خانواده از منظر قرآن
عذرا طباطبایی حکیم
چکیده
خانواده ، نهادی است که با وجود تحولات اساسی جامعه، در اهداف و کارکردهای خود ثابت مانده و هنوز در همه جوامع اهمیت اساسی دارد. خانواده، مناسبترین نظام برای تأمین نیازهای روحی و معنوی بشر است و بهترین بستر را برای تأمین امنیت و آرامش روانی اعضا، پرورش نسل جدید، اجتماعی کردن فرزندان و برآورده ساختن نیازهای عاطفی افراد فراهم میآورد. در عصر حاضر، با اثرپذیری از تحولات اجتماعی، صنعتی و علمی، در بیشتر جوامع از جمله ایران، مشکلات متعددی برای خانواده پدید آمده است. اختلاف های خانوادگی، طلاق، فرزندان بیسرپرست و بزهکاری نوجوانان و جوانان، نشان دهنده مشکلات اساسی در خانوادههای ماست. در این مقاله، به این کانون پر از مهر و نیز آسیبشناسی آن میپردازیم.و ویؤگی های آن را از دیدگاه قرآن بیان می کمنیم .
اشاره
خانواده از ابتدای تاریخ تاکنون، به عنون اصلیترین نهاد اجتماعی، زیربنای جوامع و خاستگاه فرهنگها، تمدنها و تاریخ بشر بوده است. پرداختن به این بنای مقدس و بنیادین و هدایت آن به جایگاه واقعی اش، همواره سبب اصلاح خانواده بزرگ انسانی و غفلت از آن، موجب دور شدن بشر از حیات حقیقی و سقوط به ورطه نابودی بوده است. اسلام به عنوان مکتبی انسانساز، بیشترین توجه را به والایی خانواده دارد. از این رو، این نهاد مقدس را کانون تربیت میشمرد. نیکبختی و بدبختی جامعه انسانی را نیز به صلاح و فساد این بنا وابسته میداند و هدف از تشکیل خانواده را تأمین نیازهای عاطفی و معنوی انسان از جمله دستیابی به آرامش برمیشمارد.
کارکرد و جایگاه خانه در قرآن
واژه ی بیت به معنای خانه ، هفتاد و یک بار با مشتقات آن در صیغه های بیت و جمع آن بیوت در قرآن کریم آمده است . این کلمات در دوازده مورد با مصداق بیت الله، یعنی کعبه (خانه خدا ) ، دو مورد برای بیت عتیق ، دومورد بیت معمور و باقی به معنای خانه همان محیط مخصوص زندگی خانواده ، آمده است .
با نظر به آیات الهی و پرداختن آیات متعددی در قرآن به کلمه بیت ، چنین به دست می آید که این مکان مسقف محدود که محل اجتماع و زیست جمعی بشر و اولین محیط رشد و پرورش است ، مورد عنایت حق بوده و بر حسب کارایی وجایگاهش درحیات انسانی ، از اهمیت بسزایی برخوردار است . د راینجا به بعضی از این موارد اشاره می شود :
محل تسکین:
اولین کارکرد خانه ، تامین آرامش جسم و تسکین جان اعضای آن است که البته مرهون امنیت همه جانبه ی این محیط برای اعضاست . فضای محدود و امن خانه ، حریمی برای ابراز احساسات بیان اسرار ، ارضای غرایز و تامین نیازهای جسمی و روحی انسان است . این سکونت و امنیت را خداوند به خود نسبت می دهد و می فرماید : و الله جعل لکم من بیوتکم سکنا : خداوند از خانه های شما محل سکونت و آرامش برایتان قرار داد.[1] واژه سکن به معنای هر چیزی است که انسان به وسیله ی آن تسکین یابد .[2] انسان علاوه بر نیاز به سکونت در خانه ، به محلی برای تسکین آلام روحی ، رها شدن از برخی قیودات اجتماعی ، استراحت به نحو دلخواه ، خلوت کردن و راز و نیاز با خدا و محرمان نیاز دارد . اگر خانه تامین کننده این نیازها نباشد ، مسکن نخواهد بود.
محل ذکر و تلاوت آیات الهی:
واذکرن ما یتلی فی بیوتکن من آیات الله و الحکمه
به یاد آورید آنچه در خانه هایتان از آیات و حکمت تلاوت شده است.3
آیه خطاب به همسران پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) است و نکاتی از آن برداشت می شود :
فضایلی که از خانه و خانواده نصیب انسان می شود ، ارزشمند است و باید برای به کار گیری در زندگی حفظ شود .
خانواده ی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) الگوئی برای همه خانواده ها است ؛ لذا باید بیش از دیگران مراقب امتثال اوامر الهی باشند . هر فرد باید حافظ شئون ، موقعیت و آبروی خانواده خود باشد .
محیط آرام و مانوس خانه ، آن را مکانی مورد احترام و عنایت قرار داده است ؛ اما چنان چه این محل معبدی برای بندگی و ذکر حق واقع شود ، خداوند آن را رفیع وعظیم می گرداند ، چنانکه خطاب به رسول گرامیش می فرماید : فی بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه یسبح له فیها بالغدو والاصال[3]
رفعت و علو حقیقی خاص خداوند متعال است ؛ خانه ای که مسجد خداوند ومحل تسبیح اوباشد،نیز عظیم و رفیع است .
آنچه از آیه فوق و تفسیر مرحوم علامه طباطبائی (المیزان) استفاده می شود ، این است که اگر خانه از هر پلیدی و لوثی منزه بماند و به ذکر خدا و عبادت او مزین شود ، رفعت می یابد و از یک چهار دیواری سرد و بی روح خارج می شود و هر چه صبغه ی الهی و معنویش بیشتر شود ، مقامی رفیع تر که مصداق کامل آن کعبه، خانه ی خدااست .[4]
محل رابطه ای قدسی:
فاذا دخلتم بیوتا فسلموا علی انفسکم تحیه من عندالله مبارکه طیبه[5]
مقصود از سلام کردن بر خود ، سلام بر اهل خانه است و اگر در اینجا نفرمود : بر اهل آن سلام کنید ، خواست یگانگی مسلمانان با یکدیگر را برساند ؛ چون همه انسانند وخدا همه را از یک مرد و زن خلق کرده است. علاوه بر این،همه مومنندوایمان،ایشان را جمع کرده،چون قوی تر از وهم و هر عامل دیگری برای یگانگی است .خداوند می فرماید : بر اهل خانه سلام کنید ؛ از آنجا که سلام بیان تحیتی مبارک از نزد پروردگار است ، عالی ترین ایجاد رابطه میان اعضای خانواده آن است که با تحیت و سلام بر یکدیگر برخورد کنند و یاد خدا میان آنان باشد . این رابطه قدسی اگر درخانه برقرار شود ، به طور قطع به جامعه نیز کشانده خواهد شد .پس حقیقت سلام ، گسترش امنیت و سلامتی در میان انسان هاست .
