اخلاق اسلامی

نسخه متنی
نمايش فراداده
اخلاق اسلامي
تولي و تبري در منابع ديني
اشاره
هر انساني در زندگي خود الگو و پيشوايي دارد و سعي مي كند خود را به او نزديك سازد تا پرتوي از صفات او را در درون جان خود ببيند. به تعبير ديگر، در درون انسان، جايي براي اسوه ها و قهرمانها است و به همين دليل تمام ملّتهاي جهان، در تاريخ خود به قهرمانان واقعي و گاه پنداري دل بسته اند و بخشي از فرهنگ و تاريخ خود را بر اساس رفتارهاي آنان بنا مي كنند؛ در مجالس خود از آنها سخن گفته و آنان را مي ستايند، به آنها عشق مي ورزند و سعي مي كنند خود را از نظر صفات و روحيات به آنها نزديك سازند.
اضافه بر اين، اصل "همرنگ شدن با ديگران به خصوص افراد پر نفوذ و با شخصيت" يكي از اصول مسلّم رواني است. مطابق اين اصل، انسان كششي در وجود خود به سوي هماهنگي و همرنگي با ديگران (به خصوص با قهرمانان و پاكان) احساس مي كند و به همين علّت، به سوي اعمال و صفات آنان جذب مي شود.
در مقابل، هر ملّتي دشمن يا دشمناني دارند كه در مناسبتهاي مختلف و به شكلهاي گوناگون از آنها اظهار نفرت و بيزاري مي كنند و حتي فرزندان را بغض آنها، تشويق و ترغيب مي كنند.
به همين دليل، ما در اسلام دو اصل به نام "تولّي" و "تبرّي" داريم؛ يا به تعبير ديگر: "حُبّ في اللَّهِ" و "بُغضِ فِي اللَّهِ" كه هر دو در واقع اشاره به يك حقيقت است. طبق اين دو اصل مهم و اساسي ما موظفيم دوستان خدا، پيامبرصلي الله عليه وآله و امامان عليهم السلام را دوست و دشمنان آنها را دشمن بداريم و در اين بخش، پيشوايان بزرگ دين، يعني پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله و امامان معصوم عليهم السلام را در همه چيز اسوه و الگوي خود قرار دهيم.
اين دستور به قدري مهم است كه در آيات قرآن به عنوان نشانه ايمان، و در روايات اسلامي به عنوان "محكم ترين دستگيره ايمان" معرفي شده و تا "تولي" و "تبرّي" نباشد، بقيه اعمال (عبادات و اطاعات، احسان و انفاقات) بي حاصل و غير مقبول شمرده شده است. (1)
اينك به برخي آيات و روايات در اين زمينه توجه نماييد.

الف. تولّي در قرآن

1. دوستي اهل بيت عليهم السلام پاداش رسالت
قرآن كريم مي فرمايد: "قُلْ لا اَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ اَجْراً اِلّا الْمَوَدَّةَ في الْقُربي؛"(2) "بگو از شما مزدي درخواست نمي كنم مگر دوستي خويشاوندان نزديكم." و فرمود: "قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ اَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ اِنْ اَجْرِيَ اِلاَّ عَلي اللَّهِ وَ هُوَ عَلي كُلِّ شَيْ ءٍ شَهيدٌ"؛(3) "بگو: هر اجر و پاداشي از شما خواسته ام براي خود شماست؛ اجر من تنها بر خداوند است، و او بر همه چيز گواه است."
فخر رازي مي گويد:
"زمخشري در كشّاف روايت كرده "چون اين آيه نازل گشت، گفتند: "مَنْ قِرابَتُكَ هؤُلاءِ الَّذينَ وَجَبَتْ عَلَيْنا مَوَدَّتُهُمْ؟ قالَ: عَلِيٌّ وَ فاطِمَةُ وَابْناهُما؛ [يا رسول اللَّه ] خويشاوندان تو كه بر ما محبتشان واجب است كيانند؟ فرمود: علي و فاطمه و دو پسر آنان." (4)

