ره آوردهاى اجتماعى نظام "ليبرال – سرمايه دارى"
دكتر محمد حكيمپور
1- روابط سلطهجويانه
نخستين رهآورد دكترين ليبرال - سرمايهدارى، تاثيرى است كه بر نوع روابط اجتماعى مىگذرد و روابط برادرانه و همسان انسانى را بهروابطى برترى طلبانه و خودكامه تبديل مىكند، از نوع روابطى كه ميان دو طبقه "اقليت فرادست" و "اكثريت فرودست" وجود دارد. براساس تاثيرهاى فكرى، فرهنگى و اخلاقى كه نظام سرمايهدارى در انسانها مىگذارد (برخى از آنها در بخش نخست مقاله مورد بررسى قرار گرفت) و روحيه طغيان و خودكامگى كه بر مال اندوزان سايه مىگسترد، پايگاه اصلى روابط اجتماعى را ويران مىكند. يعنى باور انسانها و ايمان بهارزش و كرامت انسانى، يا كمرنگ مىشود و يا بكلى رنگ مىبازد. اين ايمان با ملاكهاى سرمايهدارى، مفهومى نمىتواند داشته باشد. براساس همين تفكر و احساسها در جامعه سرمايهدارى، روابطى غير انسانى، حاكم است، روابطى صرفا اقتصادى و براصل "سودآورى".
بيگمان سلامت جامعه، نخست در نوع روابط اجتماعى نهفته است. نوع روابط اگر براساس باور انسانها و پذيرش ارزش واقعى همه مردم، استوار گردد و در چهارچوب قانون (بهعنوان مدافع حقوق همگان) صورت گيرد، و بالاتر نيز صعود كند و بالاتر از قانون، حتى مبانى ارزشى و اخلاقى، معيار قرار گيرد، سلامت جامعه بطور بنيادى، تضمين شده است. اينگونه روابط، از هر گونه ستمبارگى ميان افراد جلوگيرى مىكند، از تحميل انديشه و استبداد فكرى مانع مىگردد، ريشه هرگونه سلطهجويى و تعالىطلبى را مىسوزاند، رابطه طبقاتى و براساس تبعيضهاى ناروا پديد نمىآيد و اهرمهاى قدرت اقتصادى و سياسى، بهصورت ابزارى در دست ثروتمندان قرار نمىگيرد.
در نظامهاى سرمايهدارى، سرمايهداران بهاهرم اصلى قدرت يعنى سرمايه، مجهز مىشوند و بههيچيك از معيارهاى محدود كننده قدرت، تن نمىدهند. نه قانون را مىپذيرند (آنگاه كه برخلاف منافع آنان باشد) و نه اخلاق انسانى را پذيرا هستند; زيرا كه اخلاق انسانى والهى، با اخلاق سرمايهدارى، تضاد ماهوى دارد. از اينرو ماهيت روابط راقدرتمدارىوسلطهجويى تشكيل مىدهد.
بنابراين مىتوان گفت كه بالاترين و شومترين رهآورد اجتماعى سرمايهدارى، طاغوتگرى و بعد استكبارى آنست. همين خوى و خصلتى كه در همه خودكامان و حاكمان غير الاهى و مستبدان تاريخ وجود داشته و بشريت را بهبردگى كشيده است. پيامد حتمى اين نگرش، تقسيم جامعه بهدو طبقه "سلطهطلب" و "تحتسلطه" و پيدايش جامعه طبقاتى با روابطى ظالمانه است.
انالانسان ليطغى ان راه استغنى (1) : خير، آدمى طغيان مىكند. همينكه خود راتوانگر (و ثروتمند) بيند.
«... قدرت، روش را در روابط عمومى و خصوصى و در طبيعت ارتباط كارى، تعيين مىكند. ارتباطى كه حركت زندگى را بهحركت قدرتمندان، تفسير مىنمايد و ضعيفان را جز پژواك بيچاره و ناچيزى نمىداند كه همه چيز خود را از قدرتمندان الهام مىگيرند، و جز با ارادهاى پايمال و مقهور اراده طاغيان حركتى نمىكنند... و گاه كار تنها بهاينجا تمام نمىشود كه مستضعفان در برابر اراده قهار مستكبران، احساس ناچيزى و حقارت كنند، بلكه در اينجا باورى سركش در ذهن قدرتمندان وجود دارد كه مىگويد: ضعيفان توان تعيين سرنوشتخويش، و انتخاب باورها (اصول پذيرفتنى)، و پويش در زندگى را خود بخود ندادند، و بايد درباره امور مربوط بهعقيده و زندگى و سرنوشت، اختيار خود را - دربست - بهدست آنان بدهند ...» (2)
به خاطر اين پيامدهاى ضد الاهى و ناانسانى مالاندوزى است كه در اديان و بويژه در اسلام، با خصلتهاى سرمايهدارانه مبارزه شده است; زيرا كه اين روحيه تعالى طلبى و سلطهجويى، با ماهيت تفكر الاهى اسلام ناسازگار است:
تلك الدار الاخرة نجعلها للذين لايريدون علوا فىالارض و لافسادا و العاقبة للمتقين (3)
اين سراى آخرت را از آن كسانى ساختهايم كه در اين جهان نه خودمان برترى جويى هستند و نه خواهان فساد و سرانجام نيك از آن پرهيزگاران است.
و بىترديد اين روحيه در رابطه با انسانها، از داشتنهاى افراطى و قدرت اقتصادى ريشه گرفته است.
الذى جمع مالا و عدده. يحسب ان ماله اخلده (4)
آنكه مالى گرد آورد و بهشمارش آن پرداخت، مىپندارد كه دارايىاش جاويدانش گرداند.
امام على«ع»: اما الاغنياء من مترفة الامم، فتعصبوا الاثار مواقع النعم، فقالوا: نحن اكثر اموالا و اولادا ... (5)
توانگران شادخوار هر امت (و جامعه)، نسبتبهموقعيتخود در برخوردارى از نعمتهاى الاهى، تعصب ورزيدند (و آن را از خويشتن دانستند و بس مهم شمردند)، و گفتند: «ما اموال و فرزندان بيشترى داريم، و ما عذاب نخواهيم شد».
حتى رويارويى سرمايهداران با آيينهاى الاهى و با هر انديشه و هدايتى، براى همين حس خودبرتر بينى است:
و ما ارسلنا فى قرية من نذير الا قال مترفوها: انابماارسلتم بهكافرون و قالوا: نحن اكره اموالا و اولادا، و ما نحن بمعذبين (6)
در هيچ شهرى بيم دهندهاى (پيامبرى) را بهرسالت نفرستاديم مگر اينكه شادخواران آن گفتند: ما بهاين دين كه براى ابلاغ آن آمدهايداعتقادنداريم. وگفتند: مااموال و فرزندان بيشترى داديم و ما عذاب نخواهيم شد. «مترفوها در اين آيه بهمعناى جباران و توانگران و مرفهان است» (7)
استكبار و طغيان سرمايهدارى بدانجا مىرسد كه همه ارزشها را در ثروت مىداند و بههمه فضيلتها و نيكيها به ديده كاستى مىنگرد:
لقد سمع الله قول الذين قالوا: ان الله فقير و نحن اغنياء ... (8)
خداوند گفته كسانى را شنيد كه گفتند: خدا فقير است و ما سرمايهدار و ثروتمنديم ... و اين اوج استكبار و خود بزرگبينى است كه نسبتبه خالق كاينات چنين بينديشند و چنين سخنى بر زبان آورند.
پيامبران الاهى را نيز چون از طبقات محروم بودند، به هيچ مىگرفتند و انديشهها و گفتار آنان را بىارزش مىپنداشتند:
و قالوا لولا نزل هذاالقرآن على رجلمن القريتين عظيم. (9)
گفتند چرا اين قرآن بر مردى از بزرگ مردان آن دو قريه نازل نشده است.
و قال لهم نبيهم: انالله قدبعث لكم طالوت ملكا قالوا: انى لهالملك علينا؟ و نحن احق بالملك منه و لم يؤت سعة من المال... (10)
پيامبر ايشان (بنىاسرائيل) بهآنان گفت: خداوند طالوت را پادشاه شما قرار داد، گفتند: چگونه مىتواند بهپادشاهى برسد، در صورتى كه ما براى پادشاهى از او شايستهتريم، او كه مال فراوانى ندارد...
در انديشه ليبرال - سرمايهدارى، معيار و محور براى هر كار و هر چيز، مال استحتى پستها و مسئوليتهاى دشوار اجتماعى با اين معيار داده يا گرفته مىشود. و بدينسان تعالى طلبى سرمايهداران بدانجا مىرسد كه دينشان و خدايشان را اموالشان مىدانند:
پيامبر«ص»: فوا عجبا لقوم الهتهم اموالهم (11)
شگفتا از مردمى كه معبودهاى ايشان مالهايشان است.
از اينرو مىنگريم كه در تعاليم اسلامى، "غناى كفافى"، زندگى آرمانى و اسلامى شمرده شده است، يعنى زيستى كه از حد فقر و كمبوددارى بگذرد و بهحد بسندگى و كفاف برسد، و بهمرز تكاثر و زيادهدارى نزديك نگردد و گرفتار عوارض و معايب سرمايهدارى نشود، و اين بهترين زندگى شناخته شده است.
امام سجاد «ع»: اللهم انى اسئلك خيرالمعيشة، معيشة اقوى بها على جميع حاجاتى، و اتوصل بهااليك فىحياة الدنيا و فىآخرتى، من غيران تترفنى فيها فاطغى، او تقترها على فاشقى ... (12)
خدايا از تو معيشتى نيك خواهانم: معيشتى كه با آن همه نيازمنديهايم را برآورم، و در زندگى اين دنيا و در آخرتم با آن بهقرب تو برسم، بىآنكه هر اغرق در نعمتسازى تا سر بهطغيان بردارم، يا بهاندازهاى آن را اندك بدهى (فقر و كمبود) كه گرفتار بدبختى شوم...
اموال از نظر راهنمايان الاهى ابزار و وسيلهاى براى تامين زندگى مقتصدانه همه انسانهاست، و وسيله اثبات هيچ ارزشى از آن دست ارزشهايى كاذب و منفى در تفكر سرمايهداران نيست.
2- سرمايهدارى و قوانين اجتماعى
تعادل جامعه و توازن ميان منافع و حقوق افراد، و ارتباط معقول ميان "حق" و "تكليف"، در پرتو قانون، صورت مىپذيرد و بدون حاكميت قانون اجتماعى سالم و منسجم و متوازن، پديد نخواهد آمد. قانون است كه بايد حس افزونخواهى و آزمندى گروههايى را محدود كند، و ابزار قدرت افرادى را كه مايه تجاوز و سلطه است، در هم بشكند و انواع تجاوزگريها را مهار كند، و همه را به انجام وظيفه و تكليف خويش در جامعه تشويق كند و يا ملزم سازد و بدينگونهها همگان را بهحق خويش برساند.