لزوم حفظ حریم خانه:
از نظر قرآن ، خانه در مقام و جایگاه بالایی قرار دارد ؛ به قدری که حفظ حریم آن بر همگان توصیه شده است . خداوند متعال می فرماید : یا ایها الذین امنوا لا تدخلوا بیوتا غیر بیوتکم حتی تستانسوا و تسلموا[6]
حصر در آیه مذکور به این معناست که خداوند ورود به خانه ی غیر را بدون اذن و سلام ممنوع می کند . حرمت این حریم را مقدس می دارد و ضرورت حاکمیت یک فرهنگ صحیح و صمیمی را در برخورد با اهل خانه بیان می کند و می آموزد که اهل بیت باید درروابط با یکدیگر ، علاوه بر رعایت همه ی شئون انسانی در برخوردشان ، از راه تکلم که نزدیک ترین و شایع ترین ارتباط است ، نیز این یگانگی را بیان کنند و سلام واژه ای است که این پیام را دارد ؛ علاوه بر آنکه آرزوی سلامت و امنیت از جانب سلام کننده را ابلاغ می کند . از عدی بن ثبات روایت است : زنی انصاریه به نزد رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) آمد و عرض کرد : من درخانه خویش گاه گاه در شرایطی هستم که نمی خواهم هیچ کس مرا ببیند ، در این حال اگر پدر ، فرزند یا مردی از خویشان من وارد شوند ، چه کنم ؟ در جواب، آیه فوق فرو فرستاده شد
تستانسوا یعنی تستاذنوا گفته شده است که استیناس طلب انس است[7] و به این معنی است که در هیچ خانه ای که ملک شما نیست وارد نشوید تا مطمئن شوید فردی در آن است و آنگاه اجازه بخواهید . ابن عباس گفت : در این آیه تقدیم و تاخر است ؛ یعنی حتی تسلموا و تستاذنوا ، یعنی حتی تقولوا السلام علیکم ، ادخل ؛ سلام مستحب است و استیذان واجب [8] در آیه 28 از سوره ی میارکه ی نور نیز ، ورود به هر خانه ای مشروط به اجازه یافتن از سوی صاحب خانه شده است . فان لم تجدوا فیها احداً فلا تدخلو ها حتی یوذن لکم [9] اگر درخانه کسی را نیافتید ، تا اجازه دریافت نکرده اید ، واردنشوید .
علاوه بر این حکم عمومی ، در آیه 53 از سوره احزاب نیز ورود به خانه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بدون اذن منع شده است : یا ایها الذین امنوا لا تدخلوا بیوت النبی الا ان یوذن لکم
ای ایمان آورندگان به خانه پیامبرواردنشوید مگر آنکه به شما اجازه دهد.
اهمیت خانواده در دوران کودکی
نوزاد، نخستین تعامل خود با محیط را در خانواده آغاز میکند. در این کانون اولیه، نخستین اثرگذاری و اثرپذیری آغاز میشود و کودک اندک اندک در فرآیند رشداجتماعی قرار میگیرد. به نظر روانشناسان، سالهای اولیه کودکی، در رشد شخصیت و آینده او نقشی بسزا دارد. بیشتر شناختهای کودک از خود، اطرافیان و محیط نیز در این دوران شکل میگیرد. میزان سلامت جسمانی و روانی کودک، بسته به ارتباطی است که خانواده با وی دارد و اینکه تا چه حد تلاش میکند نیازهای او را برآورده سازد. کودکانی که در این سالها از نظر عاطفی و امنیتی در خانواده تأمین نمیشوند، به انواع سختیها دچار میگردند. مشکل این کودکان، بیشتر با شیطنتها، دروغگوییها و حرف نشنیدنهای ساده آغاز میشود و با توجه به وضع نابسامان خانواده، به بزهکاریها و جنایتهای دوران بزرگسالی میانجامد.
اهمیت خانواده در دوران نوجوانی
ویژگی مهم دوران نوجوانی، استقلالطلبی نوجوان است. او میخواهد به شیوهای، رشد و استقلال خود را به خانواده ثابت کند. بر این اساس، فاصله میان خود و خانواده را بیشتر میکند و به گروه همسالان نزدیک میشود. در صورتی که خانواده در این دوران با کارکردهای اساسی خود آشنا نباشد و ویژگیهای دوران نوجوانی را نشناسد، کارکرد تربیتی درستی نخواهد داشت. چه بسا رفتارهای نادرست اعضای خانواده و فضای نامناسب آن، نوجوان را بیشتر از این محیط دور سازد .
عوامل امنیت و ثبات خانواده
رشته حیات خانواده باید چنان استوار باشد که هیچ عاملی نتواند آن را از هم بگسلد. برای حفظ خانواده از فروپاشی باید از همان آغاز مراقب بود و کنترلهای لازم را انجام داد. عواملی که سبب حفظ خانواده از خطر و آلودگیها میشود، بسیار و متنوع است؛ زیرا بخشی از آنها به خود زن و مرد، بعضی به اجتماع و برخی نیز به دولت و حکومت برمیگردد. عواملی چون پاکی، تقوا، حفظ عفت، رعایت حقوق، شرکت در غم و شادی یکدیگر، وجود فرزند، محدود کردن خواستهها، تحمل یکدیگر، پاکی مردم، نظارت اجتماعی، کنترل عوامل مزاحم، کنترل مراکز فساد، اجرای قوانین، ارشاد عمومی، تشویق به ازدواج، آسانسازی ازدواج، دادن امتیاز شغلی به متأهلها و کنترل مسئله طلاق، همگی میتوانددر حفظ و ثبات حیات خانواده مؤثر باشد .
تعريف خانواده از منظر قرآن
اهميت خانواده و نقش آن درجامعه بشرى از رهاورد تأمل و تفكر در دو بعد وجودی انسان آشكار مى گردد. خانواده يك واحد اجتماعى است كه هدف از آن در نگاه قرآن, تأمين سلامت روانى براى سه دسته است; زن و شوهر, پدر و مادر و فرزندان. همچنين هدف, ايجاد آمادگى براى برخورد و رويارويى با پديده هاى اجتماعى است. در آيه 74 سوره فرقان مى خوانيم:(والذين يقولون ربّنا هب لنا من أزواجنا قرّة أعين و اجعلنا للمتقين إماماً)و كسانى كه مى گويند خداى ما ما را از همسران مان نور چشمان ببخش و ما را رهبر پرهيزكاران گردان.اين آيه بر اهميت خانواده و پيش آهنگى آن در تشكيل جامعه نمونه انسانى اشاره دارد, چنان كه پيوندهاى سالم و درخشان خانوادگى را ايده آل پرهيزكاران معرفى مى كند. در درون واحد اجتماعى خانواده پدر و مادر از آغاز تولد كودكان به عنوان الگو براى آنان مطرح هستند, نقش و معناى اهميت خانواده در بهسازى وضعيت بشر نيز در همين واقعيت نهفته است. در نگاه پيشوايان دين, باورها, چگونگى زندگى, عادتها, تمايلات و اهداف والدين از مهم ترين عوامل تأثيرگذار بر كودكان هستند. بنابراين نوع رفتار والدين در هماهنگ سازى خواستها و تمايلات خودشان از يك سو و تمايلات خانوادگى و اجتماعى از سوى ديگر و همچنين تلاش پيوسته آنان براى تأمين رفاه و سلامتى روانى خانواده و نوع برخوردشان با وظايف دينى و اجتماعى از عوامل ايجاد هسته تعاون و همكارى اجتماعى در كودك شمرده مى شوند. ارزش خانواده پيش از هر چيز بر پايه مودّت و دوستى بين اعضاى آن استوار است;اعضايى كه انجام حقوق متقابل, آنان را در كنار يكديگر نگاه داشته است و اگر اين جريان بر اساس دوستى و تفاهم و بركنار از منيّت ها ادامه يابد به كمال انسانى مورد انتظار خواهد انجاميد. از نگاه قرآن, خانواده, مدرسه محبت و دوستى است; در آيه 21 سوره روم آمده است: (و من آياته أن خلق لكم من أنفسكم أزواجاً لتسكنوا اليها و جعل بينكم مودّة و رحمة إنّ فى ذلك لآيات لقوم يتفكّرون)از نشانه هاى او اين است كه از خود شما جفتهايى براى شما آفريد تا نزد ايشان آرامش يابيد, و ميان شما دوستى و مهربانى برقرار ساخت. همانا در اين نشانه هايى است براى آنان كه مى انديشند.در اين آيه چند نكته و نقطه با اهميت درباره خانواده وجود دارد كه شايسته بررسى است:
1. أزواجاً من انفسكم; همسرانى از خودتان. بر اساس اين تعبير, رابطه و پيوند زن و شوهر يكى از ابعاد مهم خانواده است. چنان كه پيش تر اشاره كرديم انسان موجود اجتماعى است كه رشد, شكوفايى و تكامل او در گرو ارتباط با ديگران و سختيها و مشكلات اين مسير مى باشد; چرا كه راه كمال بى پايان است. و در هر مرحله از مراحل زندگى و رشد, يك سلسله نيازهاى ويژه درونى وجود دارد كه خود را در عمل ارتباط با ديگران نشان داده و انعكاسى از نياز درونى انسان نسبت به خواسته ها و ايده آل هاى اوست. پيوند ميان زن و شوهر چيزى جز پيوند دوستى پيراسته از هر انگيزه ديگر نيست. در خانواده است كه نقاط ضعف و قوت شخصيت انسان بدون هيچ گونه ترس يا ملاحظه اى آشكار مى شود, خانواده محيطى است كه امكان درمان مشكلات به صورت طبيعى در آن فراهم است, زيرا با بردبارى, محبت, وفادارى و اطمينان متقابل زن و شوهر زمينه شناخت نقاط منفى شخصيت و بررسى آنها و رهايى از چنگ آنها با خودسازى بيش از هر جاى ديگر ميسر مى شود. بنابراين در نگاه اسلام, آلودگيهاى درونى بدتر از زشتيهاى بيرون است و محيطى كه در آن امكان ظهور و بروز نقاط منفى شخصيت بدون ترس از كيفر وجود دارد ـ كه همان خانواده است ـ از اين ويژگى نيز برخوردار است كه امكان رهايى از آن ضعفها نيز در آن فراهم است. به هر حال با نيروى عشق و محبت مى توان به دشوارترين مقصودها رسيد.
