آیا اساسا می توان در مورد تقدیر خداوند فكر كرد یا نه؟

مهدی عزیزان

نسخه متنی
نمايش فراداده
آيا اساسا مي توان در مورد تقدير خداوند فكر كرد يا نه؟
تضمين و تقدير رزق انسان
فكر كردن در مورد تقديرات خداوند گامي در راه شناخت بهتر افعال و صفات الهي است؛ چرا كه مخلوقات اين جهان و نظم و هماهنگي بين آنها و نظام و مقررات حاكم بر آنها، همگي از افعال خداوند است كه با شناخت بهتر و بيشتر آنها، افعال خداوند بهتر شناخته مي شوند

مهدي عزيزان

پيش از آنكه به معناي تقدير خداوند در زمينه رزق و روزي بپردازيم، جا دارد به اين پرسش پاسخ دهيم كه آيا اساسا مي توان در مورد تقدير خداوند فكر كرد يا نه؟
فكر كردن در مورد تقديرات خداوند گامي در راه شناخت بهتر افعال و صفات الهي است؛ چرا كه مخلوقات اين جهان و نظم و هماهنگي بين آنها و نظام و مقررات حاكم بر آنها، همگي از افعال خداوند است كه با شناخت بهتر و بيشتر آنها، افعال خداوند بهتر شناخته مي شوند و بر اساس شناخت بهتر ما از عالم، راه سعادت و كمال خود را بهتر مي شناسيم و به هدف خلقت نزديك تر مي شويم. از اين رو، شناخت تقديرات الهي، نه تنها كاري ممنوع نيست، بلكه كاري ضروري و بايسته است.

قضا و قدر در لغت
تقدير در فارسي به معناي ارزش گذاري است. اين واژه در انگليسي و فرانسه «APPRECIATION» و به معناي حكم كردن در مورد قيمت و ارزش چيزي است.
در زبان عربي، «تقدير» از ريشه «قَدر» است. قدر به معناي اندازه و كميت چيزي و تقدير به معناي اندازه گيري و كميت سنجي آن است.
در كتاب لسان العرب، قدر و مقدار هر چيزي، به معناي مقياس آن بيان شده است. (1)
واژه قضا نيز در لغت، به معناي حكم كردن (2) و فيصله دادن به چيزي است.

قضا و قدر در قرآن و روايات
در اين مورد، نكات ذيل قابل توجه است:
1. در نگاهي كلي، معناي قضا و قدر در آيات و روايات با معناي لغوي و فلسفي آن هماهنگ است. در منابع نقلي «قدر» به معناي حد و اندازه و «قضا» به معناي حكم كردن و خاتمه دادن به كار رفته است.
2. از نظر قرآن هر چيزي داراي تقدير است و خداوند با هندسه و كميت خاصي آن را خلق مي كند.
آيات شريفه «اِنَّا كُلَّ شَي ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ» (3) و «قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَي ءٍ قَدْراً» (4) با اطلاق و عموميت خود، به صراحت از هندسه و اندازه مخصوص هر مخلوقي خبر مي دهند.
همچنين آيات شريفه: «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الاَْعْلي * اَلَّذي خَلَقَ فَسَوّي * وَالَّذي قَدَّرَ فَهَدي « (5) از خلقت موجودات در حال اعتدال و در وضع و هيئت خاص و سپس هدايت آنها به مقصد دستگاه آفرينش حكايت مي كنند.
آيه مباركه «وَ إِنْ مِنْ شَي ءٍ إِلاَّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ» (6) ، با به كار بردن كلمه نكره «شي ء» در سياق نفي، حكايت از آن دارد كه هر موجودي كه عنوان «شي ء» بر آن صادق است، داراي گنجينه اي در نزد حق تعالي است كه با اندازه و حد معيني تنزل مي كند و از وجودي متناسب با شئون عالم پايين برخوردار مي شود.

