيات بعد از مرگ است، حيات دنيا بعد از مرگ نيست.
ولي بعضي احتمال داده‌اند كه منظور از مرگ اول، قبل از وجود انسان در دنيا در زماني كه خاك بود مي‌باشد، بنابراين زندگي اول نيز زندگي اين دنيا خواهد بود، و مرگ دوم در پايان اين جهان است و حيات دوم در رستاخيز، شبيه چيزي كه در آيه 28 بقره آمده است: «چگونه به خدا كافر مي‌شويد در حالي كه مرده بوديد، شما را زنده كرد، بعد مي‌ميراند، و بار ديگر زنده مي‌كند، سپس به سوي او باز مي‌گرديد».
ولي روشن است كه تعبير به «مرگ اول» صحيح است، اما «ميرانيدن» صحيح نيست، به تعبير ديگر زماني كه انسان خاك بود مرده بود، نه اينكه خداوند او را ميرانده بود، چون ميرانيدن حتماً بايد بعد از حيات باشد، بنابراين تعبير آيه مورد بحث جز با تفسير اول (عالم برزخ) تطبيق نمي‌كند، مگر اينكه براي ميراندن معني مجازي در نظر گرفته شود، و آن هم بدون قرينه جايز نيست.
بعضي نيز به اين آيه استدلال براي حيات در قبر كرده‌اند، حياتي كه بعد از مدت كوتاهي به مرگ مي‌انجامد (و در واقع آن هم نوعي حيات برزخي موقت است)
در اينكه حيات در قبر چگونه است؟ آيا جسماني است يا برزخي و در قالب مثالي؟ يا نيمه جسماني؟ در ميان دانشمندان گفتگو است و به خواست خدا بعداً به آن اشاره خواهيم كرد.
نتيجه بحث
از مجموع آيات هفتگانه فوق نظر قرآن مجيد درباره عالم برزخ (جهاني كه فاصله ميان اين دنيا و عالم آخرت است) تا حد زيادي روشن مي‌شود، و به فرض كه بعضي از اين آيات جاي گفتگو داشته باشد صراحت آيات ديگر (مانند آيات نخستين) جائي براي ترديد باقي نمي‌گذارد.
به علاوه تعبير از مرگ به «توفي» (قبض ارواح) در آيات متعدد قرآن اشاره زنده و روشني به وجود جهان برزخ است.
منتها در آيات قرآن شرح زيادي درباره جزئيات جهان برزخ به چشم نمي‌خورد، و تنها اصل وجود اين جهان و بخشي از پاداش‌هاي نيكوكاران و مجازات‌هاي بدكاران در آن آمده است، ولي در اخبار و روايات اسلامي تفاصيل زيادي در اين زمينه وجود دارد كه به قسمتي اشاره خواهيم كرد.
[1] . زمر / 68.
آيت الله مكارم شيرازي - با تلخيص از: پيام قرآن، ج 5، ص 44