2. و جعل بينكم مودّة; ميانتان دوستى برقرار ساخت. دومين نقطه مهم در خانواده محبت بين زن و شوهر است; آنها با تعامل دوستانه و همكارى در مسير شناخت خود و خداى خود به آرامش مى رسند و در وادى امن الهى گام مى نهند; از همين رو تعبير (لتسكنوا اليها) در آيه شريفه آمده است.
3. لتسكنوا; تا آرامش يابيد. (سكنى) دست يافتن به مقام سكونت و آرامش است, و اين تعبير در قرآن اشاره به اين واقعيت دارد كه آرامش, مقام و موقعيتى است كه انسان در پهنه هستى بايد بدان دست يابد و از ديدگاه قرآن وظيفه خانواده زمينه سازى براى همين هدف است, حال چه براى زن و شوهر, يا كسانى كه راه آنان را ادامه مى دهند; يعنى فرزندان.
4. رحمة; اصل مهربانى. الفت زن و شوهر و همكارى آن دو با نيروى عشق و محبت در مسير كمال, رحمت ومهربانى را براى خانواده و ديگران به بار مى آورد, پس پيوند سالم است كه ضامن فراهم شدن زمينه مناسب براى ارتباط مسؤولانه و ماندگار است و اين چيزى است كه نوگامانى كه در آغاز راهند, از آن الگو مى گيرند و در روابط آينده شان با جامعه به عنوان سرمشق بدان مى نگرند. پيامدهاى رفتار والدين بيشتر از نقش محسوس آنان در روابط شان با فرزندان است, بلكه نوع تعامل والدين با يكديگر سنگ بناى شخصيت روانى فرزندان را مى نهد كه اگر سالم بود, رحمت به بار مى آورد. منظور از سازگارى و هماهنگى ميان زن و شوهر, بيشتر, تلاش در جهت تعالى و تكامل دوسويه با وجود تفاوتهاى طبيعى و ذاتى است تا توافق و تفاهم ميان آنها. بنابراين چنان كه يك سرى تفاوتهاى فيزيولوژيكى ميان زن و مرد وجود دارد, يك سلسله تفاوتهاى مهم روانى نيز دارند; چنان كه آيات كريمه زير بدين نكته اشاره دارد:(و الليل إذا يغشى. والنهار إذا تجلّى. و ماخلق الذكر و الأنثى. إنّ سعيكم لشتّى) [10] با اين حال تا آنجا كه به روحيات و ويژگيهاى شخصيتى مربوط مى شود, تفاوت آنها همچون تفاوت فيزيولوژيك نيست و ارتباط به بعد زنانگى و مردانگى افراد ندارد. اين شرايط اجتماعى, خانواده و فرهنگ است كه عوامل مؤثر در شخصيت افراد به شمار مى آيد و دوگانگى هايى در چگونگى رفتار و كارهاى زن و مرد مى آفريند. اينجاست كه رسالت خانواده يعنى تفاهم و دوستى متقابل براى كنار آمدن و تعامل با ميلها و گرايشهاى متفاوت به عنوان عناصر تشكيل دهنده واحد شخصيت انسان, به صورت دقيق تعيين مى شود. چيزى كه راستى, اطمينان, فروتنى, تقوا و پرهيز از خودمحورى را مى طلبد و فرزندان را وا مى دارد تا از آن در روابط اجتماعى شان با ديگران الگو بگيرند, به گونه اى كه تفاوتهاى فردى, اجتماعى و فرهنگى ديگران را همچون تفاوتهاى پدر و مادرخودشان از عوامل تكامل بدانند و اين گونه تعامل است كه زمينه تفاهم بين ملتها و سازگارى بين باورهاى گوناگون را فراهم مى كند و سبب صلح و امنيت در سطح بين المللى مى گردد. پدر و مادر مسؤول تربيت فرزندان شان به چنين روشى هستند و بر اساس حديث شريف پيامبراكرم(ص) فرزندان, امانتهايى در دست پدر و مادرند كه بايد از آنها مراقبت كنند, بدون اينكه احساس مالكيت نسبت به آنان داشته باشند. فرزند در رشد و بالندگى خود نيازمند عطوفت و مهربانى پدر و مادر است, كه اين محبت و مهربانى دو اثر اساسى دارد: يك. هسته ضرورى تكامل و ايجاد اطمينان اوليه در روح كودك است. دو. زمينه پيدايش روح دوستى و مهربانى در ارتباط كودك با ديگران مى شود.
فرزندان نيز يك سلسله مسؤوليتهايى در برابر والدين دارند. از ديدگاه قرآن شايسته است كه رفتار فرزندان در برابر پدر و مادر آميخته با احترام و محبت باشد; خداوند مى فرمايد: (فلاتقل لهما أفّ) و بر فرزندان لازم است كه از پدر و مادر خويش نگهدارى و مراقبت كنند, همان گونه كه در سوره اسراء مى فرمايد: (و قضى ربّك ألاّ تعبدوا إلاّ ايّاه و بالوالدين إحساناً إمّا يبلغن عندك الكبر أحدهما أو كلاهما فلاتقل لهما أفّ و لاتنهرهما و قل لهما قولاً كريماً. و اخفض لهما جناح الذلّ من الرّحمة و قل ربّ ارحمهما كما ربّيانى صغيراً)[11] پروردگارت مقرر فرمود كه جز او را نپرستيد و به پدر و مادر نيكى كنيد, چنانچه يكى يا هر دوى آنها نزد تو به پيرى رسند به ايشان سخنى رنجش آور نگو و بر سرشان فرياد مكن و با ايشان سخنى كريمانه بگو. و با آنان مهربانانه فروتنى كن و بگو پروردگارا همان گونه كه آنها مرا در كودكى پرورش دادند تو نيز آنها را مشمول رحمت خويش گردان. بى گمان اين احترام گذاشتن به معناى دعوت فرزند به تقليد و رهروى از پدر و مادر بدون تفكر و انديشه نيست, زيرا اين كار از نگاه قرآن نادرست است. از ديدگاه قرآن هر انسانى بايد با فكر وانديشه خودش راه درست از نادرست, هدايت از ضلالت را تشخيص دهد, چنان كه در آيه 21 سوره لقمان مى خوانيم: (و إذا قيل لهم اتّبعوا ما أنزل الله قالوا بل نتّبع ما وجدنا عليه آباءنا أو لوكان الشيطان يدعوهم الى عذاب السعير) وچون به ايشان گفته شود از آنچه خدا فرستاده پيروى كنيد, گويند ما آنچه پدرانمان را بر آن يافته ايم پيروى مى كنيم ؟ آيا هر چند شيطان به آتش دوزخشان فرا خواند.از سوى ديگر تأكيد همواره بر نقش اصلى خانواده در رشد فرزندان و تكوين شخصيت آنان, نبايد اين گونه تفسير و فهميده شود كه انسانى كه به بلوغ رسيده است, قدرت بر تحول وجودى و تكامل ندارد, زيرا انسان در هر حال مسؤول كارهاى خويش است: (كلّ نفس بماكسبت رهينة). اگر در اين زمينه دچار عقب ماندگى شد پدر و مادر او مسؤول نيستند, چنان كه اگر كار نيكى انجام داد پاداش مى گيرد. خداوند در آيه 21 سوره طور فرموده است: (والذين آمنوا و اتبعتهم ذريّتهم بايمان ألحقنا بهم ذريّتهم و ماألتناهم من عملهم من شىء كلّ امرء بما كسب رهين) و آنان كه ايمان آوردند و فرزندانشان در پى ايشان رفتند, آنان را بديشان ملحق مى كنيم و از عمل ايشان چيزى نمى كاهيم; هركه در گرو كارهاى خويش است.به رغم دلالتهاى روشن قرآن بر تساوى زن و مرد, متأسفانه در برخى جوامع اسلامى, زن در خانواده يا در سطح جامعه در معرض ستم قرار دارد. البته اين بدان معنى نيست كه زن در كشورهاى اروپايى وضع بهترى دارد و ازموقعيت شايسته انسانى برخوردار است, بلكه در آنجا نيز زن مورد ستم است اما به شكلى ديگر. ييكى از علتهاى ستم بر زن, ساز وكارها و باورهاى رايج جامعه است. ديگر اينكه زن در طول تاريخ به طور مستقيم به سراغ متون و فهم و تفسير آنها نرفته است تا بتواند حق خود را اثبات كند, بلكه بيشتر موارد اين كار را به مرد وانهاده است. علاوه بر اين دو, علت سومى نيز براى عقب ماندگى زن در جوامع اسلامى وجود دارد و آن در آميختگى دو بعد وجودى انسان در مقام فهم حقوق زن است: 1. بعد جنسى زن ومرد; 2. بعد معنوى و الهى.