تودههاى مردم، قانون دوست هستند; زيرا كه در پرتو قانون مىتوانند از شرآفرينى قدرتمندان و متمكنان، در امان بمانند و قانون، تنها مدافع آنهاست در برابر گروههاى تجاوزگر; ليكن قدرتمندان بويژه سرمايهداران، قانون را باور ندارند، و همواره و با همه ابزارها بهقانونشكنى مىپردازند، و با نفوذ در مراكز اجراى عدالت و قانون، آن را دگروار تفسير مىكنند، و يا آشكارا زير پا مىنهند و بهظلم و تجاوز بهحقوق انسانها ادامه مىدهند.
سرمايهدارى، تنها قانون سرمايهدارى را مىپذيرد، يعنى قانونى كه منافع سرمايهدارى را تضمين كند. امنيت قانونى از نظر سرمايهدارى، امنيت انسانى نيست; بلكه امنيت اشكال سرمايهدارى است، امنيت انواع انحصارگرايى و تشكيل سازمانهاى اقتصادى چون "كارتل" و "تراست" است، امنيت نرخگذارى انحصارى و سودجويانه و خود سرانه است كه تنها منافع سرمايهگذاران را تامين كند يا امنيت انواع "توليد" استحتى توليد كالاهايى كه زيانبار است چون توليد سلاحهاى شيميايى، ميكربى يا توليد كالاهاى غير مفيد و يا زيانآور نظام ليبرال - سرمايهدارى، هر چه را سودآور استبايد با امنيتخاطر و خيال راحتبتواند توليد كند، گرچه براى انسانها زيانبار باشد يا محيط زيست را بيالايد و يا منابع را آلوده كند و يا بپايان برساند.
سرمايهدارى مىگويد:
«... آنچه قابل استفاده استبايد ساخت، آنچه را بهفروش مىرسد، بايد توليد كرد، آنچه را كه قدرت نظامى مار را افزايش مىدهد بايد بهدست آورد» (13)
در اين گردش اقتصادى آزاد، هيچگاه منافع تودهها منظور نمىگردد.
از ديد سرمايهدارى، منافع و امنيت انسانها و نسلها بايد فداى امنيت اين نظام اقتصادى شود. بنابراين قانونى كه در پرتو آن بايد انسانها طبيعت، گونههاى حيوانى و گياهى و مجموعه پديدههاى حياتى زيست محيطى، سلامتخويش را بيابند، با كارشكنىها و مانع تردستىهاى زربدستان، بهامنيتبراى "رشد سود و سرمايه"، تبديل مىشود و قانون، جاى خود را بهقانون دلخواه سرمايهدارى مىدهد. اين حقيقت تلخ در عملكردهاى سرمايهدارى در تعاليم اسلامى نيك تبيين شده است:
امام صادق «ع»: ... فان مع كثرةالمال تكثر الذنوب الواجبالحقوق (14)
زيادى مال سبب افزايش گناهان در برابر حقوقى است كه بر توانگران واجب مىشود (و كمتر توانگرى آن حقوق را ادا مىكند).
«... اينان در مقابل گسترش قسط و عدل ... و حذف الحضارطلبى و ويژه خواهيهاى بىدليل در زندگى و معيشت، سرفرود نمىآورند; بلكه پيوسته خود مال اختصاص دادن همه چيز بهخود و برترى جويى بر ديگرانند...» (15)
و همين زمينه اصلى قانون شكنى و سرپيچى از هر قانون حق و عدلى است و بگفته «فرانسواپرو»:
«سرمايهدارى نمىتواند در نظام اقتصادى به هيچگونه داورى و قضاوتى تن در دهد ...» (16)
3- سرمايهدارى و آزادى
سرمايهدارى، آزادى انسانى و مشروع را باور ندارد; بلكه آن آزاديى را مىپذيرد كه هيچگونه مانع و محدوديتى در راه كارهاى سرمايهدارى پديد نيآورد و همه انواع سرمايهگذارى و توليد و توزيع را آزاد سازد. از اينرو، سرمايهدارى به"اقتصاد آزاد" و "آزادى اقتصادى"، توليد آزاد، توزيع آزاد، نرخگذارى آزاد و مصرف آزاد مىانديشد. در آزاديهاى انسانى، تنها آن بخشها مطلوب است كه بهاقتصاد سرمايهدارى، كمك كند يا فروش و مصرف فرآوردههاى صنعتى را ممكن سازد. چون آزاديهاى مصرفى و شادخوارانه و ريخت و پاشهاى تجملى.
«سرمايهدارى نياز بهآزادى بىنظام دارد. در حالى كه هيچ جامعهاى بدون داشتن معيارها و موازين و بدون شناختن حد و مرز و بدون متعادل ساختن آزادىها قابل زيستن نيست و اين اشارهاى است صريح بهتضاد سرمايهدارى و دموكراسى ... » (17)
نظام ليبرال - سرمايهدارى چگونه شعار "آزادى" سرمىدهد حال آنكه اقتصاد جهانى را به طرف «... كاهش مداوم رقابتهاى ملى و بينالمللى كردن باز در سرمايه جهانى توسط بانك جهانى و آژانسهاى ديگر طبقه حاكمه بينالمللى ...» (18) سوق مىدهد و يا «... ترك بازار آزاد بينالمللى و جانشينى قيمت كنترل شده در فرآوردههاى تجارى و سرمايهگذارى ... »(3) را موجب مىشود؟
اگر اينگونه آزاديها در منابع و مراكز اصلى قدرت اقتصادى جامعهها از ميان برود، و اقتصاد جهان در دست گروهى خاص قرار گيرد و آزاديهاى اقتصادى ملى و محلى و منطقهاى، جز صورتى بىمحتوا چيزى نباشد، چگونه آزادىهاى ديگر مىتواند مفهوم پيدا كند؟ براساس پيوستگى و ارتباطى كه ميان بخشهاى گونهگون زندگى انسانى وجود دارد، با حتسلطه درآمدن اقتصادهاى ملى و محلى، ديگر آزاديها نيز محدود مىگردد و يا در راستاى اهداف سلطهاقتصادى سرمايهدارى قرار مىگيرد. و آزادى در بعد فكر و فرهنگ و انديشه و هنر نيز تحت تاثير و حاكميتسلطه اقتصادى خواهد بود. نظام ليبرال - سرمايهدارى، آزاديهايى را تبليغ و ترويج مىكند كه گردونه توليد و مصرف سرمايهداران را پررونق سازد گرچه زيانهاى زيست محيطى و يا انسانى در پى داشته باشد چون مصرف اسرافى و تجملى كالاها و مواد، و نيز زيانهاى طبيعى و اجتماعى اينگونه زندگىها بر كسى پوشيده نيست.
سرمايهدارى بيش از اينها نيز بهآزادى ستيزى دست مىيازد و با هر فكر و فرهنگ و هنر و تكنولوژى و دانشى كه پايهها و پايگاههاى سرمايهدارى را متزلزل سازد و يا از نفوذ آن بكاهد و از عدالت و ارزشها بگويد مبارزه مىكند و نسبتبه آنها بسيار بىرحمانه و سركوبگر است. نوع رفتار نظامهاى سرمايهدارى با كشورهاى جهان سوم كه تهيه كننده مواد خام و بازار مصرف مصنوعات آنها هستند، بسيار روشن است و شاهد گويايى بر ناسازگارى سرمايهدارى و آزاديهاى انسانى است.
قرآن كريم، آزادى لگام گسيخته مالاندوزان را چنين تصوير مىكند:
قالوا يا شعيب اصلوتك تامرك ان نترك ما يعبدآباؤنا اوان نفعل فى اموالنا ما نشاء(1)...!
گفتند اى شعيب، آيا نمازت بهتو فرمان مىدهد كه ما آنچه را پدرانمان مىپرستيدند ترك گوييم، يا در اموال خود آنچنان كه خود مىخواهيم تصرف نكنيم...
چون پيامبران، بر رعايت ضوابط در مسائل مالى فرا مىخواندند، و حس آزمند و افزونخواه ومرز نشناس مال اندوزان را محدود مىساختند و گردش ثروت و فعاليتهاى اقتصادى را در چارچوب ضوابط عدل و حق، قرار مىدادند و از خودسرى و يكهتازى گروهى متكاثر، مانع مىگرديدند و جامعه را از زير بار تحميلهاى نارواى آنان آزاد مىساختند، از اينرو سرمايهداران با پيامبران مخالفت مىكردند و بهدرگيرى و ستيز با آنان روى مىآوردند.
همه اهرمهاى فشار و ابزارى را كه ثروتمندان بهكار مىبستند تا تودههاى محروم را در تنگنا قرار دهند و آزاديهاى آنان را سلب كنند، در تعاليم انبياء، محكوم و مردود شمرده مىشد چون احتكار، كم فروشى، گرانفروشى، استثمار، ظلم و انواع انحصارطلبىها و بيعدالتىهاى اقتصادى. و شايد رهايى از اين تنگناها در كليت تعبير ژرف قرآنى در آيه «اصر و اغلال» نيز نهفته باشد:
الذين يتبعون الرسول النبى الامى الذى ... يضع عنهم اصرهم و الاغلال التى كانت عليهم... (19) : آنان كه از اين پيامبر امى (مكى) پيروى كنند، پيامبرى ... كه بار سنگين و زنجيرهايى را كه بدان بسته شدهاند از آنان برمىدارد ...
دام و زنجيرهاى اقتصادى نيز از جمله اين «اصرواغلال» است كه قرآن كريم، بعثت پيامبر را براى برداشتن اين زنجيرها از پاى انسانها و آزادى ايشان از اين اسارتها نيز مىداند.
امام على «ع»: اللهم انك تعلم انه لم يكن الذى كان منا منافسة فىسلطان و لا التماس شيئى من فضول الحطام، و لكن لنرد المعالم من دينك و نظهر الاصلاح فى بلادك; فيامن المظلومون من عبادك، و تقام المعطلة من حدودك... (20)
خدايا! تو خود مىدانى كه هدف ما (از حاكميت و زمامدارى)، رقابتبراى بهدست گرفتن قدرت و نيز خواستارى فزونى مال دنيا نبود، بلكه چنان مىخواستيم كه نشانههاى دينت را باز گردانيم، و در سرزمينهاى تو آشكار را دستبهاصلاحات زنيم، تا بندگان ستمديدهات امنيتيابند، و حدود و اوامر تعطيل شدهات دوباره راه افتد ...
عين همين سخننيزاز حضرت امام حسين«ع» نقل شده است كه هدف از تلاشهاى ما امنيت مظلومان و ايجاد محيطى امن و بدور از دلهره براى انسانهاى مظلوم است، يعنى همان انسانهايى كه همواره مورد تجاوز زورمندان و طبقات متنفذ اجتماعى قرار مىگيرند. مگر نتيجه و رهآورد اصلى آزادى براى انسانها، ريختن همه ترسها و دلهرهها و نگرانيها نيست؟ اين آزادى و رهايى راستين براى جامعه بشرى است نه ادعاهاى نظامهاى سرمايهدارى در آزادى، كه كمترين رسالتى براى نجات تودههاى انسانى ندارد. آرى در پرتو امنيت اجتماعى براى ستمديدگان و قشرهاى فاقد امكانات و بىپشتوانه است كه آزادى راستين در جامعه، فروغ مىگسترد و همه انسانها را رهايى مىبخشد، و مال اندوزان سلطهطلب را محدود مىسازد، و در صورت سرپيچى، تصفيه مىكند و آسايش و آزادى واقعى، نصيب مظلومان مىگردد.