رابطه بين علم، اراده، تقدير و قضاي خداوند
بين علم، مشيت، اراده، تقدير و قضاي خداوند رابطه و ترتيبي وجود دارد كه قضاي او، آخرين مرحله از مراحل وجود شي ء است. روايات فراواني مؤيد همين نكته است كه به برخي از آنها اشاره مي شود:
امام صادق عليه السلام مي فرمايند:
«خداوند هر چيزي را كه بخواهد [ايجاد كند] ، اول تقديرش مي كند، سپس قضايش را مي راند و آن گاه امضايش مي فرمايد (ايجادش مي كند) .» (7)
در حديث ديگري، امام رضاعليه السلام ضمن تفسير تقدير به «هندسه و ابعاد وجودي دادن به شي ء» بر مفاد حديث اول تأكيد مي ورزند:
آن [قدر خدا، تشكيل شده است از] هندسه [كه عبارت است] از طول و عرض [قرار دادن براي موجود،] و [تعيين مدت] بقاي آن. سپس فرمود: وقتي خداوند [ايجاد] چيزي را بخواهد، [اول] اراده اش مي كند، و وقتي اراده اش كرد، تقديرش مي نمايد، و وقتي تقديرش كرد، قضايش را مي راند و [وضعيتش را مشخص مي كند] و هنگامي كه كارش را يك طرفه كرد، امضا و اجرايش مي سازد.» (8)
امام كاظم عليه السلام نيز فرمودند:
« [خداوند سبحان] چيزي را امضا و اجرا مي كند كه قضايش را رانده باشد و قضاي چيزي را مي راند كه تقديرش كرده باشد و چيزي را مقدر مي سازد كه اراده كرده باشد. پس مشيت او به علم او و اراده اش با مشيتش و تقديرش با اراده اش و قضايش با تقديرش و امضايش با قضايش صورت مي گيرد. در نتيجه، [رتبه] علم مقدم بر مشيت، و مشيت در مرتبه دوم [و مقدم بر اراده او] و اراده در مرتبه سوم [و مقدم بر تقدير او] و تقدير براساس قضا به اجرا در مي آيد.» (9)

انحصار رزاقيت در خداوند
بر اساس دلايل عقلي و نقلي فراوان، رزق و روزي همه جانداران به ويژه انسان، توسط خداوند ضمانت شده است و به هر طريق ممكن به آنان خواهد رسيد. از سوي ديگر، در آيات و روايات فراواني، روزي دهنده تنها و تنها خداوند دانسته شده و بر اين موضوع تأكيد فراوان شده است.
قرآن كريم، در آيه 58 سوره ذاريات و با بيان جمله:
«اِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتينُ»؛ «تنها خداوند، روزي دهنده و صاحب قوت و قدرت است.»
با استفاده از جمله اسميه، به كارگيري ضمير «هو»، استفاده از صيغه مبالغه «رزّاق» به جاي به كارگيري واژه رازق و نيز تأكيد بر قدرتمند بودن حق تعالي (ذوالقوة المتين) ، بر منحصر بودن رازق هستي در خداوند متعال تأكيدي تمام دارد. بر اساس اين آيه شريفه، تنها رازق حقيقي خداوند است و اگر كسي متصف به صفت «رازق» باشد، از باب مجاز و نسبت فعل به غير فاعل حقيقي و از طريق اذن و اعطاي خداوند است.
اين نكته در مكتب اهل بيت عليهم السلام چندان واضح و مبرهن است كه چون يكي از اصحاب امام سجادعليه السلام با نگراني از گران شدن كالايي خبر مي دهد، امام با خونسردي پاسخ مي دهند:
«گراني اين كالا به من مربوط نيست. اگر گران است [روزي من] بر عهده خداوند است و اگر هم ارزان است، [باز هم روزي من] بر عهده اوست.» (10)
گويا در ذهن بسياري از مردم چنان است كه اگر قيمت كالاها ارزان باشد، روزي رساني خداوند سهل و آسان است؛ اما اگر قيمتها افزايش يابد، روزي رساني خداوند با مشكل مواجه شده و به سختي صورت مي گيرد. به عبارت ديگر، گويا وعده هاي الهي مبني بر ضمانت روزي آدميان، مربوط به دوران پايين بودن قيمتها و نبود تورم است؛ اما در روزگار گراني و تورم بالاي اقتصادي، وعده هاي خداوند قدري سست مي شود و انسانها بايد با تلاش و سعي بيشتري از پَسِ زندگي خود برآيند.
امام سجادعليه السلام در اين جمله كوتاه، از ديدگاهي توحيدي بيان مي دارند كه تنها خداوند رازق است و كاهش و افزايش قيمتها تأثيري در وعده هاي الهي ندارد و از گنجينه نعمتهاي او نخواهد كاست. خداوند، هم در شرايط ارزاني رازق است و هم در شرايط گراني؛ چرا كه ارزاني و گراني، مفاهيمي اعتباري و در افق فكر بشر داراي معنا و مفهوم است؛ اما از افق بالاي هستي و از منظر خداوند، واژه هاي ارزان و گران كلماتي بي معنا هستند.
از سوي ديگر، امامان معصوم عليهم السلام در جايي كه با افكار غير توحيدي عده اي از ياران و هواداران خود مواجه مي شدند و مي ديدند كه آنان، ائمه عليهم السلام را از كارگزاران نظام هستي مي دانند و به تفويض برخي از افعال خداوند مانند رزاقيت او به امامان معصوم عليهم السلام معتقد هستند، به شدّت با اين افكار و عقايد مقابله مي كردند و منشأ همه تأثيرات و حوادث در جهان هستي را فقط خداوند معرفي مي كردند.
امام رضاعليه السلام همواره در دعاي خود مي فرمود:
«خداوندا! از كسي كه مي پندارد ما ارباب [امور هستي] هستيم، بيزاري و دوري مي جوييم و نيز از كسي ك ه مي پندارد كار خلق كردن و روزي رساندن از آن ماست [و به ما تفويض شده] ، دوري مي جوييم، همچون دوري جستن عيسي بن مريم عليهما السلام از مسيحيان [كه آنان عيسي عليه السلام را خدا مي دانستند] . خداوندا! ما آنان را به آنچه پنداشته اند، نخوانده ايم؛ پس ما را به گفتار [باطل] آنان مؤاخذه مكن و ما را از آنچه مي پندارند، مورد غفران و آمرزش قرار ده!» (11)