زن و مرد اگر چه از نظر فيزيولوژيك متفاوتند, ولى از ناحيه روحى و معنوى هر دو انسان هستند: (انّ اكرمكم عندالله اتقاكم). از نگاه اسلام, انسان تا هنگامى كه از بند كششها و وابستگى هاى مادى آزاد است رو به سوى كمال و رشد معنوى در حركت است و زمينه اين رشد در هر دو جنس زن مرد فراهم است. بنابراين تكيه بر جنسيت در حقوق خانواده ـ يعنى جايى كه ارزش پيوند و يگانگى در چارچوب روابط فيزيولوژيك محدود نمى ماند ـ به عقب ماندگى زن مى انجامد. با توجه به همين واقعيت تبعيض و نابرابرى بين زن و مرد در برخى خانواده هاى مسلمان, گروهى از منتقدان مغرض غرب و شرق گمان كرده اند كه حقوق زن در اسلام كمتر از حقوق مرد است. در پاسخ اينان بايد گفت كه جست و جو و دريافت ما از اسلام و قرآن چيز ديگرى است. ما به قرآن به عنوان يك مجموعه مرتبط و هماهنگ نگاه مى كنيم, چنان كه در خود قرآن نيز آمده است كه آياتش برخى محكم و برخى متشابه است و فهم و تبيين بعضى از آيات در پرتو بعضى ديگر خواهد بود. ما براى تنظيم حقوق خانواده به صورت عادلانه از روش زير استفاده مى كنيم: 1. زن و مرد در قرآن از نظر آفرينش برابرند. در آيه نخست سوره نساء آمده است:(يا ايها الناس اتّقوا ربّكم الّذى خلقكم من نفس واحدة و خلق منها زوجها و بثّ منهما رجالاً كثيراً و نساءً)
2. فرصتهاى رسيدن به مراحل رشد و كمال بشرى براى زن و مرد همسان است; دراين زمينه آيه 13 سوره حجرات مى گويد: (يا أيها الناس إنّا خلقناكم من ذكر و أنثى و جعلناكم شعوباً و قبائل لتعارفوا إنّ أكرمكم عندالله أتقاكم…)
3. زن و مرد در پاداش نيز برابر هستند; در اين زمينه آيه 35 سوره احزاب قابل توجه است. براى تحقق بخشيدن عادلانه به اين سه زمينه كه قرآن بارها از آنها ياد كرده است, بايسته است كه شرايط پيشرفت و كمال براى زن و مرد به صورت يكسان فراهم گردد. قرآن در بيشتر موارد, مردم را به تدبّر, تفكر و انديشيدن در مسائل مربوط به انسان و طبيعت فرا مى خواند و به فهم و شنيدن آيات الهى و عبرت گرفتن از آنها ترغيب مى كند. قرآن هميشه ايمان را با عمل شايسته مترادف و در كنار يكديگر مى آورد. آيا مى توان دو عنصر زمان و مكان را در عمل شايسته ناديده گرفت؟ پيش از طلوع اسلام, زن كمترين حقى نداشت; دختران را زنده به گور مى كردند, مرد حق داشت تا هر چند بار كه دلش مى خواست ازدواج كند. آموزه هاى اسلام براى تثبيت حقوق زن, در آن زمان پديده اى كاملاً جديد و پيشرفته بود, زيرا دين اسلام براى دگرگون سازى و پيشرفت انسان آمده بود, و بهترين راه براى رسيدن به اين هدف, تغيير گام به گام و تدريجى است, زيرا تغيير يك روزه و دگرگون كردن يك باره سنتها و عادتهاى اجتماعى نه درست بود و نه سودمند. اما امروز با توجه به همان حقايق قرآنى كه ياد شد; يعنى تأكيد بر برابرى ارزش وجودى زن و مرد و فراخوانى مردم به تفكر و انديشيدن در آيات روشن الهى و نتيجه گيرى عبرتها و نكات حكيمانه از آنها, مى توان گفت كه حقوق زن و مرد در خانواده مساوى است و معيار در مديريت هر يك از زن و مرد در امور خانواده, تقوا و شايستگى است نه جنسيت. دراينجا بايسته است نكته ديگرى مورد توجه قرار گيرد و آن اينكه اگر زن و مرد نتوانستند به تفاهم و يگانگى مورد انتظار برسند و ناهمدلى هاى ناشى از نوع رابطه و رفتارشان آنان را از يكديگر دور كرد, اسلام در چنين حالتى طلاق را به رغم ناپسندى و نكوهيدگى آن به عنوان راه حل پيشنهاد مى كند.
خانواده و پیامبران
خانواده، کوچکترین واحد اجتماعی و در عین حال، بزرگترین و اثرگذارترین واحد تربیتی در جوامع به شمار میآید، به گونهای که میتواند منشأ تحول فردی و اجتماعی و رشد ارزشهای انسانی در میان اعضای آن باشد. خانواده، مهمترین نهادی است که فرد در آن پرورش مییابد. بنابراین، سرمایهگذاری و توجه هرچه بیشتر به این نهاد مقدس، از رسالت معلمان به ویژه پیامبران و پیشوایان ادیان قرار گرفته است. امروز نیز بشر همین رویکرد را پی میگیرد تا جایی که دولتها به رشد و توسعه کیفی خانواده توجه میکنند و میکوشند با در اختیار قرار دادن امتیازها و تسهیلات رفاهی، آموزشی و مشاورهای، به ارتقای سطح بهداشت و سلامت روانی خانواده کمک کنند؛ زیرا این کار، بر تربیت نسل آینده اثر مستقیم خواهد داشت.
خانواده های الگو در اسلام
اولیای دین همواره در زندگی خویش به دو اصلِ اهمیت پیروی از الگوی شخصیتی و رفتاری و اعتبار آن توجه داشته و بر همین اساس، مردم را به پیروی از الگوهای مناسب دعوت کردهاند. یکی از این الگوهای مناسب رفتاری از دیدگاه قرآن، حضرت ابراهیم علیهالسلام است. افزون بر وی، خداوند در قرآن کریم، به افراد اعلام میکند که پیامبر اعظم علیهالسلام ، الگویی نیکو برای پیروی است. امام علی علیهالسلام که از نزدیک، شاهد همه رفتارها و شیوه های زندگی رسول خدا صلی الله علیه وآله بود، ایشان را بهترین سرمشق میداند که همگان را برای همانندسازی کافی است. بر اساس آیات قرآن، پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله و خانواده او، ویژگیهای شخصیتی و رفتاری بسیار مناسب و به دور از هرگونه نابهنجاری رفتاری، شخصیتی و اخلاقی دارن . .