4- استثمار
استثمار و بهرهكشى از كارمحرومان، از نا انسانىترين روشهاى سرمايهدارى است. ترديد نيست كه سرمايههاى كلان، جز از راههاى ظالمانه و استثمارى و ناديده گرفتن حقوق ديگران، گرد نيايد و درآمدهاى عادلانه و مشروع، بهثروتهاى زياد نمىانجامد.
امام على «ع»: الا فتوقعوا من ادبار اموركم ... ذاك حيث تكون ضربة السيف على المؤمن اهون من الرزق من حله (21)
هان منتظر روزى باشيد كه نظام اجتماعى شما از هم بپاشد ... و اين بههنگامى است كه فرود آمدن شمشير بر سر مؤمن آسانتر است از دستيابى بهدرهمى حلال.
امام صادق «ع»: ... و مطلب الحلال عزيز. (22)
دستيابى به حلال، بسىكمياب (و دشوار) است
«هيچ انسان آگاهى در اين امر، شكى ندارد كه "بهرهكشى" و استثمار، يكى از وسايلى است كه متكاثران براى جمع كردن مال فراوان بهآن متوسل مىشوند. تكاثر بدون بهرهكشى شدنى نيست، مگر كسى گنج پيدا كند يا از آسمان، سيم و زر بروى فرو بارد. كسانى هم كه ثروت بسيار خويش را نتيجه كوشش و تلاش و قدرت فكرى و نبوغ اقتصادى خود مىدانند، درست آن است كه اين نبوغ بهمعناى نبوغ در شناختن راههاى استثمار و تسلط يافتن برآن است ...» (23)
استثمار، در همه اشكال آن، از مصاديق بسيار روشن ظلم و بىعدالتى است و چون اديان الاهى در ماهيت و ذات، فراخوان عدالت و ظلم ستيزند، با استثمار، ستيزى آشتى ناپذير دارند. اين موضوع از اصولىترين تعاليم پيامبران است كه در آغاز دعوت خويش بهآن پرداختند، و همراه با دعوت بهتوحيد و مبارزه با كفر و شرك، با استثمار و ظلم و انواع خيانتهاى مالى، مبارزه كردند:
و يا قوم اوفوا المكيال و الميزان بالقسط و لا تبخسوا الناس اشياءهم و لا تعثوا فى الارض مفسدين (24) اى قوم! پيمانه و ترازو را تمام و به عدل دهيد.
و چيزهاى (كار و كالاى) مردمان را كم بها مكنيد، و همچون تبهكاران در زمين به تبهكارى مپردازيد.
پيامبران پس از دعوت به توحيد، از سالمسازى روابط اقتصادى در جامعه سخن گفتند و با ظلم و استثمار حق مردمان، مبارزه كردند.
در آيه ديگرى اين موضوع حياتى چنين مطرح گرديده است:
«يا قوم اعبدوا الله ما لكم من اله غيره قد جاءتكم بينة من ربكم فاوفوا الكيل و الميزان و لا تبخسوا الناس اشياءهم و لا تفسدوا فى الارض بعد اصلاحها... (25)
اى مردم! خداى را بپرستيد شما را خدايى جز او نيست دليل آشكارى از پروردگارتان بهسوى شما آمد، پيمانه و ترازو را بهتمام دهيد، و بهچيزهاى مردم بهاى كم مدهيد، و در زمين پس از اصلاح آن فساد مكنيد.
امين الاسلام طبرسى درباره اين آيه مىگويد: «و لا تبخسوا الناس اشياءهم، اى "لا تنقصوا الناس حقوقهم" ...: حق مردم را كم مكنيد، و ايشان را از حقوقشان محروم مسازيد» (26) .
بخس اشياء ناس، همان كم گرفتن و كم بها دادن بهاشياء مردم است و همه گونه بهرهكشى را شامل مىشود. چون روشن است كه «جمع مضاف» (اشياء)، مانند كلمه داراى «ال تعريف»، معناى عموم دارد. بنابراين شايد "اشياءهم"، بهحسب مناط، كار همه كارگران و مزد آنان را نيز شاملشود.
بنابراين، بخس و كم بهادادن، چنانكه شامل كالاها و موارد مىگردد، شامل كار كارگران و كشاورزان نيز مىشود، و در هر دو زمينه، يكى از شيوههاى سرمايهدارى و ظالمان اقتصادى را با محرومان و مستضعفان، روشن مىسازد; زيرا چنانكه مىشود بهكار كارگر، بهاى لازم را نداد و از مزد او كاست، همچنين مىشود بهمواد خام و كالاهايى كه محصول كار كارگران و كشاورزان است، نيز بهاى لازم را نداد و آن را بهقيمت واقعى نخريد. و اين «بخس» و كم بها دادن بهكار و كالاى مردمان است كه پيامبران همواره از آن نهى مىكردند.
سرمايهدارى با تشكيل شركتهاى بزرگ و فرا منطقهاى، و سلطه بر بازارهاى جهانى، و خريد و فروش مواد و كالاها، و اعمال شيوههاى انحصارى، از ارزش واقعى كالاها مىكاهد و بهدلخواه، قيمت گذارى مىكند. همچنين سرمايهدارى با اتحاد و همبستگى صاحبان صنايع، مزد كارگران را بهحق و عدل نمىپردازند و با تبانى و دلخواه، سطح دستمزدها را تعيين مىكنند، و بدينگونه بهكار آنان بهاى واقعى پرداخته نمىشود و اين استثمار و غصب حقوق و بخس اشياء ناس است.
همواره در طول تاريخ، اين شيوه رفتار اقويا و توانمندان است كه بهانواع حقكشىها دست مىيازند و براستى رابطه اقتصادى در جامعه، رابطه آكل و ماكول اقتصادى است:
پيامبر«ص»: ... فياكل قويهم ضعيفهم!
زورمندان مسلمان ضعيفان را مىخواند ...
فرازهاى پيشيناين سخن پيامبر«ص» چنيناست:
«من بههر حاكم مسلمان يادآورى مىكنم كه خدا را فراموش نكند و جانب ضعيفان را بگيرد و همواره در خانهاش بهروى مردم باز باشد و گرنه ضعيفان، ماكول قرار خواهند گرفت و خورده خواهند شد.» امامعلى(ع) ... ياكلعزيزهاذليلها... (27) نيرومند آنان فرومايه را مىخورد...
موضوع استثمار با تعبير كلى «ظلم» نيز مطرح گرديده كه از مصاديق آن استثمار و كم بها دادن بهكار انسانهاست.
استثمار بطور خاص در احاديث نيز مطرح گرديده و تعبيرهايى كوبنده در آنباره رسيده است:
پيامبر «ص» : من ظلم اجيرا اجره، احبط الله عمله و حرم عليه ريح الجنة... (28)
هركس درباره مزد كارگرى، ستم كند (بهكم دادن، يا دير پرداختن)، خدا عمل او را باطل مىكند، و بهشت را براو حرام مىسازد ...
امامصادق «ع»: وصى! رسولالله عليا عند وفاتهفقال: ياعلى: لايظلمالفلاحون بحضرتك ... (29)
پيامبر خدا در هنگام وفات بهعلى «ع» چنين سفارش كرد: اى على مبادا در قلمروى تو بهكشاورزان، ستم رود.
5- واسطهگرى و سودهاى نامحدود بازرگانى
سودهاى نامحدود در مبادلات و آزادى در نرخگذارى با روشهاى انحصاراتى و واسطهگريهاى اقتصادى، از مشكلات اصولى اقتصاد امروز جامعه بشرى و از راه كارهاى سرمايهدارى است. سرمايهداران با هزينه كردن نقدينههاى سرگردان و فراوان خويش، يا بهواسطه گرى مىپردازند و يا باء;ع.ؤؤ نرخگذارى آزاد و سودهاى ناعادلانه، ثروتهاى كلانى بهجيب مىزنند. نرخگذارى آزاد و بىكنترل كه در نظامهاى سرمايهدارى، معمول است و يا واسطهگريهاى گسترده ميان صاحبان كالا و مصرف كنندگان، در گرانى قيمتها تاثير زياد دارد و بيشتر رشد قيمت و نرخهاى روزافزون، از اين دو جريان فاسدپديد مىآيد، يعنى نبود كنترل و محدوديت، و تحميل نرخهاى دلخواه بر تودههاى مصرف كننده.
اين شيوه نوعى تحكم و زورگويى است چنانكه امام على «ع» فرموده است:
اعلم ... ان فى كثير منهم (التجار) ... واقعا للنافع و تحكما فىالبياعات، و ذلك باب مضرة للعامة ... (30)
بدانكه بسيارى از آنان (بازرگانان و كاسبان) دستبهاحتكار اجناس سودمند و مورد نياز مىزنند، و در معامله و دادوستد زورگو و خودسرند; و اين رفتار بههمه مردم زيان مىرساند ...
اين خودسرى و تحميلها از آزمندى و حس مال پرستى بيشتر در بازرگانى آزاد و ليبرال، ريشه مىگيرد:
امام على «ع»: و اعلم .. ان فى كثير منهم ضيقا فاحشا(نهجالبلاغه/1017)
بدانكه بسيارى از آنان تنگ چشمى بيش از اندازه دارند.
امامسجاد «ع»: ... اماالذئبفتجاركم، يذمون اذا اشتروا، و يمدحون اذا باعو... (31)
گرگ بازرگانان شمايند، كه چون خريدارباشند ازكالا عيبمىجويند، و چونفروشنده باشند بهستايش آن مىپردازند ...
«اين تعليم سجادى بهآن اشاره دارد كه رابطه ميان وارد كنندگان كالا و مردم، همچون رابطه گرگ و گوسفند است. همين تعبير، يك جنبه از جنبههاى بهرهكشى و استثمار اقتصادى را براى ما آشكار مىسازد، يعنى نكوهش اجناس و كالاها در هنگام خريد براى پايين آوردن بها، و ستايش آنها در هنگام فروش براى بالا بردن نرخ ...» (32) «اين همان شيوههاى تبليغى براى بازاريابى است، كه امروز بهصورتى گسترده در جريان است و شيوههاى امپرياليسم تبليغى را تشكيل مىدهد، و هزينههاى بسيار كلانى براى آن پرداخته مىشود. تنها در سال 1964، 150 ميليارد دلار صرف تبليغات شده است و در سالهاى بعد نيز روندى صعودى داشته است.» (33)
شهيد آية الله دكتر سيد محمد حسين حسينى بهشتى مىگويد:
«... آن چيزى كه دزدى است و منجر مىشود بهاينكه عدهاى بتوانند رگهاى نامرئى براى جذب ارزشهاى توليدى دسترنج كار مغزى و يدى ديگران، ايجاد و انبار كنند، همين سود سرمايه بازرگانى است. در اين سود خريد و فروشها، آن مقدار كه در برابر حقالزحمه خريدار و فروشنده، منشى و حسابدار، و كارگر و هزينه تلفن، و امثال آن است جاى اشكال نيست، اما كسى كه مىگويد بدين حساب كه او هزار تن، خريد و فروش كرده است، فلان مقدار مىخواهد، و اگر صد تن، بود با همان مقدار كار 10% آن سود را مىخواهد، صحيح نيست. اين همان سود سرمايه ظالمانهاى است كه مردود است... از تتبع قسمت مهم رواياتى كه از عصر پيامبر اكرم «ص» و ائمه سلامالله عليهم اجمعين در زمينه آداب تجارت داريم، بهخوبى درمىيابيم كه سودى كه در كسب براى خود در نظر مىگيرد معادل حقالزحمهاى است كه عادلانه باشد... و بيش از اين از نظر ماهيت اقتصادى، نوعى ظلم است، و هيچگونه تفاوتى با ربا ندارد ...» (34)
دستيابى بهاينگونه سودهاى ظالمانه، با سيستم مبادلات انحصارى، ممكن مىشود كه شركتها و مؤسساتى بر كل بازارها سيطره يابند، و با اتحاد درباره قيمتها و قيمت گذاريها بهتوافق برسند و رقابتها و رقيبان را از ميان ببرند، رقابتهايى كه ممكن است در تنزل نرخها يا تصاعد نرخ مواد خام تاثير داشته باشد و رفاه حال مصرف كنندگان و يا فروشندگان مواد خام (مثلا نفت) را موجب گردد.
