ندای قرآن
تا قيامت ميزند قرآن ندا
كاي گروهي جل را گشته فدا
مر مرا افسانه ميپنداشتيد
تخم طعن و كافري ميكاشتيد
خود بديديد اي خسيسان زمن
كه شما بوديد افسانه نه من
تا بديديد اي كه طعنه ميزديد
كه شما فاني و افسانه بُديد
من كلام حقّم و قائم به ذات
قوّت جان جان و ياقوت زكات
نور خورشيدم فتاده بر شما
ليك از خورشيد ناگشته جدا
نَك منم ينبوع آن آب حيات
تا رهانم عاشقان را از ممات
مولوي