2. مؤمنان دوست همديگرند
"وَ الْمُؤمِنون وَ الْمُؤمِنات بَعْضُهُمْ اَوْلياءُ بَعْضٍ يَأمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ و يُقيمونَ الصّلوةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ يُطيعُونَ اللَّه وَ رَسُولَهُ اُولئكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّه اِنَّ اللَّه عزيزٌ حكيم"؛(5) "مردان و زنان با ايمان ولي [و دوست و يار و ياور يكديگرند، امر به معروف و نهي از منكر مي كنند، نماز را بر پا مي دارند و زكات را مي پردازند و خدا و رسولش را اطاعت مي كنند، بزودي خدا آنان را مورد رحمت خويش قرار مي دهد، خداوند توانا و حكيم است."
اين پيوند معنوي و روحاني كه بر اساس امر به معروف و نهي از منكر، اقامه نماز، اداي زكات و اطاعَت خدا و پيامبرش استوار است، سبب مي شود كه آنها نه تنها در اعمال و رفتار، بلكه در خلق و خوي خويش از يكديگر الهام بگيرند و هر كدام همديگر را دوست بدارند و اگر بنا به همرنگي با جماعت است، بايد همرنگ اين جماعت شوند، نه جماعتهاي گمراه و منحرفي كه بايد رابطه را از آنها قطع نمود.

3. دوستي با مهاجران راه خدا
"وَ الَّذينَ تَبَوَّؤُا الدّارَ وَ الْايمانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبّونَ مَن هاجَرَ اِلَيْهِم وَ لا يَجِدونَ في صُدُورِهِم حاجةً مِما اُوتُوا وَ يؤثِرونَ عَلي اَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ"(6)؛ "و آنان كه پيش از مهاجران، در اين خانه (سرزمين مدينه) و در سراي ايمان [خانه روحي و معنوي مسلمانان ]مسكن گزيدند، و مهاجراني را كه به سوي ايشان هجرت كنند دوست مي دارند، و در دل خودشان از آنچه به آنان (مهاجران) داده شده است احساس نياز نمي كنند و آنها را بر خويش مقدم مي دارند هر چند خود نيازمندند."

ب. تبرّي در قرآن
فردي به نام "حاطب بن ابي بَلْتَعَهْ" توسط زني به نام "ساره" نامه اي مخفيانه به اهل مكه نوشت كه رسول خداصلي الله عليه وآله قصد حمله به مكه را دارد، آماده دفاع باشيد، در حالي كه پيامبرصلي الله عليه وآله به هيچ وجه نمي خواست مكيان از حَمْله او اطلاع يابند. آن زن نامه را لاي گيسوان خود پنهان نموده و به سرعت به سوي مكه حركت كرد. جبرئيل ماجرا را به پيامبرصلي الله عليه وآله خبر داد؛ آن حضرت علي عليه السلام را براي گرفتن نامه فرستاد، حضرت علي عليه السلام نامه را از او گرفت و نزد پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله آمد، آن حضرت "حاطب" را احضار نموده و او را سخت مورد سرزنش قرار داد و سرانجام آيه ذيل نازل شد "يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوّي وَ عَدُوَّكُمْ اَوْلِياءَ تُلْقُونَ اِلَيْهِمْ بِالْمَودّةِ وَ قَدْ كَفَرُوا بِما جائكُمْ مِنَ الْحَقِّ يُخرِجُونَ الرَّسُولَ وَ اِيّاكُمْ اَنْ تُؤمِنوا بِاللَّهِ رَبِّكُمْ..."؛ (7) "اي كساني كه ايمان آورده ايد! دشمن من و دشمن خود را دوست خويش قرار ندهيد، شما نسبت به آنها اظهار دوستي مي كنيد در حالي كه آنها نسبت به حقّي كه به سوي شما آمده است كفر مي ورزند، و رسول خدا و شما را به خاطر ايمان آوردن به پروردگارتان [از شهر و ديار] بيرون مي كنند."

هر گاه بخواهي بداني در تو خير و نيكي وجود دارد يا نه، نگاهي به قلبت كن، اگر اهل اطاعَتْ الهي را دوست و اهل معصيت خدا را دشمن مي شمرد، در تو خوبي وجود دارد و خدا تو را دوست دارد و اگر اهل اطاعت الهي را دشمن و اهل معصيتش را دوست مي دارد، نيكي در تو نيست و خدا تو را دشمن مي دارد، و انسان با كسي است كه او را دوست مي دارد