«... امروزه بهخوبى مىتوان نشان داد كه شركتهاى چند مليتى در كشورهاى خود، قدرت اصلى و تعيين كننده در امور اقتصادى و سياسىاند، و با حركتبهسوى وحدت استراتژيك و شراكتبا يكديگر در سرمايه و توليد، بهقدرت اصلى و تعيين كننده در امور اقتصادى جهان و به اين سبب در امور سياسى و نظامى دنيا در آمدهاند ... و اين در حالى است كه مقاومتهاى محلى و ملى در درون مرزهاى ملى در برابر موج تمركز سرمايه، روز بهروز ضعيفتر مىشود ...» (35)
در نظام سرمايهدارى، حتى براى از ميان برداشتن ديگران، گاه كالاى خود را با قيمتى بسيار نازل مىفروشند و از اين طريق، توليد كننده محلى را كه رقابتبا اين كالا را از دست مىدهد، از ميدان بيرون مىكنند. (راپينگ)
اين شيوهها و راهكارها با سراسر تعاليم اسلامى در تضاد است زيرا اينگونه امور، مبادله و بازرگانى سالم نيست; بلكه مكيدن خون انسانها و قتل و كشتار عمومى است، كشتارى با سلاحهاى نامرئى كشتار جمعى، و بسيار كشندهتر از سلاحهاى شيميايى و ميكربى.
قرآن كريم، تعبير بسيار گويايى در اين زمينهها دارد، كه براستى اعجاز است. قرآن، در آيه "تجارت و تجويز سود تجارى، نخست از ستمكارى و ظلم و بيراهه روى در مبادلات، سخن مىگويد و كلمه جامع «باطل» را بهكار مىبرد:
«لاتاكلوا اموالكم بينكم بالباطل (36)
اموالتان را در ميان خود بناحق (راههاى باطل) مخوريد».
مراد از خوردن، همين گردش كالا و پولها و انواع داد و ستدهاست. پس از اين «اكل بباطل» (كه پيشترها در آن باره سخن گفتيم، و آكل و ماكول اقتصادى را اندكى تصوير كرديم در موضوع «استثمار».)، مبادله منطقى و انسانى و اسلامى را مطرح مىكند:
«الا ان تكون تجارة عن تراض منكم(سوره نساء 4/29 و 5)
مگر دادوستدى باشد با رضايتشما (خريدار و فروشنده).
در اين فراز، شرط اصلى مبادله اسلامى، رضايت طرفين معامله شمرده شده است كه بهضرورت، سودهاى عادلانه را دربر مىگيرد و سودهاى بىحساب و انحصاراتى شركتهاى سرمايهدارى را مردود مىشمارد; زيرا در اينگونه سودها (كه براستى قدرت و اختيار را از خريدار، سلب مىكند و او را بخاطر نبود "آزادى" در رقابت و عرضه كالاهاى متنوع و متفاوت از نظر قيمت) خريدار مجبور مىشود كه كالاى خاصى را با نرخ ويژهاى بخرد و در اين صورت، هيچگاه رضايت طرفين تحقق نمىيابد. اين، «تراضى» نيست; بلكه تنها رضايت فروشنده قوى است و خريدارى ضعيف كه كالايى را به چند برابر قيمتخريده است، چگونه مىتواند از نتيجه اين داد و ستد، راضى و خشنود باشد؟
پس از اين دو فراز، فراز سومى در آيه كريمه آمده است كه ماهيت و جوهر اينگونه مبادلات را روشن مىسازد:
«و لا تقتلوا انفسكم(سوره نساء4/29)
و خودهاتان (يكديگر) را مكشيد»
در اينجا براساس رابطه بندها و فرازهاى آيات، اين قتل نفس و كشتن افراد يكديگر را، با نظام مبادلاتى كه در دو فراز نخست اين آيه، مطرح گرديده است، ارتباط دارد. اين قتل، بىترديد، قتل اقتصادى و با سلاح اقتصادى است. يعنى آنگاه كه مبادله بصورتهاى ظالمانه و باطل، صورت گرفت و نرخگذاريها آزاد بود، تودههاى مردم بتدريج تهيدست مىگردند و تنها اقليتسرمايهدار است كه سودهاى بىحساب مىبرند و اموال كه طبق تعبير پيامبر بزرگوار اسلام"ص"، در حكم خون است:
«حرمة ماله كحرمة دمه (37) :
احترام مال مؤمن چون احترام خون اوست»
و طبق تعبير قرآن كريم; مال، عامل پايدارى و استوارى است:
«و لا تؤتوا السفهاء اموالكم التى جعل الله لكم قياما(3)
اموالتان را كه خداوند سبب قوام (برپايى و استوارى) زندگى شما قرار داده استبهدست كم خردان (و ناواردان) مدهيد .. ..
اين عامل حياتى از دست اكثريت ربوده مىشود و بهجيب اقليت روانه مىگردد و اكثريت را دچار كمبود و كمخونى مىسازد و تعادل جامعه بدينسان برهم مىخورد و حيات همگانى، آسيبهاى جدى مىبيند. اين است كه قتل نفوس پس از مبادله و بازرگانى قرار گرفته است، و بهتعبير آيةالله شهيد سيد محمد باقر صدر، عامل حياتى در جامعه (داد و ستد) بهعامل تباهى و ويرانگرى تبديل مىشود:
«... ظلم انسان - طبق تعبير قرآن كريم - كه تودهها را از بركات زندگى و خيرات آن، محروم ساخته است، در مبادله نيز سرايت كرده، تا آنجا كه مبادله را دگرگون ساخته و تغيير شكل داده است، و آن را وسيله بهرهكشى و پيچيدگى كرده است ... مبادله ديگر وسيلهاى نيست كه نيازهاى تودها را برآورده سازد و بهجاى اينكه واسطه بين توليد و مصرف باشد واسطه بين توليد و اندوختن شده است. از اين رهگذر وضع ظالمانه مبادله موجب فجايع و انواع بهرهكشىها (استثمار) گرديد، بسان همان فجايع و بهرهكشىهايى كه اوضاع ظالمانه توزيع در جوامع بردهدارى و فئودالى، يا در جوامع سرمايهدارى و كمونيستى پديد آورد». (38)
اين بيدادگريها همه در سايه آزادى اقتصادى ليبراليستى پديد مىآيد و تودهها را مجبور مىكند كه بهنرخهاى ساختگى (نه طبيعى) آنان تن دهند و بهمغاك فقر و محروميت كشيده شوند.
نيز شهيد صدر مىگويد:
«... اين منع قاطع امام«ع» (در عهدنامه مالك اشتر) از "احتكار"، بهمعناى خواستشديد اسلام نسبتبهاز ميان بردن سودهايى است كه براساس قيمتهاى ساختگى استوار است، و در جريان احتكار سرمايهدارى پديد مىآيد. سود پاك (مشروع)، سودى است كه از راه بهاى واقعى مبادله كالا بهدست مىآيد و اين قيمتى است كه براساس سود كالا و مقدار قدرت طبيعى و خارجى آن به دست مىآيد، با دور افكندن جريان كميابى ساختگى كه سرمايهداران و بازرگانان محتكر با تسلط بر جريان عرضه و تقاضا آن را ايجاد مىكنند.» (39)
اين شيوههاى انحصاراتى را، آيةالله شهيد مرتضى مطهرى نيز مردود و نامشروع مىشمارد:
«از نظر اسلام، تشكيل «تراست» قطعا ممنوع است و تشكيل «كارتل» چون بهمنظور ايجاد تضييق و بازار سياه از لحاظ فروشنده است، ممنوع است.» (40)
6- فرهنگ "سرمايهدارى" فتنههاى اجتماعى و تهاجم فرهنگى
ابرقدرتهاى ليبرال - سرمايهدارى بينالملل، دريافتند كه با قدرت نظامى و جنگ نمىتوان بر كشورها، بازارها و منابع ثروت مسلط شد; بلكه نياز بهسلاح جديدى است كه بهظاهر، صورت اسلحه ندارد و موجب جبههگيرى تودهها نمىگردد. اين سلاح، سلاح اقتصادى است كه با اين ابزار مىتوان بهجنگى نامرئى و به ظاهر صلح جويانه و خير خواهانه دستيازيد و همه ارض مسكون را زير نفوذ و سلطه درآورد.
دستيابى بهاين سلطه و بهكارگيرى اين ابزار، در محيطهاى آرام و قانونمند و با فرهنگهايى پيشرفته و انسانى، امكان ندارد; چه در اينگونه اجتماعات، مردمان آگاهى دارند و بهبررسى پديدههاى اجتماعى و تحليل علل رخدادها مىپردازند و دشمنان خلق را در همه چهرهها و رنگها شناسايى مىكنند و پوششها و ماسكها را يك سو مىزنند و ويرانگريها و تباه سازيهاى پنهانى را برملا مىكنند و نقشهها و راهكارهاى فريبكارانه را مانع مىگردند.
از اينرو، سرمايهدارى براى ايجاد زمينه مناسب، با روشهاى گوناگون، آرامش و تعادل و همبستگى جامعهها را برهم مىزند و بهنشر اكاذيب و شايعهسازى مىپردازد، مبانى فرهنگهاى خودى را بهباد تمسخر مىگيرد، معيارهاى اصولى و باورهاى بنيادين جامعه را زير سؤال مىبرد، و نسلها را بهآنچه خود دارند بدبين مىكند و اصالتهاى خودى و بومى را متزلزل مىسازد. بالاتر از اين، بهتحريف مبانى دينى جامعهها نيز مىپردازد و مرز ميان خوب و بد و نيك و زشت و انسانى و غير انسانى و الاهى و شيطانى و عدل و ظلم و حق و باطل و ... برمىدارد بدان پايه كه از نادرست درست، و از ناانسانى، انسانى، و از ظلم، عدل، و از ضد ارزشها، ارزشها فهميده شود و از اين رهگذر، سفسطههاى بزرگ، تحقق مىپذيرد و تودههاى مردم درسرگردانى و سردرگمى فرو مىافتند، و زمينههاى تجاوزگرى و ترك تازى صاحبان زر و زور آماده مىشود.