آسیب شناسی خانواده
یکی از بزرگترین مشکلات اجتماعی در جامعه کنونی، دعواهای خانوادگی است که ارکان خانواده را سست میکند و سلامت روانی اعضای آن را به خطر میاندازد. آسیبها و ستیزههای خانوادگی، پدیدهای بسیار پیچیده و چند وجهی است که باید آن را از دیدگاههای گوناگون روانی، اجتماعی، اقتصادی، حقوقی و ارتباطی بررسی کرد. شاید همانگونه که زندگی هر انسان، یکتا و منحصر به فرد است، زندگی مشترک هر زوج جوان نیز منحصر به خودشان باشد. با وجود این، پرداختن به موضوع آسیبشناسی خانواده برای دست یافتن به راهبردهای پیشگیری، یکی از مهمترین مسائل ضروری آموزش خانواده است؛ زیرا بدون شناخت عوامل، دستیابی به راههای درمان امکانپذیر نخواهد بود. سخن از آسیب شناسی خانواده، سخن از عواملی است که بهداشت روانی خانواده و ازدواج را تهدید میکند.
طلاق
نبود عشق در زندگی زناشویی در کنار دیگر عوامل، زمینه ساز پدیده طلاق است. آثار ویرانگر طلاق، برای زوجین و فرزندان بسیار چشمگیر است. بالا بودن گرایش به طلاق و دعواهای دامنهداری که روزگاری همراه با تلخکامی را برای تمامی اعضای خانواده رقم میزند، در این زمینه تأملبرانگیز است. نکته مهم این است که به دلایل گوناگون، شمار اندکی از زندگیهای مشترک در جامعه ما به طلاق میانجامد، ولی نبود عشق که به نسبتها و شدتهای گوناگون نمود پیدا میکند، جلوههای بسیار متفاوتی میتواند بیابد که دلزدگی در روابط زناشویی و نارضایتی از زندگی مشترک، نمونه آن است. به هر حال، برآورده نشدن نیازهای عاطفی افراد، ساختار زندگی مشترک را بسیار سست میسازد و زمینه را برای از هم گسستن پیوند آماده میکند.
ریشه های اختلاف خانوادگی
در بررسی عواملِ مشکلات خانوادگی که گاه خانواده را به فروپاشی کامل میکشاند، به مواردی متعدد برمیخوریم که در گسترهای از مسائل روانی، اجتماعی، فرهنگی، دینی، اقتصادی و جسمانی جای میگیرد. کمسن و سالی زن و مرد، تفاوت زیاد در بهره هوشی، چگونگی روابط کلامی و غیرکلامی، اختلاف بسیار در تحصیلات، توقع مادی زیاد در خانواده، بیماریهای جسمانی که سازگاریهای جدیتری را میطلبد، اعتیاد، نازایی زن یا مرد، بی توجهی اعضای خانواده به باورهای دینی و انجام رفتارهای خارج از محدوده مجاز شرعی، آزار دادن والدین و ناخشنود ساختن آنها، از جمله عوامل پیدایش اختلافهای خانوادگی است
اصلاحا ت خانوادگی از دیدگاه قرآن
افراد در خانواده دارای نقش و مسئولیتی متمایز از جنبه های فردی می باشد و از طرف دیگر خانواده محوری ترین تقسیم جامعه است و می توان فرایند اصلاح و تربیت خانواده را اصلاح جامعه دانست . در تعالیم اسلام به مساله تشکیل و حفظ و صیانت از حریم خانواده اهمیت فراوانی داده شده است به عنوان مثال بالاترین مقام زن در محیط خانواده با نام و عنوان مادر تعریف می شود .
مصادیقی که قرآن راجع به اصلاح خانواده به آن اشاره نموده است به قرار زیر است :
1 - اهلیت : یکی از جنبه های اصلاح خانوادگی اهل بودن خانواده در مسیر دین و انسانیت است . خداوند در جریان داستان خانواده نوح می فرماید : "قال یا نوح انه لیس من اهلک انه عمل غیر صالح فلا تسئلن ما لیس لک به علم و انی اعظک ان تکون من الجاهلین" [12] فرمود : ای نوح او از اهل تو نیست او عمل غیر صالحی است پس آنچه را از آن آگاه نیستی از من بخواه و من به تو اندرز می دهم تا از جاهلان نباشی . امین الاسلام طبرسی در تفسیر مجمع البیان گفته اند : معنای اینکه او از خاندان تو نیست یعنی بر دین و آیین تو نیست و همان کفر باعث شد که از نظر حکم جزء خاندان نوح نباشد ، و این معنا مانند سخنی است که رسول خدا در مورد سلمان فرمود : السلمان منا اهل البیت یعنی بر دین و آیین ماست . [13]
2 – نیکی به والدین و دعای آنان برای ذریه : قرآن کریم در موارد متعددی احسان و بر به والدین را سفارش نموده است که رضایت آنان سبب تثبیت پایه های خانواده و اصلاح آن می باشد و در مقابل عاق والدین سبب تباهی خانواده و بروز و ظهور آثار و ضعی می شود . خداوند می فرماید : و وصینا الانسان بوالدیه احسانا حملته امه کرها و وضعته کرها و حمله و فصاله ثلاثون شهرا حتی اذا بلغ اشده و بلغ اربعین سنه قال رب اذرعنی ان اشکر نعمتک التی انعمت علی و علی والدی و ان اعمل صالحا قرضاه و اصلح لی فی ذریتی انی تبت الیک و انی من المسلمین . " [14]ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادر خویش نیکی کند مادرش او را با ناراحتی حمل می کند و با ناراحتی بر زمین می گذارد ، و دوران حمل و از شیر گرفتنش سی ماه است تا زمانی که به کمال قدرت و رشد برسد و به چهل سالگی بالغ گردد می گوید : پروردگارا مرا توفیق ده تا شکر نعمتی را که به پدر و مادرم دادی بجا آورم و کار شایسته ای انجام دهم که از آن خشنود باشی فرزندان مرا صالح گردان ، من به سوی تو باز می گردم و توبه می کنم و از مسلمانانم " علامه طباطبایی در ذیل " اصلح لی فی ذریتی " گفته اند : اصلاح در ذریه به این معنا است که اصلاح را در ایشان ایجاد کند و چون این ایجاد از ناحیه خداوند است معنایش این می شود که ذریه را موفق به عمل صالح سازد و این عمل صالح کار دلهایشان را به صلاح بکشاند . و خلاصه دعا این است که خدا شکر نعمتش و عمل صالح را به وی الهام کند و او را نیکو کار به پدر و مادرش سازد و ذریه اش را برای او چنان کند که او را برای پدر و مادرش کرده بود .[15]
3 – رابطه زن و شوهر در راستای اصلاح : هنگامی که زندگی خانوادگی با مشکل مواجه می شود و مساله طلاق و جدایی طرح می گردد ارجاع به زندگی سالم را فقط به قصد اصلاح توصیه می کند . خداوند می فرماید : و المطلقات یتربصن بانفسهن ثلاثه قروء و لا یحل لهن ان یکتمن ما خلق الله فی ارحامهن ان کن یومن بالله و الیوم الاخر و بعولتهن احق بردهن فی ذلک ان ارادوا اصلاحا و لهن مثل الذی علیهن بالمعروف و للرجال علیهن درجه و الله عزیز حکیم . "[16] زنان مطلقه باید یه مدت سه مرتبه عادت ماهیانه دیدن وپاک شدن انتظار بکشند و اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارند ، برای آنها حلال نیست که آنچه را که خداوند در رحمهایشان آفریده کتمان کنند ، و همسرانشان برای بازگرداندن آنها در این مدت سزاوارترند ، در صورتی که براستی خواهان اصلاح باشند و برای زنان همانند دظایفی که بر دوش آنهاست ، حقوق شایسته ای قرار داده شده و مردان بر آنان برتری دارند ، و خداوند توانا و حکیم است . امین الاسلام طبرسی در تفسیر مجمع البیان گفته اند : منظور از ارادوا اصلاحا آن است که اگر قصد اصلاح دارند نه آزار و اذیت [17]. خداوند در قرآن کریم در زمینه اصلاح بین زن و شوهر می فرماید : و ان خفتم شقاق بینهما فابعثوا حکما من اهله و حکما من اهلهاان یرید اصلاحا یوفق الله بینهنا ان الله کان علیما خبیرا "[18] و اگر از جدایی و شکاف میان آن دو همسر بیم داشته باشید یک داور از خانواده شوهر و یک داور از خانوده زن انتخاب کنید اگر این دو داور تصمیم به اصلاح داشته باشند خداوند به توافق آنها کمک می کند زیرا خداوند دانا و آگاه است او از نیات همه با خبر است . امام فخررازی در مورد " ان یریدا اصلاحا یوفق الله بینهما " در تفسیر کبیر می گویند : چهار وجه را در تفسیر این قسمت از آیه عنوان نمود : اول : اگر دو حکم اصلاح را بخواهند بهتر است و خداوند بین دو حکم موافقت ایجاد می کند تا آنچه که خیر است انجام دهند . دوم : اگر دو حکم اصلاح را بخواهند خداوند بین زوجین موافقت ایجاد می کند . سوم : اگر زوجان بخواهند اصلاح کنند خداوند بین آن دو موافقت ایجاد می کند . چهارم : اگر زوجان اصلاح بخواهند خداوند بین دو حکم موافقت ایجاد می کند تا آنچه که صلاح است را انجام دهند [19]. در این زمینه از امام صادق ع روایتی نقل شده است : " دو حکم شرط می کنند که جایز است زوجین از هم جدا شوند و یا آشتی کنند دو حکم نمی توانند حکم جدایی را بدهند مگر اینکه زوجین بخواهند[20]. خداوند در سوره النساء در زمینه اصلاح بین زوجین باز می فرماید : " و ان امراه خافت من بعلها نشوزا او اعراضا فلا جناح علیهما ان یصلحا بینهما صلحا و احضرت الانفس الشح و ان تحسنوا و تنفقوا فان الله کان بما تعلمون خبیرا "[21] و اگر زنی ، از طغیان و سرکشی یا اعراض شوهرش بیم داشته باشد ، مانعی ندارد با هم صلح کنند و زن یا مرد ، از پاره ای از حقوق خود ، به خاطر صلح صرفنظر نمایند ، و صلح بهتر است اگرچه مردم بخل می ورزند . و اگر نیکی کنید و پرهیزگاری پیشه سازید ، خداوند به آنچه انجام می دهید آگاه است او پاداش شایسته به شما خواهد داد . مراد از صلح و مصالحه کردن این است که زن از بعضی از حقوق زناشویی خودش صرفنظر کند تا انس و الفت و توافق شوهر را جلب نماید به این وسیله از طلاق و جدایی جلوگیری کند و بداند که صلح بهتر است . [22]
4 - اهمیت نقش خانواده در تربیت انسان : اصلاح خانواده آنقدر مهم است که حضرت رسول ص می فرماید : " هر انسانی با فطرت توحیدی متولد می شود این پدر و مادر او هستند که او را یهودی ، نصرانی و یا مجوسی بار می آورند ." سپس فرمودند : همان فطرت خدایی که خداوند مردم را به آن خلق نموده است[23].
5 – صیانت نسل : با توجه به اینکه حیات نوع انسانی به دو مسئله مهم غذا و استمرار نسل است و از آنجا که جایگاه استمرار نسل صالح در بستر خانواده قرار دارد لذا فساد در این دو زمینه را قرآن کریم به فساد در حرث و نسل تعبیر نمودع است و مفسد فی الارض راا فساد کننده در این دو زمینه معرفی کرده است . خداوند می فرماید : " و اذا تولی سعی فی الارض لیفسد فیها و یهلک الحرث و النسل و الله لا یحب الفساد[24] " نشانه آن این است که هنگامی که روی برمیگردانند و در راه فساد در زمین ، کوشش می کنند ، و زراعت ها و چهارپایان را نابود می سازند ، خدا فساد را دوست ندارد . علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در ذیل این آیه شریفه گفته اند : منظور از یهلک الحرث و النسل این است که فساد درزمین را می خواهد بیان نماید . اگر نابود کردن حرث و نسل را بیان فساد قرار داده بر این است که قوام نوع انسانی در بقای حیاتش به غذا و تولید مثل است ، اگر غذا نخورد می میرد و اگر تولید مثل نکند نسلش قطع می شود ، و انسان در تامین غذایش به حرث یعنی زراعت نیازمند است چون غذای او یا حیوانی است و یا نباتی و حیوان هم در زندگی و نمو به نبات نیازمند است پس حرث که همان نبات است اصل در زندگی بشر می باشد و به همین جهت فساد در زمین را با هلاک کردن حرث و نسل بیان می کند . پس معنای آیه این شد که او از راه نابود کردن حرث و نسل در زمین فستد می انگیزد و در نابودی انسان می کوشد . "والله لا یحب الفساد " : مراد از این فساد ، فسادهای تشریعی است یعنی آن فسادی که به دست بشر پدید می آید خداوند آنچه از دین که تشریع کرد به منظور اصلاح اعمال بندگان بود تا عمل صالح روزمره و تمرین مستمر ملکات فاضله را در نفوس آنها پدید آورد و اختلافشان را اصلاح کند و در نتیجه حال انسانیت و جامعه بشریت معتدل شود در این هنگام است که زندگیشان هم در دنیا و هم در آخرت عین سعادت می شود . [25]
6 - صله رحم : یکی از مسائل مهمی که اسلام بسیار به آن پرداخته است مساله صله رحم است : " فهل عسیتم ان تولیتم ان تفسدوا فی الارض و تقطعوا ارحامکم "[26] اگر از این دستورها ، روی گردان شوید ، جز این انتظار می رود که در زمین فساد و قطع پیوند خویشاوندی کنید . استفهام که در این آیه آمده است برای تقریر می باشد یعنی البته از شما می آید که چون منصب امارت و حکومت بیابید بسبب تکبر و تعظیم کثرت جاه و مقام در زمین فساد کنید و قطع ارحام نمایید چنانکه در زمان جاهلیت هم می کردید .
خانواده مطلوب از دیدگاه قرآن
بنیان های پدیدآورنده خانواده خود گویای ارزش معنوی و قداست آن است زیرا قرآن مجید خانواده را نهادی مقدس و مبتنی بر چند رکن معنوی می داند که عبارتند از : آرامش و سکون، عشق و دوستی ، مهربانی و شفقت و همیاری که انس و الفت نیز در بطن آن است.
● عشق ، بنیان خانواده
چون نیک بنگریم و بیندیشیم، به روشنی درمی یابیم که عشق نه تنها رکنی از ارکان خانواده است ، بلکه در قوام و بقا و تعادل بنیان های دیگر نقش بی همتا دارد تا جایی که شاید بتوان گفت، عشق روح خانواده است یا این که خانواده به راستی خانه عشق و آشیان عشق است. اندیشمندان در اثبات سخن به آیه «خلق لکم من انفسکم ازواجاً لستکنوا الیها و جعل بینکم مودهٔ و رحمهٔ[27]» و نیز «هوالذی خلقکم من نفس واحدهٔ و جعل منها زوجها لیسکُن الیها»[28] استناد می کنند و معتقدند: اساس روابط اجتماع درون خانواده که همانا دوستی، تفاهم متقابل و همیاری است، با ملات عشق به هم پیوسته و آمیخته است. از این دیدگاه، اشاره به نفس واحده در آیه کریمه دیگر گویای این حقیقت است که نهاد خانواده ظرف رویش روح و جان، رستگاری و بالندگی زن و مرد تا رسیدن به اوج بالندگی (کمال انسانی) است؛ یعنی، نه مرد به تنهایی کامل است و می تواند به کمال برسد، نه زن. مگر با همگرایی و بودن و زیستن در محدوده خاص مقررات و دستورالعمل هایی که نهاد خانواده نام دارد. نهادی که سرآغاز راه رفتن به سوی کمال است.