اين نكته روشن است كه هنگام تضاد بين "پيوندهاي دوستي" با "پيوندهاي اعتقادي ارزشي" بايد پيوندهاي ارزشي مقدّم شمرده شود، در غير اين صورت پايه هاي اعتقاد و ارزشها متزلزل شده، تدريجاً انسان به سوي باطل و فساد گرايش پيدا مي كند، و نكته اساسي در تبرّي از اعداي الهي نيز همين است.
قرآن مي فرمايد: "لا تَجِدُ قَوماً يُؤمِنونَ بِاللَّهِ وَ الْيَومِ الْآخِرِ يُوادُّون مَنْ حادَّ اللَّه وَ رَسُولَهُ وَ لَو كانُوا آبائِهِمْ وَ اَبْنائِهُمْ اَوْ اِخْوانَهُمْ اَوْ عَشِيرَتَهُمْ اُولئِكَ كَتَبَ في قُلوبِهِمُ الْايمانَ و اَيَّدَهمْ بِرُوحٍ مِنْه وَ يُدْخِلُهُم جَنّاتٍ تَجري مِنْ تَحْتِها الْاَنهارُ خالِدينَ فِيها رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضوا عَنه اُولئكَ حِزبُ اللَّهِ اَلا اِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ المُفلِحُون؛"(8) "هيچ قومي را كه ايمان به خدا و روز رستاخيز دارند نمي يابي كه با دشمنان خدا و رسولش دوستي كنند؛ هر چند پدران يا فرزندان يا برادران يا خويشاوندانشان باشند. آنان كساني هستند كه [خدا] ايمان را بر صفحه دلهايشان نوشته، و با روحي از ناحيه خودش آنها را تقويت فرموده، و آنها را در باغهايي [از بهشت ] وارد مي كند كه نهرها از زير [درختانش ]جاري است، جاودانه در آن مي مانند؛ خدا از آنها خشنود است و آنان [نيز] از خدا خشنودند، آنها "حزب اللَّه"اند و "حزب اللَّه" رستگارند."
آيه فوق افزون بر بيان پاداشي بزرگ براي آنهايي كه اهل تبرّي از دشمنان خدا هستند، اين نكته را گوشزد مي كند كه هنگام قرار گرفتن بر سر دو راهي "حفظ پيوندهاي الهي" و "حفظ پيوندهاي خويشاوندي" كدام را بايد مقدّم داشت، و با صراحت مي گويد: اگر نزديك ترين خويشاوندان از راه خدا منحرف شوند و آلوده به كفر و فساد گردند، بايد از آنها بريده و به خدا و ارزشهاي والاي الهي پيوست.

ج. تولّي و تبرّي در روايات
افراد از لحاظ "تولّي" و "تبرّي" به چند دسته تقسيم مي شوند:

1. افرادي كه جاذبه و دافعه ندارند. نه كسي آنها را دوست مي دارد و نه كسي را دوست دارند و با كسي دشمني هم ندارند. اين گونه افراد در جامعه، موجودي بي اثر و بي خاصيّت هستند.

2. مردمي كه ديگران را دوست مي دارند، با همه مي جوشند و گرم مي گيرند، و با هيچ كس دشمني ندارند و از هيچ كسي اظهار بيزاري و تنفر نمي كنند. وقتي هم بميرند مسلمان بازمزم آنها را مي شويد و هندو بدن آنها را مي سوزاند.
چنان با نيك و بد خو كن كه بعد از مردنت عرفي
مسلمانت به زمزم شويد و هند و بسوزاند
اين گونه رفتار، براي انسان هدفدار و مسلكي [كه فكر و ايده اي را در اجتماع تعقيب مي كند و فقط به منفعت خود نمي انديشد] ميسر نيست و اين روش زندگي كردن، روش متظاهران دروغگو است.

3. مردمي كه همه را دشمن دانسته و دفع مي كنند و هيچ كس را دوست و الگو و مقدس نمي دانند. اينها نيز افرادي ناقص هستند و اين دليل بر اين است كه فاقد خصال مثبت انساني مي باشند.

4. مردمي كه "تولّي" و "تبرّي" دارند. پاكان و خوبان را دوست مي دارند و با ناپاكان و مفسدان دشمن بوده و از آنها بيزاري مي جويند و هر دو را در كنار هم و درحَد مطلوب دارا مي باشند. (9)
مطلوب ترين انسان همين نوع چهارم است كه در اين باره روايات فراواني داريم كه به برخي از آنها اشاره مي شود.