و اينها همه در سايه فتنهگريها و شيوههاى تبليغاتى ويژهاى صورت مىگيرد كه كارشناسان طبق هر جامعه و منطقهاى تهيه مىكنند و از طريق رسانههاى گروهى بويژه مطبوعات، بر سر تودههاى سادهدل انسانى مىريزند.
تاثيرگذارى و نفوذفكرى، با شگردهايى چون: تكرار، مبالغه، دروغ، ارائه نظر بهعنوان حقيقت، تجاهل عمدى و... (41) صورت مىگيرد و فتنهها و تحريفها از مسائل فكرى و فرهنگى آغاز مىگردد و بهدرگيرىهاى درونى و بيرونى و راهاندازى دستهبندىهاى سياسى، اجتماعى و سرانجام آشوبها و درگيريهاى بزرگ مىانجامد. هدف اصلى از اين فتنهگريها، وابستگى روزافزون جامعهها و غفلت از مسائل اصلى و از دست دادن قدرت سياسى و اقتصادى كشورها است. در قرآن كريم آمده است:
فما آمن بموسى الا ذرية من قومه على خوف من فرعون و ملاهم ان يفتنهم، و ان فرعون لعال فى الارض و انه لمن المسرفين (42)
به موسى نگرويدند جز اندكى از قوم وى، بهسبب ترس از فتنه و ستم فرعون و سران قوم او، و فرعون در زمين برترى طلب بود و از زمره مسرفان.
فتنهها و آشوبهاى ملاء و سران قوم نيز در بازدارى قوم حضرت موسى«ع». چون فتنهانگيزىهاى فرعون بوده است.
پيامبراكرم«ص» در سخنى جامع و عميق، فتنهانگيزيهاى سرمايهداران را چنين تبيين مىكند:
«سياتى من بعدى اقوام ياكلون طيبات الطعام و الوانها، و يركبون الدواب ... يبنون الدور، و يشيدون القصور، و ... الفتنة منهم و اليهم تعود (43)
پس از من اقوامى خواهند آمد كه خوراكهاى پاكيزه و رنگارنگ مىخورند، و از وسايلسوارى استفاده مىكنند و خانهها مىسازند و كوشكها مىافرازند ... فتنه از ايشان است و كار ايشان.»
بارى اين خاصيتسرمايهدارى مهارگسيخته و اقتصاد آزاد و پيامدهاى جدايى ناپذير افزونطلبى است كه بهفساد و فتنه و قانون شكنى، روىآورد و در قلمرو گستردهتر ناامنى و ناآرامى و جنگ و درگيرى راه بيندازد، آنگاه كه بهنفع اقطاب سرمايهدارى باشد.
امام على «ع»: المال للفتن سبب (44)
مال سبب برپا شدن فتنهها (آشوبها) است.
با توجه به زيانهاى بنيادين و خانمانسوز فتنهگرى است كه آن را چه بسا از قتل و جنگ زيانبارتر ساخته است. قرآن مىگويد:
الفتنة اشد من القتل (45)
فتنه از قتل، بدتر است.
7- نظام "ليبرال - سرمايهدارى" و محيط زيست
محيط زيست و بيماريهاى آن، و زيانها و ويرانگريهاى تمدن صنعتى نسبتبه"زيستبوم"، برانديشمندى پوشيده نيست; بگونهاى كه متخصصان، كره زمين را چون بيمارى مىدانند كه دچار بيماريهاى فراوان گشته است. (46) بيماريهايى كه در كالبد آن نفوذ كرده و ژرفاى آن را بيمار ساخته و حتى فضا و هواى شناور بر سطح آن را آلوده كرده است. منابع آبى زير زمينى، آلوده گشته و ريه زمين، يعنى جنگلها و اكسيژن سازان را بهنابودى كشيده است. منابع و ذخائر نهفته در درون آنرا بهپايان نزديك كرده و بسيارى از گونههاى گياهى و حيوانى را بهدست نابودى سپرده است. درياها با همه بىكرانگى، آلوده گشته و ماهيها و جانداران آن، رو بهكاستىهاى فاحش گذارده است. بيماريهايى كه دهها هزار سال زمان لازم دارد تا شايد مداوا شود. وضع چنين است كه قرآن فرموده است:
ظهر الفساد فى البر و البحر بما كسبت ايدى الناس ليذيقهم بعض الذى عملوا لعلهم يرجعون (47) :
بهسبب اعمال مردمان، فساد درخشكى و دريا آشكار شد تا بهآنان جزاى بعضى از كارهايشان را بچشاند، باشد كه باز گردند.
نظام سرمايهدارى، معيار كار خويش را براصل بهظاهر سازنده و اقتصادى، بنا نهاده است.
اصل: «رشد توليد براى رشد مصرف» و «رشد مصرف براى رشد توليد».
همه مشكلات زيست محيطى ما، در پرتو همين اصل پديد گشته است. گردونه ويرانگر "رشد مصرف و رشد توليد" بدون در نظر گرفتن شرايط محيطى، انسانيت كنونى را به مغاك تيرهبختى افكنده و كره زمين را بهمحيطى آلوده و بيمارگونه تبديل كرده است.
«يكى از عواملى كه در ايجاد وضعيت فعلى موثر است، ديدگاه اقتصادى كوتهبينانهاى است كه در جهان رواج دارد. اين ديدگاه كه در مجلات و روزنامههاى اقتصادى غرب بهخوبى مىتوان آن را مشاهده كرد، از درك ظرفيت تحمل نظامهاى اكولوژيك غافل است و تمام روندهاى اقتصادى جهان را بهتغييراتى در تقاضا و درآمد و پسانداز و سرمايهگذارى و رشد اقتصادى و اشتغال و غيره مربوط مىداند و مسئله محدوديتهاى اكولوژيك و رشد و توسعه را در نظر نمىگيرد. راهنماى اقتصاددانان، شاخصهاى اقتصادى است و آنان روندهاى آينده را براساس آمارى كه از گذشته دارند، پيشبينى مىكنند بدون اينكه بهمحدوديتهاى طبيعى موجود بر سر راه توسعه، توجه كنند. از نظر آنان رشد تكنولوژى، همه مسائل را حل خواهدكرد ...» (48)
«... در واقع از اين ديدگاه نمىتوان گفت كه اقتصاد بشر، پيشرفت كرده استبلكه اين اقتصاد بهنوعى كسر بودجه مخفى، دچار گشته است. بشر با از بين بردن جنگلها و استفاده بيش از حد از چراگاهها و منابع آب شيرين، توليد خود را بطور مقطعى افزايش داده اما توان بارورى و آينده توليد را بهخطر انداخته است ...»(علائم حياتى كره زمين 11)
«... سهمگينترين گزندى كه بهتماميت و سلامتى اين سرمايه بيولوژيك وارد مىشود; از جانب خود تكنولوژى است. تكنولوژى، ماهيت «خودمنهدم كنننده»اش را در اثرات سوئى كه بر محيط زيست مىگذارد، بروز مىدهد ...» (49)
«... هرگز تمدنى، ابزارى چنين ويرانگر كه نه تنها يك شهر بلكه يك كره را بتواند بدين وسعتبهويرانى كشد، خلق نكرده بود و همه اقيانوسها بهعلتحرص يا از سهلانگارى بشر، بدينصورت، مسموم نشده و همه موجودات زنده، يك شبه از بين نرفته بودند. هرگز بخاطر معادن سطح زمين اينطور وحشيانه زخم برنداشته بود. هرگز در گذشته، افشانههاى گيسو تا بدين حد، جو را از گاز ازن، تهى نكرده بود و افزايش حرارت، آب و هواى كره زمين را تا بهاين حد مورد تهديد قرار نداده بود...» (50)
اگر نظام ليبرال - سرمايهدارى، از سودجوييها و افزونخواهيها و «هل من منريد» گوييهايش دستبردارد و سلطه خويش را بر فرهنگها، ملتها، آداب و رسومها و هنرها حتى علم و انديشهها نيز بردارد، و انسانيت را بهخودش و فطرتش واگذارد، انسان راه زندگى خويش را مىيابد و از اينهمه مصرف و اسراف كه علت آلودگى و تمام شدن منابع است، دورى مىگزيند و راه ميانهروى و اندازهدارى و بسندگى را در پيش مىگيرد; ليكن زيست اشرافى و سرمايهدارى، و تبليغ اين نوع زندگى كه باعث رونق مصرف و بازار كالاهاى صنعتى است، مانع حركت فطرى و زندگى طبيعى انسانهاست.
«... چيز ديگرى را كه در غرب، ناخوشايند مىبينيم، موضوع تبليغ كالا و بازاريابى است. تبليغات تجارى با استفاده از بلاهتبشرى، بهصورت هنرى مستظرفه درآمده است. در حالىكه دو سوم جمعيت دنياى كنونى، محتاج ابتدايىترين حوائج زندگى هستند، بهضرب تبليغات، كالاهاى غير لازم را بهخود مردم مىدهند. اين يكى از وجوه زشت جامعه متمدن است ...» (51)
براستى اين تعبير «فرانسوا پيرو» اقتصاددان فرانسوى، درباره راهكارهاى سرمايهدارى، از ژرفايى و بينشگرايى شگرفى برخوردار است:
«نظام سرمايهدارى، مىسايد و فاسد مىكند. سرمايهدارى، مصرف كننده عظيم عصاره زندگى است، عصارهاى كه سرمايهدارى، تمايلى بهقوام آن ندارد...» (52)
راهكارهاى تباهكارانه "ليبرال - سرمايهدارى" و زيست مسرفانه مالاندوزان در زمين، برخلاف سنت آفرينش و سلامت زمين و قانونمنديهاى الاهى حاكم برآن است. قرآن، سرمايهداران را باخصلتهاى ضد انسانى و زيستبومستيز آنان، ياد مىكند چون: «مسرفان» و «مترفان»، و اين روشنگر آن حقيقت است كه اسرافكارى و تضييع و تباهسازى مواد و منابع، خلاف قانون الاهى و حيات سالم انسانى است. كارى كه شيوه جدايىناپذير "سرمايهدارى" است. پس اين اسراف و اتراف و شادخوارى است كه جامعه بشرى را بهتباهى مىكشد.
اتراف، فراخى و زياد داشتن نعمت است ... و «مترفون» يعنى كسانى كه نعمت و مكنت گسترده دارند و از انواع امكانات رفاهى و مصرفى بهرهمندند پس قرآن كريم، با بهكار بردن واژه «مترفون» و «مترفين» و مشتقات آن، زندگى گروه تنعم پرستخوشگذران را بههمراه آثار بد اينگونه زندگى، بهسختى مورد نكوهش قرار مىدهد.
و اذا اردنا ان نهلك قرية امرنا مترفيها ففسقوا فيها ... (53) :
هرگاه بخواهيم مردم سرزمين (قومى) را نابود كنيم، توانگران شادخوار را (به عبادت و عدالت) امر مىكنيم، پس آنان بهفسق كردن او نافرمانى و كجروى) مىپردازند (و سبب نزول عذاب مىشوند)...