انسانیت وقتی در عرصه معنویت استقرار می یابد که انسان ها با هم باشند و بتوانند به درستی (آن گونه که خداوند مقرر فرموده است) با هم زندگی کنند. هدف زندگی، فرجام حیات و رستگاری یا گمراهی هر انسان در وجود «انسان های دیگر» است. تعامل و همزیستی انسان هاست که همه مقوله های مطرح و قابل فهم در عرصه حیات و زندگی او را معنا می بخشد. خوبی و بدی، خوشبختی یا بدبختی، آرامش و تلخکامی، فقط در تعامل و اصطکاک روابط انسان ها معنا می یابد. پس انسان اجتماعی است و غیر از زیستن در اجتماع راه چاره ای ندارد.
نخستین اجتماعی که آدمی در آن بار می آید تا زیستن در جامعه بشری و همیاری و همزیستی با انسان های دیگر را به اقتضای فطرت بشری فراگیرد، خانواده است. یعنی نخستین هسته پیدایش اجتماع، چون جامعه بشری را به پیکری واحد تشبیه کنیم، خانواده را می توانیم نخستین سلول پدیدآورنده آن بدانیم.
به اعتبار این فلسفه وجودی، اندیشمندان می گویند: خانواده هم مکتب شایسته پرورش انسان و اجتماعی شدن اوست، هم پناهگاه و مأمن او تا سختی های زیستن در اجتماع بشری و مراوده و معاشرت و ارتباط با انسان های دیگر را با دستیابی به ابزارها و امکانات لازم که در نهاد خانواده است و دیگر اعضای خانواده در دسترس او می گذارند، تاب آورد. با این همبستگی اخلاقی و حقوقی، احساس وظیفه بیش از خواست و نیاز جنسی در روابط زن و مرد اهمیت می یابد و با این انگیزه است که زن و مرد می توانند عشق را با اخلاق درآمیزند تا محیط مساعدی برای رشد جسمانی واعتلای معنوی و اخلاقی فرزندشان فراهم آید.
ماهیت خانواده به گونه ای است که احساس و عاطفه در آن حرف اول را می زند و چنان که یک صاحب نظر می گوید: «طبع خانواده با حقوق و احکام آمرانه چندان سازگار نیست» و قانون در ایجاد نظم خانوادگی تأثیر اندک دارد؛ حال آن که درهای خانواده همیشه به روی ارزش های دینی و اخلاقی گشوده است. چون گلزاری که تشنه نور و پرتو آفتاب است، نه تنها از آن رمق و جان می گیرد که حیات و دوام و بقایش بسته به تابش نور است.
دکتر سید مصطفی محقق داماد، در تحلیل ژرفکاوانه اش، موضوعی جالب را مطرح کرده است:
بیشتر واژه های به کار رفته در مورد نهادهای حقوقی در روابط اعضای خانواده به گونه ای است که واژه ویژگی اخلاقی و عاطفی دارد، چنانکه واژه صداق مفهوم صدق و صفات را دربردارد یا این که «نحله» مفهوم اخلاقی هدیه دادن به همسر را برمی تابد.
وی در «حقوق خانواده» با اشاره به این که عقد نکاح در اسلام صرفاً یک قرارداد حقوقی نیست، بلکه پیمانی عاطفی، اخلاقی و حقوقی است، آورده است: حکمای باستان به نقش اصلی و محوری عاطفه و اخلاق در تنظیم کانون خانواده توجه کرده اند، رخنه دولت را به این سرای مردمی زیانبار و خطرناک دانسته اند و در بخش بندی حکمت عملی، تدبیر منزل را از سیاست مدن جدا کرده اند تا مرز قاطع و طبیعی میان دولت و خانواده نمایان شود.
به گفته محقق، دراین جداسازی، حق با حکماست، زیرا تجربه نشان داده است که دولت ها، بخصوص دولت های سکولار، هرگاه خواسته اند به استناد قوانین خودساخته، خود را به خانواده تحمیل کنند، به آن آسیب زده اند. ناگزیر، به ویرانی کمربسته اند تا مانع خودکامگی و قدرت نمایی شان را ازمیان بردارند یا این که به ساختن چارچوب بیرونی آن بسنده کرده اند تا مشکل دلخواه را به آرامی مستقر سازند. اما قوانین برگرفته از ادیان الهی که مبتنی بر اصول و مبانی اخلاقی است، به گونه دیگری است.
حکیم، شیخ الرئیس ابوعلی سینا، در رساله ای به منظور تشریح جایگاه و اهمیت خانواده و ارکان آن [تدابیر المنازل یا السیاسات الاهلیه (یک بار هم با عنوان «فی السیاسه المنزلیه» چاپ شده است)] و چگونگی روابط میان زن و شوهر و همچنین پدر و مادر و فرزندان، تصویری روشن از خانواده مطلوب برای تربیت فرزندان شایسته که اساس پدیدآمدن جامعه صالح است، ترسیم کرده است.
ابن سینا در تبیین هدف های خانواده مطلوب مبتنی بر موازین اخلاقی و عاطفی دین محور، بر ۳ انگیزه اقتصادی، اجتماعی و همچنین محبت و آرامش تأکید کرده است. نظر او در توجیه نخستین انگیزه حاکی است: «انسان برای حفظ دارایی خویش و نگهداری آن برای زمان نیازمندی، به مسکن و بیت نیاز دارد و این همسر است که می تواند در این امر شریک و همراه مناسبی برای او باشد.» به گفته ابن سینا، زن شایسته شریک مرد، نگهبان مال او، جانشین او در خانه و امین او در تربیت فرزندان است.»
ابن سینا در «الشفاء الهیات» ازدواج را «برترین رکن مدینه» توصیف کرده و در تبیین انگیزه اجتماعی تشکیل خانواده گفته است: «فرزندی نیاز است تا هنگام ناتوانی و به وقت پیری، یاور پدر و مادر باشد و نسل ایشان را تداوم بخشد و یاد ایشان را پس از مرگ زنده بدارد.»
به گفته ابن سینا، سکون و آرامش درونی هم در سایه ازدواج و گزینش همسر پدید می آید و این نکته، چنانکه دکتر مصطفی محقق داماد می گوید، به روشنی مبین تأثیرپذیری ابن سینا از قرآن است.
نکاتی که در امر ازدواج باید رعایت شود، به نظر ابن سینا، به این شرح است:
▪ قانونی شدن
نخستین امری که باید از سوی قانونگذار به صورت قانون و سنت درآید، ازدواج است و با مشروع شناخته شدن ازدواج، هرگونه ارتباط جنسی خارج از محدوده ازدواج، نامشروع شناخته خواهدشد.
▪ تشویق و تحریض
مدیران امور مدینه باید مردم را به ازدواج تشویق و دعوت کنند.
▪ علنی بودن
ازدواج باید آشکار و علنی باشد، زیرا این امر از بروز تردید در نسبت و نیز اختلال درانتقال میراث اشخاص پیشگیری می کند.
به گفته محقق داماد، این نکته در نصوص نبوی نیز آمده است: «اعلنوا النکاح ولو بالدف» یعنی، نکاح و ازدواج را حتی با نواختن دف، آشکار سازید.
▪ ازدواج، پیمان محکم و استوار
ازدواج باید پیوندی همیشگی و مستحکم باشد و در معرض تزلزل و بی ثباتی قرارنگیرد؛ چنانکه قرآن مجید نکاح را میثاق غلیظ توصیف کرده است [29].