1. محكم ترين دستگيره ايمان
پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله روزي به يارانش فرمود: "اَيُّ عُرَي الْايمانِ اَوْثَقُ؟ فَقالوا: اللَّهُ وَ رَسولُهُ اَعْلَمُ و قال بَعضُهُم الصَّلَوةُ و قالَ بَعْضُهُمْ الزَّكاةُ و قالَ بَعْضُهُمْ اَلْحَجُّ وَ الْعُمْرَةُ وَ قالَ بَعْضُهُمْ اَلْجِهادُ فَقالَ رَسُول اللَّه صلي الله عليه وآله لِكُلِّ ما قُلْتُمْ فَضْلٌ وَ لَيْسَ بِهِ، وَلكِنْ اَوْثَقُ عُري الْايمانِ اَلْحُبُّ في اللَّهِ وَ الْبُغْضُ في اللَّهِ و تَوَلّي اَوْلياءِ اللَّه وَ التَبرّي مِنْ اَعْداء اللَّه؛(10) كداميك از دستگيره هاي ايمان محكم تر و مطمئن تر است؟ ياران عرض كردند: خدا و رسولش آگاه تر است. و بعضي گفتند: نماز و برخي گفتند: زكات، وعده اي گفتند: حج و عمره، و بعضي گفتند: جهاد. رسول خداصلي الله عليه وآله فرمود: همه آنچه گفتيد داراي فضيلتي است ولي پاسخ نيست، بلكه محكم ترين و مطمئن ترين دستگيره هاي ايمان، دوستي در راه خدا و دشمني در راه خدا و دوست داشتن دوستان خدا و بيزاري جستن از دشمنان خدا است."

اصطلاح "تولّي" و "تبرّي" به عنوان دو اصل معروف از همين حديث گرفته شده است. پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله نخست با اين سؤال مهم، افكار مخاطبان را در اين مسئله سرنوشت ساز، به جنب و جوش در آورد و اين كاري است كه پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله گاهي قبل از القاء مسائل مهم انجام مي داد. آن گاه جواب فرمود كه مطمئن ترين دستگيره ايمان "حبّ في اللَّه و بغض في اللَّه" است. تعبير به دستگيره" در اينجا گويا اشاره به اين است كه مردم براي وصول به مقام قرب الهي، بايد به وسيله اي چنگ بزنند و بالا بروند و آن وسيله، حُبّ في اللَّه و بغض في اللَّه است.

2. معيار سنجش
امام صادق عليه السلام به جابر فرمود: "اِذا اَرَدْتَ اَنْ تَعْلَمَ اَنَّ فِيْكَ خَيْراً فانْظُرْ اِلي قَلْبِكَ فَاِنْ كانَ، يُحِبُّ اَهْلَ طاعَةِ اللَّه وَ يُبْغِضُ اَهْلَ مَعصيَتِهِ فَفيكَ خَيرٌ، وَ اللَّهُ يُحِبُّكَ، وَ اِنْ كانَ يُبْغِضُ اَهْلَ طاعَةِ اللَّه وَ يُحِبُّ اَهْلَ مَعْصِيَتِه، فَلَيْسَ فِيْكَ خيْرٌ وَ اللَّه يُبْغِضُكَ وَ الْمَرْءُ مَعَ مَنْ اَحَبّ؛(11) هر گاه بخواهي بداني در تو خير و نيكي وجود دارد يا نه، نگاهي به قلبت كن، اگر اهل اطاعَتْ الهي را دوست و اهل معصيت خدا را دشمن مي شمرد، در تو خوبي وجود دارد و خدا تو را دوست دارد و اگر اهل اطاعت الهي را دشمن و اهل معصيتش را دوست مي دارد، نيكي در تو نيست و خدا تو را دشمن مي دارد، و انسان با كسي است كه او را دوست مي دارد." اين معيار بسيار خوبي است كه هر كس مي تواند خود را امتحان كند كه اگر نسبت به دوستان خدا محبت و نسبت به دشمنان او دشمني دارد، بداند كه در او خيري هست.

3. برگزيده خدا بودن
امام باقرعليه السلام از رسول خداصلي الله عليه وآله نقل نموده كه آن حضرت فرمود: "وُدُّ الْمُؤمِنِ لِلْمُؤمِنِ فِي اللَّه مِنْ اَعْظَمِ شُعَبِ الْاِيمان، اَلا وَ مَنْ اَحَبَّ في اللَّه وَ اَبْغَضَ في اللَّهِ وَ اَعطي في اللَّهِ وَ مَنَعَ في اللَّهِ فَهُوَ مِنْ اَصْفِياءِ اللَّه؛(12) محبّت مؤمن نسبت به مؤمن به خاطر خدا از بزرگ ترين شاخه هاي ايمان است، آگاه باشيد كسي كه به خاطر خدا دوست بدارد و به خاطر خدا دشمن بدارد، در راه خدا ببخشد و در راه خدا خودداري از بخشش كند، او از برگزيدگان خدا است". اين روايت به خوبي نشان مي دهد كه تولّي و تبرّي در تمام زواياي زندگي انسان راه دارد و تمام ابعاد زندگاني فردي و اجتماعي انسان را تحت پوشش قرار مي دهد.