قرآن كريم با بكار بردن اين دو واژه، نوع زيست ويرانگر اين طبقه را روشن مىسازد و آثار زيانبار محيطى آن را گوشزد مىكند.
آمارها زبان گويايى دارد:
«به پيشبينى برنامه «فين اشتاين» براى گرسنگى جهانى در دانشگاه براون، اگر جمعيت جهان را عمدتا با دانه و سبزى تغذيه كنيم، در حال حاضر، غذاى كافى براى تامين كالرى موردنياز شش ميليارد نفر كه بهتوصيه سازمان، روزانه 2350 كالرى براى هر فرد است، وجود دارد ... از 145 ميليون تن دانهاى كه بهحيوانات خورانده مىشود، فقط 21 ميليون تن گوشت، جوجه و تخممرغ توليد مىشود. چه اتلاف خارقالعادهاى از خاك، آب، كود، حشرهكش و انرژى!! و تمام اينها براى چه؟ براى افزايش حملههاى قلبى، فربهى و سكته و ... چنين زندگى مسرفانهاى ، دليل عمده كاستى لايه اوزن، گرم شدن كره زمين، آلودگى هوا، آب و خاك و ... است. هر آمريكايى، بيست تا صد برابر هر يك از ساكنان جهان سوم، توليد آلودگى مىكند و نوزادان ثروتمند امريكايى، هزار بار بيش از همتايان خود در بنگلادش يا پاكستان موجب آلودگى مىشوند. شهروندان كانادايى نيز از اين شيوه زندگى افراطى همسايه جنوبى خود تقليد مىكنند و اغلب شهروندان كشورهاى پيشرفته نيز همين روش را دنبال مىكنند...» (54)
ياد كرديم كه قرآن كريم، مالاندوزان افراطى را با صفت "اسراف" ياد مىكند و انسانها را از پيروى از شيوه عمل و تفكر آنان باز مىدارد:
«و لا تطيعوا المسرفين الذين يفسدون فى الارض و لا يصلحون (55) :
دستور اسراف كنندگان را اطاعت مكنيد. همآنان كه در زمين فساد مىكنند و بهاصلاح نمىپردازند.
جالب توجه فراز پايانى اين آيه است: «ولايصلحون». و اين، ضرورت ارتباط اسراف و فساد را آشكار مىسازد. يعنى هيچ جامعه و فرد اسرافكار و مصرفگرايى نمىتواند بهصلاح و آبادى و بهينهسازى و استفاده بهينه از كالاها و مواد، دستيابد بلكه ناگزير مصرفگرايى مسرفانه، ويرانگر منابع و زيستبوم است همچنين ويرانگر اخلاقهاى انسانى است زيرا كه انسانها را در تمام دوران زندگى، بهلذتجويى و كامورى و شادخوارى افراطى مالاندوزانه سوق مىدهد و از تلاش و كوشش براى دستيابى بهارزشهاى والاى معنوى و انسانى باز مىدارد. بارى، اين روشهاى افراطى، برخلاف سنتهاى الهى است.
قرآن، آدميانرابه آبادانى زمين فراخوانده است:
... هو انشاكم من الارض و استعمركم فيها... (56)
او شمار را از زمين پديد آورد و خواست تا بهآبادانى آن بپردازيد...
نظام ليبرال - سرمايهدارى، با مصرفگرايى شخصى و رواج آن در سطح اجتماعات، بهويرانى و تخريب زمين و منابع آن دست مىزند حال آنكه قرآن كريم، زمين را مهد (گهواره) و مستقر آرامگاه و«قرار» (مكان امن و آرامش) ناميده است:
الذى جعل لكم الارض مهادا ... (57)
كسى است كه زمين را آرامگاه (گهواره و بستر) شما ساخت ...
الله الذى جعل لكم الارض قرارا (58)
خداست كه زمين را قرارگاه شما ساخت ...
... و لكم فىالارض مستقر (59)
و قرارگاه و جاى برخوردارى شما تا روز قيامت در زمين است.
ليكن "سرمايهدارى"، امنيتحياتى انسانها را در اين بستر مناسب، دچار مخاطره جدى ساخته است.
امام صادق «ع»، درباره ريشهها و علل فسادهاى زاده از سرمايهدارى مىفرمايد:
«... و هذا الفساد يتولد من طول الامل و الحرص و الكبر، كما اشار الله عز و جل فى قصة قارون فى قوله: «ولاتبغ الفساد فى الارض ان الله لايحب المفسدين» كانت هذه الخصال من صنع قارون و اعتقاده و اصلها من حب الدنيا و جمعها ... (60)
... و اين فساد از آرزوى دراز و آزمندى و تكبر نتيجه مىشود كه خداى بزگ در داستان قارون از آن خبر داده است: «در زمين بهتباهگرى مىپرداز، كه خداوند تباهگران را دوست نمىدارد» و اين خصلتها (آرزوى دراز، آزمندو تكبر)، همه در قارون بود و ريشه آنها دوستى دنيا و مالاندوزى براى دنياست...
آرى اين آزمندى و دنياطلبى مالاندوزان است كه بهزيادهرويها و تجاوزگريها بهحريم انسانها و حريم طبيعت مىانجامد و عصاره زندگى را مىمكد. و در كوتاه سخن اينكه:
سرمايهدارى بهمسئوليتخويش در برابر طبعيت پاينبد نمىماند و در برابر مواهب الاهى متعهدانه رفتار نمىكند.
امام على«ع»:....اتقوا الله فى عباده و بلاده، فانكم مسؤولون حتى عنالبقاع والبهائم (61)
درباره محرومان و شهرها از خدا بپرهيزيد، زيرا كه شما مسئول هستيد حتى درباره آباديها و حيوانات.
اين تعهدى دينى است كه حتى بهگونههاى حيوانى نبايد ظلم شود و آبايها نبايد تخريب گردد و منابع حياتى نبايد بيرحمانه و بدون ملاحظات انسانى، مصرف شود.
8- آينده "سرمايهدارى"
جامعه انسانى، چون ديگر بخشهاى هستى، قانونمند است و از معيارها و ضوابطى پيروى مىكند و فرازگرايى يا نشيبگرايى آن علل و اسبابى دارد و اين چگونگى در همه اجتماعات انسانى و همه دورههاى تاريخ وجود داشته است و صعود و سقوط ملتها و تمدنها در چارچوب اصول و قوانينى رخداده است و هيچ پديدهاى در اجتماعات و امتها، بىعلت و بىجهت و از سر تصادف، پديد نگشته است.
نه پايداريها، توانمنديها، استواريها، شكوهها و تمدنسازىهاى بزرگ بىعلتبوده است، و نه ضعفها، سستىها، هرج و مرجها و نشيبگرائيها، بدون علل يا عواملى بوقوع پيوسته است.
حاكميت ضوابط و قوانين بر جريان پيدايش ملتها و ظهور تمدنهاست كه تاريخ را بهصورت دانش و علم درآورده، و شناخت قوانين و اصول آن را درسآموز آيندگان ساخته است.
علل و عوامل پايدارى و زوال ملتها، در درون اجتماعات و در ژرفناى روان انسانها قرار دارد و در عينيت زندگى و در ماهيت روابط اجتماعى آنان نهفته است. گرچه ملتهايى در طول تاريخ، با عوامل ويرانگر خارجى روبرو گشتهاند; ليكن موقعيت عوامل خارجى و مهاجم، همواره در گروه زمينههاى درونى و تلاشى و انحطاطگرايى داخلى بوده است، و عوامل خارجى آنگاه كه در درون و متن جامعهها زمينه يافتند، توانستند بهدرون رخنه كنند و كارى از پيش ببرند و جريانها را دگرگون سزند و دفتر تمدن يا ملتى را ببندند.
اكنون با نگاهى بينشگرا در تمدن صنعتى و جامعه سرمايهدارى كنونى، روشن مىگردد كه دارد از درون مىپوسد و رو بهزوال و نيستى مىگذارد. نظام "سرمايهدارى"، افراد انسانى را از درون پوچ و بىانگاره ساخته است و هسته اصلى كيان اجتماعى را تباه كرده و از جوهر مقاومت، سختكوشى، شكيبايى، باورمندى، ارزشگرايى و فداكارى، تهى ساخته است.
افزونطلبى و زيادهخواهيهاى مرزنشناس نظام ليبرال - سرمايهدارى، نخست، موضوعى انسانى است كه در انديشه و درون انسانها نفوذ مىكند و انسانها را از باطن، بهگرايشهاى ماده پرستانه دچار مىسازد. اين دگروار شدن ماهيت انسانها و تحريف معيارهاى انسانى در جامعه سرمايهدارى، عامل اصلى و زيربنايى در سقوط تمدن ليبرال - سرمايهدارى است.
شايد برخى از مكاتب اقتصادى چنان پندارند كه رشد نظامهاى ليبرال - سرمايهدارى و نيز سقوط و متلاشى شدن آنها، تنها بهعوامل مادى بستگى دارد و عامل انسانى و چگونگى تفكرات آنها را در آن تاثيرى نيست; ليكن موضوع براساس «تصور اسلامى»، مستند بهامورى است كه عقيده انسان و تصور او از جهان و تغييرى كه در نفوس بشرى حاصل مىشود، از جمله آنهاست. آزمنديهاى نظام سرمايهدارى و متضاد ويرانگر آن، از خواستهاى "سرمايهدارى" حاصل مىشود، و خاستگاه اين طلب و خواست، نفس شخص طالب و اخلاق انسانى اوست كه با فرهنگ و تصور او از انسان و جهان هدف زندگى وابستگى دارد.
اكنون در اين بخش و در فراخور بسيار محدود آن، بهبرخى اصول و معيارها در جامعه و تمدن كنونى اشاره مىشود و وضعيت جامعههاى "سرمايهدارى" ارزيابى مىگردد:
1- عدل ستيزى
نظام سرمايهدارى، بهاصل "عدالت"، پشت كرده و بهظلم و باطل روى آورده است و از همين نقطه نخستين است كه اسباب زوال و نابودى خويش را دارد فراهم مىآورد; زيرا اجتماعى كه "عدالت محور" نبود و بيداد و باطل، سراسر آن را انباشته و حق و حقوقها پايمال گردد، اجتماعى است از درون، متلاشى و بدون آيندهاى روشن.
اصل عدالت در تفكر اسلامى، قانون عام حاكم بر جهان و بر جامعههاى انسانى است:
امام على«ع»: العدل اساس به قوام العالم (62)
عدالت پايه (و زيربنا) است كه پايدارى جهان بهآن بستگى دارد.
در اين كلام، از معيار عمومى و قانون عام بهكار رفته در كائنات، سخن رفته است و آن، قانون "عدل" و نهادن هر چيز در جاى مناسب خود است.
امام على «ع»: العدل قوام البرية (63)
عدل مايه پايدارى مردمان است.
در اين كلام، عدالت اجتماعى، مطرح شده و "عدل" بهعنوان محور و ضابطه تشكيل جامعه انسانى و مايه استوارى زندگى مردمان ياد شدهاست.