▪ ضرورت رشد عقلانی و جسمانی
ابن سینا سن معینی برای ازدواج توصیه نکرده، بلکه گفته است: زمان مناسب وقتی است که فرد به بلوغ جسمی و رشد عقلی برای اداره زن و فرزند برسد و ازنظر اقتصادی، شغل و درآمد لازم را برای معاش خانواده داشته باشد.
▪ تأکید بر زندگی مستقل
ابن سینا توصیه کرده است که وقتی فرزند با شغل خویش درآمدی به دست آورد، تدبیر آن است که ازدواج کند و از خانواده اش جدا شود.
شیخ الرئیس ابوعلی سینا برای تدبیر خانواده اصولی دارد که دکتر محقق داماد در پژوهش های خود آنها را تبیین کرده است.
▪ احترام مرد
ابن سینا با استناد به آیه «الرجال قوامون علی النساء»[30] (قرآن مجید، گفته است: در روابط زوجین، ریاست خانواده با شوهر است. زیرا اگر شوهر تحت سیطره و اطاعت زن قرار گیرد، خانواده به سبب احساسی بودن زن و پیروی از هوی و هوس، به تباهی و فساد کشیده خواهدشد. لذا به نظر او، هیبت مرد لازم است و مقصود از هیبت آن است که مرد در برابر همسر و فرزندان از احترام لازم برخوردار باشد و هیچ کس او را کوچک نشمارد.
به گفته ابن سینا، مرد برای داشتن هیبت، باید احترام خود را درخانه با مراعات و مروت حفظ کند، به وعده های خود پایبند باشد و از وعده های تحقق نیافتنی بپرهیزد.
▪ تکریم همسر
به نظر ابوعلی سینا، شوهر باید همسر خود را تکریم نماید و اگر بخواهد زن را به حسن رفتار و رعایت حرمت خویش وادارد، راهی جز این ندارد و با تهدید و اجبار نمی تواند به این هدف دست یابد. زیرا وقتی زن کرامت خود را ببیند، در حفظ و تداوم آن می کوشد و از زوال آن می ترسد.
ابن سینا در تبیین آنچه سبب تکریم زن می شود نیز ۳ نکته مهم را به این شرح مورد توجه قرارداده است:
▪ دادن زینت نیکو به همسر
به گفته ابن سینا، با توجه به طبع زن و علاقه اش به زینت، مرد باید باتوجه به وضع ظاهری وی، به شخصیت زن احترام بگذارد.
▪ حفظ حجاب زن
ابن سینا با استناد به دستور شریعت اسلامی، رعایت ستر و پوشیدگی زن از بیگانگان را از ضرورت های تکریم و احترام زن دانسته و بر آن تأکید کرده است.
▪ پرهیز از برانگیختن حسادت زن
ابن سینا، مرد را از توجه داشتن به زنی غیر از همسر خود و تحسین و تمجید او نزد همسرش برحذر داشته و گفته است این رفتار با هیبت مرد که رکن خانواده است، منافات دارد و سبب بروز نفرت و خصومت میان زن و شوهر می شود. از این رو، سعادت خانواده و ضرورت پیروی از فضائل اخلاقی حکم می کند که شوهر از این شیوه رفتار بپرهیزد.
▪ اهمیت اشتغال زن
ابن سینا در «تدابیر المنازل» به مسأله اشتغال زن نیز پرداخته و گفته است: زن اگر بیکار باشد، از نظر اخلاقی به بیراهه کشیده می شود، احساس پوچی و بیهودگی می کند و خود را با کارهای لغو و بیهوده مشغول می سازد؛ از این رو، مرد باید همسرش را به امور مهمه مشغول سازد.
نکته مهم دیگر در نظرات ابن سینا چگونگی خروج زن از خانه است، او در این باره گفته اسـت: «در تربیت اسلامی، خروج زن از منزل باید با توافق همسرش باشد و این توافق ممکن است همراه با قرارداد ازدواج حاصل شود، در غیر این صورت، اگر شوهر خروج بی اجازه را با مصالح خانوادگی منطبق نبیند، می تواند از آن جلوگیری کند .
فهرست منابع و ماخذ
1. آنچه یک جوان باید بداند ؟ ترجمه : دکترنصرت الله کاسمی ، انتشارات تهران بی تا .
2. اسرارالصلوه ، آیه الله جوادی آملی ، دارالاسراء ، للنشر، قم ، 1373.
3. تفسیر کبیر، فخررازی ،بی تا .
4. تفسیر نمونه مکارم شیرازی ، ناصر، دارلکتب الاسلامیه ، 1373 .
5. حجاب در ادیان الهی ، علی محمدی آشنانی ، چاپ اول ، انتشارات اشراق ، قم ، 1373.
6. خانواده در قرآن ، دکتر احمد بهشتی ، موسسه بوستان کتاب ،قم ، سال/ 85 ، چاپ ششم .
7. دنیای نوجوان ، محمدرضا شزفی ، انتشارات تربیت ، تهران ، 1372
8. روان شناسی رشد نوجوانی و جوانی ، علی اکبر شعاری نژاد ، انتشارات دانشگاه پیام نور ، تهران ، 1382، چاپ چهاردهم.
9. زن در آیینه جلال و جمال، آیه الله جوادی آملی ، مرکز نشر اسرا ء ،قم ، مرداد / 82 ، چاپ هفتم.
10. فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی ، دکترغلامعلی حدادعادل ، انتشارات صدا و سیما ، تهران ، 1372.
11. قرآن در خانواده ، ترجمه و مفاهیم قرآن به صورت پرسش و پاسخ و مسابقه ، مهدی محمودیان ، منشور وحی ، 83.
12. مجمع البیان ، طبرسی ، فضل بن حسن ، بیروت ، داراحیاء التراث العربی ، تحقیق رسولی محلاتی .
13. مسئله حجاب ، مرتضی مطهری ، چاپ پنجاه ونهم ، انتشارات صدرا ، قم ، 1376.
14. مقدمه ای بر روان شناسی زن ، سید مجتبی هاشمی رکاوندی ، انتشارات شفق ، قم ، بی تا .
15. المیزان ، طباطبا یی ، سید محمدحسین ، بیروت ، موسسه الاعلمی للمطبوعات ، الطبعه الثانیه ، 1394 ق .
16. نظام حقوق زن در اسلام ، چاپ بیست و سوم ،انتشارات صدرا ،قم ، 1376.
17. نگاهی به قوانین خانواده در قرآن کریم ، محمدرضابندرچی ، مشهد ، دانشگاه فردوسی ، اسفند ، 79.
پی نوشت ها:
1 .نحل/80
[2] . مفردات راغب ، ماده سکن .
3.احزاب/34
[3] .نور/36
[4] . تفسیرالمیزان ، سیدمحمدحسین طباطبائی ، 1363 ،ج 15 ،صص 178 – 179.
[5] . نور/61
[6] . نور/27
[7] . مفردات راغب ، ماده انس.
[8] . تفسیر میبدی ، 1357 ، ج 6 ، ص 509
[9] . نور/ 28
[10] . ليل/1ـ4
[11] . اسراء/24ـ23
[12] .هود/46
[13] . مجمع البیان فی ثفسیرالقرآن ،طبرسی، بیروت ، دارالاحباء التراث العربی ، 1379ه.ق.
[14] . الاحفاف /15
[15] . المیزان ، ج8 ، ص 217 .
[16] . البقره /228
[17] . مجمع البیان ، ج1 ، ص325 .
[18] . النساء / 35
[19] . التفسیرالکبیر ، امام فخررازی ، ج9 ، ص75 .
[20] . نورالثقلین ، ج1 ، ص 478 ، البرهان ، ج2 ، ص 75 .
[21] . النساء / 128
[22] . المیزان ، ج5 ، ص100 ، عیاشی ، ج 1 ، ص 278
[23] . مجمع البیان ، ج2 ، ص119 .
[24] . بقره / 205
[25] . المیزان ، ج2 ، ص98
[26] . محمد / 22
[27] . روم / 21
[28] . اعراف / 189
[29] . حقوق خانواده ، ص 170
[30] . النساء / 34