مقدر بودن ارزاق
با توجه به اينكه فقط خداوند رزّاق است، بديهي است تقدير رزق و وسعت و ضيق آن نيز به دست اوست:
«آيا آنها ندانستند كه خداوند روزي را براي هر كس بخواهد، گسترده يا تنگ مي سازد؟» (12)
او به خوبي مي داند با افزايش روزي خود بر بندگان، عده اي از آنان به طغيان و سركشي مي افتند و از حد خود بيرون مي شوند. از همين رو، از روي لطف خود و براي جلوگيري از سركشي آنان، روزي آنان را به قدر خاص محدود مي كند:
«و اگر خدا روزي را براي بندگانش وسعت مي داد، مسلماً در زمين سر به عصيان برمي داشتند و ليكن به اندازه اي كه مي خواهد، نازل مي كند. به راستي او به [حال] بندگانش آگاه و بيناست.» (13)
اوست كه با حكمت بالغه اش، كمي و زيادي رزق را بين بندگان خود تقدير و تقسيم مي كند تا بدين وسيله ناسپاسان را از سپاسگزاران و شكيبايان را از ناشكيبان باز شناسد و بر اساس رفتار و عكس العمل خوب و بد آنها، به آنان مرتبت و سعادت يا هلاكت و شقاوت بخشد.
به گفته مولاي متقيان، علي عليه السلام:
«و روزيها را مقدّر كرده، برخي فراوان و برخي اندك؛ و تقسيم كرد ارزاق را بر [دسته اي در] تنگي و [دسته اي در زندگاني] فراخ و آسان. قسمتي كرد به عدالت تا آن را كه خواهد، بيازمايد در زندگاني آسان يا دشوار و بيازمايد به وسيله آن سپاس و شكيبايي را در توانگر و فقير. سپس روزي وسيع را با فقر و بيچارگي در آميخت و تندرستي را با حوادث دردناك توأم نمود و دوران شادي و سرور را با غصه و اندوه مقرون ساخت.» (14)

... هان اي مردم! همّت درندگان، تجاوز [به ديگران] و همّت حيوانات، شكم آنان و همّت زنان، اهتمام به مردان است و مؤمنان [در انديشه آخرت خود] بي تاب، نگران و ترسانند. خداوند ما و شما را از جمله آنان قرار دهد