روابطى، عادلانه است كه جامعه را بهصورت «يد واحدة» و واحدى منسجم و همگرا درمىآورد و زمينههاى پايدارى و ثبات را فراهم مىكند. روابط ظالمانه، متلاشى كننده روابط اجتماعى و يگانگى و همگرايى است، بصورتى كه همه از همه بيم دارند و نسبتبهيكديگر كينه مىورزند و هركس در انديشه خوردن و چاپيدن ديگرى است. اينگونه روابط آكل و ماكولى چگونه مىتواند امتها را منسجم و يگانه و آسيبناپذير سازد.
چنين جامعهاى و چنين روابطى، از نوع روابط جنگل است و بقاى جنگلى، بر فرض كه باشد، بقاى انسانى و تمدن بشرى نيست. بقاى جنگلى، بر اصل زورمدارى و تجاوز، استوار است و تمدن تبعيض و ستم بنياد "سرمايهدارى" بر همين زورمدارى و سلطهطلبىها استوار گشته است. اين مكانيسم و سازوكار براى مدتى مىتواند بر جامعه بشرى حاكم باشد; ليكن پايدار و ماندگار نيست.
و تلك القرى اهلكناهم لما ظلموا و جلعنا لمهلكهم موعدا (64) :
مردمان آن آباديها را هنگامى كه ستم كردند هلاك كرديم، و براى هلاك كردنشان موعدى مقرر داشتيم.
2- انحصار طلبى و تبعيض طبقاتى
انحصارطلبى و توزيع غير عادلانه اموال، ريشه در حس زيادهطلبى و افزونخواهى ثروتمندان دارد كه آنان را بهبيدادگرى، حقكشى، ظلم و استثمار سوق مىدهد و همين يكى از عوامل اصلى نابودى نظام سرمايهدارى است:
امام على«ع»: من يستاثر من الاموال يهلك (65)
هركس در اموال، انحصار طلب باشد، هلاك گردد.
ويژهسازى اموال و منابع طبيعى، از عوامل مهم تقسيم نابرابر و غير عادلانه ثروت و پيدايش جامعه تبعيضآميز طبقاتى است. اين تجربه هميشه تاريخ است كه اجتماعاتى كه دچار عدم تعادل و توازن در بهرهمندى از مواد و كالاها شدند و بهدو طبقه اكثريت محروم و اقليتسرمايهدار، تقسيم گرديد، سلامت و پايدارى خويش از دستبدادند و سرانجام بهتلاشى و سقوط كشيده شدند. نيز تجربه مكرر تاريخ است كه بيشتر ناآراميها، اضطرابها، كشمكشها و جنگلها در پرتو همين جريان ناسالم در توزيع كالاها و منابع صورت گرفته و پديد گشته است.
تمام مشكلات و تنشها در جهان امروز نيز در انحصارگراييها، و ويژه سازيهاى نظامهاى سرمايهدارى است. بلوكبنديها، ريشه در همين جريان ظالمانه دارد. تقسيم كشورها به"پيش رفته" و "عقب افتاده"، در اثر همين گردش نا سالم اموال است.
امام صادق «ع»: مثلالدنيا كمثل ماء البحر، كلما شرب منه العطشان ازداد عطشا، حتى يقتله (66)
مثل دنيا همچون مثل آب درياست كه هرچه شخصى تشنه از آن بيشتر بيآشامد تشنگى او افزونتر شود، تا سرانجام تشنگى او را هلاك كند.
نظام سرمايهدارى، با حس زيادهخواهى و اصالت دادن بهثروت مادى، بهبهرهبردارى بىحد و بىحساب، از منابع دست مىيازد و ويژهسازى اموال و منابع را شعار خود مىسازد و اين ماهيت زندگى اين دنيايى است كه چون نوشيدن آب دريا، جز افزايش تشنگى، نتيجهاى ندارد و سرانجام در پرتو سرپيچى از قانون عام حاكم بر جهان كه سلامت و سعادت را در حد ميانه، نهاده و دورى از افراط و تفريط را رمز بقا و پايدارى معرفى كرده است، «سرمايهدارى» در جهنم سوزان فزون طلبىهاى خويش نابود مىشود.
امام باقر «ع»: مثل الحريص علىالدنيا كمثل دودة الفر، كلما از دادت على نفسها لفا، كان ابعد لها من الخروج، حتى تموت غما (67)
مثل حريص نسبتبهدنيا، مثل كرم ابريشم است كه هرچه بيشتر بر گرد خود بتند، بيرون آمدنش از پيله دشوارتر مىشود، و سرانجام از اندوه در آن خواهد مرد.
نظام سرمايهدارى، پيله و تارهايى است كه بهدست مالاندوزان يافته مىشود و رشد اين نظام حركتى افتخارى است كه آن را بهسوى مرگ در ميان رشتههاى خود بافته مىداند و سبب نابودى آن و جايگزينى نظامى ديگر مىگردد:
هاانتم هولآء تدعون لتنفقوا فى سبيلالله، فمنكم من يبخل، و من يبخل فانما يبخل عن نفسه، والله الغنى و انتم الفقراء، و ان تتولوايستبدل قوما غيركم ثم لايكونو امثالكم (68)
آگاه باشيد اين شماييد كه مىخوانندتان تا در راه خدا انفاق كنيد، برخى از شما بخل مىورزند; هركس بخل ورزد در حق خويش (و بهزيان خويش) بخل ورزيده است، خدواند بىنياز است و شماييد نيازمندان، اكنون اگر روى بگردانيد (و انفاق نكنيد) شما را خواهد برد و بهجاى شما ديگران را خواهد آورد كه همچون شما (بخيل) نباشند.
بخل و ترك انفاق (در اثر مالاندوزى و سرمايهدارى) يكى از خويهاى زشت است كه در قرآن كريم، آن را سبب دوزيان بزرگ معرفى كردهاست:
1- زيان شخصى، از آن جهت كه نتيجه بخل، بهخود بخيل باز مىگردد، بنابراين عمل نادرستى استبرضد شخص بخيل.
2- زيان اجتماعى، بدان جهت كه بخل، موجب انحصارگرايى است و اين، زمينه ظلم و تبعيض و عدم توزيع اموال در سطح جامعه شده و اينها موجب تغيير نظام اجتماعى و نابودى نظام موجود مىگردند.
بارى براثر انحطاط اخلاقى (در بعد شخصى) و ويژهسازيها و انحصارطلبىهاى سرمايهدارى (در بعد اجتماعى)، انسانهاى گرفتار در دام آن، هم سقوطى انسانى مىيابند و از خدا باورى و انسانگرايى و ديگر دوستى، روى برمىتابند و به مالاندوزى روى مىآورند و هم سقوطى اجتماعى; چون پيامد حتمى اين گرايشهاى روحى در سرمايهدارى، سقوطى اجتماعى است و بهتعبير قرآن، نتيجه آزمندى و سودپرستى، «استبدال اجتماعى» است. يعنى امت و تمدنى كه حتسلطه انگيزههاى سودپرستانه سرمايهدارى قرار گيرد، تعادل و توازن جامعه را برهم زده و پايدارى آن را بطور جدى دچار مخاطره ساخته است.
آيه ديگرى نيز اين حقيقت انكارناپذير را چنين تبيين مىكند:
... و انفقوا فى سبيل الله و لا تلقوا بايديكم الى التهلكة ... (69)
در راه خد انفاق كنيد و خود را بهدستخود بههلاكت نيندازيد.
هلاكت و نابودى، زاده از ترك انفاق و توزيع ثروت در سطح جامعه است كه شيوه و روش سرمايهدارى است.
پس اينكه مىنگريم پيامبر بزرگوار اسلام، نگران آينده امتخويش است و از آن بيم دارد كه گرايشهاى سرمايهدارى و انگيزههاى مالاندوزى در جامعه اسلامى پديد آيد، و احساسهاى انسانى را خاموش كند، و تعهد شناسى دينى را بهدست فراموشى سپارد، و جامعه را بهسوى رقابتهاى نا سالم اقتصادى و حرص و آزمندى در راه افزايش سود و سرمايه، سوق دهد و انسجام و استوارى جامعه را برهم زند و نظامى طبقاتى بسازد; از اين جهت است كه راه كارهاى مالاندوزان، با يك جامعه متعادل و متوازن و عدالتبنياد، سازگار نيست و بىترديد پيامبر«ص»، نگران رشد ناسالم اموال و انگيزههاى مالپرستانه است; نه رفاه اقتصادى و توسعه يافتگى و توزيع عادلانه امكانات و منابع، كه اين عاملبقا و پايدارى است چنانكه در فرازهاى آغازين اين نوشتار ياد كرديم. اكنون سخن والاى پيامبر«ص» را در اين زمينه مىآوريم:
... فو الله ما الفقر اخشى عليكم، و لكننى اخشى عليكم ان يبسط لكم الدنيا كما بسطت على من كان قبلكم، فتنافسوها كما تنافوها، و تهلككم كما اهلكتهم (70)
... سوگند به خدا كه از فقر براى شما ترسى ندارم، ليكن از آن مىترسم كه دنيا چندان بر شما گسترده شود كه براى پيشينيان شما گسترده شده بود (و مانند آنان در ناز و نعمت فرو غلتيد)، و همچون آنان بهرقابت و همچشمى بپردازيد، و چنان هلاكتان كند كه آنان را هلاك كرد.
«اين حديثشريف نبوى بهما مىفهماند كه زيانهاى حاصل از تكاثر در ماليكت و اسرافگرايى در مصرف، بسى بيشتر است از زيانهاى ويرانگر حاصل از فقر و بينوايى، اين تعليم - چنانكه از تعاليم ديگر فهميده مىشود - نمىخواهد زيانهاى فقر و ضرورت مبارزه با آن را كم انگارد، بلكه مىخواهد فاجعه بودن تكاثر و اسراف را ياد آور شود(الحياة 3/415)».
اين نوع گرايشهاى سرمايهدارى، خود از عوامل اصلى ايجاد فقر در جامعه نيز هست.
روشنگر مفهوم اين حديث نبوى، سخن ديگرى است كه از پيامبر«ص» روايتشده است:
انما اتخوف على امتى من بعدى ثلاث خلال: ... او يظهر فيهم المال حتى يطغوا و يبطروا (71)
بر امتم پس از خود از سه چيز بيمناكم:... (سوم اينكه) مال در ميان ايشان چندان فزون شود (و اهميت پيدا كند) كه طغيان ورزند و ناسپاسى كنند ...
روشن است كه اين مال، از آن اموال نيست كه عامل قوام و استوارى جامعه و سامان بخش امور مردمان و چون خون در اندام افراد است (چنانكه در آيات و احاديث ديگر آمده بود)، بلكه مقصود، مالاندوزى بهشيوه سرمايهدارى و با آن انگيزهها و گرايشها و راه كارهاست كه از جمله آن طغيان، سركشى فساد و ناديده گرفتن حق و حقوق انسانهاست.
بنابراين مسائل ياد شده، برهمزدن تعادل و توازن در جامعه كه در سايه ظلمگرايى و عدالتستيزى سرمايهدارى پديد مىآيد، و ويژهسازى اموال و منابع و محروم كردن اكثريت مردم، از عوامل مهم ناپايدارى و تزلزل در جامعه سرمايهدارى است.