4. حقيقت ايمان
فضيل بن يسار مي گويد: "سئَلْتُ اَبا عَبدِاللَّه عَنِ الْحبّ وَ الْبُغْضِ اَمِنَ الْايمانِ هو؟ فقال: وَ هَلِ الْايمانَ اِلّا الْحُبَّ وَ الْبُغْضُ(13)؛ از امام صادق عليه السلام پرسيدم از دوستي و دشمني كه آيا جُزء ايمان است؟ فرمود: آيا ايمان [چيزي جز دوستي و دشمني است؟"
اساس ايمان، اعتقاد به خداي يگانه و رسالت انبياء و امامت امامان است و اين امور بدون محبت و دلبستن امكان پذير نيست.

5. بارزترين مصداق تولّي و تبرّي
بهترين مصداق و بارزترين نمونه براي دوستي و دشمني در راه خدا، محبت نسبت به خاندان رسالت و دشمن داشتن دشمنان آنها است؛

الف. متقي هندي از علماي اهل سنّت نقل نموده كه پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله فرمود: "لا يؤمِنُ اَحَدُكُمْ حَتَّي اَكُوْنَ اَحَبّ اِلَيْهِ مِنْ نَفْسِهِ وَ اَهْلِي احبّ اِليه مِن اَهْلِهِ و عِتْرَتي اَحبّ اِليه مِن عِتْرَتِهِ، وَ ذُريَّتي احبّ اليهِ مِنْ ذُريَّتِهِ؛(14)
كسي از شما ايمان نياورد مگر آنكه من (پيامبر) پيش او از خودش محبوب تر باشم و خاندانم نزد او محبوب تر از خاندانش و عترت من نزد او محبوب تر از عترت او باشد و دودمان من نزد او محبوب تر از دودمانش باشد."

ب. شيخ صدوق از پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله نقل نموده كه آن حضرت فرمود: "كسي كه خداوند دوستي اماماني از خاندان مرا روزي او كند، به خير دنيا و آخرت دست يافته و شك نداشته باشد كه اهل بهشت خواهد بود؛ زيرا دوستي خاندان من بيست فايده دارد، ده تا در دنيا و ده تا در آخرت.
اما در دنيا: [باعث ] زهد، حرص در عمل [نيك ]، ورع در دين، رغبت و عشق به عبادت، توبه پيش از مرگ، نشاط در شب زنده داري، نوميدي از مال مردم و مواظبت و نگهباني از امر و نهي الهي، بغض دنيا، و سخاوت [در پرداخت مال دنيا مي شود].
اما در آخرت: پرونده اش باز نشود، ميزان عمل براي او بر پا نشود، نامه عملش به دست راستش داده شود، برائت نامه آتش دوزخ به او داده مي شود، صورتش نوراني و سفيد گردد، از جامه ها و زيورهاي بهشتي بر او بپوشانند و شفاعت او را درباره صد نفر از خاندانش بپذيرند. خداي عزوجل با ديده رحمت به او بنگرد. تاجي از تاجهاي بهشت بر سر او بگذارند و آنكه بي حساب داخل بهشت مي گردد. پس خوشا به حال دوستان خاندانم." (15)

1) پيام قرآن و مدرسة الامام علي بن ابي طالب عليه السلام، ناصر مكارم شيرازي و همكاران، چاپ اول، 1377 ه . ش، ج 1،ص 365 - 366 با تغيير و اضافات.
2) شوري / 23.
3) سبأ / 47.
4) التفسير الكبير، ج 27، ص 166؛ تفسير كشاف زمخشري، درا الكتاب العربي، ج 4، ص 219 - 220.
5) توبه / 71.
6) حشر/ 9.
7) ممتحنه / 1؛ ر.ك؛ پيام قرآن، ج 1،ص 368.
8) مجادله / 22.
9) ر.ك: جاذبه و دافعه علي عليه السلام، علامه مرتضي مطهري، صدرا، قم، چاپ سي و نهم،ص 21 - 28، 1380، با تلخيص و تغيير و تصرّف.
10) اصول كافي، محمد بن يعقوب كليني، دار الكتب الاسلاميه، تهران، ج 2، ص 125، ح 6.
11) اصول كافي، ج 2، ص 126.
12) بحار الانوار، محمد باقر مجلسي، دار الكتب الاسلاميه، تهران، ج 66،ص 240، حديث 14.
13) همان، ج 67،ص 24.
14) كنز العمال، علي متقي هندي، بيروت، مؤسسة الرساله، ج 1،ص 42، حديث 93؛ بحار الانوار، ج 27، ص 112 و ج 44، ص 74.
15) خصال شيخ صدوق، ج 2، ص 515.

منبع : ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره94