اسما وصفات خدا(منان)

احمد اسدى

نسخه متنی
نمايش فراداده

اسما وصفات خدا(منان)

احمد اسدى

اگر نيكى كردن، سپس منت نهادن، از صفات زشت‏به شمار مى‏رود، پس چرا يكى از اسماى حسناى خدا «منان‏» است؟

از اسما و صفاتى كه در احاديث‏براى خداوند اطلاق شده، اسم «منان‏» است.

حضرت صادق عليه السلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نقل مى‏كند كه آن حضرت فرمود: براى خداوند«نود و نه‏» اسم «كلى‏» (1) است هر كس آنها را بشمارد وارد بهشت مى‏شود و از آنهاست «منان‏». (2)

اين كلمه گاهى در معناى منت نهادن به كار مى‏رود، مثلا اگر كسى در حق انسانى نيكى نمايد و سپس آن را به رخ او بكشد مى‏گويند منت گذارد، و در نزد همه يكى از صفات زشت‏به شمار مى‏رود، و يكى از سفارش‏هاى مردان بزرگ اين است كه: «اذا صنعتم صنيعة فانسوها» هر گاه كار خوبى درباره كسى انجام داديد آن را فراموش كنيد.

شاعر عرب زبان مى‏گويد:

ان امرء اسدى الي صنيعة

و ذكرنيها مرة للئيم (3)

اگر كسى كار نيكى درحق من انجام دهد و آن را گرچه يك‏بار ياد آورد، او انسان پست است.

رسول خدا در حديثى فرمود: «المنان بما يعطي، لا يكلمه الله ولا ينظر اليه ولا يزكيه و له عذاب اليم‏». (4) كسى كه به چيزى كه بخشش مى‏كند، منت نهد، خداوند با او سخن نمى‏گويد، و به او از دريچه لطف نمى‏نگردد، و او را (از گناه) پاك نمى‏سازد و عذاب دردناك در كمين او است.

و نيز فرمود: هر كس به مؤمنى نيكى كند، وبعد او را با سخن خود آزار دهد و يا بر او منت نهد، خداوند «نيكى‏» او را باطل مى‏كند و به او پاداش نمى‏دهد. (5)

از طرفى در خود قرآن از منت گذارى، نكوهش شده چنان‏كه مى‏فرمايد:

1. «يا ايها الذين آمنوا لاتبطلوا صدقاتكم بالمن و الاذى‏» (بقره/24): افراد ايمان آورده‏ها، صدقه‏هاى خود را با اذيت و منت نهادن باطل نكنيد.

2. قرآن،در وصف بندگان صالح چنين مى‏فرمايد:

«الذين ينفقون اموالهم في سبيل الله ثم لا يتبعون‏ما انفقوا منا و لا اذى لهم اجرهم عندربهم‏» (بقره/262). آنها كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى‏كنند و به دنبال آن اذيت نكرده و منت نمى‏گذارند اجر و پاداش آنها نزد خداست.

اين دستور، به ما مى‏آموزد اگر خواسته باشيم كار نيك ما در راه خدا ضايع نگردد نبايد آن را با منت آلوده كنيم.

پاسخ به دو پرسش

1. چيزى كه ممكن است‏سؤال شود اين است كه اگر منت نهادن نوعى كار زشت است پس چرا خدا گاهى به طور زمانى بر برخى از مسلمانان كه اسلام و ايمان خود را به رخ پيامبر مى‏كشيدند منت مى‏گذارد و مى‏فرمايد:

«يمنون عليك ان اسلموا قل لا تمنوا علي اسلامكم بل الله يمن عليكم ان هداكم للايمان‏» (حجرات/17): «بر تو منت مى‏نهند كه بدون جنگ اسلام آورده‏اند بگو اسلام خود را به رخ من نكشيد، بلكه خدا بر شما منت مى‏نهد كه شما را هدايت‏به ايمان كرد».

پاسخ اين پرسش واضح است و آن اين كه: به كار بردن «منت‏» در اين جا از باب «مشاكله‏» است، كه در قرآن نيز نظير دارد چنان كه مى‏فرمايد: «و مكروا ومكر الله و الله خير الماكرين‏» (آل عمران/54) حيله ورزيدند، خدا نيز حيله ورزيد، خدا بهترين حيله ورزان است.

مشاكله در علم بديع اين است كه انسان مقصود خود را با لفظ مخاطب ادا كند مثلا درمورد آيه دوم چون مخالفان حيله مى‏ورزيدند، خدا ابطال حيله آنها را از باب مشاكله مكر خوانده است و در آيه بحث چون آنان منت مى‏نهادند، خدا، هدايت‏بدون عوض خود را منت مى‏نامد و در حقيقت كار خدا منت نهادن لفظى نيست ولى چون آنان بر پيامبر منت مى‏نهادند خدا، هدايت آنان را به اسلام بدون طلب عوض از باب «مشاكله‏» يعنى (يك نواخت‏سخن گفتن) منت مى‏خواند.

2. باز ممكن است‏سؤال شود اگر منت نهادن زشت است، چرا خدا به مسلمانان دستور مى‏دهد كه اسيران كافر، يكى از دو كار را انجام دهند؟

1.« اما منا بعد»: يا منت‏بگذارند و بدون عوض آزاد نمايند.

2.« اما فداء»: يا عوض دريافت كنيد و آزاد كنيد. (سوره محمد/41).

پاسخ:

در آيه اولا منت گذار، خدا نيست، مؤمنان هستند.

ثانيا: منت نهادن بر اسير كافر جنبه شخصى ندارد; زيرا منت كشيدن كافرها نوعى عزت براى مسلمانان و مايه تحقير براى كفر و كافران است، از اين جهت فرمان مى‏دهد كه به آنان منت‏بگذاريد و بدون دريافت عوض آزاد سازيد.

ثالثا: منت نهادن در آيه جنبه عملى دارد نه لفظى. همين كه اسير را بدون دريافت عوض آزاد كنند خود يك نوع منت نهادن است و اين نوع منت نهادن، كاملا زيباست.

با توجه به آنچه كه بيان گرديد، اكنون وقت آن رسيده است كه به توضيح اسم «منان‏» بپردازيم:

منت در لغت: نعمت‏بخشيدن است نه منت نهادن

با توجه به كلمات اهل لغت و تفسير خواهيم ديد كه مقصود از «منان‏» نعمت‏بخشى است، يعنى طرف را غرق نعمت‏ساختن و حاجت او را بر آورده ساختن است، نه منت نهادن.

1. راغب اصفهانى براى منت دو معناى اساسى نقل مى‏كند يكى «النعمة الثقيلة‏» نعمت گرانقدر كه به دو صورت «فعلى‏» و «قولى‏» تحقق مى‏يابد كه «فعلى‏» نيكو و پسنديده، و قولى و زبانى نكوهيده است و در آيات ذيل به قسم نخست اشاره مى‏كند.

«لقد من الله على المؤمنين اذبعث فيهم رسولا...».

«و لقد مننا على موسى و هارون‏».

«و نريد ان‏نمن على الذين استضعفوا في الارض...».

كه در همه اين موارد منت گذاردن خدا، به صورت بخشيدن نعمت انجام گرفته است، يعنى منت فعلى و عملى.

و اين نوع تنها شان خداوند است چون اوست‏بخشنده نعمتها.

اما منت قولى همان چيزى است كه مردم گاهى به كار مى‏برند و قبيح و ناپسند مى‏باشد.

معروف است كه مى‏گويند: «المنة تهدم الصنيعة‏» منت گذارى كار خوب و پسنديده را منهدم و نابود مى‏كند.

و اما معناى ديگر منت، شمارش نمودن و قطع و نقص وارد كردن است. (6)

2. ابن اثير چنين گفته است:«المن في كلامهم بمعنى الاحسان الى من لا يستثيبه، ولا يطلب الجزاء عليه‏» منت در كلام عرب، احسان نمودن است اما بدون چشم داشت و طلب پاداش‏». (7)

3. «فيومى‏» مى‏گويد: «من عليه و امتن عليه: انعم عليه منت‏به معناى انعام نمودن است چنان‏كه به معناى شماره كردن نيز آمده.... (8)

4.طبرسى مى‏گويد: اصل كلمه منت‏به معناى قطع كردن است و نعمت را منت گويند چون انسان آن را از سرمايه زندگى جدا مى‏كند و منت‏گذارى (به معناى مذموم) را از اين جهت منت ناميده‏اند كه سبب قطع تشكر مى‏گردد و براى سپاسگزارى جاى نمى‏گذارد.... (9)

5. صدوق‏رحمه الله فرمود: «المنان: معطي النعم، ومنه قوله تعالى: «فامنن او امسك‏» (سوره ص/39) بنابر اين، منت نهادن به دو صورت متصور است:

1. با بذل نعمت، و بخشيدن مال به انسان بدون اين كه در اين مورد سخنى بگويد.

2. نعمت‏بخشيدن، توام با منت قولى و زبانى.

آيات قرآن كه منت را به خدا نسبت مى‏دهد با خبرى كه او را «منان‏» مى‏خواند، ناظر به معنى نخست است، نه معنى دوم.

و اگر هم قرآن در آياتى، نعمت‏هاى خدا را بازگو مى‏كند به منظور منت گذارى نيست، بلكه به خاطر ايجاد توجه به منعم است مانند:

1. «الذي خلق لكم ما في الارض جميعا» (سوره بقره/29):« آنچه كه در زمين است‏براى شما آفريده است‏».

2. «و الانعام‏خلقها لكم فيها دف‏ء و منافع ومنها تاكلون‏» (سوره نحل/5): «چهارپايان را براى شما آفريده، در آنها، حرارت و سودها از گوشت آنها مى‏خوريد».

3 «الم تروا ان الله سخر لكم ما في السموات‏و ما في الارض...». (سوره لقمان/20): «آيا نمى‏بينيد كه خداوند همه آنچه در زمين و آسمانهاست را مسخر و سر به فرمان شما كرده است‏».

هدف از اين آيات و آيات ديگر منت نهادن به معنى مذموم آن نيست‏بلكه هدف ايجاد توجه به خدا و شناخت ديگر اسماى او مانند رحمان و رحيم است.

به عبارت ديگر، يادآورى نعمت گاهى به صورت هدف عنوان مى‏گردد، و اين‏كه:اى انسانها! بدانيد كه بر سفره خوان خداوندى نشسته‏ايد، ويادتان نرود كه نان او را مى‏خوريد اين همان منت نهادن ناپسند به معنى مذموم است كه ساحت ربوبى از آن منزه است.

و گاهى تذكر نعمت وبرشمردن آن به عنوان ايجاد زمينه رشد و توجه به مطالب اساسى ديگر است، در اين صورت منت مذموم نيست چون در اين فرض منت نسبت‏به موضوعى جنبه هدفى دارد، عينا بسان پدرى كه خوبيهاى خود را به فرزند بازگو مى‏كند تا از اين طريق او را تربيت كند.

تفسير منت در سخنان پيشوايان معصوم‏عليهم السلام

پيشوايان ما كه در همه امور پيشوا هستند در معرفت اسما و صفات نيز امام و پيشوا مى‏باشند، آنها «منان‏» را كه از اسماى الهى است‏بسيار زيبا تفسير كرده‏اند به برخى اشاره مى‏كنيم:

شخصى از حضرت امير مؤمنان عليه السلام از معنى «حنان‏» و «منان‏» سؤال كرد او در جواب فرمود:

«الحنان هو الذي يقبل على من اعرض عنه‏».

والمنان هو الذي يبدء بالنوال قبل‏السؤال‏». (10)

«حنان‏» آن است كه روى آورد و اقبال نمايد حتى بر كسى كه اعراض كرده باشد.

و «منان‏» به اين معناست كه نيازمندان را عطا و بذل و بخشش كند پيش از آن‏كه حاجت و نياز خود را سؤال كنند.

روى اين اصل سيد الساجدين عليه السلام به آستان ربوبى چنين عرض مى‏كند:

«...منتك ابتداء، وعفوك تفضل...». (11)

«خدايا عفو و گذشت تو تفضل و بزرگوارى است‏».

اين جمله منت و منان بودن خداوند را به روشنى تفسير مى‏كند واين‏كه، نعمت‏بخشيدن قبل از ا ظهار حاجت،«منان‏» بودن خداست در اين مورد، منت‏با خود عمل تحقق مى‏پذيرد در حالى كه در منت گذارى رايج، منت گذارى متاخر از عمل است و به اصطلاح كار صورت مى‏پذيرد و به دنبال آن منت گذارى آغاز مى‏شود.

سيد على مدنى در تفسير «منتك ابتداء» مى‏گويد: نعمت دادن تو بر بندگان از روى استحقاق آنها نيست‏بلكه همه احسانها كه مى‏نمايى محض فضل و كرم است چنان‏كه در دعا چنين وارد شده:

«يا من بدء بالنعمة قبل استحقاقها» (12) ،اى آن كس كه به نعمت آغاز مى‏كند بى آن‏كه استحقاقى در كار باشد.

اميرمؤمنان عليه السلام در خطبه‏اى به نام «خطبه اشباح‏» كه در بيان اوصاف خداوند است چنين فرمود:

«المنان بفوائد النعم

وعوائد المزيد والقسم...» (13)

ستايش خداوندى را كه «منان‏» است‏به نعمتهاى پر فايده و بركتهاى فراوان و قسمتهاى مقدره‏».

در جايى ديگر اين جمله را دارد: «...وامنن عليكم بنعمته...» (14) با نعمتهاى خود به شما منت گذاشت.

نظريه ابن ميثم در تفسير «منان‏»

تا اين جا نظريه ما روشن گرديد و معلوم شد كه منت گذارى لفظى مطلقا زشت، و منت گذارى خدا به معنى انعام و بخشندگى او است; ولى ابن ميثم بحرانى «منان‏» را به معنى مبالغه در منت گذارى و اظهار احسانهاى خود معنى كرده و فرمود: اظهار نعمتها گرچه براى مخلوق صفت زشت است اما براى خالق صفت مدح است. گواه اين‏كه در بسيارى از موارد، خدا نعمتهاى خود را بر مردم برشمرده است مانند:

«يا بني اسرائيل اذكروا نعمتي التي انعمت عليكم‏».

و اين صفت‏براى خالق نيكو، و براى مخلوق ناپسند است; علت آن اين است كه اگر از مخلوق چنين صفتى سرزند يا براى احسان خود، پاداش مى‏طلبد و يا با منت گذارى مى‏خواهد كمالى در خود پديد آورد و كمترين فايده‏اى كه تصور مى‏كند توقع و انتظار ذكر نام او است و زشت است كه كسى با نعمت‏خود و احسانى كه نموده منت گذارد، چون منت گذارى مستلزم كبر و بلندپروازى بيهوده است.... (15)

اين نظر چندان صايب نيست و با توجه به روايتى كه حنان و منان را تفسير كرد، و ظاهر عبارت مذكور المنان بفوائد النعم...» مى‏توان گفت: «منان‏» به معنى به رخ كشيدن كارهاى خير نيست چون «فوائد النعم‏» چه از قبيل اضافه صفت‏به موصوف باشد و يا اضافه موصوف به صفت، در واقع مفسركلمه «منان‏» است و مى‏رساند منان بودن خدا با دادن نعمتها و ثمرات آنها صورت مى‏پذيرد تا به رخ كشيدن آنها.

از همين جهت‏سيد على مدنى مى‏گويد: «منان‏» از اسما و صفات الهى است و به معنى «اظهار نيكى‏» نيست وچنين صفتى كه بر مخلوق جايز نيست‏بر خالق نيز روا نمى‏باشد. به رخ كشيدن احسان صفت پست است كه از دنائت نفس، و دون همتى، و بزرگ ديدن نعمت و احسان خود، ناشى مى‏گردد. و ساحت ربوبى از آن به دور است; زيرا هر نعمتى هرچه در ديد بندگان بزرگ باشد اما نسبت‏به حق تعالى حقير و ناچيز است، وشان الهى بالاتر از اين است كه نعمتى در نظرش عظيم باشد به طورى كه اگر در حق كسى ارزانى داشت آن را مهم و بزرگ شمارد». (16)

حضرت امام سجاد عليه السلام به پيشگاه الهى عرض مى‏كند:

«...و يا من لا يبيع نعمه بالاثمان، ويا من لا يكدر عطاياه بالامتنان...». (17)

خدايى كه نعمتهاى خود را به بهايى نمى‏فروشد (چون همه از روى تفضل واحسان است) و بخششهاى خود را به منت نهادن تيره نمى‏كند.