3- «زيستبوم» ستيزى; آثار زيست محيطى عملكرد نظام ليبرال - سرمايهدارى، موجب برهم زدن تعادل و توازن در طبيعت و منابع حياتى آن است. اين موضوع روشن ساخته است كه ظلم سرمايهدارى نه تنها متوجه جامعه انسانى است، بلكه گونههاى حياتى و نباتى و آبها و كانيها حتى هوا و لايه اوزن را نيز سالم و متعادل باقى نگذاشته استبگونهاى كه:
«در دهه هشتاد همه شاخصهاى حياتى در حال سقوط بودهاند، و در مجموع قابليتسكونت كره زمين كاهش يافته است». (72)
بهپارهاى ديگر از علل نابسامانيهاى جامعه سرمايهدارى در بخشهاى گذشته اشاره شد. اكنون علل سقوط سرمايهدارى را چنين مىتوان خلاصه كرد:
1- ظلم اجتماعى و استثمار حقوق انسانها
2- تقسيم جامعه بهدو طبقه فقير و غنى
3- تباهسازى منابع و افراط در بهرهبردارى.
4- آلودگيهاى زيست محيطى
5- زيادهوى در كامورى و لذت پرستى
6- سلطهطلبى و شيوههاى استبدادى
7- انحصارگرايى و ويژه سازى منابع و اموال
و ديگر مسائلى كه به مسخ هويت انسانى و از خود بيگانگى انسانها انجاميده است كه در بخش نخست اين مقاله اندكى بررسى شد.
بنابراين هر گونه خوش بينى نسبتبه آينده نظام ليبرال - سرمايهدارى، از سادهانديشى است و يا از نشناختن قوانين تخلف ناپذير حاكم بر جهان و بر جامعه انسانى.
بارى اين سرمايهدارى و با اين شويههايى كه دارد و با ظلم و بيدادى كه هر لحظه بر آن مىافزايد، سرانجامى جز سرانجام همه ظالمان و مكذبان (حق و حقيقت) در تاريخ ندارد.
... فسيروا فى الارض فانظروا كيف كان عاقبة المكذبين (73)
پس در زمين بگرديد و بنگريد كه عاقبت كار مكذبان چگونه بوده است.
و اين شكوه ظاهرى و صورى، نشانگر وجود معيارهاى اصولى و ضوابط قانونمند پايدارى و ثبات نيست.
«... با ترقى حيرتانگيز تكنولوژى تخريب و انهدام، مىتوان تصور كرد كه كشورهاى پيشرفته سرمايهدارى سامسونوار - دنيا را روى سرد ديگران و خودشان خراب كنند. در اين صورت، سرمايهدارى نيز از ميان خواهد رفت. بههرحال، هرطوركه بهموضوع نگاه بكنيم اينده سرمايهدارى درخشان نمىتواند باشد» (74)
و «... اين چيزى نيست كه فقط ... بلكه حرفى است كه روشن انديشان جهان متجاوز از صد سال استبيان مىدارند...» (75)
«پس از فروپاشى نظام اقتصادى و سياسى در شوروى، تضادها و ناتوانىهاى سرمايهدارى جهانى آشكارتر شد. افزايش فقر، بيكارى - تورم و تخريب محيط زيست نه فقط در سرزمينهاى كشورهاى عقب نگهداشته شده بلكه در درون كشورهاى سرمايهدارى استعمارى، ... توسعه بازار فروش حيات انسانى كه شامل خريد و فروش كودكان زنان، اندامهاى انسانى و همچنين مواد مخدر، اسلحه، زبالههاى سمى و اتمى بر طبق قوانين بازار سرمايهدارى و همچنين زيادتر شدن فاصله سطح زندگى مردم مستعمرات در آفريقا امريكاى مركزى و جنوبى و بخش بزرگى از آسيا با بوميان كشورهاى سرمايهدارى استعمارى نشان مىدهد كه سرمايهدارى، چه در سطح محلى در كشورهاى صنعتى سرمايهدارى، چه در سطح جهانى، نه فقط قادر بهحل مشكلات اقصادى - اجتماعى مردم جهان در همه اقاليم عالم نيست; بلكه خود بهعلت تضادهاى درونى و ساختارى موجب ايجاد و تشديد فقر و استبداد شده و مىشود. با وجود همه تبليغاتى كه درباره ثبات سرمايهدارى جهانى مىشود، اين نظام در سراشيب زوال افتاده و نه تنها نمىتواند آيندهاى روشن و قابل قبول بهمردم كشورهاى سرمايهدارى و خلق جهان نويد دهد; بلكه روز بروز بيشتر ثابت مىكند كه فقط با زور، و با غارت و كشتار ميليونها انسان قادر بهادامه حيات است». (76)
دوران شكوفايى و بالندگى اين تمدن، كه همواره و در همه نقاط جهان با برترى نظامى و ابزار جنگى و شيوههاى جاسوسى، سلطه افكنده است; «تاريخ يك تمدن، مهلت چند روزه خدايى بيش نيست.
ذرنى و المكذبين اولى النعمة و مهلهم قليلا (77)
و (سرانجام كار) تكذيبكنندگان صحب نعمترا به منواگذار، وآنان را (دراين دنياىگذران) اندكى مهلت ده. «... و اينك كل اين تمدن با همه نهادها و تكنولوژيها و فرهنگش در حال تلاش است، و ما در آخرين بحرانهاى برگشت ناپذير نظام صنعتى زندگى مىكنيم ...» (78)
اين بحرانهاى برگشتناپذير، همين بحرانهاى انسانى، اجتماعى، زيست محيطى و تباهى بشريت و ويرانى خانه و كاشانه اوست. و اين سنت تغيير ناپذير الاهى است، كه خودنمايى چند گاهى باطل و بيداد را با نيروهاى عدالت و حق، سركوب مىكند، و دفترچه ستم بنياد آنان را مىبندد، و آنان را روانه زباله دان تاريخ مىسازد.
بل نقدف بالحق على الباطل فيدمغه... (79)
بلكه با حق بر باطل مىكوبيم پس نابود سازد آن را...
پىنوشتها:
1- سوره علق 96/ 6-7.
2- 2- علامه سيدمحمدحسين فضلالله لبنانى، بر تقل الحياة 3/551.
3- 3- سوره قصص /28/83.
4- 4- سوره همزه 104/ 2 و 3.
5- 5- نهجالبلاغة /799.
6- 6- سوره سبا 34/34 و 35.
7- 7- مجمع البيان 8/392.
8- 8- سوره ال عمران 3/181.
9- 9- سوره زخرف 43/31.
10- 10- سوره بقره 2/247.
11- 11- سجاد 53/264.
12- 12- سجاد 90/12.
13- 13- موج سوم /209; الوين تافلر، ترجمه: شهيندختخوارزمى، 1370
14- 14- كافى 2/135.
15- 15- الحياة 4/146.
16- 16- اطلاعات سياسى - اقتصادى، 76-75 ص 90: سرمايهدارى از نظر: «فرانسواپرو».
17- 17- اطلاعات سياسى - اقتصادى، 76-75 /90، سرمايهدارى از نظر: 2 و 3. مفهوم امپرياليسم اقتصادى /43; «فرانسوا پرو». جميز ا. كانر.
18- 18- مفهوم امپرياليسم اقتصادى /43; جميز ا. كانر.
19- 19- سوره اعراف 7/157
20- 20- تحف العقول 172; الحياة 2/42.
21- 21- نهجالبلاغه /755.
22- 22- علل الشرايع 557.
23- 23- الحياة 3/536.
24- 24- سوره هود 11/85.
25- 25- سوره اعراف 7/85.
26- 26- مجمع البيان 4/447.
27- 27- نهج البلاغة /927.
28- 28- تواب الاعمال /331.
29- 29- كافى 5/284.
30- 30- و 2. نهج البلاغة /1017.
31- 31- خصال 1/339.
32- 32- الحياة 3/526
33- 33- براى توضيح بيشتر بهكتاب: «امپرياليسم تبليغى يا...» رجوع شود تا انواع شگردهاى تبليغاتى در اين روزگار روشن گردد.
34- 34- اقتصاد اسلامى، شهيد بهشتى /60-62.
35- 35- اطلاعات سياسى - اقتصادى /92-91 ص 28
36- 36- سوره نساء 4/29 و 5.
37- 37- اختصاص /343.
38- 38- اقتصاد نا /364 و 365; ترجمه فارسى آن 1/446.
39- 39- الاسلام يقود الحياة /49-50; وزارة الارشاد اسلامى.
40- 40- بررسى اجمالى مبانى اقتصاد اسلامى/359.
41- 41- امپرياليسم تبليغى از دكتر محمد العوينى استاديار دانشكده تبليغات دانشگاه قاهره، ترجمه محمد سپهرى 1369 ص 79-77.
42- 42- سوره يونس 10/83.
43- 43- مكارم الاخلاق /526-525.
44- 44- الحياة 4/110.
45- 45- سوره بقره 2/191.
46- 46- بهكتاب: اگر اين سياره را دوست داريد، طرحى براى مداواى زمين; دكتر هلن كالديكوت ترجمه منصور عاصى، و علائم حياتى كره زمين، لستر براون و همكاران، ترجمه دكتر حميد طراوتى، 1374، مراجعه شود.
47- 47- سوره روم 30/41
48- 48- علائم حياتى كره زمين 8و11.
49- 49- آينده سرمايهدارى و... مقاله تكنولوژى و محيط زيست، برىكامز 133
50- 50- موج سوم، الوين تافلر /167
51- 51- آينده سرمايهدارى و...، مقاله: چرا تمدن غرب را نمىپسندم، توين بى/108-109
52- 52- اطلاعات سياسى - اقتصادى /76-75 ص 89، مقاله: سرمايهدارى از نظر «فرانسوا پرو» متفكر و اقتصاد دان فرانسوى
53- 53- سوره اسراء 17/16.
54- 54- اگر اين سياره را دوست داريد /148و13.
55- 55- سوره شعراء 26/151-152.
56- 56- سوره هود 11/61.
57- 57- سوره طه 20/53
58- 58- سوره غافر 40/64
59- 59- سوره بقره 12/36
60- 60- سفينةالبحار 2/361.
61- 61- نهج البلاغة /544.
62- 62- سجاد 78/83.
63- 63- غررالحكم /19.
64- 64- سوره كهف 18/59.
65- 65- تحفالعقول /155.
66- 66- كافى 2/136.
67- 67- كافى 2/134.
68- 68- سوره محمد(ص) 47/38.
69- 69- سوره بقره 2/195.
70- 70- الحياة 3/414 و 415.
71- 71- خصال 1/164.
72- 72- علائم حياتى كره زمين /10; لستربروان و همكاران ترجمه دكتر حميد طراواتى
73- 73- سوره نحل 16/36
74- 74- آينده سرمايهدارى و... /72; مقاله: پل سويزى.
75- 75- منبع سابق /54.
76- 76- اطلاعات سياسى - اقتصادى، 82-81 ص 29، دكتر شاپور رودسانى
77- 77- سوره مزمل 73/11.
78- 78- موج سوم /159; الوين تافلر.
79- 79- سوره انبياء 21/18.