بنابراين، اوست كه با تقدير و تقسيم روزي خود بين فقير و غني، زرنگ و تنبل، ضعيف و قوي، با فراست و بي كياست و... به همگان ثابت كرده است كه كليد تقدير روزي در دستان اوست و قدرت و فراست قدرتمندان و زيركان نمي تواند اندازه اي را كه او براي روزي آدميان معين كرده است، افزايش يا كاهش دهد. اميرالمؤمنين علي عليه السلام خطاب به همه انسانها، در نصيحتي مشفقانه، رمز آسوده زيستي و راحت طلبي واقعي را بارها و بارها اين چنين بيان مي فرمود:
«به يقين بدانيد كه خداوند جليل و عزيز، هر چقدر بنده پرتلاش و پرتدبير و چاره جو باشد، براي او سهمي بيش از آنچه در علم حكيمانه اش مقدر فرموده است، قرار نداده و [در نقطه مقابل] هر چقدر بنده ضعيف و كم تدبير باشد، براي او سهمي كم تر از آنچه در علم حكيمانه اش مقدر نموده است، قرار نداده است.
اي مردم! هيچ كسي با زكاوت خود [چيز اندكي همچون] پوست هسته خرما را [بر رزق خود] نمي افزايد و هيچ كسي در اثر كم خردي خود، [چيز اندكي همچون] پوست هسته خرما را كم نمي كند. پس آن كس كه اين نكته را دريابد و به آن عمل كند، آسوده ترين مردم در كسب منفعت خود مي باشد و آن كس كه اين نكته را دريابد؛ اما به آن عمل نكند، مشغول ترين انسانها در راه ضرر رساندن به خويش است.
... هان اي مردم! همّت درندگان، تجاوز [به ديگران] و همّت حيوانات، شكم آنان و همّت زنان، اهتمام به مردان است و مؤمنان [در انديشه آخرت خود] بي تاب، نگران و ترسانند. خداوند ما و شما را از جمله آنان قرار دهد.» (15)
مگر نه اين است كه عامل بسياري از دزديها، اختلاسها، ضرب و شتمها و قتلها، ناراحتيهاي عصبي و فشارهاي روحي است و بسياري از نابسامانيهاي فردي و اجتماعي، از آنجا ناشي شده است كه بسياري از افراد، بدون توجه به تقديرات حكيمانه خداوند و غفلت از آنها و تنها با اتكاي به قدرت تدبير و زور بازوي خود، به اين سو و آن سو مي دوند تا لقمه اي نان به دست آورند و اين دوندگي بي حاصل را تا جايي ادامه مي دهند كه از رمق بيفتند و چشم به دست اين و آن بدوزند.
اين عده، خواسته يا ناخواسته، آگاهانه يا جاهلانه، به جاي اتكا بر خداوند به خود متكي اند و همه چيز را در سايه تلاش و تدبير خود معنا مي كنند.
به راستي اگر به جاي خود، به خدا متكي شويم و در فكر و عمل به تقديرات حكيمانه او گردن نهيم، آيا بسياري از التهابها و ناراحتيهاي فردي و اجتماعي از بين نمي رود و جاي آنها را راحتي و آرامش نمي گيرد؟
اما نكته بسيار مهم اينجاست كه آيا معناي ايمان به تقدير خداوند و اتكا بر او، ترك كار و تلاش و پرداختن به نماز و دعا و عبادت است يا معناي آن چيز ديگري است؟