منت گذارى مايه كدورت و تيره‏گى روابط طرفين مى‏گردد و اين صفت ناپسند از مقام ربوبى دور است.

در عبارت امام سجاد عليه السلام يك قياس منطقى نهفته است‏به اين مضمون «امتنان‏» مايه كدورت و تيره‏گى است(صغرى) وهر تيره‏گى ناپسند است و با مقام خداوندى سازگار نيست (كبرى) پس امتنان با مقام ربوبى مناسب نيست(نتيجه).

در ميان دعاهاى امام زين العابدين عليه السلام اين جمله چشم فكر را خيره مى‏كند:

«... انت المنان بالعطيات على اهل مملكتك، و العائد عليهم تحنن رافتك‏». (18)

خدايا تو «منانى‏» با عطا و بخششهايى كه بر اهل مملكت‏خود مى‏كنى، و از روى رافت و مهربانى نعمت و بركت‏به آنها مى‏رسانى.

در اين جمله به خوبى «منان‏» تفسير شده; زيرا مفاد آن اين است كه تو با عطا و بخشش «منان‏» هستى يعنى احسان و انعام تو به موجودات «منان‏» بودن تو مى‏باشد.

از آنچه گذشت چنين نتيجه مى‏گيريم كه «منان‏» كه از اسما و صفات ربوبى است‏بايد طورى تفسير شود كه موجب نقص و عيب نشود چون صفات الهى همه حاكى از انواع كمالات بى انتهاى خداوند مى‏باشند.

«منان‏» بودن پروردگار همان منت گذارى «عملى‏» و انعام و احسان به موجودات است و اين مطلب با در نظر گرفتن سخن حضرت امير عليه السلام در تفسير «منان‏» و سخن حضرت سجاد عليه السلام به درگاه الهى... منتك ابتداء...» كه قبلا گذشت (19) كاملا روشن است گرچه برخى عقيده دارند كه «منان‏» همان منت نهادن لفظى است كه آن را به طورى تفسيرمى‏كنند كه مدح باشد نه ذم. (20)

پى‏نوشت‏ها:

1. البته بايد توجه داشت چون خدا از نظر ذات نامتناهى است طبعا از نظر صفات نيز، نامتناهى خواهد بود; زيرا صفات او عين ذات او است متحد با متناهى قطعا نامتناهى خواهد بود. از اين جهت‏حصر اسما در نود و نه، ويا هفت، و يا چهار اسم نظر به اسماى كلى است كه امور ديگر را نيز در بردارند.

2. صدوق، كتاب التوحيد، ص 195، ط جديد.

3. زمخشرى، كشاف:1/393.

4. طبرسى، مجمع البيان، ذيل آيه 262 از سوره بقره.

5. منهج الصادقين: 2/125.

6. راغب اصفهانى، مفردات القرآن، ماده «منن‏» و از كلام طبرسى كه بعدا مى‏آيد استفاده مى‏شود كه معنى نخست از فروع معنى دوم است.

7. نهايه ابن اثير به نقل لسان العرب ماده «منن‏».

8. فيومى، المصباح المنير، ماده «من‏».

9. طبرسى، تفسير مجمع البيان:2/531.

10. طريحى، مجمع البحرين، ماده «منن‏».

11. صحيفه كامله سجاديه، دعاى شماره 45.

12. سيد عليخان كبير مدنى شيرازى، رياض السالكين، ص 404، طبع قديم.

13. ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه:6/398.

14.همان:10/188.

15. ابن ميثم بحرانى، شرح نهج البلاغة:2/323.

16. سيد على خان كبير شيرازى، رياض السالكين، ص 150 طبع قديم.

17. صحيفه كامله سجاديه، دعاى شماره 13.

18. دعاى ابوحمزه ثمالى، حاج ملا هادى سبزوارى، شرح الاسماء الحسنى، ص 49 طبع قديم.

19. راغب اصفهانى در مفردات، وشارح صحيفه سجاديه سيد على كبير مدنى، وشارح نهج البلاغه ميرزا حبيب الله خوئى و ديگران طرفدار همين نظر هستند.

20. از اين افراد، ابن ميثم بحرانى شارح ديگر نهج البلاغه است.