لزوم كار و تلاش
عده اي با اعتقاد به رزاقيت خداوند و تصديق تقدير او، يكسره دست از كار و تلاش و رنج معاش مي كشند و با گوشه گيري و عزلت نشيني، راه كمال را در عبادتهاي پيوسته و شبانه روزي مي بينند. گاه نيز عنوان زهد و تقوا بر بيكارگي خود مي گذارند تا به كار خود، ارزش و بها دهند.
پيشوايان معصوم عليهم السلام با مشاهده اين رفتارهاي ناصواب و برداشتهاي نادرست از صفات برجسته اي همچون تقوا و توكل، به شدّت با اين گرايشات افراطي مبارزه كرده و بالعكس، تلاش براي معاش را امري مقدس و عبادتي بزرگ شمرده اند.
امام صادق عليه السلام هنگامي كه درباره حال يكي از ياران خود، عمر بن مسلم، جويا شدند، پاسخ شنيدند كه او به عبادت روي آورده و دست از كار و تجارت كشيده است. آن حضرت [با سرزنشِ كار عمر بن مسلم] فرمودند:
«واي بر او! آيا او نمي داند كه انساني كه به دنبال كسب روزي خود نيست، دعايش مستجاب نمي شود. گروهي از ياران رسول خداصلي الله عليه وآله هنگامي كه آيه «وَ مَنْ يتَّقِ اللَّهَ يجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً * وَ يرْزُقْهُ مِنْ حَيثُ لا يحْتَسِب» (16) نازل شد، درها [ي مغازه هاي خود] را بستند و به عبادت پرداختند و گفتند: [اين] براي ما كافي است وقتي اين خبر به پيامبرصلي الله عليه وآله رسيد، آن حضرت آنان را خواستند و [به آنان] فرمودند: چه چيزي باعث شد شما اين كار را بكنيد؟ پاسخ دادند: يا رسول الله! روزي ما ضمانت شده است. از اين رو، ما به عبادت پرداخته ايم. پيامبرصلي الله عليه وآله فرمودند: هر كس چنين كند، دعايش مستجاب نمي شود. بر شما لازم است كه به دنبال كسب روزي برويد!» (17)
با توجه به مطالب گذشته، نكاتي كه مي توان بدون ترديد آنها را از آيات و روايات مذكور استنباط كرد، از اين قرار است:
1. خداوند روزي همه انسانها را ضمانت كرده است؛
2. تنها رازق حقيقي خداوند است، نه غيراو؛
3. روزي هر انساني مقدر است؛
4. هر انساني وظيفه دارد براي كسب روزي خود و خانواده اش به كار و تلاش بپردازد.
اكنون سؤال اساسي آن است كه با توجه به سه نكته اول، آيا اراده و تلاش انسان در تحصيل روزي او تأثيري دارد يا خير؟ به عبارت ديگر، آيا سه نكته اول، با نكته چهارم سازگار است يا ناسازگار؟
اين سؤالات در واقع به سؤال اساسي تري بازمي گردد كه اساساً «تقدير رزق» به چه معناست؟ آيا تقدير خداوند به معناي اجبار و الزام اوست يا معناي ديگري دارد كه با اختيار انسان هماهنگ است؟ اين سؤالات است كه ما را به بررسي بيشتري پيرامون رابطه تقدير خداوند و اختيار انسان وا مي دارد.
با توجه به مطالب گذشته و ذكر چند مقدمه، در صدد پاسخ به سؤال منظور بر مي آييم.
1. نظام جهان براساس نظم عِلّي و معلولي است و هر پديده اي داراي علتي است و چنانچه علت تامه چيزي تحقق پذيرد، آن شي ء از بوته امكان خارج شده و پا به عرصه وجوب مي گذارد و ضرورتاً وجود مي پذيرد. رزق انسان نيز پديده اي است كه تحقق آن، به علت تامه نيازمند است.
2. تمام موجودات، حوادث و پديده ها مخلوق خداوندند و نظام حاكم بر آنها نيز آفريده اوست. اندازه وجودي هر موجودي و كيفيت رابطه آن با ساير موجودات با قلم تقدير خداوند نوشته مي شود و هر رطب و يابس و حركت كوچك و بزرگي درون همين نظام معنا مي يابد و خارج از آن نيست.
رزق انسان نيز پديده اي است كه نظام و ساماني خاص بر آن حاكم است و هر قبض و بسطي يا افزايش و كاهشي در آن، در چارچوب تقديرات خداوند محقق مي شود.
«قانون ارتزاق ما انسانها و يا ما و ساير موجودات زنده و روزي خوار، يك نظام جداگانه اي از نظام جاري در اقطار عالم ماده و مشهود ندارد؛ بلكه داخل آن نظام است.» (18)
3. رزق نيز به عنوان يكي از حوادث عالم خلقت و افعال الهي، مشمول عمومات و اطلاقات مذكور است و حد و اندازه ارزاق به دست حق تعالي است.
خداوند با علم كامل و فراگيري كه نسبت به بندگان خود دارد، براساس حكمت خود به هر يك از بندگانش رزق ويژه و مخصوصي عطا مي كند.
همچنين رحمت خاص خداوند به بندگان تقوا پيشه تعلق مي گيرد و خداوند با رزق خود از جايي كه قابل پيش بيني نيست، آنها را از بن بستهاي معمول زندگي خارج مي كند و به سمت هدف متعالي شان امداد مي رساند:
«وَ مَنْ يتَّقِ اللَّهَ يجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً * وَ يرْزُقْهُ مِنْ حَيثُ لا يحْتَسِبُ وَ مَنْ يتَوَكَّلْ عَلَي اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَي ءٍ قَدْراً»؛ (19) «و هر كه از خدا پروا كند، براي او راه خروجي [از گناه و مشكلات] پديد مي آورد و او را از جايي كه گمان نمي برد روزي مي دهد. و هر كس بر خدا توكل كند، او براي وي كافي است. همانا خدا [به ثمر] رساننده امر خويش است. بي ترديد خدا براي هر چيزي اندازه اي نهاده است.»
4. براساس قاعده كلي «إِنَّ اللَّهَ لا يغَيرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّي يغَيرُوا ما بِأَنْفُسِهِم»؛ (20) «خداوند سرنوشت هيچ قومي [و ملتي] را تغيير نمي دهد، مگر آنكه آنان آنچه را در خودشان است، تغيير دهند.»
هر گونه تغيير قضا و قدر الهي در مورد بندگانش، وابسته به تغييري است كه هر يك از آنان در افكار و رفتار خود مي دهند. اين اراده انسان است كه سرنوشت خود را رقم مي زند و تقدير الهي را به سود و زيان خود تغيير مي دهد.
البته اراده انسان علت تامه رزق او نيست تا اگر اراده كند، رزقش افزون شود؛ بلكه اراده انسان جزئي از علت تامه و يا يكي از علل ناقصه آن است. دليل اين امر از زبان علامه طباطبايي رحمه الله چنين است:
«سعي و كوشش آدمي و علم و اراده او براي تحصيل رزق، سبب تام به دست آمدن آن نيست وگرنه مي بايستي همواره و در همه اشخاص اين سعي و كارداني مؤثر واقع شود و صاحبش را به رزق فراوان برساند؛ با اينكه به چشم خود مي بينيم كه اين طور نيست. بسيار جويندگان هستند كه مأيوس بر مي گردند و بسيار كوشندگان هستند كه نتيجه اي عايدشان نمي گردد. پس معلوم مي شود غير از كوشش و كارداني خود انسان، شرايط و علل زماني و مكاني ديگري هم مؤثر است و موانع مختلفي هم هست كه با اختلاف شرايط، مانع از به نتيجه رسيدن كوششها مي شوند.
... و اين نظام جاري با اينكه يك نظام است و اجزايش با هم تناسب و سازگاري دارند، خود دلالت بر وحدانيت ناظم و مدبّر و مديرش دارد؛ مدبّر و مديري كه خودش جزء اجزاي اين عالم نيست... و آن مدبّر، خداي عزّوجل است. بنابراين، خالق عالم، مدبّر آن است و مدبّر آن، رازق آن است و آن همان خداي متعال است.» (21)
بر اساس اصل اوليه و رحمت عام خداوند، همه بندگان از نعمتها و مواهب خدادادي برخوردارند؛ اما در اثر ناسپاسي و تغيير منفي در افكار و رفتار خود و يا در اثر سپاسگزاري و تغيير مثبت در افكار و رفتار خود، خداوند نيز اندازه نعمت خود را تغيير مي دهد و به تناسب رفتار بندگانش، آن را كاهش يا افزايش مي دهد:
«ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يكُ مُغَيراً نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلي قَوْمٍ حَتَّي يغَيرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ أَنَّ اللَّهَ سَميعٌ عَليمٌ»؛ (22) «اين بدان سبب است كه خداوند هيچ گاه نعمتي را كه بر قومي ارزاني داشته، تغيير نمي دهد؛ مگر اينكه آنچه را در خود دارند، تغيير دهند و خداوند شنواي داناست.»
براساس اين آيه شريفه، تغيير نعمت در اثر تغيير اراده انسان پديد مي آيد و اين اراده انسان است كه در جلب نعمت يا سلب آن، اثر گذار است.

در نهايت به اين نتيجه مي رسيم كه در نظام حاكم بر رزق و روزي انسان كه از سوي خالق و رازق هستي طراحي شده است، اراده انسان جزئي از اين نظام و در طول اراده حق تعالي است، نه در عرض آن. اراده حق تعالي بر اين قرار گرفته است كه انسان با اراده خود به كسب روزي بپردازد و امرار معاش كند. بدين لحاظ، اعتقاد به نقش آفريني و تأثيرگذاري تفكر و تلاش انسان در روزي او، نه تنها شرك و دو گانه بيني نيست، بلكه عين توحيد است.
امام خميني رحمه الله در برابر آنان كه معتقدند: «علي رغم آنكه آيات و روايات فراواني بر ضمانت رزق انسان توسط خداوند تكيه دارند؛ روايات بسياري نيز انسان را به كار و تلاش امر نموده اند؛ به گونه اي كه اگر انسان به دنبال روزي خود نباشد، روزي او نخواهد رسيد و دعايش مستجاب نخواهد شد.» پاسخ دلنشيني دارند كه به عنوان حُسن ختام و نتيجه اين بحث به نقل آن مي پردازيم:
«وجه عدم منافات بين اخبار آن است كه پس از طلب نيز، ارزاق و جميع امور در تحت قدرت حق است.
نه آن است كه طلب ما خود مستقل در جلب روزي باشد، بلكه قيام به طلب [روزي] از وظايف عباد است و ترتيب امور و جمع اسبابهاي ظاهريه و غيرظاهريه كه غالب آنها از تحت اختيار بندگان خارج است، به تقدير باري تعالي است.
پس انسان صحيح اليقين و مطّلع بر مجاري امور، بايد در عين آنكه از طلب باز نمي ماند و آنچه وظايف مقرره عقليه و شرعيه خود اوست، انجام مي دهد و به اشتهاي كاذب، درِ طلب را به روي خود نمي بندد، باز هم همه چيز را از ذات مقدس حق بداند و هيچ موجودي را مؤثر در وجود و كمالات وجود نداند. طالب و طلب و مطلوب از اوست.» (23)

1) لسان العرب، ابن منظور، نشر ادب الحوزه، اول، 1405 ق، ج 5، ص 77: «وَ قَدْرُ كُلِّ شَي ءٍ وَ مِقْدارُهُ مِقْياسُهُ.»
2) همان، ج 15، ص 186.
3) قمر/ 49: «همانا ماهر چيزي را به اندازه آفريديم.»
4) طلاق/ 3: «بي ترديد خدا براي هر چيزي اندازه اي نهاده است.»
5) اعلي/ 1-3: «منزه شمار نام پرودگار بلندمرتبه ات را؛ همان خداوندي كه آفريد و منظم كرد و همان كه اندازه گيري كرد و هدايت نمود.»
6) حجر/ 21: «و هيچ چيز نيست، مگر اينكه خزينه هاي آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه معين نازل نمي كنيم.»
7) المحاسن، احمد بن محمد بن خالد برقي، تحقيق سيدجلال الدين حسيني، دارالكتب الاسلامية، بي تا، بي جا، ص 243: «إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ شَيئاً قَدَّرَهُ فَإِذَا قَدَّرَهُ قَضَاهُ فَإِذَا قَضَاهُ أَمْضَاهُ.»
8) همان، ص 244: «هُوَ [الْقَدَرُ] اَلْهَنْدَسَةُ مِنَ الطُّولِ وَ الْعَرْضِ وَ الْبَقَاءُ ثُمَّ قَالَ إِنَّ اللَّهَ إِذَا شَاءَ شَيئاً أَرَادَهُ وَ إِذَا أَرَادَ قَدَّرَهُ وَ إِذَا قَدَّرَهُ قَضَاهُ وَ إِذَا قَضَاهُ أَمْضَاه.»
9) توحيد، شيخ صدوق، تحقيق سيدهاشم حسيني طهراني، قم، جامعه مدرسين، 1387 ق، ص 334: «فَأَمْضَي مَا قَضَي وَ قَضَي مَا قَدَّرَ وَ قَدَّرَ مَا أَرَادَ فَبِعِلْمِهِ كَانَتِ الْمَشِيةُ وَ بِمَشِيتِهِ كَانَتِ الْإِرَادَةُ وَ بِإِرَادَتِهِ كَانَ التَّقْدِيرُ وَ بِتَقْدِيرِهِ كَانَ الْقَضَاءُ وَ بِقَضَائِهِ كَانَ الْإِمْضَاءُ فَالْعِلْمُ مُتَقَدِّمٌ عَلَي الْمَشِيةِ وَ الْمَشِيةُ ثَانِيةٌ وَ الْإِرَادَةُ ثَالِثَةٌ وَ التَّقْدِيرُ وَاقِعٌ عَلَي الْقَضَاءِ بِالْإِمْضَاء.»
10) وسائل الشيعه، حرّ عاملي، قم، مؤسسة آل البيت عليه السلام لاحياء التراث، چاپ دوم، 1414 ق، ج 17، ص 57: «ذُكِرَ عِنْدَ عَلِي بْنِ الْحُسَينِ ع غَلَاءُ السِّعْرِ فَقَالَ وَ مَا عَلَي مِنْ غَلَائِهِ إِنْ غَلَا فَهُوَ عَلَيهِ وَ إِنْ رَخُصَ فَهُوَ عَلَيه.»
11) الاعتقادات في دين الامامية، شيخ صدوق، بي جا، بي نا، بي تا، ص 74: «اللَّهُمَّ مَنْ زَعَمَ أَنَّا أَرْبَابٌ فَنَحْنُ مِنْهُ بِرَاءٌ وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّ إِلَينَا الْخَلْقَ وَ عَلَينَا الرِّزْقَ فَنَحْنُ بِرَاءٌ مِنْهُ كَبَرَاءَةِ عِيسَي ابْنِ مَرْيمَ ع مِنَ النَّصَارَي اللَّهُمَّ إِنَّا لَمْ نَدْعُهُمْ إِلَي مَا يزْعُمُونَ فَلَا تُؤَاخِذْنَا بِمَا يقُولُونَ وَ اغْفِرْ لَنَا مَا يدَّعُون.»
12) زمر/ 52: «أَ وَ لَمْ يعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يشاءُ وَ يقْدِر.»
13) شوري/ 27: «وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِي الْأَرْضِ وَ لكِنْ ينَزِّلُ بِقَدَرٍ ما يشاءُ إِنَّهُ بِعِبادِهِ خَبيرٌ بَصيرٌ.»
14) نهج البلاغة، فيض الاسلام، ترجمه ناصر مكارم شيرازي، خطبه 90: «وَ قَدَّرَ الْأَرْزَاقَ فَكَثَّرَهَا وَ قَلَّلَهَا وَ قَسَّمَهَا عَلَي الضِّيقِ وَ السَّعَةِ فَعَدَلَ فِيهَا لِيبْتَلِي مَنْ أَرَادَ بِمَيسُورِهَا وَ مَعْسُورِهَا وَ لِيخْتَبِرَ بِذَلِكَ الشُّكْرَ وَ الصَّبْرَ مِنْ غَنِيهَا وَ فَقِيرِهَا ثُمَّ قَرَنَ بِسَعَتِهَا عَقَابِيلَ فَاقَتِهَا وَ بِسَلَامَتِهَا طَوَارِقَ آفَاتِهَا وَ بِفُرَجِ أَفْرَاحِهَا غُصَصَ أَتْرَاحِهَا.»
15) وسائل الشيعه، حر عاملي، ج 17، ص 49: «اعْلَمُوا عِلْماً يقِيناً أَنَّ اللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ لَمْ يجْعَلْ لِلْعَبْدِ وَ إِنِ اشْتَدَّ جُهْدُهُ وَ عَظُمَتْ حِيلَتُهُ وَ كَثُرَتْ مَكَايدُهُ أَنْ يسْبِقَ مَا سَمَّي لَهُ فِي الذِّكْرِ الْحَكِيمِ وَ لَمْ يخْلُ مِنَ الْعَبْدِ فِي ضَعْفِهِ وَ قِلَّةِ حِيلَتِهِ أَنْ يبْلُغَ مَا سَمَّي لَهُ فِي الذِّكْرِ الْحَكِيمِ أَيهَا النَّاسُ إِنَّهُ لَنْ يزْدَادَ امْرُؤٌ نَقِيراً بِحَذْقِهِ وَ لَنْ ينْقُصَ امْرُؤٌ نَقِيراً لِحُمْقِهِ فَالْعَالِمُ بِهَذَا الْعَامِلُ بِهِ أَعْظَمُ النَّاسِ رَاحَةً فِي مَنْفَعَتِهِ وَ الْعَالِمُ لِهَذَا التَّارِكُ لَهُ أَعْظَمُ النَّاسِ شُغُلًا فِي مَضَرَّتِهِ... أَيهَا النَّاسُ إِنَّ السِّبَاعَ هِمَّتُهَا التَّعَدِّي وَ إِنَّ الْبَهَائِمَ هِمَّتُهَا بُطُونُهَا وَ إِنَّ النِّسَاءَ هِمَّتُهُنَّ الرِّجَالُ وَ إِنَّ الْمُؤْمِنِينَ مُشْفِقُونَ خَائِفُونَ وَجِلُونَ جَعَلَنَا اللَّهُ وَ إِياكُمْ مِنْهُم.»
16) طلاق/ 2-3.»هر كس تقواي الهي پيشه كند خداوند برايش راه خروج [از مشكلات] قرار مي دهد و از جايي كه به حساب نمي آورد روزيش را مي دهد.»
17) وسائل الشيعة، ج 17، ص 27: «عَنْ عَلِي بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام مَا فَعَلَ عُمَرُ بْنُ مُسْلِمٍ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَقْبَلَ عَلَي الْعِبَادَةِ وَ تَرَكَ التِّجَارَةَ فَقَالَ وَيحَهُ أَ مَا عَلِمَ أَنَّ تَارِكَ الطَّلَبِ لَا يسْتَجَابُ لَهُ إِنَّ قَوْماً مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله لَمَّا نَزَلَتْ «وَ مَنْ يتَّقِ اللَّهَ يجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يرْزُقْهُ مِنْ حَيثُ لا يحْتَسِبُ» أَغْلَقُوا الْأَبْوَابَ وَ أَقْبَلُوا عَلَي الْعِبَادَةِ وَ قَالُوا قَدْ كُفِينَا فَبَلَغَ ذَلِكَ النَّبِي صلي الله عليه وآله فَأَرْسَلَ إِلَيهِمْ فَقَالَ مَا حَمَلَكُمْ عَلَي مَا صَنَعْتُمْ قَالُوا يا رَسُولَ اللَّهِ تُكُفِّلَ لَنَا بِأَرْزَاقِنَا فَأَقْبَلْنَا عَلَي الْعِبَادَةِ فَقَالَ إِنَّهُ مَنْ فَعَلَ ذَلِكَ لَمْ يسْتَجَبْ لَهُ عَلَيكُمْ بِالطَّلَبِ.»
18) الميزان في تفسير القرآن، علامه طباطبايي، ترجمه موسوي همداني، ج 17، ص 417.
19) طلاق/2-3.
20) رعد/11.
21) الميزان في تفسير القرآن، ج 17، ص 417.
22) انفال/53.
23) شرح چهل حديث، امام خميني رحمه الله، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني رحمه الله، چاپ دهم، 1385 ش، ص 560.

منبع : ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره97